🌾یاد آنها بخیر....
🔰 یاد #کانالها بخیر
که گنداب خودنمایی در آن جریان نداشت.
🔰 یاد #مینها بخیر
که سکوی پرواز 🕊بود.
🔰 یاد #گلوله ها بخیر
که قاصد وصال💞 بودند.
🔰 یاد #خمپاره بخیر
که پیمانه وصل همراه داشت.
🔰 یاد #منورها بخیر
که دیدار چهره های نورانی می آمدند و سرانجام شدت حادت چراغ عمرشان 💡خاموش می شد و آخرین خود را می انداختند.
🔰 یاد #لباسهایی بخیر
که از بس عزیز بودند خدا زمین🌏 را به رنگ آنها آفرید.
🔰 یاد #فانسخه هایی بخیر
که کمرهای زرین جهادگران را محکم می کرد و حلقه های #اسارت_دنیا را نه یکی پس از دیگری که همه را به هم می گسست.
🔰 یاد #قمقمه ها بخیر
که آب حیات💧 از آنها می جوشید و پایان نداشت.
🌾 ياد آنها بخير
🌾 ياد #شهدا بخير....🍃🍂🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
⬆️⬆️
1⃣1⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠🌷 شهیدی که قمقمه اش بعد ۱۲ سال آب گوارا داشت...
🔹در فکه کنار یکی از ارتفاعات، تعدادی #شهید پیدا شدند که یکی از آنها حالت جالبی داشت.
🔸او در حالی روی زمین افتاده بود که دو #قمقمه ی پلاستیکی آب در دستان استخوانی اش بود.
🔹یکی از قمقمه ها #ترکش خورده و سوراخ شده بود.
ولی قمقمه ی دیگر، #سالم و پر از آب بود.
🔸درِ قمقمه را که باز کردیم، با وجود این که حدود ۱۲ سال از شهادت این بسیجی #سقا می گذشت، آب آن بسیار #گوارا و خنک مانده بود..
منبع :دلهای خدایی
📎هدیه به روح شهدای تشنه لب صلوات🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1⃣9⃣2⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠رزم #شبانه دوگانه سوز!
🌷حاج آقا كيانی از بچه های قديمی #گردان_حمزه بود. پيرمردی بود رنجديده و باتقوا. حجت را بر خيلی ها تمام كرده بود✋. با داشتن چند سر عائله و سرپرستی يك خانواده بی سرپرست، آمده بود #جبهه. در قسمت تداركات كار می كرد و هميشه #وضو داشت. مشوق بچه ها برای نماز شب و نماز اول وقت بود👌. به بچه ها می گفت: اگر كسی به دليلی نمی تواند نيمه شب بلند شود، بگويد تا بيدارش كنم☺️.
🌷خيلی ها به خاطر راهپيمايی های طولانی و يا آنهايی كه تازه می خواستند خواندن #نمازشب را شروع كنند، نمی توانستند به موقع بيدار شوند. برای همين می سپردند به حاج #آقاكيانی كه بيدارشان كند. مثلا می گفتند: حاج آقا من فلان گروهان و فلان دسته هستم، فلان جا هم می خوابم😴. بيا، مرا بيدار كن. حاج آقا هم با توجه به همان آدرسها می آمد و بچه ها را بيدار می كرد.
🌷بعضی وقتها بچه ها به #نگهبانهای دم چادر يا ساختمان می گفتند: اگر حاج آقا كيانی آمد، بگو ما را هم بيدار كند✔️. اين روال، هر شب، همين طور اتفاق می افتاد. حاج آقا كيانی مسئول #تداركات گروهان يك از گردان حمزه بود....
🌷يك شب، برادر مهدی خراسانى كه بعد از كربلای ۵ فرمانده #گروهان يك شده بود، #رزم_شبانه🌙 گذاشت. آتش سنگين هم ريخت⚡️ و بچه ها را بيدار كرد. بعد آنها را به خط كرد و گفت: #قمقمه ها را پر آب💧 كنيد. بچه ها همين كار را كردند و به حالت ستون كشی حركت كردند به طرف كوه های اطراف اردوگاه# شهيد_باهنر (آناهيتا) باختران. وقتی به كوه ها رسيدند، مهدی خراسانی گفت: بچه ها با يك #صلوات، در اختيار آقا كيانی هستند.
🌷حاج آقا كيانی هم از بچه ها خواست #وضو بگيرند. بعد، نماز را به #جماعت خواندند. من جزو اين گروهان نبودم، اما قبل از آن مهدی خراسانی به ما گفته بود كه می خواهد شب🌒، بچه های #گروهانش را بيدار كند، ببرد كوه های اطراف اردوگاه و نماز را به جماعت بخوانند. برادر خراسانی با اين كار، می خواست بچه ها از دو جهت🔁 آماده نگه دارد؛ هم از جهت #نظامى، هم از جهت #عبادى.
راوى: #رزمنده_برادر_محمود_غلامی
گردان حمزه، لشگر ۲۷ حضرت رسول(ص)
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍂🍂🍁🍂🍂🍁🍂🍂
🔰چند روز مانده بود تا عملیات #بدر، جایی که بودیم از همه #جلوتر بود.
🔰هیچ کس جلوتر از ما نبود، جز #عراقی ها، توی سنگر #کمین ، پشت #پدافند تک لول، نشسته بودم و دیده بانی👀 می کردم.
🔰دیدم یک #قایق به طرفم می آید،🚤 نشانه گرفتم و خواستم #بزنم، جلوتر آمد ، دیدم آقا مهدی است.👤
🔰نمی دانم چه شد ، زدم زیر #گریه،😭 از قایق که #پیاده شد،⚓️ دیدم هیچ چیزی هم راهش نیست، نه #اسلحه ای،🔫 نه #غذایی،🍜 نه #قمقمه ای،🍾 فقط یک #دوربین داشت📷 و یک #خودکار.🖊
🔰 از #شناسایی می آمد. پرسیدم « چند روز جلو بودی؟» گفت « گمونم چهار – پنج روز. »
#شهید_مهدی_باکری🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
💔 #دلنوشته_همسر_شهید
🌷سعید جان امروز که ساک وسایلت رو باز کردم تا #قمقمه باشگاهت روبه حسین بدم، دیدم چشمای حسین برق خاصی زد و باخوشحالی قمقمه رو تو دستش گرفت و پُرِ آبش کرد و گفت مامان ، قمقمه آب بابا از این خوباست، مراقبش هستم و حواسم هست...
🌷 احساس کردم با #انرژی بیشتری امروز باشگاه رفت.
سعیدم هر روز که میگذره حسینمون بیشتر #شبیهت میشه.
🌷رفتارش نگاهش کاراش همه یادآور خودته ... ؛
یادته میخواستی باشگاه بری ساکت رو برات میبستم وآماده میکردم
یادش بخیر چقدر زود گذشت... 😢
#شهید_سعید_انصاری 🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
💠 #شهدا شاهد و ناظر بر اعمال و
رفتار ما هستند. 【امام خمینی(ره)】
#مواظبت_های_مهم_زندگی
♨️مواظب #قدمهایت باش
زیر پایت خون #شهید_همت است
که از خدا خواسته بود↯↯
⚜وقتی شهید میشه🌷 مثل امام حسین سر از تنش جدا بشه تن #بی_سر او را که آوردند دل همه آتش گرفت💔
#شهید_محمدابراهیم_همت🌷
♨️مواظب #قدمهایت باش زیر پایت
#خون شهید ابراهیم هادی هست
که از خداخواسته بود↯↯
⚜وقتی #شهید شدم مثل حضرت زهرا(س) گمنام باشم. تو #کانال_کمیل بعد از پنج روز مقاومت👊 در برابر دشمن تمام بچه ها رو به عقب برگردوند وتنها👤 در کانال باقی موند بعد از اون دیگه پیکرش برنگشت🚫 و #گمنام باقی موند
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
♨️مواظب #قدمهایت باش زیرپایت خون #شهیدباکری هست که از خدا خواسته بود↯↯
⚜وقتی شهید شدم پیکرم⚰ حتی یک وجب از خاک کره زمین را اشغال نکند❌ آب #دجله پیکرش رو برای همیشه برد.
#شهید_مهدی_باکری🌷
♨️مواظب #قدمهایت باش زیر پایت خون شهید کریم زاده هست که↯↯
⚜خودش #لب_هایش ترک خورده بود.
دهانش خشک بود😪 آب گرم #قمقمه اش را بخشید و لب تشنه رفت🕊
#شهید_احمد_کریم_زاده🌷
#مدیون_شهداییم😔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
∞🌹∞
#خاطـــراتشهــدایے
🌹 شهیدی که قمقمه اش بعد ۱۲ سال آب گوارا داشت...
🔹 در فکه کنار یکی از ارتفاعات، تعدادی #شهید پیدا شدند که یکی از آنها حالت جالبی داشت.
او در حالی روی زمین افتاده بود که دو #قمقمه ی پلاستیکی آب در دستان استخوانی اش بود.
یکی از قمقمه ها #ترکش خورده و سوراخ شده بود.
ولی قمقمه ی دیگر، #سالم و پر از آب بود.
🔹 درِ قمقمه را که باز کردیم، با وجود این که حدود ۱۲ سال از #شهادت این بسیجی #سقا می گذشت، آب آن بسیار #گوارا و خنک مانده بود..
منبع :دلهای خدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh