🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✨ #ماجرا | از چیزی نمیترسیدم
💌 برشهایی از زندگینامه خودنوشت حاجقاسم سلیمانی(ادامهقسمت6)
6⃣ انقلابیِ دوآتیشه
🍃 این بار دوستش حسن به سخن آمد. سؤال کرد: «آیت الله خمینی رو میشناسی؟» گفتم: «نه.» گفت: «تو مُقَلِّد* کی هستی؟» گفتم: «مقلد چیه؟» و هر دو به هم نگاه کردند. از پیگیری سؤال خود صرف نظر کردند. دوباره سؤال کردند: «تا حالا اصلاً نام خمینی رو شنیدهای؟» گفتم: «نه.» سید و دوستش توضیح مفصلی پیرامون مردی دادند که او را به نام آیتالله خمینی معرفی میکردند.
💡 بعد، نگاه عمیقی به اطراف کرد و از زیر پیراهنش عکسی را درآورد. عکس را برابر چشمانم قرار داد: عکس یک مرد روحانیِ میانسال که عینکبرچشم، مشغول مطالعه بود و زیر آن نوشته بود «آیتاللهالعظمی سیدروحالله خمینی». از من سؤال کرد:
میخوای این عکس رو به تو بدم؟» به سرعت جواب دادم: «بله، میخوام.» حسن، دوست سیدجواد، گفت: «نباید این عکس رو کسی ببینه؛ وگرنه ساواک (که حالا دیگر برایم کاملا اسم آشنایی بود) تو رو دستگیر میکنه.»
🌷 عکس را گرفتم و در زیر پیراهنم پنهان کردم. خداحافظی کردم و از آنها جدا شدم. «شریعتی» و «خمینی» دو نام جدیدی بود که میشنیدم. برایم سؤال بود که چطور آن دو جوان تهرانی سرامیککار در طول آن شش ماه که با آنها کار میکردم و دوست صمیمی بودیم و این همه برضد شاه با من حرف زدند، اسمی از این دو نفر نبردند!
🏚️ وارد مسافرخانه شدم. عکس را از زیر پیراهنم بیرون آوردم. ساعتها در او نگریستم. دیگر باشگاه نرفتم. روز چهارم، رفتم ترمینال مسافربری و بليت کرمان گرفتم؛ درحالی که عکس سیاهوسفیدی که حالا به شدت به او علاقهمند شده بودم را در زیر پیراهن خود که چسبیده به قلبم بود، پنهان کرده بودم. احساس میکردم حامل یک شیء بسیار ارزشمندم. به محض ورود به کرمان، به علی یزدان پناه نشان دادم. گفت: «این عکس آقای خمینی است.» با تعجب سؤال کرد: «از کجا آوردی؟! اگر تو رو با این عکس بگیرند، پدرت رو درمیارند یا میکُشندِت.» جرئت و شجاعت عجیبی در وجودم احساس میکردم. ساواک را حریف کاراته خودم فرض میکردم که به سرعت او را نقش زمین میکنم! آن قدر وجودم مملو از نشاط جوانی بود که ترسی از چیزی نداشتم. حالا من یک «انقلابیِ دوآتیشه» شدیدتر از علی یزدان پناه بودم و بدون ترس از آحدی بیمحابا حرف میزدم.
*مُقَلِّد: شیعهای که به سن تکلیف میرسد، مرجع تقلید جامعالشرایطی پیدا میکند و احکام فقهی دین را از او تقلید میکند.
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#
20.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤کربلایی #سید_رضا_نریمانی
▪️یـــــاایــهــــاالـــذیــــنآمــنـــوتـــوبــــو
▪️روزگـــارمــــونچـــقـــدرسـیـــاهشــده
▪️زمینه#شب_جمعه #شبلیلهالرغائب
#صبحتبخیرمولایمن
🏝هوای آدینه مثل دلم،
بارانی است...
در شهر باران میآید و
هوا باز میشود
ابرها کنار میروند و
آفتاب میتابد...
در دلم اما...
هوا همواره گرفته است...
بغض دلم
با گریههای مداوم هم
باز نمیشود....
در دلم همیشه
آسمان تنگ است...
عمری است حسرت آفتاب را
در دلم کشیدهام...
آه ای آفتاب من ،،،
ای قرار بیقراریهای من...
ای پایان اشکها و بغضها و
دلتنگیها...
ای حضرت نجات و گشایش...
...کِی طلوع میکنید؟...🏝
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 یادمان باشد
روز جمعه
مهمان امام زمانمان هستیم
پس بیشتر یادشان کنیم
و برای فرجشان دعاکنیم.
#زندگیتوامامزمانۍڪن
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
⚘﷽⚘
حسینجان...
عالم،به عشقِ
روے تو بیدار مے شود
هر روز،عاشقـانِ تو
بسیـارمے شود
وقتی،سـلام
مے دَهَمت،در نگاهِ من
تصویرِ ڪربلای تو،
تڪرار مے شود
سلام عشق عالم❤️
✨اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ ✨
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
كانال تخصصى هروله_۲۰۲۲_۰۱_۱۴_۱۰_۴۰_۵۶_۸۴۴.mp3
6.22M
•دوباره جمعه های بی قراری
دوباره اشک و آه و گریه زاری....
حاج مهدی رسولی
#جمعه_مهدوی
بسیار دلنشین
بَعد اَز شَهنشهِ نَجفُ
شاهِ ڪـَربَلا
دَر طالِعم نِوشتِه خدا،
عبدِ سامِرا
#سلامعلےساڪنسامرا✋🏻
#شهادت_امام_هادی(ع) 🥀
#بر_شیعیان_جهان_تسلیت_باد🏴
مداحی آنلاین - دوباره چشمام پر از اشک - جواد مقدم.mp3
6.72M
🔳 #شهادت_امام_هادی(ع)
🌴دوباره چشمام پر از اشکُ
🌴دوباره غم تو دلم دارم
🎤 #جواد_مقدم
⏯ #زمینه
👌بسیار دلنشین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 فیلمی از آخرین غبارروبی حرم امام هادی (علیه السلام) توسط شهید حاج قاسم سلیمانی در سامرا ..🖤
🏴 شهادت مظلومانه امام هادی (ع) محضر شریف امام عصر (عج ا...) و اعضای محترم کانال تسلیت عرض می کنیم. 🖤🖤🖤🖤