eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
26.7هزار عکس
5.5هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️راه تواضع #سخنرانی بسیار شنیدنی👌 🎙حجت الاسلام #عالی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بصیرت #فتنه ها را برملا کرد دفاع👊 از  آرمان #کربلا کرد #نُه_دی  ملت ایران🇮🇷خروشید چو فریادی علیه #فتنه جوشید #نه_دی مثل روزی آفتابی☀️ فضا را کرد  #پاک و انقلابی ! #نهم_دی_ماه #روز_بصیرت_ومیثاق_امت_باولایت #گرامی_باد🌺🍃 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
✊هستیم بر آن که بستیم... 🌾 به فیض قسم به سرخی خون به و و و 🌾 قسم به روح قسم به به امر رهبر و فرموده های شخص ولی 🌾 قسم به جبهه به به گریه در دل سنگر، تلاوت قرآن 🌾 قسم به ترکش و قطع نخاع و جانبازی قنوت و دست جدای 🌾 قسم به جوخه ی اعدام و سینه ی نواب به عالمان شهیدِ فتاده در 🌾 به انتهای افق، سرگذشت خوراک کوسه شدن در تلاطم 🌾 قسم به پیکر بی سر ، قسم به حاج به چادر و به زنان با عفت 🌾 به صبحگاه ، به درد و صبر از رنج غروب دشت ، به 🌾 قسم به شیرمرد به جنگ سی و سه روزه، نبرد حزب الله 🌾 قسم به حنجر حجاج خونی مکه به های روان و به 🌾 قسم به و و به غرش به فتنه ی رنگین 🌾 قسم به تنگه ی و عقده از به غربت اسرا و شکنجه و فریاد 🌾 قسم به روح هنر از نگاه به جنگ معتقدان ضد رنگ بی دینی 🌾 قسم به قدرت در برابر به یک که نیامد پسر، و شد او پیر 🌾 به مادر سه شهیدی که خم نکرد ابرو به تکه تکه شدن در رو در رو 🌾 به دست خالی ای که میجنگید به آن جنازه که با چشم باز میخندید 🌾 قسم به خون شهید راه به و به و 🌾 که تا رمق به تنم هست مکتبی هستم ، و هستم 🌾 و سر سپرده ام و از تبار به و حق 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
◀️ما محال است که آن بیعتمان برگردد✌️✌️ 🇮🇷 به مناسبت حماسه ی 9 دی 🇮🇷 میلاد هارونی🎧 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرِ پروازِ #شهادت🕊گاهی در شلمچه و طلاییه باز می شود، گاهی حلب، گاهی هم در #تهران! 🌷شهدای فتنه ۸۸ از #مظلوم_ترین شهدای انقلاب هستند. #یاد_کنیم_شهدا_رو_با_صلوات🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
•{ #پس_زمینه ♥️🌿 #نگاه_شهدا🌷}• 🍃🌹🍃🌹 @shahed_sticker
@shahed_sticker۶۴۸.attheme
103.8K
📲 • 🔻تم_های_جذّاب_ایتا😍👇 ✔️مذهبی ✔️شهدایی ایتایی متفاوت رو تجربه کن👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1214906384Cdb15194a25
🌷محمد امین کریمیان طلبه ای بود که برای معرفی شهید هادی خیلی تلاش میکرد و میگفت: شهدا زنده اند و باید آن ها را الگو قرار دهیم. 🌷کتاب سلام بر ابراهیم را در مدارس پخش میکرد و نوجوانان را با راه و روش شهید آشنا مینمود، او دوست داشت مدافع حرم شود. 🌷میگفت: هر زمان ابراهیم را در خواب میبینم خیلی خوشحال است و مرا خیلی تحویل میگیرد 😍 او در سوریه به دوستانش گفته بود: من مدیون ابراهیم هستم، او به من گفت نترس و نگران نباش، به زودی با گمنامی به ما ملحق میشوی ... 🌷و مدتی بعد اینگونه شد 😭😍 فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿آل عمران / ۱۷۰﴾ 🌷آنها(شهدا) بخاطر نعمت های فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده خوشحالند و مژده میدهند به کسانی که هنوز به آن ها ملحق نشده اند (مجاهدان و شهیدان آینده ) زیرا می دانند که نه ترسی بر آن هاست و نه غمی خواهند داشت . آل عمران /۱۷۰ 🌷 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#صفحه۱۴۹
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه انعام✨ #قرائت_صفحه_صدوچهل_ونهم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
✍ #سیره_شهدا 💢ده سال با محمد زندگی کردم، هیچوقت یاد ندارم بی وضو باشه، به نماز اول وقت فوق العاده اهمیت می داد، 💢مسافرت که می رفتیم تا صدای اذان رو می شنید، توی بیابون هم بود می ایستاد، بارها بهش می گفتم، مقصد که نزدیکه، نمازتون رو شکسته نخونین، بذارین برسیم خونه، نمازتون رو کامل و با خیال راحت بخونین. 💢ولی محمد می گفت: شاید توی همین راه کوتاه، عمرمون تموم شد و به خونه نرسیدیم؛ الان می خونم تا تکلیفم رو انجام داده باشم؛ اگه رسیدیم خونه کامل هم می خونم.... #شهید_محمد_بروجردی🌷 📚 مسیح کردستان 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
💠نذر فرهنگی 🌸🍃برای راه اندازی و برپایی نمایشگاه کتاب خیلی مصمم بود و پیش قدم می شد. این کار را رایگان انجام می داد. میگفت نذر کرده ام. 🌸🍃معمولا کتاب هایی را تبلیغ می کرد و می فروخت که خودش قبلا خوانده بود. اعتقادش این بود که باید بدانیم چه چیزی به خورد دیگران می دهیم. می گفت: "اول باید خودم مزه اش کرده باشم، بعد تعارف کنم." 📚 کتاب سرمشق #شهید_محسن_حججی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
💠معرفی کتاب 0⃣3⃣ 📗 شهید عزیز 🌷☘🌷☘ 🔰محتوا: 📖این کتاب مجموعه خاطرات شهید محمود رادمهر که به کوشش مصیب معصومیان نگاشته شده است. شهید محمود رادمهر که از رزمندگان لشکر ۲۵ کربلا است و در خان طومان سوریه به شهادت رسیده است در این کتاب بر مبنای خاطرات دوستان، مادر و همسرش به خواننده معرفی می‌شود. 🔰برشی از کتاب: 🌷تماس گرفت و شماره برادرش را خواست. میخواست عکسهایی از خودش را بفرستد. به خاطر امنیت خودش مخالفت کردم. اصرار که کرد، شماره رو دادم. 🌷چند روز بعد دوباره زنگ زد و پرسید: عکس ها رسید؟ میخواهم سری جدید عکس ها را هم بفرستم" دوباره مخالفت کردم. 🌷گفت: "با دیدن عکس ها خوشحال نشدی؟" گفتم: "نه! تو که نیستی عکس هایت هم مرا خوشحال نمیکند. فقط وقتی خودت را میبینم خوشحال میشوم، نه عکست را!" 🌷عکس هایش را که می دیدم، با خودم میگفتم: " او که اهل عکس گرفتن نبود. آخر چرا این همه عکس می فرستد؟!" 🌷محمود رادمهر مردی بود که استعداد نظامی بالایی داشت و برای همین پست و جایگاه بالایی در لشگر 25 کربلا داشت. 🌷شهید رادمهر خواب نداشت و در دیده بانی بی نظیر بود. او در کار بنایی استاد کار بود. وقت تعطیلات و فراغت از کار اصلی اش، برای مردمی که بضاعت مالی اندکی داشتند بنایی می کرد. منزل شان را تعمیر می کرد و اجرتی برای کارش طلب نمی کرد. 💯خواندن این #کتاب📚 را از دست ندهید. 🌐 این کتاب را میتوانید از کتابفروشی های سراسر کشور تهیه نمود. خرید اینترنتی: http://osveah.ir/شهید-عزیز/730.html 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ 161 20 🔻 🌺 امام صادق (ع) می‌فرماید: ✨«در روز قیامت خدا به بعضی‌ها نگاه نمی‌کند و با آن‌ها حرف نمی‌زند ، اینها سه گروه هستند : ⭕️1⃣ کسانی که جایگاه امامت را غصب کرده‌اند. 🚫2⃣ کسانی که در مقابل اولیاء خدا ایستاد‌ه‌اند و یا جنگیده‌اند. ⚔🗡 ⭕️3⃣ کسانی که برای دو گروه اول «یک ذره سهم از اسلام» قائل شده‌اند.... { ثَلَاثَةٌ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ مَنِ ادَّعَى إِمَامَةً مِنَ اللَّهِ لَیْسَتْ لَهُ وَ مَنْ جَحَدَ إِمَاماً مِنَ اللَّهِ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ لَهُمَا فِی الْإِسْلَامِ نَصِیباً } ✨ 📚 اصول کافی/ ج۲ ، ص ۲۰۰ ✅ برای این سه گروه بدترین عذاب ها هست. حالا گروه اول و دوم رو میشه حق داد اما گروه سوم واقعا بدبختند...🔥🔥🔥 🔷 کسانی که برای غاصبین حق امامت و دشمنان اهل بیت ذره ای اسلام قائل بشن، خدا روز قیامت بهشون نگاه هم نخواهد کرد... حتی یه ذره.....⛔️ 🔸خدا میفرماید: تو باور نکردی رذالتشون رو؟! 💢 گروه سوم میگن خدایا حالا ما که با اهل بیت نجنگیدیم! 🙄😥😰 دشمنان اهل بیت رو هم قبولشون نداشتیم. اما خب فکر کردیم یه ذره ممکنه تهِ دلشون یه کوچولو خوب باشن...! 😢 👌 "برائت از دشمنان خدا" موضوع عجیبی هست. ساده نیست....✔️✔️ ✅👈 اگه الان این موضوع برامون جا نیفتاد، پای "رنج های قبل از ظهور" جا میفته..... 🚫 هر جنایتی که تا حالا دیدید پیش جنایت هایی که سربازانِ سفیانی قبل از میکنن هیچی نیست..... البته طبق روایات... ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏯پادكست 🎧با موضوع #شرایط_ظهور 7⃣ 🎤استاد #حسین_پور 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰چند خاطره کوتاه از زبان همسر شهید 🔹همیشه وقتی از منطقه به خانه🏡 می‌آمد و من در خانه نبودم، #پشت_در می‌ایستاد و در را باز نمی‌کرد. من می‌گفتم: شما که کلید داری پس چرا داخل نمی‌روی⁉️ می‌گفت: نه عیال جان! دوست دارم #شما در را برایم باز کنی. اگر شده ساعت ها هم پشت در می‌ایستم تا شما بیایی و در را باز کنی😍 🔸یادم هست یکبار من #مسجد بودم و وقتی بازگشتم دیدم کنار در ایستاده است. من گفتم: می‌رفتی داخل. گفت: «نه❌ مگر می‌شود من #همسر داشته باشم و در را خودم باز کنم😉 🔹جنس‌های کوپنی‌مان را که می‌گرفتیم، می‌آورد و بین همه همسایه‌ها🏘 تقسیم می‌کرد و می‌گفت: آن‌ها #بچه دارند، تعداد نفراتشان بیشتر است و نیاز دارند. اما ما #کمتر مصرف می‌کنیم. 🔸ماشین #سپاه دستش بود وقتی من‌ آمدم و گفتم: می‌خواهم بروم سر مزار برادرم♥️ مرا با خودت می‌بری؟ گفت: #عیال_جان! ناراحت نشوی اما نمی‌توانم شما را برسانم. من هم با بچه سختم بود. گفتم: چرا؟😕 سر راهت است مگر چه می‌شود؟ 🔹می‌گفت: عیال جان! اگر قرار باشد شما را برسانم🚗 باید آن دنیا جواب #بیت_المال را بدهم، نمی‌توانم. بعد من می‌گفتم: #دوستانت وقتی ماشین دستشان است، زن و بچه‌شان را می‌رسانند. به من گفت: آن‌ها می‌توانند جواب بدهند اما #من نمی‌توانم جواب بدهم📛 #شهید_سیدیحیی_سیدی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#سفر_به_آسمان 🕊 و عشـ♥️ـق قافیه اش گرچه #مشکل است 💥اما #خدا اگر بخواهد ردیف خواهد شد✅ خداحافظ رفیق ...💔 #شهید_محمدجعفر_حسینی #فاطمیون 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔹چند روز به شون مانده بود و من دلهره😥 عجیبی داشتم. تصمیم گرفتم رو بهشون بگم. 🔸عزمم را جزم کردم و گفتم: اگر رفتین و خداوند رو قسمت تون کرد، محمدمهیار وقتی دیگه را ببینه و جای خالی شما👤 را چی بهش می گذره⁉️ 🔹سکوت کرد و لبخند زد وگفت: شاید شما بتونی با دلم را بلرزونی💓 ولی رو هرگز❌ در آن لحظه خیلی از حرفم زده شدم. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ 📚 ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 5⃣4⃣ 📖از استاد تا باغبان دانشگاه را میشناختند. با همه احوال پرسی میکرد پیگیر مشکلات مالی💰 انها میشد. بیشتر از این دلش می تپید برای سر و سامان دادن به زندگی . واسطه اشنایی چند نفر از دختر، پسرهای💑 دانشکده با هم شده بود. 📖خانه ما یا محل های اولیه بود یا محل اشتی دادن زن و شوهر ها💞 کفش های پشت در برای بهانه شده بود. میگفت: من خانه را به شما اجاره دادم، نه این همه ادم. بالاخره جوابمان کرد☹️ 📖با وضعیتی که ایوب داشت نمی توانست راه بیوفتد و دنبال خانه🏘 بگردد، کار خودم بود. چیزی هم به کارشناسی نمانده بود. شهیده و زهرا کتاب های درسی📚 را که یازده سال از انها دور بودم، بخش بخش کرده بودند. جزوه های کوچکم را دستم میگرفتم و در فاصله ی این بنگاه تا ان بنگاه درس . 📖نتایج دانشگاه که اعلام شد، ایوب بستری بود🛌 روزنامه خریدم و رفتم . زهرا بچه ها را اورده بود ملاقات دست همه بود حتی ایوب. خودش گفته بود دیگر برایش نبرند کاکائو🍫 بیشتر دوست داشت. 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✫⇠ ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 6⃣4⃣ 📖روزنامه📰 را از دستم گرفت و دنبال گشت چند بار اسمم را بلند خواند، انگار باورش نمیشد. هر دکتر و پرستاری که بالای سرش می امد، را به او نشان میداد. 📖با ایوب شدم. او ترم اخر مدیریت دولتی بود و من مدیریت بازرگانی را شروع کردم. روز ثبت نام📝 مسئول امور دانشجویی تا من را دید شناخت"خانم غیاثوند؟ درست است؟" چشم هایم گرد شد😧 "مگر روی پیشانیم نوشته اند؟" 📖-نه خانم، بس که همه جا از شما حرف میزنند. می نشیند، میگوید ... بلند میشود، میگوید شهلا♥️ من هم کنجکاو شدم اسمتان را که توی دیدم، با عکس پرونده تطبیق دادم، خیلی دوست داشتم ببینم این خانم کیست که اقای بلندی این طور از او تعریف میکند😉 📖کلاس که تمام شد ایوب را دم در دیدم👤 منتظر ایستاده بودم برایم دست تکان داد. اخم کردم😠 گفتم باز هم امده ای از بپرسی؟ مگر من بچه دبستانی ام؟ که هر روز می ایی، در کلاسم و با استادم حرف میزنی؟؟ 📖خندید😄 "حالا بیا و خوبی کن، کدام مردی انقدر به فکر است که من هستم؟ خب دوست دارم ببینم چطور درس میخوانی❓ 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh