🌷شهید نظرزاده 🌷
💠سرشار از انرژی!! 📌به روایت همرزم #فرمانده_حسین ⭕️از کار که برمیگشت، با وجود #خستگی بسیار، در خدم
🌷از عشق زمینی تا آسمانی🌷
🔹شش سالی که #مرتضی برای خواستگاری از من وقت گذاشته بود، اتفاقات عجیبی برایش رخ داده بود، خودش برایم تعریف می کرد: اون روزها #نماز_شب می خوندم و می گفت: خدایا! #فاطمه رو راضی کن، روزه می گرفتم و می گفتم: خدایا! فاطمه رو راضی کن، نماز مستحبی خدا! فاطمه راضی بشه و ...😅
🔸چندین بار پیش اومد که تنهایی👤 به بیابان های بیرون شهر می رفتم، راه می رفتم و #تنهایی شروع می کردم به دعا خوندن! سقفم آسمون🌠 بود و زیر پام کویر، به خدا می گفتم: خدایا! چیکار کنم این دختر #راضی بشه؟
🔹کم کم سکوت و تنهایی و صدای حیوانات و... من رو می گرفت و من رو به فکر #قبر و قیامت و... می انداخت، به جایی رسیدم که به #خدا می گفتم: من کی هستم؟ #تو کی هستی؟ من قراره تو این دنیا چیکار کنم⁉️
🔸فاطمه! این نه گفتن های تو باعث شد من از یک عشقـ❤️ زمینی به عشق #آسمونی برسم، بعضی اوقات به مرتضی می گفتم: ای کاش زودتر به تو جواب مثبت داده بودم☺️ امّا مرتضی می گفت: نه❌ تو من رو ساختی.
📚برشی از کتاب ساقیان حرم
خاطرات فرمانده نابغه
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_مرتضی_حسین_پور (حسین قمی)
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
برشی از کتاب #یادت_باشد: 🌷کناره سفره #عقد نشستیم عاقد پرسید: عروس خانم مهریه رو #میبخشند که صیغه م
کنارم نشست👥 گفت:
« تورو به #صبر دعوت نمیکنم، بلکه به رشد دعوتت میکنم. نمیشه که کسی #مومن رو اذیت نکنه⭕️ اگر هم توی این ناراحتی حق با خودته سعی کن از ته دل و بی منت #ببخشی تا نگاهت نسبت به اشخاص عوض نشه و احساس بدی بهشون نداشته باشی. اگه تونستی این مدلی ببخشی، باعث میشه #رشد کنی»
💠رهبر انقلاب:
در نسل #جوان ما یک چنین عناصری حضور دارند، یک چنین حقیقتهای درخشانی✨ در آنها حضور دارد و وجود دارد. اینها را باید یادداشت📝 کرد، اینها را باید دید، اینها را باید فهمید. فقط هم این [یک نمونه] نیست که بگویید آقا به یک گل بهار نمیشود❌ نه، بحث یک گلـ🌷 نیست. زیاد هستند از این قبیل.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
کنارم نشست👥 گفت: « تورو به #صبر دعوت نمیکنم، بلکه به رشد دعوتت میکنم. نمیشه که کسی #مومن رو اذیت
7⃣3⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰از خواب ک بیدار شدم تاگوشی📱 را نگاه کردم متوجه چندین #پیامک از طرف حمید شدم. چون بعد از مراسم همدیگر را ندیده بودیم❌ چندین پیام برایم فرستاده بود ابراز علاقه💞 و نگرانی و #انتظار برای جواب من! 💥اما من اصلا متوجه نشده بودم.
🔰اول یک بیت شعر فرستاده بود:
اگر گناه است نظر بازی دلـ❤️ باخوبان
بنویسید به پایم #گناه دگران!
وقتی جواب نداده بودم📵 این بار اینطور نوشته بود: به سلامتی کسایی که تو خاطرمون #ابدی هستن و ما تو خاطرشون عددی نیستیم🙁
🔰فکرش راهم نمیکرد🗯 خواب باشم. دوباره پیام داده بود: چقدر سخت است #حرف_دل زدن بامامگو! به #دیوار بگو اگر بهتر است! غیر مستقیم گفته بود اگر به دیوار انقدر پیام داده بودم📲 جواب داده بود!
🔰به #شعر خیلی علاقه داشت خودش هم شعر میگفت. من نمیتوانستم #احساسم را به زبان بیاورم میترسیدم عاشق بشوم💖 و همه چیز خیلی زود #تمام بشود 😔
🔰خیلی رسمی جوابش رادادم: به یادتون هستمـ💭 تازه بیدار شدم. کتاب میخونم📖 حدس زدم #سردی برخورد مرا متوجه شده باشد, نوشت: #عشق گاهی از درد دوری بهتر است/عاشقم کرده ولی گفته #صبوری بهتراست/توی قران📚 خوانده ام, یعقوب یادم داده است/دلبرت❤️ وقتی کنارت نیست💕 #کوری بهتر است!
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#مهدی_جان💔
#برگرد که حالمان شده نامطلوب
از دست، زمان رفت و زمین شد آشوب
با دستِ سکوت، بسته شد پنجره ها
در حسرت دیدار تو هر #جمعه_غروب!
#این_جمعه_هم_نیامدی😭
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌺
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ ⚠️ #هیچ_کس_به_من_نگفت😔 2⃣2⃣ #قسمت_بیست_و_دوم 😔هیچ کس به من نگفت: که در دوران غیبت شما، وظایف
❣﷽❣
⚠️ #هیچ_کس_به_من_نگفت😔
3⃣2⃣ #قسمت_بیست_و_سوم
😔هیچ کس به من نگفت: که در زمان غیبت نباید از شما دور شوم، جدا شوم و راه را گم کنم. من نمی دانستم که امام، امام است؛ چه ظاهر باشد، چه غایب! و تو امام منی ☺️و خدا وعده داده هر کس در قیامت با امامش محشور می شود.
😢من نمی دانستم که عرض ارادت و بندگیم با دعا برای صحت و سلامتی شما، کامل می شود. حال دعای 📖«اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّک...» را در تمام لحظات عمرم، از یاد نمی برم که این دعا، نه ضامن سلامتی شماست که خداوند ضمانت داده است که بمانی تا جهان را پر عدل و داد کنی💐
👌اما این ضمانت الهی چیزی از وظیفه عاشق نسبت به معشوق، کم نمی کند که خود شما در سفارشی به آیت بصیرت، آیت خدا بهاءالدینی فرمودید که در قنوت نمازهایش، «اَللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّک..» را زمزمه کند. 😔چرا من از همان اول تکلیف نفهمیدم که نمازم را با یاد و دعا برای شما، زینت بخشم و معطر سازم.
👈کسی به من نگفت که تمامی امامان، برای شما دست به دعا بلند کرده اند و از خدا سلامتی و فرج شما را 📿عاجزانه خواسته اند.
😢خدایا نمی دانم؛ شاید کمی دیر شده باشد. با این حال، توفیق نصیب کن زین پس، دستانم برای آنکسی که دوستم دارد و دوستش دارم،💝 به سمت آسمان افراشته شود و دعای سلامتیش را نه در قنوت که در تمام لحظاتم زمزمه گر باشم.
📘کتاب "هیچکس به من نگفت"
✍نویسنده: حسن محمودی
#هیچ_کس_به_من_نگفت
=================
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_310226054725763812.mp3
2.53M
#فایل_صوتي_امام_زمان 16
🎧آنچه خواهید شنید؛🌹
❣برای یاری اش... باید آماده شد!
کسی که قلبش،
آماده پیوستن به امامش نیست؛
عاشقانه، به یاری اش نمی شتابد.
💓عشق...عنصر اصلی انتظار است💓
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢ترور 🔰رفتيم غذاخوری🍳 پرشنگ(از رستورانهای شهر سقز) با بچه ها گرم #صحبت بوديم🗣 و #انتظار می كشيديم ه
#دختر_یا_پسر
❣بعد از چند ماه #انتظار می خواستم خبرِ #پدر_شدنشو بدم اما وقتی از منطقه اومد فورا رفت سراغ کارهای لشکر و اعزام نیروها. شب خسته و کوفته اومد و رفت استراحت کنه ولی خیلی تو فکر بود.
❣گفتم: محمود، تو فکر چی هستی؟ گفت: تو فکر بچه ها خوشحال شدم و گفتم: تو فکر بچه ها؟ کدوم بچه ها؟ هنوز که بچه ای در کار نیست! گفت: ای بابا بچه های لشکر رو میگم. انگار آب سرد ریخته باشن رو بدنم. با ناراحتی رفتم خوابیدم و آروم آروم #گریه کردم.
_فاطمه خوابیدی؟
_دارم میخوابم.
_چرا امشب اینقدر ساکتی؟
_چی بگم مثلاً؟
_بگو دختر دوست داری یا پسر؟ خودمو جمع و جور کردم و جوابشو دادم اون هم نظرش رو گفت اون شب کلی باهام حرف زد تا خیالش ازم راحت نشد، نخوابید.
#شهید_محمود_کاوه🌷
منبع: کتاب رد خون روی برف
#کلام_بزرگان:
✨زن هم در کشاکش زندگی زنانه خود، با #بحران ها و با تلاطم هایی مواجه میشود .چه در محیط بیرون از خانه مشغول تلاش و فعالیت و کارهای گوناگون سیاسی_اجتماعی و... باشد یا در داخل خانه مشغول باشد که #زحمت و #اهمیتش کمتر از بیرون نیست.
✨حالا زن در این کشاکش به تلاطم هایی برخورد می کند و چون روح او #ظریف تر است بیشتر به آرامش، به آسایش، به #تکیه کردن به یک شخص مطمئن احتیاج دارد. او کیست؟ او #شوهر است.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎬👆حتماً ببینید #شهید_مدافع_حرم_ماه_محرم چقدر شوق پرواز و پریدن داشتی ڪه دنیا برایت ڪوچڪ شده بود ...
🔮از بچگی میشناختمش. از همون موقع که بچه تر بودیم. ما #ادعای هیئتی بودن و مذهبی بودن داشتیم و اون بی ادعا بود.
🔮ما ادعای تو خالی داشتیم اما اون توعمل صد بود ما صفر. اون اگه کاری انجام میداد با تمام وجود بهش اعتقاد داشت، اما ما با شک و تردید.
🔮ما مجسمه حرف بودیم اون اسطوره ی عمل
ما #حرّاف پر مدعا اون عارف بی ادعا....
اون تو عشق به شهادت راسخِ راسخ اما ما سستِ سست
🔮اون اگه میگفت اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک #محکم و نترس میگفت اما ما با ترس و دلهره
اون آسمونی شد و رفت ما حتی به دنیا هم نرسیدیم
🔮اون عند ربهم یرزقون شد و ما خسر الدنیا و الاخره
یا حسین ما رو در راه شهدا ثابت قدم بدار و مرگ ما رو در راه خدا قرار بده...
#شهید_رسول_پورمراد🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس 🌸❣ 2⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_ودو برگشتم نگاهش کردم👀 در چند قدمی ام ایستاده بود، ا
📚 #رمان
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس 🌸❣
3⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_وسوم
لبخندی رو لبم نشست از این احساسات سرشارش😊
گفت:
_ولی دیگه دل غمدیده ام شاد شد😉
لبخندم عمیق تر شد☺️🙈 اونم لبخندی زد و گفت:
_آخه تو چرا انقدر خوبی؟!😍
در جواب حرفش فقط سرمو انداختم پایین که گفت:
_اگه اجازه بدی رفع زحمت کنم، دوستان منتظرن☺️👈👥
به جایی اشاره کرد تازه متوجه دوستاش و محمد شدم که گوشه ای ایستاده بودن،
بلند شد ایستاد...
که یاد 💙انگشترش💙 افتادم و سریع گرفتم جلوش
- این دیشب اومده بود تو وسایلام😊
گرفتش و گفت:
_چقدر دنبالش گشتم
نگاه شیطنت باری بهم انداخت وگفت:
_پس این کوچولو تو رو کشونده تا اینجا😍☺️
خندیدم که گفت:
_آخ آخ یادم باشه اینو بازم جا بزارم .. معجزه میکنه ها😉
فقط به حرفاش میخندیدم،
این لحظات آخر چه قدر سعی داشت خوشحالم کنه
- خب معصومه جان حلالم کن، برام زیاد دعا کن، مراقب خودتم باش،یاعلی😊✋
خواست بره که یهو مردد شد و برگشت سمتم،
دست انداخت پشت گردنش و پلاکی رو از گردنش دراورد و گرفت جلوم
- روش” و ان یکاد” نوشته😊
خیره به 💫پلاک “وان یکاد” 💫تو دستش بودم که ادامه داد:
_یه یادگاری از طرفِ من😉
اروم گرفتمش،..
باز اشک بود که سعی داشت خودشو تو جشمام جا کنه😢
لبخندی زد😊
و خداحافظی کرد …و رفت …
چه ساده رفت …
مگه قرارمون از همون اول رفتنش نبود…
پس این همه بیقراری از کجا میومد …
به رفتنش نگاه میکردم و فقط زیر لب می گفتم …
“برگرد عباس …😢
برگرد …
تو باید برگردی …
باید زنده برگردی …
باید …
من تازه دارم عشق رو تجربه میکنم…
اصلا مگه ما چند وقته که کنار همیم …
برگرد … “😢🙏
#ادامه_دارد....
💌نویسنده: بانوگل نرگس
#کپی_بدون_نام_نویسنده_حرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh