eitaa logo
"شهید ناصر عبدالی"
402 دنبال‌کننده
934 عکس
643 ویدیو
42 فایل
شهادت هنر مردان خداست کتاب شهید: به بدرقه ام بیا کتاب مادر شهید(شهیده فاطمه همایون مقدم): فرشته ای که بال نداشت کانال با حضور همسر و خانواده محترم شهید ایجاد شده و همسر و دختر شهید عبدالی از ادمین های کانال هستند ادمین کانال @Nosrat14
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی کانال https://eitaa.com/ShahidAbdali
نامه‌هایی به امام رضا .mp3
17.54M
داستان ما ایرانی‌ها و عرض ارادتمون و درخواست حاجتمون از امام رضا علیه السلام حاج محمود کریمی کانال https://eitaa.com/ShahidAbdali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هرچه گرفت ز مهر رضا گرفت... به یاد همه‌ی شهدای امام‌رضایی شهید مصطفی صدرزاده شهید مرتضی عطایی شهید مهدی لطفی نیاسر شهید مهدی موحدنیا شهید عبدالله قربانی سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی خادم الرضا شهید سیدابراهیم رئیسی و و و کاش روی پرونده‌‌مان بنویسند: شهادت‌نامه‌اش به امضای آقا امام‌رضا رسیده است... اللهم ارزقنا شهادة فی سبیلک کانال https://eitaa.com/ShahidAbdali
"شهید ناصر عبدالی"
🥁🥁🥁🥁🥁🥁🥁🥁🥁 مسابقه مسابقه دلنوشته‌ای به انیس النفوس امام رضاجان ❤ 🌷 تا ساعت ۲۲ چهارشنبه ۱۴شهری
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 زمان زیادی تا ساعت ۱۰ شب باقی نمونده... منتظر دلنوشته‌های عزیزانمون هستیم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دو ماه اشک و روضه و زیارت و پیراهن مشکیِ امسال هم گذشت... اللهم اجعلنی عندکَ وجیها بالحسین علیه‌السلام فی الدنیا و الآخرة کانال https://eitaa.com/ShahidAbdali
حلولِ ماهِ ربیع الاول مبارک 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 کانال https://eitaa.com/ShahidAbdali
در طول دوران بارداری، ناصر خیلی مراقب زینت بود. می دانست برای زن باردار شیر و خرما خوب است برای همین خیلی اصرار داشت زینت خرما زیاد بخورد. ده روزی از شهریور ماه می گذشت که زینت به ناصر گفت آقاجان و مامان رباب را به یک بهانه ای ببرد فشم. می گفت نمی خواهم موقع به دنیا آمدن بچه این جا باشند. ناصر این کار را کرد. خانه، شب یازدهم شهریور خالی بود. ناصر مانده بود و زینت. زینت شب سختی را می گذراند. ناصر هم کاری جز خرما و شیر دادن و دعا کردن از دستش برنمی آمد. نماز صبحشان را که خواندند، راهی بیمارستان شدند. ساعت یک ربع به هفت صبح دوازده شهریور، دختر کوچولویشان در بیمارستان آراد قدم به دنیا گذاشت. حالا جان ناصر بود و یک دانه دخترش. دوست داشت اسمش را زینب بگذارد. به زینت گفت -اسمش زینب باشه -نه! من دوست دارم اسمش رو بزاریم هانیه. وقتی رفت شناسنامه را بگیرد هانیه گرفت. زینت فکر می کرد وقتی شناسنامه را باز کند، اسمی که ناصر انتخاب کرده در آن می بیند ولی اسمش را گذاشته بود هانیه. پرسید چرا زینب نزاشتی؟ گفت تو زحمتش رو کشیدی. برشی از کتاب کانال https://eitaa.com/ShahidAbdali
"شهید ناصر عبدالی"
در طول دوران بارداری، ناصر خیلی مراقب زینت بود. می دانست برای زن باردار شیر و خرما خوب است برای همین
تولد هانیه خانم، تنها یادگار شهید عبدالی رو با تاخیر خدمت ایشون و مادر بزرگوارشون تبریک عرض می‌کنیم. با آرزوی صحت،سلامت و عزت برای همسر، فرزند و نوه‌های گلِ شهید آقا ناصر عبدالی
چند شب به اول محرم مانده، آقا جان روی حیاط سقف برزنتی درست می‌کرد تا عزاداران زیر باران خیس نشوند. ناصر هم می‌شد وردستش. آن وسط ها مادر از توی آشپزخانه صدایش می‌کرد. کمد بزرگی آنجا بود که تمام طبقاتش پر بود از استکان و نعلبکی و سماور و اینجور چیزها. همان بساط چای روضه. 🌷 برشی از کتاب https://eitaa.com/ShahidAbdali