eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32.1هزار عکس
9.9هزار ویدیو
222 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸حدود نیم ساعت🕰 قبل از #شهادت، رضا جلوی من موضع گرفته بود و با لبخندی شیرین😍 از من پرسید کدام سمت مو
📝 💟دل نوشته‌ای تقدیم به (۱/۲) ❣غروب بودن را در حالی بر روی کاغذ📝 می‌آورم که این قلم توانایی روزهای را ندارد. : ✍با بندبند انگشتانم شمارش کرده‌ام، که چند روز است از 💖 بازگشتی نداشته‌ای. در روزهای نبودنت انتظار بازگشت را با شمارش می‌کردم. اما افسوس که نیامدی😔 و مرا مات و مبهوت در انتظارت گذاشتی. ✍هر بار که به نبودنت💕 فکر می‌کنم اشک از چشمانم سرازیر😭 می‌شود. روزی که خبر پر گشودنت🕊 را شنیدم با خود گفتم نه ... ... خودش قول داده بود می‌آید، روی قولش می‌ماند، قرار نبود❌ نیمه راه یکدیگر را رها کنیم. ✍لحظه‌به‌لحظه‌ام پر از تپش‌های قلبی💗 گذشت که قرار بود در رسیدنت به شماره بیفتد. آمدی نه آن‌ چنان که رفته بودی. بودی. خوابی آرام و و بخواب! آرام بخواب! هوا اینجا ابری ست😭 ✍زمین جای شما نبود🚫 در چهره‌ات می‌توانستم را ببینم. آرامش اینکه از امتحان سربلند بیرون آمدی👌 من نیز چون تو خوشحال و راضی هستم که زندگی‌مان را در راه که دفاع از حرم بی‌بی زینب(س)و مولایت حسین (ع) و اصحاب او بود صرف کردی. ✍تحمل روزهای خیلی سخت است، 💥اما هنگامی‌که به هدف🎯 و مقصودت می‌اندیشم خود را می‌دهم که تو در همان راهی که آرزویش را داشتی گام نهادی👣 خوشا به توای کبوتر🕊 سفرکرده‌ام ... . ✍خداوند را می‌گویم که در این مسیر، هرچند کوتاه بودم و هدیه‌ای برایم گذاشتی «یعنی » 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
گزیده ای از وصیتنامه : همسر مهربان، عزیزتر از جانم، قربانت برم، فکر میکردم سختی کربلا را جیش اباعبد
با استخوان های همسر😔 ✍ دلنوشته‌ای که همسر در حرم مطهر رضوی در مراسم تشییع 🌷 نوشت: 💞"علی یادت هست می‌گفتی: شهناز تو رو از  گرفتم❓یادت هست گفتی قول می‌دم یه بار ببرمت ازش تشکر کنم؟ یادت هست ! بخدا من یادم هست😢 💞قول ماه عسل دادی برای  اون هم نه یک بار چندبار اسم نوشتیم📝 آماده شدیم داشتی به قولت عمل می کردی 💥اما هر بار ، دوره و در آخر هم اعزام به  ... آن هم تنها تنهای تنها👤 💞گفتی: . گفتی: تدارک ببینم؛ دیدم نیامدی⁉️ دیر شد خیلی دیر تنها ماندم تنهای تنها؛ چقدر سخت بود💔 برایم و حالا خبرت رسیده که ... 💞میگویند: فقط چند تکه ا یا یک تکه لباس یا یک نمی‌دانم😔 اما همین را می دانم که من خواستم بد قول نشوی صدای آمدنت چنان زنگی به گوشم زد که دیوانه وار به همه جا سر زدم و درخواست سفرمان را به کردم. در خواست 🌸 💞رفتم سپاه؛ دست به دامان شدم سپردم به خودت تا کارها رو ردیف کنی✅  تا به آرزوی دیرینه‌ام  بودن در  دست در دست تو، توی حرم🕌 باشم. امروز روز زندگیم‌ام هست 😌 💞علی ببین آمده ام به سمت آرزویم. می دانستم تو بدقول نبودی❌ ماه عسل داده بودی. نگاه کن کنارت هستم👥 منم دنیایت همسرت💖 ببین... 💞برایت آورده‌ام بیا بپوش سفارش خودت بود وقتی به خواب یکی از دوستانم آمدی پیام فرستادی💌 و گفتی مرا از  (ع) بخواهد خواستمت با اشک چشم😭 با قلب شکسته💔 و رنجورم با غصه‌های 💞گفتی برایم لباس سفید بخر خریدم گفتی لباسم را کن آن را هم با جان و دل کردم بلکه بازگردی. علی ببین امام رئوف رویم را زمین نینداخته لباس سفیدت را ببینم به اندازه ؛ به تنت می آید⁉️ 💞لباس سیاه نپوش🚫 برازنده توست. خودم را می پوشم سفید و سیاه بهم می آیند حتی اگر   برعکس تنشان کنن... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔹رضا دامرودی فرزند حسین متولد 20 تیر 1367📆 در خانواده ای #مذهبی دیده به جهان گشود👶 وی در مدرسه راهنم
📝 💟دل نوشته‌ای تقدیم به (۱/۲) ❣غروب بودن را در حالی بر روی کاغذ📝 می‌آورم که این قلم توانایی روزهای را ندارد. : ✍با بندبند انگشتانم شمارش کرده‌ام، که چند روز است از 💖 بازگشتی نداشته‌ای. در روزهای نبودنت انتظار بازگشت را با شمارش می‌کردم. اما افسوس که نیامدی😔 و مرا مات و مبهوت در انتظارت گذاشتی. ✍هر بار که به نبودنت💕 فکر می‌کنم اشک از چشمانم سرازیر😭 می‌شود. روزی که خبر پر گشودنت🕊 را شنیدم با خود گفتم نه ... ... خودش قول داده بود می‌آید، روی قولش می‌ماند، قرار نبود❌ نیمه راه یکدیگر را رها کنیم. ✍لحظه‌به‌لحظه‌ام پر از تپش‌های قلبی💗 گذشت که قرار بود در رسیدنت به شماره بیفتد. آمدی نه آن‌ چنان که رفته بودی. بودی. خوابی آرام و و بخواب! آرام بخواب! هوا اینجا ابری ست😭 ✍زمین جای شما نبود🚫 در چهره‌ات می‌توانستم را ببینم. آرامش اینکه از امتحان سربلند بیرون آمدی👌 من نیز چون تو خوشحال و راضی هستم که زندگی‌مان را در راه که دفاع از حرم بی‌بی زینب(س)و مولایت حسین (ع) و اصحاب او بود صرف کردی. ✍تحمل روزهای خیلی سخت است، 💥اما هنگامی‌که به هدف🎯 و مقصودت می‌اندیشم خود را می‌دهم که تو در همان راهی که آرزویش را داشتی گام نهادی👣 خوشا به توای کبوتر🕊 سفرکرده‌ام ... . ✍خداوند را می‌گویم که در این مسیر، هرچند کوتاه بودم و هدیه‌ای برایم گذاشتی «یعنی » 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh