eitaa logo
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
4.6هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
7.7هزار ویدیو
298 فایل
دلبسته‌دنیا‌که‌عاشق‌شهادت‌نمی‌شود🌷 رفیق‌شهیدمْ‌دورهمی‌خودمونیه✌️ خوش‌اومدی‌رفیق🤝 تأسیس¹⁰/⁰³/¹³⁹⁸ برام بفرست،حرف،عکس،فیلمی،صدا 👇 https://eitaayar.ir/anonymous/vF1G.Bs4pT جوابتو👇ببین https://eitaa.com/harfhamon کپی‌آزاد✅براظهورصلوات‌📿هدیه‌کردی‌چه‌بهتر
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️موضوع مرتبط: #پوستر #حضرت_علی_اصغر_ع #شهید_عبدالحسین_برونسی 📅مناسبت مرتبط: #شب_هفتم_محرم #روز_هروز_هفتم_محرم علی_اصغر(ع) #فرزند کوچک #امام_حسین(ع) و #حضرت_رباب #دختر_امرء_القیس است که با #تیر #سه_شعبه #حرمه_بن_کاهل_اسدی به #شهادت رسید. #مصیبت علی اصغر(ع) برای حسین(ع) #جان_فرسا بود چنان که #گریست و به #خداوند عرض کرد: خدایا خودت میان ما و این #قوم داوری کن. آنان ما را فرا خواندند تا #یاری کنند ولی برای #کشتن ما کمر بسته اند. در این لحظه #ندایی از آسمان رسید که: ای حسین(ع) در #اندیشه اصغر(ع) مباش، هم اکنون #دایه ای در #بهشت برای شیر دادن به او آماده است. #شب_هفتم، #شب_رضاست. حسین(ع) بهترین #الگوی #پایداری و #رضآیت است. او پس از #تحمل شهادت همه یاران و جوانانش، #کودک #شیر_خوار خود را به #میدان آورد. هنگامی که علی اصغر نیز فدا شد بر #قضای #الهی گردن نهاد و #خطاب به خداوند گفت: ای خدا! چون تو این صحنه ها را می بینی تحمل این مصیبت ها بر من آسان می شود. #محرم #عاشورا #کپی_مطالب_با_ذکر_صلوات_نثار_شهدا_آزاد
» در و « ‌» در الايام نوشته اند كه در روز عليه السلام و از سخت شده بودند؛ بنابراين امام عليه السلام برداشت و در پشت به فاصله نوزده گام به طرف ، را كند، آبی گوارا بيرون آمد و همه نوشيدند و مشكها را پر كردند، سپس آن آب ناپديد شد و ديگر نشاني از آن ديده نشد. هنگامي كه خبر اين ماجرا به رسيد، پيکی نزد فرستاد كه: به من خبر رسيده است كه مي‌كند و آب بدست مي‌آورد. به محض اينكه اين به تو رسيد، بيش از پيش مراقبت كن كه دست آنها به نرسد و كار را بر حسين عليه السلام و يارانش سخت بگير. عمر بن سعد دستور وي را عمل نمود. . در اين روز « » از امام عليه السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند. حضرت اجازه داد و او بدون آنكه كند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت:‌اي مرد همداني! چه چيز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نيستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان مي‌پنداري پس چرا بر شوريده و تصميم به آنها گرفته‌اي و را كه حتي اين وادي از آن مي‌نوشند از آنان مي‌كني؟ عمر بن سعد سر به زير انداخت و گفت:‌اي همداني! من مي‌دانم كه آزار دادن به اين است، من در لحظات حساسي قرار گرفته‌ام و نمي‌دانم بايد چه كنم؛ آيا حكومت ري را رها كنم، حكومتي كه در اشتياقش مي‌سوزم؟ و يا دستانم به خون حسين آلوده گردد، در حالي كه مي‌دانم كيفر اين كار، است؟‌اي مرد همداني! حكومت به منزله نور من است و من در خود نمي‌بينم كه بتوانم از آن گذشت كنم. يزيد بن حصين همداني بازگشت و ماجرا را به عرض امام عليه السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ري به قتل برساند. امام عليه السلام مردي از ياران خود بنام « » را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتي داشته باشند. شب هنگام امام حسين عليه السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند. امام حسين عليه السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود « ‌» و فرزندش « » را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نيز فرزندش « ‌» و غلامش را نگه داشت و بقيه را مرخص كرد. در اين ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام عليه السلام كه فرمود: آيا مي‌خواهي با من مقاتله كني؟ عذري آورد. يك بار گفت: مي‌ترسم خانه‌ام را خراب كنند! امام عليه السلام فرمود: من خانه ات را مي‌سازم. ابن سعد گفت: مي‌ترسم اموال و املاكم را بگيرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالي كه در دارم. عمر بن سعد گفت: من در بر جان افراد خانواده‌ام از خشم ابن زياد بيمناكم و مي‌ترسم آنها را از دم بگذراند. حضرت هنگامي كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصميم خود باز نمي‌گردد، از جاي برخاست در حالي كه مي‌فرمود: تو را چه مي‌شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگيرد و تو را در نيامرزد. به# ! من مي‌دانم كه از عراق نخواهي خورد! ابن سعد با گفت: ما را بس است. پس از اين ماجرا، عمر بن سعد نامه‌اي به عبيدالله نوشت و ضمن آن كرد كه حسين عليه السلام را رها كنند؛ چرا كه خودش گفته است كه يا به برمي گردم يا به ديگري مي‌روم. عبيدالله در حضور ياران خود نامه ابن سعد را خواند، « ‌» سخت برآشفت و نگذاشت عبيدالله با پيشنهاد عمر بن سعد موافقت كند.
رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
و و هواداران آن‌ها از جمله در و و    پس از (ع) و یاران فداکارش در کربلا بر این باور بودند که کار مخالفان بنی‌امیه و دشمنان یزید پایان یافته و آنان برای همیشه شدند. آنان گمان کردند که با کردن نور حسینی، برای همیشه (ع) را خاموش کردند ولی از اینکه (ع) راهی است که ادامه آن حکومت ننگین بنی‌امیه را بر فنا خواهد داد. وقایع سومین روز شهادت الحسین‌(ع) به شرح ذیل است: * (ع) در پس از آنکه اسرا و سرهای مقدس را در گردانیدند، ابن زیاد در خود نشست و دستور داد سر امام حسین(ع) را در برابرش گذاشتند، آنگاه و آن حضرت را به همراه (ع) در حالی که به بسته بودند، وارد مجلس کرده،در برابر آن ایستاده نگاه داشتند، در این حال درباریان آن ملعون به تماشا ایستاده بودند. * (ع) در پس از ابن زیاد، اهل بیت(ع) را با و وارد کردند. * خبر شهادت امام حسین(ع) در و ابن زیاد به مدینه و شام نوشت و خبر شهادت امام حسین(ع) را ساخت. * شهادت عبدالله بن عفیف بزرگواری از (ع) بود و در ‌های و 2 چشم خود را از دست داده بود، لذا مشغول عبادت بود. او هنگامی که شنید به امیرالمؤمنین و امام حسین(ع) نسبت می‌دهد‌، از میان جمعیت بر خاست وگفت: باش ای ، تویی و پدر توکه به تو این را داد، ای فرزندان پیامبر(ص) را می‌کشی و در این چنین سخن می‌گویی‌؟ خواستند او شوند که با کمک قبیله‌اش به خانه رفت، ولی بعد آمدند و خانه او را محاصره کردن، پس از رشادت‌های او و دخترش شد و همان طور که از خدا خواسته بود به دست بدترین یعنی ابن زیاد به شهادت رسید... http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4