eitaa logo
📝 گاه‌نوشته‌های من
71 دنبال‌کننده
23 عکس
22 ویدیو
3 فایل
📚 کانال شیخ رضا احمدی کارشناس کلام اسلامی کارشناس ارشد مدرسی علوم عقلی کارشناس مشاوره و پاسخگویی به شبهات دینی مشاور مذهبی، مدرس، نویسنده و پژوهشگر ✅ ارتباط با ادمین کانال: 📬 @RezaAhmadi_PM
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 نترس و برو «زمان شاه در محله‌ی ما یکی از افسران ارتش زندگی می‌کرد. آدم بی‌قیدی بود و برای فرزندش یک معلم موسیقی گرفته بود. هر شب رأس یک ساعتی شروع به تمرین موسیقی می‌کردند و صدای موسیقی کل محله را برمی‌داشت. همه‌ی همسایه‌ها از دستش در عذاب بودند، اما کسی جرأت نمی‌کرد اعتراضی کند. یک بار مرحوم پدرِ ما به او گفته بود: این ساز و نوایی که هر شب شما راه می‌اندازید، هم به خودی خود حرام است و هم بخاطر آزار همسایگان حرمتش مضاعف است. بر شما لازم است این بساط موسیقی را جمع کنید. او در پاسخ گفته بود: من هر کاری دلم بخواهد انجام می‌دهم. تو هم هیچ کاری نمی‌توانی بکنی. برو پی کارت پیرمرد. پدر ما هم گفته بود باشد پس من تلاشم را می‌کنم جلویت را بگیرم. ببینیم می‌توانم یا نه. مرحوم ابوی که امام جماعت مسجد محل بود و هر شب بعد از نماز عشاء برای مردم سخنرانی می‌کرد در سخنرانی شب بعدش درباره‌ی اهمیت و ضرورت دینی امر به معروف و نهی از منکر برای مردم سخنرانی کرد و به آنها یادآوری کرد که شما به عنوان مسلمان اجازه ندارید در مواجهه با ترک واجب یا فعل حرام بی‌تفاوت باشید. حداقلِ امر به معروف و نهی از منکر هم تذکر لسانی است. بگویید و بروید. حال من از شما می‌خواهم انجام این واجب الهی را از همین امشب که از مسجد خارج می‌شوید شروع کنید. ایشان به جریان همسایه اشاره کردند و از آنها خواستند یکی پس از دیگری به در خانه‌ی آن مرد بروند و درباره‌ی صدای موسیقی‌ای که هر شب از خانه‌اش بلند می‌شود تذکری بدهند. مردم هم که نفس گرم مرحوم ابوی بر آنها اثر گذاشته بود به توصیه‌‌ی ایشان انجام وظیفه کردند. از آن شب دیگر صدایی از آن خانه بلند نشد و چند روز بعد، آن مرد با خانواده‌اش از آن محل رفتند. غرض اینکه این وظیفه را نباید سَرسَری بگیریم و بی‌تفاوت از کنار ترک واجب یا ارتکاب حرام گذر کنیم. همین که تذکر بدهیم و عبور کنیم خودش تأثیر دارد. لازم نیست بایستیم و جر و بحث کنیم.» با شنیدن این خاطره از حاج شیخ نصرالله به این فکر میفتم که چرا من و بچه‌های کانون که آنها هم پای منبر شیخ حضور دارند ، از همین امشب شروع نکنیم؟ بعد از سخنرانی، بچه‌ها را در صحن مسجد جمع می‌کنم و می‌گویم بیایید ما هم امشب که از مسجد بیرون می‌رویم با هم یک‌دل شویم و انجام این واجب الهی را آغاز کنیم. استقبال می‌کنند و مثل یک تفریح برایش هیجان زده می‌شوند. مسجد در یکی از خیابان‌های اصلی و مهم شهر قرار دارد. در همین خیابان دویست متر پایین‌تر از مسجد یک مغازه‌ صوتی تصویری وجود دارد که دائم صدای موسیقی از آن بلند است. بارها از کنارش رد شده‌ام و از موسیقی‌های تند آن معذب شده‌ام اما از اینکه به مغازه‌دار سبیل کلفتش اعتراضی کنم همیشه ترسیدم. به بچه‌ها می‌گویم: «دنبال من بیایید. من به سراغ آن مغازه‌دار می‌روم و از او می‌خواهم صدای موسیقی‌اش را کم کند. احتمالا اهمیتی نمی‌دهد. چند ثانیه بعد از من دو نفر از شما به او تذکر دهید. اگر توجهی نکرد چند ثانیه بعد دو نفر دیگر تذکر دهند و به همین ترتیب.» به سراغ او می‌روم و می‌خواهم موسیقی‌اش را قطع کند. آنقدر صدای موسیقی‌اش بلند است که صدایم را نمی‌شنود. می‌گوید: «چی؟» حرفم را تکرار می‌کنم. باز نمی‌شنود. صدای موسیقی را قطع می‌کند و می‌گوید: «ببخشید متوجه نشدم، چی گفتید؟» می‌گویم: «هیچی.» لبخند می‌زنم. با سر اشاره می‌کنم به باند و می‌گویم: «همین رو می‌خواستم.» چند ثانیه مکث می‌کند و می‌خندد. می‌گوید: «رو چِشَم. دیگه صداش رو در نمیارم.» تشکر می‌کنم و می‌روم. یکی از بچه‌ها می‌گوید: «چه آدم خوبی بود. به یک بار گفتن قطع کرد.» می‌گویم: «درسته. شاید خیلی از آدم‌های دیگر هم همین‌طور باشند و با یک تذکر ساده بشود تغییر ایجاد کرد. اشکال از ماست که با ترس خود وظیفه‌ای که بر عهده داریم ترک می‌کنیم. حالا بیایید یک مورد دیگر را امتحان کنیم. در همین مسیر ممکن است خانمی حجاب مناسبی نداشته باشد. این بار همان روش را در این مورد پیاده می‌کنیم، اما من پشت سر شما حرکت می‌کنم و با فاصله از هم راه می‌رویم. به هر خانم بد حجابی رسیدید لازم نیست چیزی بگویید. فقط جوری که متوجه شود با دست اشاره کنید حجابش را درست کند». دست‌هایم را به طوری که گویی شالی بر سر دارم و آن را جلو می‌‌کشم و مرتب می‌کنم نمایش می‌دهم و می‌گویم: «این‌طوری.» بچه‌ها با دقت نگاهم می‌کنند و همان گوشه‌ی خیابان با هیجان یک بار تمرین می‌کنند. رهگذرانی که از کنارمان عبور می‌کنند متعجب نگاهمان می‌کنند. ادامه ... 👇
به راه میفتیم. اولین خانم بدحجاب جز بیرون بودن موهایش مشکل دیگری ندارد. جواد که جثه‌اش از همه درشت‌تر است اولین نفری است که به او اشاره می‌کند و رد می‌شود. زن متوجه می‌شود ولی اهمیتی نمی‌دهد. چند قدم بعد برادر کوچکش محسن به او اشاره می‌کند که حجابش را درست کند. این بار زن درحالی که از این وضعیت متعجب است روسری‌اش را جلو می‌کشد و موهایش را می‌پوشاند. از این‌که زود به نتیجه رسیدیم خوشحالم. اما مورد بعدی اصلاً آسان نیست. دو دختر جوان حدود بیست و چند ساله بگو بخند کنان از روبرو می‌آیند که یکی از آنها شلواری زخمی با پاچه‌های کوتاه پوشیده، کفش‌هایش رو باز است و پاهایش بدون جوراب. دست‌هایش تا نزدیک آرنج بدون پوشش است. چهره‌اش‌ غرق آرایش و شالش از سرش رفته و پشت سرش روی کشی که به موهایش بسته متوقف شده. بالای مانتوی چسبانش باز است و گردنبندی به گردنش نمایان. آن دیگری هم وضعش چندان بهتر از او نیست. هنوز فاصله‌شان از ما زیاد است. متحیرم چنین کسانی را چگونه می‌شود نهی از منکر کرد. اصلاً تذکر هم بدهیم، چگونه می‌خواهند خود را بپوشانند. لباس و شالشان به گونه‌ای است که اگر بخواهند هم نمی‌توانند پوشش خود را درست کنند. در مورد چنین افرادی با بچه‌ها هماهنگ نکرده‌ام. حالا می‌خواهند به چه و چگونه اشاره کنند؟ نمی‌دانم. در همین فکرها هستم که دختران جوان نزدیک می‌شوند. ساسان که حالا جلوتر از همه است، در مقابلشان قرار می‌گیرد تا نگاهش کنند. وقتی توجه‌شان جلب شد، با دست راستش به پا تا سر آنها اشاره می‌کند، سر می‌جنباند و یک‌باره به حالت این که خاک بر سرتان کنند دستش را تکان می‌دهد و می‌رود. خنده‌ام می‌گیرد ولی لبانم را جمع می‌کنم و نمی‌گذارم خنده‌ام جلوه کند. سعی می‌کنم جدی باشم. باید بعد از پایان مأموریت بابت این حرکت مواخذه‌اش کنم. دختران جوان جا می‌خورند ولی اعتنا نمی‌کنند. شاید اگر یک فرد بزرگسال این حرکت را انجام داده بود به او پاسخی می‌دادند، ولی ساسان فقط یک نوجوان 14 ساله با قدی کوتاه و صورتی ریزنقش است. به همین دلیل حرکتش را جدی نمی‌گیرند. حالا نوبت کامران و محمد است. کامران از همه‌ی بچه‌ها ریزتر است. بسیار نمکین است و بازیگوشی و شیطنت از چشمانش می‌بارد. محمد هم رفیق صمیمی و پایه‌ی همیشگی شیطنت‌های اوست. همین‌طور که به دختران نزدیک می‌شوند، آستین‌ها و پاچه‌های شلوارشان را تا حد امکان بالا می‌کشند و به حالت خنده‌داری با ناز با هم صحبت می‌کنند و با عشوه در مقابل دختران حرکت می‌کنند. دختران که با این صحنه مواجه می‌شوند هم خنده‌شان می‌گیرد و هم از این که دو کودک، حجاب و رفتار نامتعارف آنها را به سخره گرفته‌اند معذب می‌شوند و به اطراف نگاه می‌کنند. شرایط برای من با دیدن نمایش کامران و محمد خیلی سخت‌تر شده است. عضلات شکمم از خنده منقبض شده و برای اینکه نخندم دهانم را باز می‌کنم، لپ‌هایم را با دست فشار می‌دهم و نفس عمیق می‌کشم. سه نفر دیگر از بچه‌ها بدون هیچ واکنشی سریع عبور می‌کنند و بعد بی‌صدا شروع به خندیدن می‌کنند. معلوم است که آنها هم مثل من گیج شده‌اند و نمی‌دانند باید چکار کنند. آخرین نفر قبل از من وحید است. وحید چهره‌ی مظلومی دارد و از همه آرام‌تر و مؤدب‌تر است. لبخند زنان به مغازه‌ها نگاه می‌کند و پیش می‌رود. حس می‌کنم نقشه‌ای در سر دارد. منتظرم ببینم او چه می‌کند. نزدیکشان که می‌رسد او هم مثل سایرین در مقابلشان قرار می‌گیرد. دختران حساس شده‌اند و انگار منتظر برخورد سوم هستند. نگاهش می‌کنند. همین‌طور که لبخند به لب دارد نگاهش را به سمت آنها می‌چرخاند، لبخندش تبدیل به اخم می‌شود. محجوبانه سرش را زیر می‌اندازد، گویی که خدا را متذکر می‌شود انگشت اشاره‌اش را به سمت آسمان نشانه می‌رود و تکان ریزی می‌دهد. خود را از مقابل‌شان کنار می‌کشد و آهسته عبور می‌کند. خدای من، وحید ضربه‌ی نهایی را زد. دختران که تحت‌تأثیر قرار گرفته‌اند، به هم نگاه می‌کنند. شال خود را جلو می‌کشند، موهای خود را می‌پوشانند و سعی می‌کنند کمی عفیفانه‌تر رفتار کنند. خدا را شکر این مورد هم بخیر گذشت. کمی که از آنها فاصله می‌گیریم، بچه‌ها را صدا می‌کنم و به یک لیوان آب هویج مهمانشان می‌کنم. ✍️ —————— 📝 گاه نوشته های من را 👈 دنبال کنید 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 💬 «مومن از یهودی بیشتر کار می‌کند اما از درویش کمتر نگه می‌دارد. مثال شما مثال جوی آب است که باید آب را برسانید پای درختان تشنه. اگر آبی هم به شما می‌دهند صدقه سری همان درختان تشنه است.» —————— 📝«گاه‌نوشته‌های من» را 👈 دنبال کنید🌹
📌 💬 با یکی از رفقای هم دانشگاهی که ماشین شیکی داشت رفتیم به دنبال مرحوم شیخ تا جایی برویم. تا سوار ماشین شد بلافاصله عمامه خود را برداشت. دوست ما پرسید: «چرا عمامه را برمی‌دارید؟» در جواب گفت: «ما که نمی‌توانیم برای مردم کاری بکنیم لااقل دل آنها را نسوزانیم. سوار این ماشین‌های شیک شدن دل مردم را می‌سوزاند و به روحانیت بدبین می‌کند.» —————— 📝«گاه‌نوشته‌های من» را 👈 دنبال کنید🌹
💬 «تو گاهی از الفاظی که گویا نباید آن‌ها را به کار ببرم جا می‌خوری. ولی چاره‌ای نیست. من نباید از یاد ببرم که در کوچه‌پس‌کوچه‌های پامنار متولد شده‌ام و همان‌جا میان ‏شر و شورهای چاقوکش و بی‌چاک‌و‌دهن قد کشیده‌ام؛ و اینکه درس‌خوان‌تر از همه‌ی بچه‌محل‌ها بوده باشم و دست آخر پایم به کلاس فلسفه باز شده باشد هم در انبان به هم ریخته‌ی لغات و کلمات کودکی‌ام تغییر چندانی ایجاد نکرده است.» ‏‎ —————— 📝«گاه‌نوشته‌های من» را 👈 دنبال کنید🌹
❌در پی انتشار سخنان یک چهره مشهور که در حوزه‌های مختلف دینی، علمی، سیاسی، نظامی، تربیتی، فرهنگی و… سخنرانی می‌کند!❌ آیت‌الله علیدوست: 🔻برخی تریبون داران مطالبی می‌گویند که ضربه به دین می‌زند 🔍 بخوانید👇 🌐 iict.ac.ir/zdin —————— 📝«گاه‌نوشته‌های من» را 👈 دنبال کنید🌹
پاسخ استاد علوی تهرانی .pdf
1.31M
👈پاسخی مستند از استاد علوی تهرانی در خصوص نسبت دادن شوخی هاي رکیک به اهل بیت (علیهم السلام) توسط آقای رائفی پور. ✅ آیا اهل بیت علیهم السلام شوخی هاي غیر قابل بیان داشته اند؟ —————— 📝«گاه‌نوشته‌های من» را 👈 دنبال کنید🌹
📌 - دفعه‌ی قبل که رفتیم سفر، برق رفته بود و وقتی برگشتیم همه‌ چیزهای تو فریزر فاسد شده بود. از اون موقع دیگه چشممون ترسیده شده. ببخشید دیگه به شما زحمت دادیم. بسته‌های منجمد گوشت، مرغ، ماهی، میگو و سبزیجات را تحویل می‌دهد و می‌رود. مرد با لبخند به همسرش می‌گوید: «بلکه با گوشت و مرغ دیگران این فریزر احساس سیری کنه و الا همیشه گرسنه است بی‌نوا.» زن پاسخ می‌دهد: «حالا چه فایده داره فریزرت رو از مواد غذایی پر کنی بعد از ترس فاسد شدنشون حواله اش بدی به این و اون. همون بهتر که آدم به اندازه مصرف روزانه‌اش خرید کنه. راستی نمی‌خوای بگی یکی بیاد این فریزر رو درست کنه؟ انقدر برفک زده که می‌ترسم از کار بیفته، شرمنده‌ی مردم بشیم.» مرد فورا با تعمیرکار تماس می‌گیرد. تعمیرکار که می‌آید با همان نگاه اول متوجه می‌شود مشکل از نوار در است و با یک سشوار درست می‌شود. اما وقتی نگاهش به کشوهای پر از گوشت و مرغ و ماهی و میگو می‌افتد، کمی با داخل فریزر ور می رود و نگاهی به پشت یخچال می‌کند. می‌گوید: «دیفراستش از کار افتاده. برات عوضش می‌کنم یه دیجیتالش رو میذارم که دیگه خیالت راحت باشه.» - هزینه‌اش چقدر میشه؟ - یک میلیون‌ و دویست ✍️ —————— 📝«گاه‌نوشته‌های من» را 👈 دنبال کنید🌹
جوانی که چندین سال نزد نقاشی بزرگ شاگردی کرده بود، برای اینکه توانایی خود را در نقاشی محک بزند، یک نقاشی فوق العاده کشید و آن را در میدان شهر گذاشت. مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد چنانچه در نقاشی ایرادی می بینند کنار آن علامت بزنند. غروب که برگشت، دید تمامی تابلو علامت خورده است. بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد. استاد از او خواست عین همان نقاشی را دوباره بکشد. شاگرد نیز چنان کرد. استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد و رنگ و قلمی را کنارش گذاشت. اما این بار کنار آن، نوشته‌ای گذاشت به این مضمون: اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم آن را اصلاح کنید. غروب که برگشتند دیدند تابلو دست نخورده مانده است. استاد به شاگرد گفت: ⚠️ همه انسانها قدرت دارند، ولی قدرت و نه . . .‼️ —————— 📝«گاه‌نوشته‌های من» را 👈 دنبال کنید🌹
📌 💬 به او گفتم: «آیا بیایم قم و طلبه شوم؟» جواب نداد. چند بار سوالم را تکرار کردم تا بالاخره به حرف آمد و گفت: «من فکر می‌کردم تو باهوشی. خود من برای تو جوابم. اگر کار مهمتری بود من می‌رفتم به سراغ همان. این چه سوالی است که از من می‌پرسی؟ مهمترین نیاز هر جامعه نیاز فکری و تربیتی است. اگر کاری بالاتر از هدایت آدم‌ها بود خداوند آن را به انبیاء خودش می‌داد.» —————— 📝«گاه‌نوشته‌های من» را 👈 دنبال کنید🌹
کارگران در حال انجام خرده‌کاری‌های پایانی بنای مسجد بودند. پیرزنی که در حال عبور از آنجا بود ناگهان ایستاد و گفت بنظرم مناره مسجد کج است ! کارگران خندیدند، ولی معمار با صدای بلند فریاد زد ساکت! چوب بیاورید. کارگر بیاورید. چوب را به مناره تکیه دهید. حالا همه با هم، فشااار دهید. فشااااااااااار !!! و مرتب از پیرزن می‌پرسید مادر درست شد؟ بعد از چند دقیقه پیرزن گفت درست شد و دعاکنان دور شد! کارگران گفتند مگر می‌شود مناره را با فشار صاف کرد؟ معمار گفت: نه! ولی می‌توان جلوی شایعه را گرفت... اگر پیرزن می‌رفت و به اشتباه به مردم می‌گفت مناره کج است و کج بودن مناره بالا می‌گرفت، دیگر هرگز نمیشد مناره را در نظر مردم صاف کرد. ولی من الان با یک چوب و کمی فشار، مناره را برای همیشه صاف کردم ! —————— 📝«گاه‌نوشته‌های من» را 👈 دنبال کنید🌹
29.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ترکیب رؤیایی یعنی عصر جمعه و صحن مسجد جمکران و این مناجات حاج حسن خلج خدا روزیتون کنه 🤲 اللهم عجل لولیک الفرج —————— 📝«گاه‌نوشته‌های من» را 👈 دنبال کنید🌹
📌 ✳️ سوال ۱ : می دانیم که خدای عادل ممکن است کسی را به خاطر گناه مجازات کند، اما زمینه‌ی گمراهی کسی را فراهم نمی‌کند. پس چطور است که قرآن در بسیاری از آیات، گمراهی انسان‌ها را به خدا نسبت داده است؟ پ.ن: مواردی از آیات مورد اشاره: کهف ۱۷: « مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدا ». اعراف ۱۸۶: « مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلا هادِيَ لَه ». زمر ۳۶و۳۷: « مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ - وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِل ». نحل ۹۳: « يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ ». 🔻پاسخ: مقصود از هدایت و اضلال در این آیات، هدایت و اضلال ابتدایی نیست، بلکه مجازاتی است؛ زیرا همان‌طور که در برخی آیات آمده: « إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا». انسان ۳ همۀ انسان‌ها از هدایت ابتدایی بهره‌مند هستند و کسی که هدایت فطری خود را از دست نداده، و بر آن اساس زندگی می‌کند (یا همواره در طاعت است و یا اگر گناهی از وی سر زد توبه می‌کند و از راه گناه به صراط مستقیم بر می‌گردد) از هدایت پاداشی خداوند بهره‌مند می‌شود و آن‌کسی که طبق آیات، خداوند گمراهی‌اش را اراده کرده، همان کسی است که خودش با انتخاب و اراده‌ی خویش از هدایت ابتدائی الهی رویگردان شده، راه ضلالت را پیموده و پشیمان هم نمی‌شود. بنابراین گمراهی انسان‌ها نتیجه هواپرستی، عناد، لجاجت، غفلت، گناه، نفاق، سرکشی ، پیمان شکنی، طعنه در آیین خدا و... است؛ و محروم شدن چنین اشخاصی از نعمت هدایت نه منافاتی با اختیارشان دارد و نه به معنای ظلمی از سوی خداوند در حق آنهاست. زیرا خداوند هیچ دخالت مستقیمی در اینکه چه کسی در کدامین راه صواب یا خطا قدم بگذارد نمی‌کند. این خودِ شخص است که با حسنِ انتخاب یا سوءِ انتخاب خود، زمینه هدایت‌ها یا گمراهی های بعدی را برای خود فراهم می آورد. ✍️ —————— 📝«گاه‌نوشته‌های من» را 👈 دنبال کنید🌹
📌 ✳️ سوال ۲ : گمراهی انسان از ناحیه ی خداوند به چه صورت است؟ 🔻پاسخ: خداوند، عالَم و انسان را به گونه‌ای خلق کرده است که انسان در هر مسیری گام بردارد و پیش برود به مراتب بالاتری از آن دست یابد. خواه مسیر هدایت باشد و خواه گمراهی. مانند کسی که خود را در مسیر صعود یا سقوط قرار می‌دهد و هرچه پیش می‌رود در مرتبه‌ی اعلی یا نازل‌تری قرار می‌گیرد. به همین دلیل است که خداوند می‌فرماید: «فی قُلوبِهِم مَرَض فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً». یعنی خداوند بر بيمارى آنها مى‏افزايد. (بقره ۱۰) به بیان دیگر پذیرش هدایت‌هاى نخستین الهی، به‌طور طبیعی شرایط و قابلیت‌هاى راهیابى به مراتب و مدارج بالاترى را در انسان ایجاد مى‌کند،و مخالفت و سرپیچى در برابر حقایق الهى و هدایت‌هاى او رفته‌رفته، قابلیت هدایت، درستی و پذیرش حق را در شخص از بین می‌برد و او را به گمراهی مطلق و تباهی سوق می‌دهد. به‌طوری که اندک اندک در برابر حق و نورافشانى‌هاى الهى، کر و کور و لال مى‌شود. بنابراین خداوند کسی را که بر حق‌ستیزی و گناه اصرار ورزد: ۱. از هدایت خود محروم می‌کند. ۲. به حال خود رها می‌کند و مانع نفوذ وسوسه‌های شیاطین انس و جن در او نمی‌شود. ۳. به او مهلت می‌دهد: «وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِینٌ؛» و البته نباید کسانى که کافر شده‌‏اند تصور کنند اینکه به ایشان مهلت مى‏‌دهیم براى آنان نیکوست ما فقط به ایشان مهلت مى‏‌دهیم تا بر گناه خود بیفزایند و آنگاه عذابى خفت‏‌آور خواهند داشت» (آل عمران/۱۷۸). این اضلال و مجازات خداوند است. انسان ظالم هر چه زودتر بمیرد به نفعش است چون کمتر گناه می‌کند و کمتر عذاب می‌شود. هر قدر بیشتر بماند بیشتر دچار وسوسه شیطان شده و فساد می‌کند و سرنوشت ابدی خود را بیشتر خراب می‌کند . ۴. امکاناتی را که می خواهد برایش فراهم می‌کند. امکاناتی که برای اهل هدایت نعمت و رحمت است و برای اهل گمراهی فقط زمینه گناه بیشتر را تدارک می‌کند. ۵. به عذابی دردناک دچار می‌کند. ✍️ —————— 📝«گاه‌نوشته‌های من» را 👈 دنبال کنید🌹
📌 دوش حمام رو ببین! آب از بالا میاد؛ اما از پایین تنظیم میشه. اینکه اصلا آب بیاد یا نه؛ کم باشه یا زیاد؛ سرد باشه یا گرم یا حتی داغ؛ به تو مربوط میشه؛ تا کدوم شیر رو بچرخونی؛ تا کدوم طرف بچرخونی؛ کم بچرخونی یا زیاد؛ اصلا بچرخونی یا نه؛ همه به خودت ربط داره. میخوام بگم ماجرای آنچه که از ناحیه ی خدا بهت می رسه یک همچنین ماجراییه ، یا همه به عملکرد خودت بستگی داره، پس حواست رو بیشتر جمع کن. —————— 📝«گاه‌نوشته‌های من» را 👈 دنبال کنید🌹
📌 ✳️ سوال ۳ : انسان در مسیر گمراهی چه مراحلی را طی می‌‌کند؟ 🔻پاسخ: شخص خطاکار در ابتدای تخطی از حق و فرامین الهی هنوز از هدایت الهی محروم نیست. بلکه فرصت و مهلت دارد تا توبه کند و به مسیر درست بازگردد. در مرحله بعد، اگر به فسق و فجور خودش ادامه داد، تدریجا قبح و زشتی آن کار در نظرش کاسته مى‌شود و به آن عادت مى‌کند. پس از مدّتى که به آن خو گرفت، توجیهاتى براى آن مى‌تراشد. کم‌کم به صورت زیبا و حتى به عنوان یک وظیفه در نظرش جلوه مى‌کند و حتی به آن افتخار مى‌کند. در مرحله نهایى که با لجاجت و تعمد، بر حق‌ستیزى و گناه اصرار بورزد، در گمراهى غرق می‌شود و شیاطین جن و انس بر او مسلط مى‌شوند. پ.ن: 🔹نزدیک شدن به کارهای ناپسند مساویست با آغاز سقوط تدریجی: «وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ» انعام ۱۵۱ 🔸از گام‌ها و اغوای شیطان پیروی نکنید اما اگر هم کردید نا امید نشوید و بازگردید چرا که خداوند از روی فضل و رحمتش شما را پاک می‌کند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ ۚ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَىٰ مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» نور ۲۱ 🔹 اصرار بر گناه مساویست با گمراهی‌ای که از آن گریزی نیست: « مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلا هادِيَ لَه » اعراف ۱۸۶ ✍️ —————— 📝«گاه‌نوشته‌های من» را 👈 دنبال کنید🌹
📌 ✳️ سوال ۴ : ضلالت کیفری از ناحیه‌ی خداوند شامل حال چه کسانی می‌شود؟ 🔻پاسخ: ۱. کافرین: « يُضِلُّ اللَّهُ الْكافِرين »؛ غافر ۷۴ کافران بر چند گروه‌اند: خدا ناباور، مشرک، اهل‌کتاب، منافق و مرتد. ۲. فاسقین: «وَمَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِین»؛ بقره ۲۶ فاسِقْ کسی است که از دستورات خداوند نافرمانی می‌کند و از مسیر حق خارج می‌شود. قرآن وسيله آزمايش بندگان است. هر کس به آن ايمان آورد هدايت شده و هر کس از آن روي گرداند، گمراه مي‌گردد. پس ريشه گمراهي، سرپیچی از حق است، اما وسيله اين آزمايش که به گمراهي آنان منجر شده، قرآن است. اما این گمراهي ابتدايي نيست، بلکه نتيجه خروج از مسیر حق است. ۳. ظالمین: « يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمينَ »؛ ابراهیم ۲۷ فرقی نمی‌کند که شخص در حق خود ظلم کند مثل اینکه مرتکب گناه شود یا اینکه در حق غیر خود ظلم کند. ۴. مسرفین تردید کننده: « يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتاب »؛ غافر ۳۴ کسانی که با جدال و اشکال‌های بی‌اساس در آیات الهی، خود را از پذیرش حق محروم می‌کنند. ۵. کسانی که با دروغ حقایق را می پوشانند: «إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ»؛ زمر۳ ۶. کسانی که به آیات الهی ایمان ندارند: «إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ لَا يَهْدِيهِمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»؛ نحل۱۰۴ ✍️ —————— 📝«گاه‌نوشته‌های من» را 👈 دنبال کنید🌹
📌 ✳️ سؤال ۵ : با توجه به آیاتی که می‌گوید خداوند هرکس را بخواهد هدایت می‌کند -«يَهْدي مَنْ يَشاءُ» نحل ۹۳-، آیا خداوند در هدایت بندگانش تبعیض قائل می‌شود؟ 🔻پاسخ: هدایت الهی دو گونه است: ۱. هدایت عام ابتدایی که همه‌ی انسانها را در بر می‌گیرد: « إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا». انسان ۳ ۲. هدایت خاص جزائی که شامل حال کسانی می‌شود که خود را اختیاراً از مسیر هدایت خارج نکرده‌اند. آنان که از هدایت ابتدائی الهی پیروی کنند هرچه در این مسیر پیش می‌روند بیشتر از هدایت الهی بهره‌مند می‌شوند: «وَالَّذينَ جاهَدوا فينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا ۚ وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنينَ» عنکبوت۶۹ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ» انفال ۲۹ پس تبعیضی در کار نیست بلکه این خود انسان‌ها هستند که با افکار و گفتار و رفتارشان انتخاب می‌کنند که می‌خواهند بیشتر از هدایت الهی بهره‌مند شوند یا خیر. ✍️ —————— 📝«گاه‌نوشته‌های من» را 👈 دنبال کنید🌹
📌 📚 هادی گفت: «باید در این جمعه به منزل دنیوی بروی، بلکه برایت خیراتی دهند که کمک راهت باشد.» شب جمعه رفتم به سر منزل اهل‌بیت خود. دیدم عیالم شوهری اختیار نموده و مشغول شئونات اوست. اولادم نیز متفرق شده‌اند. مدتی به شاخه‌ی درختی نشستم و نظر به حال عابرین می‌نمودم. دلم به درد آمد و با خود گفتم چه خوب بود که آدم در حال حیات به فکر عاقبت و چنین روزی که در پیش داشت می‌بود و همه‌ی اوقات خود را صرف هوس‌ها و خواهش‌های زن و بچه نمی‌کرد. عجب دنیا دار غفلت و جهالت است. چقدر ننگ‌آور است احتیاجم به زن و بچه‌ی خود که همیشه چشم طمع بسویم داشته‌اند، و چقدر بی‌وفایی است که مثل چنین روزی که دستم از زمین و آسمان کنده شده به یاد من نمی‌افتند. ناگهان دیدم در بالای خانه‌ی روبرو دختر و پسری تازه داماد از نبیره‌های من نشسته‌اند. میوه می‌خورند و صحبت می‌کنند. تا آنکه یکی گفت:«همین میوه‌ها را حاج آقا کاشت و درحالی ما میوه‌ی او را می‌خوریم که خودش الآن زیر خاک‌ها متلاشی شده.» دیگری گفت:«بدبخت! او الآن در بهشت بهتر از این‌ها را می‌خورد. خدا رحمتش کند. در بچگی چقدر با ما شوخی می‌کرد.» «راستی راستی ما را دوست داشت. گاهی پول می‌داد و ما را خوشحال می‌کرد. خدا خوشحالش کند.» «هر وقت کتاب و کاغذ و قلم می‌خواستیم برایمان می‌خرید. پدر و مادرمان که اعتنایی نداشتند.» «ما را در واقع او مُلّا کرد. چون خودش مُلّا بود از مُلّایی خوشش می‌آمد. حالا شب جمعه است. خوب است هر کدام یک سوره‌ی قرآن برایش بخوانیم. من هل أتی می‌خوانم، تو هم سوره دخان را بخوان.» من در همانجا ایستادم تا سوره‌ها را تمام نمودند. چقدر مسرور شدم و برایشان دعای برکت نمودم و پرواز کردم. آمدم و دیدم که هادی اسب آورده و خورجینی روی آن بسته و مهیای حرکت است. گفتم: «این خورجین از کجاست؟» گفت «ملکی آورد و گفت در یک پله‌ی آن هدیه‌ای است از حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها که بخاطر تلاوت سوره دخان -که منسوب به ایشان است- فرستاده‌اند. در پله‌ی دیگر هدیه‌ای است از حضرت علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام که در اثر تلاوت سوره هل أتی -که منسوب به ایشان است- فرستاده‌اند و سفارش کردند از راه دورتر از برهوت حرکت کنیم که سموم آن ما را نگیرد.» هادی گفت: «اینها از مایحتاج این راه است و هروقت احتیاج افتاد باز خواهد شد. اگر می‌خواهی حرکت کنیم.» گفتم: «زهی سعادت». —————— 📝«گاه‌نوشته‌های من» را 👈 دنبال کنید🌹
📌 گفت: «امروز مردم از شما آخوندها و آن دینتان بیزارند.» گفتم: مردم از هرکسی که خیال می‌کند فقط خودش می‌فهمد، فقط خودش اطلاع دارد، فقط خودش حق دارد و فقط خودش آزاد است بیزارند. مردم از دروغ، تکبر، غرور، خودخواهی، خودرأیی، دو رویی، کم کاری، منفعت‌طلبی، پایمال کردن حقوق دیگران، فساد و فتنه‌انگیزی بیزارند. مردم از کسی بیزارند که خود را صاحب آزادی مطلق و مصون از مجازات بداند و هر کس را که با او همراه و هم فکر نباشد خطاکار و لایق مجازات بشمارد. آیا این نیست که مردم از چنین کسانی بیزارند؟ و مگر نه این است که دین و مبلغانش در مقابل همین افراد قد علم کرده‌اند؟ ✍️ —————— 📝«گاه‌نوشته‌های من» را 👈 دنبال کنید🌹
📌 🔸گفت: قانون حجاب ظالمانه است و من به آن تن نمی‌دهم. کسی هم حق مجازات مرا ندارد. 🔹گفتم: لازمه‌ی ظالمانه بودن قانون حجاب این است که واضع آن ظالم باشد. چون وضع قانون ظالمانه ظلم است و آنکه ظلم کند عادل نیست. وحال آنکه واضع قانون خداوند است. و خداوند عادل است. عادل جز به عدالت حکم نمی‌کند. خداوند به وجوب حجاب حکم کرده است. پس . آنکه از قوانین عادلانه تعدی کند مجرم است و مستحق مجازات. ✍️ —————— 📝«گاه‌نوشته‌های من» را 👈 دنبال کنید🌹
📌 ✳️ سؤال : آیا اینکه مرد دو برابر زن ارث می‌برد یا دیه‌ی زن نصف دیه‌ی مرد است، ظلم در حق زنان نیست؟ پاسخ: در اسلام حقوق مالی زنان، در ارث و دیه‌ی کمتر خلاصه نمی‌شود تا کسی چنین ادعایی کند. علاوه بر اینکه وقتی از حقوق مالی صحبت می‌کنیم باید تکالیف مالی را هم لحاظ کنیم؛ آن وقت است که می‌توانیم قضاوتی عادلانه داشته باشیم. 🔹حقوق مالی زنان در اسلام عبارتند از: مهریه (حق همسری) نفقه (حق خوراک، پوشاک، مسکن، دارو و درمان، لوازم زندگی و ...) در ازای (پذیرش ریاست شوهر در زناشویی، امور خانواده و اجازه ی خروج از منزل) اجرت شیردهی اجرت کار منزل سایر درآمدها (سود کسب شخصی یا اجرت اگر شاغل باشد.) ارث کمتر دیه کمتر 🔸تکالیف مالی زنان در اسلام: غیر از موارد مشترک، هیچ. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔹حقوق مالی مردان در اسلام: ارث بیشتر دیه بیشتر حق اشتغال (سود کسب یا اجرت) 🔸تکالیف مالی مردان در اسلام: مهریه نفقه‌ی زن و فرزند و در مواردی پدر و مادر (حق خوراک، پوشاک، مسکن، دارو و درمان، لوازم زندگی و ...) اجرت شیردهی همسر اجرت کار همسر در منزل زکات فطره‌ی خود، همسر و فرزندانی که نانخور او هستند. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔻 تکالیف مالی مشترک زنان و مردان در اسلام: خمس، زکات مال و کفاره در صورت تحقق شروط و اسباب وجوب. ✅ قضاوت با شما ✍️ —————— 📝«گاه‌نوشته‌های من» را 👈 دنبال کنید🌹
📌 علیه‌السلام ✳️ سؤال : چرا حضرت موسی (ع) رؤیت الهی را از خداوند درخواست کرد؟ « رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیک». آیا او نمی‌دانست که خداوند قابل دیدن با چشم سر نیست؟ چرا وقتی حضرت موسی(ع) از خداوند می‌خواهد که او را ببیند، خداوند با مهربانی و معجزه پاسخش را می‌دهد. اما وقتی قوم موسی این درخواست را دارند، با صاعقه آنها را از بین می‌برد؟ پ.ن: سوره‌ی اعراف، آیات ۱۴۳ و ۱۵۵ 🔻پاسخ: دیدن خداوند، خواست حضرت موسی علیه‌السلام نبود؛ بلکه تقاضای جاهلانه بنی‌اسرائیل از ایشان بود. وقتی هفتاد نفر از بنی اسرائیل برگزیده شدند و به میعادگاه کوه طور آمدند؛ حضرت موسی علیه‌السلام سؤال آنان را از خدا درخواست نمود. در این هنگام آنان کلام الهی را از تمام جهات شنیدند؛ ولی گفتند: ایمان نمی‌آوریم مگر این که خدا را خود ببینیم. پس صاعقه‌ای از آسمان آمد و همه‌ی آنان هلاک شدند. حضرت موسی گفت: اگر با چنین وضعی برگردم، مردم خواهند گفت: تو در ادّعایت راستگو نیستی که دیگران را به قتل رساندی. به اذن الهی دوباره همه زنده شدند. این بار گفتند: اگر تنها خودت نیز خدا را ببینی ما به تو ایمان می‌آوریم. حضرت موسی گفت: « خدا را تنها با نشانه‌ها و آیاتش می‌توان درک کرد.» امّا آنان لجاجت کردند. خطاب آمد: موسی بپرس آنچه می‌پرسند و تو را به خاطر جهالت آنان مؤاخذه نمی‌کنیم. حضرت موسی علیه‌السلام گفت: «رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیک» خطاب آمد: «لَنْ تَرانِی؛ هرگز مرا نمی‌بینی. امّا نگاه کن به کوه، اگر پایدار ماند تو نیز خواهی توانست مرا ببینی.» با اشاره‌ی الهی کوه متلاشی و به زمینی صاف تبدیل شد و حضرت موسی از هوش رفت. پس از به هوش آمدن گفت: «سُبْحانَک تُبْتُ إِلَیک؛» بنابراین حضرت موسی از اول می‌دانست که این کار نشدنی‌ست و بر این مطلب ایمان و باور داشت؛ اما به فرمان باری‌تعالی به دلیل اصرار قومش، از خداوند تقاضای رؤیت کرد. چون حضرت موسی در تقاضایش، ادب را رعایت کرد؛ با احترام جواب شنید: «لن ترانی». ولی قوم ایشان، هتاک و لجوج بوده و با تقاضای بچه‌گانه‌شان، مستحق تأدیب و عذاب شدند. —————— 📝«گاه‌نوشته‌های من» را 👈 دنبال کنید🌹
📌 ✳️ سؤال : چگونه است که خداوند در برخی آیات، امور ناشایستی مثل «خدعه»، «استهزاء» و «مکر» را به خود نسبت می‌دهد و حتی به مکاری خود تفاخر می‌کند؟ پ.ن: نساء،۱۴۲. بقره، ۱۵. آل عمران، ۵۴. 🔻پاسخ: مراد از آیات مورد اشاره این است که خداوند در پاسخ کسانی که به این امور رو می‌آورند، عمل آنها را بی‌اثر کرده و جزائی متناسب می‌دهد. تفاخر مورد اشاره از این جهت است که دشمنان بدانند خداوند از نقشه‌ها و توطئه‌های آنها آگاه است و در مقابل خدای سمیع، بصیر، خبیر، علیم و قادر متعال تلاشهایشان بی‌اثر است و راه به جایی نخواهند برد. امام رضا(ع) در پاسخ همین پرسش می‌فرمایند: «خدای عزّوجلّ نه استهزاء می‌کند نه خدعه و نه مکر، بلکه جزای خدعه، استهزاء و مکر را می‌دهد». ✍️ —————— 📝«گاه‌نوشته‌های من» را 👈 دنبال کنید🌹