🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ پرســـ❓ــش و پاســـ🖊ــــخ مهــــــدوے2⃣9⃣ ❓حضرت مهدی (عج) بعد از ظهور با انحرافات فکری چگونه ب
❣﷽❣
پرســـ❓ــش و پاســـ🖊ــــخ مهــــــدوے3⃣9⃣
📌صدای حضرت در زمان ظهور چگونه به گوش، همه میرسد؟
✍️تحقیقات نشان میدهد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف هنگام ظهور بر دیوار کعبه تکیه میکند و ۳۱۳ یار ویژة او گرد هم میآیند. سپس حضرت، آیه ۸۸ از سوره هود بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین را تلاوت میکند. بعد از تلاوت این آیه شریف، حضرت به یاران خویش میفرماید: «أنا بقیة الله فی أرضه وخلیفته و حجته علیکم..». بعید نیست ندای امام دوازدهم عجل الله تعالی فرجه الشریف از طریق یاران خاص حضرت به گوش دیگران برسد؛ چرا که در روایت آمده است:
«هنگام ظهور، یاران ویژه امام عصر که شمار آنها به ده هزار نفر میرسد، نزد او حاضر میشوند و امام زمان ظهور خواهد کرد» [۱] .
بنابراین به رغم اشاره روایات به این مطلب، اظهار نظر قطعی در خصوص شنیدن صدای امام دوازدهم علیه السلام هنگام ظهور، امری ناممکن است. مسلم، این است که برابر روایات، فراخوان امام دوازدهم علیه السلام به سوی حقیقت و عدالت، در سطح جهانی و گسترده صورت گرفته، به گوش همه جهانیان خواهد رسید؛ از این رو اظهار نظر قطعی دربارة اینکه صدای حضرت چگونه به اهل عالم میرسد، دشوار و حتی ناممکن است.
برخی احتمال دادهاند این اعلام جهانی از طریق اعجاز صورت میگیرد و برخی تحقق اعجاز را فقط در صورت ضرورت میدانند و میگویند: «با توجه به وسایل پیشرفته فعلی، به اعجاز نیازی نیست و حضرت از طریق رسانه میتواند ندای دعوت خود را به گوش جهانیان برساند».
به علاوه، ندای حضرت با ندای آسمانی که از علایم ظهور شمرده شده، متفاوت است. ندای آسمانی، از علایم ظهور است و برای اعلام ظهور و آمادگی عمومی مردم برای این امر صورت میگیرد و شاید یک بار بیشتر نیز واقع نشود. نیز ممکن است به گونه ای باشد که همه در یک لحظه آن را بشنوند؛ اما دعوت حضرت، میتواند در طول زمان هر چند کوتاه به گوش مردم برسد؛ بدین گونه که ابتدا مردم حاضر در مسجدالحرام دعوت را بشنوند و سپس رسانهها منعکس کنند.
سخن آخر اینکه مهم این است که حضرت، دعوت خود را به روشنی و درستی به همه جهانیان میرساند؛ هر چند کیفیت دقیق آن بر ما پوشیده باشد.
📚منبع: [۱]کمال الدین، ص۳۳۱.
#پرسش_پاسخ_مهدوی
🌸الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌸
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_310226054725763526.mp3
7.78M
#فایل_صوتي_شيطان_شناسی 21
✍مابعدازمرگ هم مثل همین جا
احتیاج به امکانات زندگی داریم
که؛
بایدالان تهیه شون کنیم
اما شیطان
برای فقر آخرتمون نقشه ها کشیده
🎤🎤 #استادشجاعی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#خدایا
🌾تو را به مناسبتهای عزیز این ماه گرامی #قسم میدهیم
⚜این ماه را بر تمام #شیعیان جهان، مبارک و پر خیر و برکت🌸 قرار بده،
💢و در ظهور ارباب و مولای ما؛ #امام_زمان (عج) تعجیل بفرما
⚜و به ما توفیق بهره بردن از #فضایل این ماه عنایت فرما
💢و تمام #مریضها را به حرمت این ماه شفا بده🙏
⚜و #مشکلات و گرفتاری تمام شیعیان را برطرف بفرما.
#آمیـــــن_ربّ_العالمین.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
نگاهت #برق درخشانی داشت #دلت بزرگ بود به بزرگی آسمان نجوای #شبانه ات با پروردگار زیبا بود و چهره ات
همه عکس هاشو📸 واسه دل خودش میگرفت...
نه تو فضا مجازی📱 پخش میکرد نه جایی میذاشت❌.
خودت را که #برای_خدا زینت دهی خودش میخردت
مارا مثل خودتان کنید👥
#شرمنده_که_فقط_مدعی_هستیم
#شهید_بابک_نوریهریس
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
همه عکس هاشو📸 واسه دل خودش میگرفت... نه تو فضا مجازی📱 پخش میکرد نه جایی میذاشت❌. خودت را که #برای_
5⃣6⃣6⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🔰یک روز ما از سمت واحد خود به #ماموریت اعزام شدیم و به علت طولانی شدن زمان آن که با یک شب زمستانی سرد❄️ همزمان شده بود مجبور شدیم که هنگام برگشت از ماموریت به علت نماز و گرسنگی به یگان خدمتیه بابک برویم.
🔰 #بابک آن شب نگهبان بود با خشم گفتیم بابا کجا بودی اخه یخ کردیم پشت در😐، لبخندی زد و ما را به داخل ساختمان راهنمایی کرد وارد اتاقش که شدیم با #سجاده ای رو به رو شدیم که به سمت قبله و روی آن کلام #الله مجید و زیارت عاشورا📖 بود
🔰 تعجب کردم گفتم بابک نماز می خوندی⁉️ با خنده گفت همینجوری میگن😄. یه نگاهی که به روی تختش انداختیم با کتاب های #مذهبی📚 و درسی زیادی رو به رو شدیم من هم از سر کنجکاوی در حال ورق زدن آن کتاب ها بودم که احساس کردم بابک نیست😟، بعد از چند دقیقه با سفره، نان🍪 و مقداری غذا🍲 امد
🔰گفت شما خیلی خسته اید تا یکم شام میخورید منم #نمازم را تمام میکنم.ما به خوردن شام مشغول شدیم و #بابک هم به ما ملحق شد اما شام نمی خورد❌ میگفت شما بخورید من میلی ندارم و دیرتر شام میخورم
🔰تا آنجایی که مثل #پروانه دور ما می چرخید و پذیرایی می کرد☺️ خلاصه شام که تمام شد نماز 📿را خواندیم و آماده ی رفتن به ادامه مسیر که چشممان به #آشپزخانه افتاد و با خنده گفتیم: کلک خان برای خودت چی کنار گذاشتی که شام نمیخوری😉 بابک خنده ی ارامی کرد و میخواست مانع⛔️ رفتن ما به آشپزخانه شود.
🔰ما هم که اصرار او را دیدیم بیشتر برای رفتن به آشپزخانه #تحریک می شدیم.خلاصه نتوانست جلوی ما را بگیرد💪 و ما وارد شدم و دیدیم که در آشپزخانه و کابینت چیزی نیست😦 در یخچال را باز کردیم و چیزی جز بطری #آب نیافتیم نگاهم به سمت بابک رفت که کمی گونه و گوشهایش سرخ شده بود☺️ و خندهاش را از ما می دزدید.
🔰این جا بود که متوجه شدیم بابک همان شام را که #سهمیه خودش بود برای ما حاضر کرده است.
راوی:سجاد جعفری
#شهید_بابک_نوری_هریس
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
عاشقان چون با بصیرت می شوند جنگ باشد حاج همت می شوند چون نباشد جنگ، اندر جنگ نرم تحت امر رهبر حجت م
آخرین درس تکامل #تو به انسان دادی
جان خود در ره این درس بجانان دادی
#خون خود جوهر این دفتر ایمان کردی
درس ایثار و #شهادت تو به انسان دادی
#شهید_حجت_الله_رحیمی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
این روزها عجیب نیازمند #نگاهت شده ایم! نگاه از قاب #چشم مردی که چشم هایش #خدا را منعکس می کند #شهی
بار آخر كه گفت #هند ميرود و در واقع #سوريه ميرفت، اشكهايش را ديدم😢، لرزش دستانش را لمس كردم.
به من سفارش كرد كه هواي خودم را داشته باشم، نكند بيمار شوم. گفت نيايم ببينم #غصه خوردهاي و مثل هميشه لاغر شدهاي.
خودت را خوب نگه دار. #مراقب خودت باش❤️.
امير به هيچ كس نگفت كه كجا ميرود.
#شهید_امیر_سیاوشی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
بار آخر كه گفت #هند ميرود و در واقع #سوريه ميرفت، اشكهايش را ديدم😢، لرزش دستانش را لمس كردم. به
6⃣6⃣6⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠عاشقانه های شهدا❤️
💟همسرم هميشه پيگير اخبار جنگ در #سوريه بود و غبطه دوستانش را ميخورد😞 كه آنها براي جنگ ميروند. به من هم ميگفت خيلي دوست دارد برود اما #من مخالفت ميكردم.
💟ميگفتم بگذار حداقل يك مقدار #طعم_زندگي را بچشيم، يك مقدار با همديگر باشـيم👥 آن وقت از اين حرفها بزن. ⚡️اما يكدفعه رفت... انگار #شهادت را خيلي بيشتر از من دوست داشت. البته دليل اينكه به من نگفت دقيقاً كجا ميرود، به اين خاطر بود كه نميخواست من #نگران شوم و استرس داشته باشم😔. آخر نگرانيهاي من بيش از حد توان و #نفسگير بود.
💟راستش با هر بار مأموريت رفتن #اميرم من هم از اين دنيـ🌍ـا كنده ميشدم و با #آمدنش بر ميگشتم. من حس نگراني شديد😥 در وجودم داشتم كه اين حس در وجود #همسرم خيلي بيشتر ديده ميشد.
💟ما با هم قرار گذاشته بوديم #اولين_نفر و #آخرين_نفري باشيم كه همديگر را ميبينيم و صداي هم را ميشنويم🎧. فقط كافي بود دو ساعت⌚️ از او بيخبر باشم. همه زندگيام #استرس ميشد.
💟در #مأموريتهايش هم در خطر بود، ولي سعي ميكرد من وارد آن فضاي كاري و سختش نشوم. هميشه خواب ميديدم كه گلوله خورده💥 و خونين شده است. وقتي از مأموريت بر ميگشت احساس ميكردم دوباره #نفس ميكشم و خيالم راحت ميشد💗.
#شهید_امیر_سیاوشی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
معلم جدید #بی_حجاب بود. مصطفی تا دید سرش را انداخت پایین.خانم معلم آمد سراغش.دستش را انداخت زیر چانه
🐚🌷🐚🌷🐚🌷🐚🌷🐚🌷🐚
شهید ردانی پور رفته بود پیش #امام که
«باید تکلیفم رو معلوم کنم، بالاخره درس📚 مقدمه یا #جنگ⁉️»
امام فقط یک جمله گفتند:
«محکم👊 بمانید توی جنگ.»
دیگر کسی جلودارش نبود.
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
9⃣0⃣1⃣ به یاد #شهید_سجاد_دهقان🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
0⃣1⃣1⃣ به یاد
#شهید_سعید_کمالی_کفراتی🕊❤️🕊
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
0⃣1⃣1⃣ به یاد #شهید_سعید_کمالی_کفراتی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
7⃣6⃣6⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰من و سعید 4 سال هم اتاقی بودیم در این 4 سال بارزترین #ویژگیاش صداقتش بود👌 و در هیچ شرایطی دروغ نمی گفت📛 و بسیار به #نمازاول_وقت اهمیت می داد. هیچ وقت غیبت نمی کرد🚫 و در جمعی اگر #غیبت می شد بلا فاصله آن جمع را ترک می کرد.
🔰در نزدیکی خانه سعید🏡 کوچه بازاری بود و خانم هایی با پوشش #نامناسب رفت و آمد می کردند و برای اینکه چشمش به آنها نیفید هیچ وقت از آن کوچه رد نمیشد و از #کوچه_پشتی منزل که مسیر دورتری داشت رفت و آمد میکرد.
🔰صبح ها که من دنبال #سعید می رفتم تا به سرکار برویم می دیدم پاهایش گلی است و می پرسیدم «چرا پاهات گلی است⁉️» می گفت: «به خاطر اینکه در این کوچه زن های #بدحجاب در رفت آمد هستند از کوچه پشتی آمدم و دوست ندارم #چشمم به آنها بیفتد🚫».
🔰همیشه در اتاق از صحنه ها و عکس هایی📸 که بچه های کوچک را #سر می بریدند و میکشتند صحبت می کرد و این صحنه ها برایش خیلی دلخراش💔 بود.
🔰یک روز سعید یک عکسی را دید که مادر سوری #شهید شده بود و بچه شیرخواره اش🍼 در کنارش بود با دیدن این صحنه, سعید نیم ساعت فقط گریه😭 می کرد چون خودش هم بچه #شیرخواره داشت
🔰چندین روز فکرش💭 در گیر این موضوع بود و همین صحنه ها و عکس ها به سعید انگیزه داد✊ و باعث شد که به #سوریه برود تا به #مظلومان سوریه کمک کند✅.
#شهید_سعید_کمالی_کفراتی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh