🌷شهید نظرزاده 🌷
این روزها عجیب نیازمند #نگاهت شده ایم! نگاه از قاب #چشم مردی که چشم هایش #خدا را منعکس می کند #شهی
گفتم بگذار #عروسے ڪنیم
یه ذره طعم زندگےروبچشيم
بعد حرفِ #رفتن بزن
اما #يڪدفعه رفت و پیڪرش برگشت
وقتے در #معراج صورتش رانوازش ڪردم
ازچشمش #قطرات_اشڪ جارےشد😭
#شهید_امیر_سیاوشی💞
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
گفتم بگذار #عروسے ڪنیم یه ذره طعم زندگےروبچشيم بعد حرفِ #رفتن بزن اما #يڪدفعه رفت و پیڪرش برگشت وقت
بار آخر كه گفت #هند ميرود و در واقع #سوريه ميرفت، اشكهايش را ديدم😢، لرزش دستانش را لمس كردم.
به من سفارش كرد كه هواي خودم را داشته باشم، نكند بيمار شوم. گفت نيايم ببينم #غصه خوردهاي و مثل هميشه لاغر شدهاي.
خودت را خوب نگه دار. #مراقب خودت باش❤️ امير به هيچ كس نگفت كه كجا ميرود.
راوی: همسر شهید
#شهید_امیر_سیاوشی🌷
شادی روحش صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
بار آخر كه گفت #هند ميرود و در واقع #سوريه ميرفت، اشكهايش را ديدم😢، لرزش دستانش را لمس كردم. به
5⃣5⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠زندگی به رسم شهدا
🔰من انتخاب خود #شهید بودم. در محله من را دیده و پسندیده بود☺️ هر دو ساکن #محله_چیذر بودیم. یک محله سنتی و مذهبی. این محله از قبل انقلاب هم همین طور بود. مردمش زمان انقلاب، انقلابی بودند✌️ و زمان جنگ هم #رزمنده.
🔰 #امیرم متولد ۱۵ خرداد سال ۱۳۶۷بود، به قول خودش روز قیام خونین مردم علیه #طاغوت به دنیا آمده بود. همسرم💞 بعد از سه سال تحقیق پیشنهاد #ازدواجش را با خانواده من مطرح کرد.
🔰امیر #خادم_امامزاده علی اکبر چیذر بود و من را هم در آستان امامزاده دیده بود. من و امیر در تاریخ ۱۳خرداد ماه ۱۳۹۲با هم #عقدکردیم. دو سال و نیم عقد بودیم و تازه قرار بود #زندگیمان را شروع کنیم که به #شهادت رسید🕊
🔰یعنی قبل از آغاز زندگی مشترکمان💞 آسمانی شد. من و امیر قرار گذاشته بودیم بدون مراسم و #تشریفات، بعد از یک سفر #مشهد و زیارت امام غریب🕌 زندگیمان را شروع کنیم.
🔰یک زندگی ساده به رسم و سبک #زندگی_شهدا. همیشه میگفتیم کیفیت بهتر از کمیت است👌 و #آرامش در زندگی از هر نعمتی بالاتر است✅
راوی:همسرشهید
#شهید_امیر_سیاوشی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢به نقل ازيك فرمانده در #حلب 🔸به #سید گفت: چند تا نیرو زبده بهم بده اونم گفت: برو پیش #سیاوشی باهاش
یاد خادم الحسین مدافع حرم #شهید_امیر_سیاوشی بخیر،
که در وصیتنامه اش📜 نوشته بود:
✍"در تشییع جنازه ام همه
زنان با #چادر باشند."
🍂خیالت راحت!
نگران #حجابمـ🌸 نباش❌
#وصیتت تاج بندگی من است
برادرم😌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
بار آخر كه گفت #هند ميرود و در واقع #سوريه ميرفت، اشكهايش را ديدم😢، لرزش دستانش را لمس كردم. به
✍از 2_3 ماه مانده به #محرم 🏴 روزشماری میکرد برای نوکری ابا عبدالله الحسین❤️. با شوق خاصی برنامه ریزی میکرد.
🍁هر #سال تو میدان امام زاده علی اکبر، جایی که اکنون مزار مطهرش در آنجاست، #چای_خانه راه اندازی میکرد😊.
🍃خرید ملزومات و وسائل چای خانه رو با وسواس و سلیقه خاصی خریداری میکرد. 👌تمامی رو هم از بهترین ها.
🍂معتقد بود برای #اهل_بیت نباید کـــــم گذاشت،تا زمانی که اونها دستت رو با بزرگواری میگیرند تو هم #شرمنده نباشی که چرا میتونستی و بیشتر انجام ندادی.👏
🌴 #خادم امام زاده و هیئت بود . ولی همیشه جلوی در هیئت می ایستاد.
معتقد بود #دربانی این خاندان بهتره و خاکی بودن برای ائمه لطف بیشتری دارد.👌
میگفت هر چی #کوچکتر باشی برای امام حسین (ع) بیشتر نگاهت میکند😊
#شهید_امیر_سیاوشی🌷
#سالروز_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢به نقل ازيك فرمانده در #حلب 🔸به #سید گفت: چند تا نیرو زبده بهم بده اونم گفت: برو پیش #سیاوشی باهاش
#بچه_هیئتی
🌷شهید امیر سیاوشی براي اينكه مراسم #هيئت آبرومندانه برگزار شود، از هيچكاری دريغ نميكرد❌ يكي از #خادمان و ميانداران بيروني هيئت چیذر بود👌
🌷از چند وقت قبل #محرم کارهایش را هماهنگ میکرد که هرطور شده خودش را به مراسم ارباب🏴 برساند. وقتي روضه #حضرت_زينب(ع) خوانده ميشد جور ديگري اشك ميريخت😭و سينه ميزد💔
🌷امير يك #بچه_هيئتي نمونه بود👌 اگر در این مراسم ها کسی به او حرفی میزد و #ناراحتش میکرد او جوابش را تنها با لبخند😃 میداد. علاوه بر اینها امیر یک چایخانه☕️ هم در کنار امامزاده علی اکبر🕌 برپا کرده بود و از #عزاداران حسینی پذیرایی میکرد
🌷روز تاسوعا و عاشورا هم با علامتی که خودش خریده بود #علمداری میکرد🙂 « #شهادت🕊» مزد خدمتـــــهایش در مجالس اباعبدالله بود.
#شهیدمدافعحرم
#شهید_امیر_سیاوشی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷فرقي نميكند كجا هستي
فرقي نميكند نژادت چيست
يا چند #سال داري...
اگر براي #شهادت #آماده شده باشي
خواهي ديد كه بالهايت
هركجاي اين كره ي
#خاكي كه هستي
تورا به #مقصد ميرساند...
🌷راهِ شهــادت باز است....
چه در ســوريه باشي
چه در پشت #جبهه
و يا حتي در #شهر خودت
اگر گرفتارِ يار شده باشي
شايد #خيابان منتهي به #خانه ات
#مسير مقصدت باشد...
كسي چه ميداند
#اربابت كجا تورا در #آغوش ميكشد...
🌷براي رسيدن به مقصد
در طي مسير #عاشق باش...
براي مقصدت #عاشقانه بجنگ...
#شهید_امیر_سیاوشی🌷
#شهید_محمدحسین_حدادیان🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
گفتم بگذار #عروسے ڪنیم یه ذره طعم زندگےروبچشيم بعد حرفِ #رفتن بزن اما #يڪدفعه رفت و پیڪرش برگشت وقت
❣امير مثل خيلي از #تازه_دامادها عاشق زن💞 و زندگياش بود
💥اما درست در زماني كه ميخواستند زندگي #مشتركشان را زير يك سقف آغاز كنند همه داشتههاي دنياييـ🌎 را رها كرد و در اعزام به #سوريه شهيد شد🕊🌷
#شهید_امیر_سیاوشی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢به نقل ازيك فرمانده در #حلب 🔸به #سید گفت: چند تا نیرو زبده بهم بده اونم گفت: برو پیش #سیاوشی باهاش
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
❣همیشه #لبخند میزد.حتی تو لحظات #سخت و دشوار زندگی. هرجا زندگی اخم خودش رونشون #امیر میداد اون فقط لبخند😍 میزد.
❣دنیـ🌏ـا براش کوچک بود
انقدر خلاصه که به #راحتی_گذشت
#شهید_امیر_سیاوشی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ❣همیشه #لبخند میزد.حتی تو لحظات #سخت و دشوار زندگی. هرجا زندگی اخم خودش رونشون #امیر میداد
🌾زمانی که در #دمشق بودیم نیروهای فاتحین به شوخی به امیر می گفتند:
محاسنت را کوتاه کن اگر دست داعش اسیر شوی #محاسنت را می گیرند سرت را می برند⚡️
#شهید_سیاوشی می گفت:
🍃این اشک ها و گریه هایی😭 که برای #امام_حسین(ع) کرده ام، به محاسنم ریخته شده است.
🍂من #محاسنم را نمی زنم❌ و خود ارباب نمی گذارد، این #سر من دست داعشی ها👹 بیوفتد.
#شهید_امیر_سیاوشی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شبِ بیهوده ی ما را
چه به خیر⁉️
#خیر آنجا ست
که دلداده و دلداری💞 هست
⭐️تازه داماد بود و قرار بود
مراسم عروسیاش برگزار شود
خودش در #سـوریه بود
به خانواده گفت: #کارت مراسم را پخش کنند ...
⭐️وعده داد که خودش را #میرساند!
خانواده هم کارتهای عروسیاش را
پخش کردند. راست می گفت؛
خودش را رساند⚰ اما چگونه ...!🌷
#شهید_امیر_سیاوشی🕊
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌾زمانی که در #دمشق بودیم نیروهای فاتحین به شوخی به امیر می گفتند: محاسنت را کوتاه کن اگر دست داعش اس
🍁دستم بگیـــر
🍃تا که بھشتم🌸 بنا شود..
🍁شاید سرم
🍃قبول کنی #خاک_پا شود..
🍁بالی بده
🍃که بال بگیرد🕊 اسیر #تو..
🍁شاید
🍃کبوتر حرم #کربلا شود..
#شهید_امیر_سیاوشی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍁دستم بگیـــر 🍃تا که بھشتم🌸 بنا شود.. 🍁شاید سرم 🍃قبول کنی #خاک_پا شود.. 🍁بالی بده 🍃که بال بگیرد
#شهید_امیر_سیاوشی
🌷صفات بارز اخلاقی :
مهربان، شوخ طبع، #صبور، خنده رو😊، ماخوذ به حیا، فداکار، مسولیت پذیر، مشتاق در انجام کار خیر، #صادق و بی ریا👌
🌷علایق :
فعالیت ورزشی، مسافرت، حضور در #هییت های مذهبی، علمداری حضرت ابولفضل العباس «ع»، دایر کردن چای خانه اباعبدالله الحسین «ع» در دهه ی اول #محرم🏴
🌷قسمتی از وصیت نامه شهید :
برای تشیع جنازه ام⚰ خواهش می کنم همه با #چادر باشند. اگر جا برای من بود جسدم را در جوار امام زاده علی اکبر خاک کنید چون خانواده ام و #همسر_عزیزم هر روز به دیدارم بیایند.
🌷خاطره به یاد ماندنی برای شهید :
دیدار مقام معظم #رهبری
🌷تکیه کلام :
#یا_علی_مدد
🌷دو بیتی مورد علاقه :
شکر خدا که در پناه #حسین_ایم
عالم از این خوب تر پناه ندارد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
• #شهید_امیر_سیاوشی • #تم_رفیق_شهید 📲 • #تم_تیره 📌سفارشی تم_های_جذّاب_ایتا😍👇 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarza
#شهید_یعنی...
#خادم امام زاده و هیئت بود، ولی همیشہ جلوی در🚪 می ایستاد
معتقد بود دربانی و #خاکی بودن
برای ائمـه لطف بیشترے دارد😇
میگفت: هرچی #کوچکتر باشی #امام_حسین بیشتر نگاهت می کند👌
#شهید_امیر_سیاوشی
#شهید_مدافع_حرم 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💥دلنوشته #همسر شهید:
💢 همسر شهيد بودن، يک #حس ويژه است . درعين حال كه همسرت را از دست دادهای ميدانی زنده است . دركنارت است و #همراهت است . ميدانی
💢 زندگی ات را #نظارهگر است و شاهد تمام آنچه بعد از آن به تو ميگذرد .
گرمای دستش ديگر نيست ولی هميشه دستگيرت است . نيست ولی با #شادی ات خوشحال است و با غمت دلگير میشود .
💢 قلبش💖 نمیزند ولی هميشه احساسش زنده است و ميتوانی هميشه خانمش باشی . كسی او را پشت سرت نميبیند ولی میدانی #محكمترين حامی ات است .
#شهید_امیر_سیاوشی
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
~🕊
#کلام_شهید💌
با شهدا صحبت کنید ؛
آنها صدای شما را به خوبی می شوند
وبراایتان دعا میکنند !
دوستی با شهدا دوطرفه است
#شهید_امیر_سیاوشی❤️🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃اون ک چشیده طعم این عشقو، غیر تو هیچکس و نمیشناسه
هک میشه روی سنگ قبرم ، این سینه زن #رایه العباسه
🍃ریشهای خیلی بلند، قیافه تکیده، پیشانی بلند، همه و همه قطعا تو را یاد یک #پاسدار نمیاندازد؟🤔
🍃نامش #امیر بود. از وقتی کنجکاو ماجرایش شدم که تصویر مزارش را دیدم و یک بیت معروف نوحههای حاج محمود که مو بر تن آدم راست میکنه، فضولی ام گل کرد که ربط این #شهید به رایه العباس چیه؟
🍃مثل همیشه راهکار علامه گوگل. سرچ که کردم علامت سوالهایم بیشتر شد. دیدم اُوهَع ، همه ما ها #چریکی و #بسیجی که توی ذهنمون داریم خود همین آقاست، یاد حرف #شهید #حججی افتادم وقتی مستند ملازمان حرم را دیدم که با مادرش صحبت کرده بود، حججی گفت قبلنا #شهادت یه جاده بود که میشد ازش گذشت اما حالا شده یه #معبری تنگ که حتی مختصات روی نقشهاش هم نیست.
🍃امیر سیاوشی ته آرزوی مبارزاتی ما هیاتی هاست ؛ بی خیال دنیا و پر خیال و دغدغه #هیات امام حسین.
🍃همهی ما #اربعین دست و پا میزنیم برا پابوس آقامون.اما ؛ امیر سال آخر به رفیقاش گفت که شماها برید من دیرتر میام . نیومد.رفت شام، پیش کسی که همه ما 80 کیلومتر به یاد اون قدم ور میداریم و آخر قبولی #زیارت بدست اونه.
🍃رفت پیش عمه #سادات که بقول حاج محمود هیاتشون بی قرار بود و غصه و غمهاش بیشمار.
🍃ما اول مسیر و اون آخر مسیر بیصدا و بیریا رسید به اون معبر لعنتی ؛که من یکی خیلی وقته مختصات مکان الآنم را هم گم کردم ،چه برسه به معبر شهادت.
🍃سیاوش وسط آتش اینبار زنده بیرون نیومد؛ بلکه رها بیرون اومد بدون دسیسه تعصب
🍃امیر جان ما ماندهایم راه #انقلاب که سرخ است از لخته خون شهیدان، ما ماندهایم و #سم پاشی ناامیدی لیبرالهای سگ سفت غرب زده، ما ماندهایم و نادانی اهل منزل که ناامیدند، ما ماندهایم باسنگینی #سینه های پر از سرب و #خردل، پاهای کِرِخت و بدون احساس، ما و آنهایی که #ترکش ها در بدن های لاغرشان قایم باشک بازی میکنند و...
اما ته همه ما ماندهایم و #حسرت و آه #یتیمان و پوزخند مدیران
✍🏻نویسنده: #محمد_صادق_زارع
🌹به مناسبت سالروز تولد #شهید_امیر_سیاوشی
📆تاریخ تولد : ۱۵ خرداد ۱۳۶۷
📆تاریخ شهادت : ۲۹ آذر ۱۳۹۴
🕊️محل شهادت : خانطومان سوریه
🌹مزار شهید: تهران.امامزاده علی اکبر چیذر
#شهید_امیر_سیاوشی #مدافع #شهدا_گاهی_نگاهی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰 #معرفیشهید | #شهید_امیر_سیاوشی
📍شهید امیرسیاوشی متولد سال 1367 از جوانان محله چیذر و از میانداران هیئت رایه العباس امام زاده علی اکبر(ع) بود که برای دفاع از حرم آل الله پاییز سال 94 به سوریه رفت و مدتی بعد پس از حضور در میدان های نبرد توسط تکفیری های وهابی به شهادت رسید. حالا مدت هاست محله چیذر همچون اکثر محله های شهر تهران به نام یکی از شهدای مدافع حرم مزین شده است. جوانی که در بهار زندگی و تنها چند روز مانده به مراسم جشن عروسی، جان خود را در راه عشق به اهل بیت (ع) فدا کرد و روز 29 آذرماه به آرزوی خود رسید.
🔆 یکی از همرزمان شهید امیر سیاوشی روایتی از نحوه شهادت این شهید مدافع حرم را بازگو کرده است که در ادامه آن را می خوانید.
💠 در سوریه بودیم و در منطقه درگیری با دشمن قرار داشتیم. ساعت تقریبا پنج و نیم یا شش صبح بود و هوا روشن شده بود. چند کیلومتر پیاده روی کردیم تا به محل درگیری نیروها رسیدیم.
➖ چند تپه کنار هم بود که روی هرکدام از تپه ها خانه ای قرار داشت. اولین تپه و خانه را از دشمن باز پس گرفتیم و به دنبال پاکسازی بقیه خانه ها جلو رفتیم. خواست خدا بود که با آن همه خستگی توانستیم همه منطقه را تحت اختیار خود درآوریم و هفت کیلومتر جلو برویم.
♦️ به «خان طومان» رسیدیم، گروهی از نیروهای عراقی از صبح در محل درگیری حضور داشتند، تعدادی برگشته بودند و تعدادی هم هنوز در شهر می جنگیدند. ما هم حدود 35 نفر بودیم که وارد منطقه شدیم و توانستیم نقاطی را از دشمن باز پس بگیریم.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#خاطرات_شهید
ظهر شده بود. برای ناهار کنار یک رستوران ماشین رو نگه داشت.
رفت ناهار گرفت و آورد تو ماشین که با هم بخوریم چند دقیقه ای که گذشت یکی از این بچه های فال فروش به ماشینمون نزدیک شد.
امیر شیشه رو پایین آورد و از کودک پرسید: غذا خورده یا نه؟!
وقتی جواب نه شنید، غذای خودش رو نصفه رها کرد و دست بچه رو گرفت و برد تو رستوران....
وقتی برمیگشتن کودک میخندید و حسابی خوشحال بود.
✍🏻به روایت همسر
#شهید_امیر_سیاوشی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
یک بار داخل ماشین امیر نشسته بودیم و غذا میخوردیم که کودک فال فروشی به شیشه زد. امیر شیشه را پایین داد و پرسید:«که غذا خورده ای؟
و کودک فال فروش جواب داد :« نه
امیر غذای خود را نصفه گذاشت و رفت تا برای کودک فال فروش از همان رستوران غذا بخرد. کودک فال فروش وقتی همراه امیر از رستوران برمیگشت میخندید و حسابی خوشحال بود.
#شهید_امیر_سیاوشی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh