eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
مدتی پیش به بهانه ی زیارت شهیدی و گرفتن برات جمعه صبحی راهی شدم. مثل همیشه هوای بهشت عالی بود.... در جستجوی مزار آن شهید و پرسه در بهشت شهدا بودم که کنار مزاری شدم. نام و تصویرش برایم بود، و عطری که اجازه ی گذر نمیداد و هوایی که ابری ات می کرد و بارانی: . قم که رسیدم سری به نت زدم و درباره ی شهید خلیلی از جناب گوگل پرسیدم: علت این همه هوایی شدن، خود شهید بود... حال و هوایش و البته سنگ قبری که از رسیده بود. عطر حرم بود... آرزوی کربلا و سنگ قبری از حرم حسین(علیه السلام)... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
9⃣8⃣9⃣ 🌷 💠ما ایرانی هستیم😎✌️ 🔰در سلسله عملیات‌های آزادسازی نبل و (س) یگان ما از خان‌طومان به منطقه‌ی مورد نظر اعزام شد🚌 رزمندگان با شجاعت✌️ در عرض چند ساعت دشمن را کرد. 🔰آتش🔥 تهیه ما بسیار خوب عمل کرده بود. با عقب نشینی دشمن نیروها در دشمن مستقر شدند. خاکریز دوجداره 500 متری و خوبی بود👌 دقایقی بعد دشمن شروع به پاتک کرد. 🔰از هر طرف به سمت نیروهای ما گلوله می‌زدند💥 ولی نیروها عقب نشینی نکردند❌ در گوشه خاکریز و یکی از رزمنده‌ها با هم بودیم👥 با دشمن تقریبا 100 متر فاصله داشتیم. 🔰از رزمنده‌های ایرانی‌🇮🇷 و ‌ترس دارند. صدایشان را می‌شنیدیم که می‌گفتند « ». ولی شک داشتند. دشمن ابتدا تصور کرد، سوری هستیم. ما می‌خواستیم آن‌ها متوجه شوند که ما . 🔰بنابراین وقتی آر‌پی‌جی‌زن دشمن شلیک می‌کرد💥 و می‌گفت «الله اکبر»، ما در پاسخ با صدای بلند می‌گفتیم « ». آر‌پی‌جی به خاکریز اصابت کرد🌫 تا زمانی که هوا رو به روشنایی برود، این کار ادامه داشت. مقدار زیادی مهمات مصرف کردند ⚡️ولی جلو آمدن را به نام مقام معظم رهبری نداشتند🚷 از دست نوشته های شهید📝 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♨️شهید حرمی که مثل مادرش #زهرا (س) بین درو دیوار ســ🔥ـوختـــ 🔹یکی دو سال بود #عباس خیلی اصرار می کرد واسه رفتن به #سوریه. من میگفتم: عباس نه⛔️ زمان رفتن تو رو من مشخص میکنم☝️ هنوز #وقتش نرسیده. 🔸توی این دو سال اکثر دوره هاۍ #نظامی از جمله 🔅جنگ افزار و 🔅تاکتیک و... رو گذروند. یه مدتی که از #نامزدیش گذشت، بهش گفتم: عباس تو از اون مردهای عاشق‌پیشه💖 میشی، چون تا حالا به هیچ #نامحرمی حتی نگاه نکردی❌ بهم خندید. 🔹چند روز گذشت؛ اومد پیشم👥 گفت: حاجی #تو_روخدا بذار برم، اینبار اصرار کردنش متفاوت بود. گفتم: چیزی شده⁉️ گفت: سردار دارم #زمین_گیر میشم. 🔸آره؛ عباس داشت #عاشق میشد، ولی از همه چیز براي حرم زد. عباس #اولین نامحرمی که دیده بود نامزدش💞 بود. #راوی_سردارحمید_اباذری #شهید_عباس_دانشگر 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸عشق مهمان مقدسی است و قلب، میزبان مهربانی. که باشی، جان تازه میگیری از وجودش. گاهی دل با شنیدن روضه ای، ذکری هم چون ، یارقیه، یازهرا(س) می لرزد💓 و ناگهان می بینی "عاشق اهل بیت" شده ای. 💖صادق عاشق (س) بود. برای ازدواجش شرط کرد شریک زندگی اش حتما از باشد. با یک بانوی سیده ازدواج💍 کرد. به قول همسرش در جلسات خواستگاری هم حرف از بود. 🌸به یاد از همسرش خواست تا در روز عقد برای شهادتش دعا کند🤲 پس از بله گفتن، و شهیدی هم اسم ، دل عروس خانم را به بازی گرفت و او برای نیمه گمشده اش که به تازگی پیدا کرده بود با اشک خواند😢 💖با شهادت ، چهره آقای خانه، حسرت های دل اش را رسوا کرد😞 و آنجا بود که همسرش فهمید خودخواهی است را فقط برای خودش بخواهد. 🌸برات کربلای نوکر ارباب در امضا شد. همسرش نامه ای💌 نوشت و به جدش قسم داد که پاره تنش به آرزویش برسد و از اهل کربلا خواست که همچون شهد شیرین شهادت🌷 نصیب رفیق زندگی‌اش شود. نامه را به او داد تا در حرم امانتی را به "صاحبش" بسپارد. 💖صادق عاشق خدا♥️ بود و همسرش . می گویند دعای عاشق ها در حق هم می شود. راه شهادت🕊 برایش باز شد. در اسفند ماه عازم سوریه شد. همسرش لحظه وداع، در حضور وابستگی ها و دوست داشتن هایش، او را با قرآن📖 بدرقه کرد. می دانست او رفتنی بود. ندایی در درونش می گفت: من با دو خویشتن دیدم که می رود😔 💖۵۷ روز برای دعا کرد. گریه کرد😭 در ذهنش بارها مراسمی را تصور کرد که با حضور یار سفرکرده و خودش و خدا برگزار می شود. اما همین ۵۷ روز کافی بود برای کبوتر🕊 مدافع حرم 🌸بعضی آدم ها اهل زمین نیستند فقط می آیند تا تلنگری💥 باشند برای آن ها که قلب هایشان، شده است. صادق عدالت اکبری هم اهل همین بود. مراسم ‌، استقبال همسرش با "لباس سفید" و بی قراری دوستانش، دلهای بسیاری را منقلب کرد💗 💖حال یک سنگ قبر، لبخند زیبای شهید یک با دنیایی دلتنگی💔 قصه عشق را برای ساکنان زمین روایت می کند.. ✍نویسنده: منتظر 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷تازه کرده بود اومد پیش فرماندش گفت: حاجی اجازمو بده برم سوریه🙏 گفت: میزارم ولی الان نه🚷 🌷گفت: دارم میشم، بزار برم. میترسید عشق به خانومش♥️ باعث بشه نره برای از حرم. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh