eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
32.1هزار عکس
9.9هزار ویدیو
222 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌀🍃 #عشق_به_سبک_شهدا ♥️ وقتی پیڪر #شہید_سیاوشے آوردند همسرش مبهوت دست نوازش به رویش ڪشید و اشڪ چشمان شهید سیاوشی پاسخی شد براے #وداع... #شهیدمدافع_حرم #شهید_امیر_سیاوشی🌷 #شبتون_شهدایی🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_امیر_سیاوشی 🌷صفات بارز اخلاقی : مهربان، شوخ طبع، #صبور، خنده رو😊، ماخوذ به حیا، فداکار، مسول
می خوانمت #شهید ... ولے ...!!! خیلی خیلی دوری ... نه دستم به دستانت میرسد .. نه چشمانم به نگاهت ...!‌ چــاره ای کن .. تــو را کم داشتن ... کم نیست ...! #درد است ...! #شهید_مدافع_حرم #شهید_امیر_سیاوشی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
می خوانمت #شهید ... ولے ...!!! خیلی خیلی دوری ... نه دستم به دستانت میرسد .. نه چشمانم به نگاهت ...!
9⃣1⃣5⃣ 🌷 💠امام حسین ع💠 🔰زمانی که در بودیم نیروهای فاتحین به شوخی به امیر میگفتند را کوتاه کن☺️! اگر دست داعش👹 اسیر شوی محاسنت را میگیرند را میبرند😔 🔰 میگفت: « این اشک ها و گریه هایی که برای (ع) کرده ام😭 به محاسنم ریخته شده است... 🔰 من محاسنم رانمیزنم وخود نمیگذارد این دست داعشی ها بیوفتد👌. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#خادم امام زاده و هیئت بود ولے همیشہ جلوی #در مےایستاد معتقد بود #دربانے و خاڪےبودن برای #ائمـه لطف
این روزها عجیب نیازمند #نگاهت شده ایم! نگاه از قاب #چشم مردی که چشم هایش #خدا را منعکس می کند #شهید_امیر_سیاوشی 🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
این روزها عجیب نیازمند #نگاهت شده ایم! نگاه از قاب #چشم مردی که چشم هایش #خدا را منعکس می کند #شهی
معتقد بود برای #اهل_بیت نباید کـــــم گذاشت🚫 تا زمانی که اونها #دستت رو با بزرگواری میگیرند تو هم #شرمنده نباشی✘ که چرا #میتونستی و بیشتر انجام ندادی😔. #شهید_امیر_سیاوشی #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
معتقد بود برای #اهل_بیت نباید کـــــم گذاشت🚫 تا زمانی که اونها #دستت رو با بزرگواری میگیرند تو هم #
7⃣2⃣5⃣ 🌷 💠نحوه ی شهادت امیر 🔰ساعت تقریبا، پنج ونیم یا شش بود که هوا روشن☀️ شده بود. یک کیلومتر، دو کیلومتر پیاده رفتیم🚶 تا رسیدیم به اونجایی که بچه‌ها [درحال] بودند، تپه تپه بود.  🔰یک تپه مثلا بالاش یک خونه🏡 بود، و در کنار اون چندین دیگه وجود داشت همین جوری این خونه رو بگیر پاکسازی کن، این یکی رو بگیر، اون یکی رو بگیر. رفتیم جلو و دونه دونه خونه هارو کردیم✅ 🔰حالا خواست بود، چی بود، با اون همه خستگی، با اون همه داستان. رفتیم هفت کیلومتر جلو.رسیدیم به شهر   یکی از گروه‌های عراقی که ما بودند، اونجا از صبح درگیر بودند😪.  🔰تعدادی برگشته بودند. یک تعداد درگیری هنوز تو سر و صدا می‌اومد. ما هم زدیم تو اون شهر. حدود سی، سی و پنج نفر👥👥 زدیم تو اون شهر؛شهر رو گرفتیم. رفتیم بالاتر.  🔰یک شهر کوچکتر از اون بود اون شهر رو هم گرفتیم. رسیدیم به صد متری هدف🎯یکدفعه یک بارون آتیشی💥 از شروع شد که ما حتی نفهمیدیم از کجا داریم می‌خوریم از چپمون داریم می‌خوریم؛از راستمون داریم می‌خوریم. 🔰بالاخره هر کسی یکجا پناه گرفت یک سری‌ها، و دو سه نفر دیگر سمت چپشون دیوار بود سمت راستشون خونه🏚 ما هنوز را پیدا نکرده بودیم که از کجا داریم تیر می‌خوریم💥 🔰من که داشتم چپ و راست می‌دویدم. برگشتم یه ذره . تو دهنه یک مغازه ایستادم. امیر هم پشت یک ماشینی🚘بود. فکر کنم گرفته بود. دوید اومد پیش من 👥 تا اومد سمت من که گفت میلاد چی شده⁉️پاش تیر خورد😥  🔰امیر خورد زمین.گفتم چی شده؟ گفت: خوردم. شروع کرد لی لی کردن به سمت بچه‌ها بیاد کنه. چون هم دستش بود و آتیش سنگینی هم رو سر داعشی ها 👹داشت میریخت ، تک تیر اندازهای اونا تک تیر اندازها با زدنش 😔 😭.... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
این روزها عجیب نیازمند #نگاهت شده ایم! نگاه از قاب #چشم مردی که چشم هایش #خدا را منعکس می کند #شهی
امیر از تکاوران نیروی دریایی #سپاه بود و از شاگردان #شهیدمحمدناظری. یک شاگرد نمونه و ممتاز👌. امیر از طرف بسیج #اسلامشهر به صورت داوطلبانه برای دفاع از حرم اعزام شد. این راهی بود که خودش انتخاب کرد✔️. بعضی وقت‌ها نیاز نیست تا #عزیزت حرفی بزند🚫 باید حرف دلش را #بی‌صدا بشنوی. باید گوش جان بسپاری😌 #شهید_امیر_سیاوشی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
امیر از تکاوران نیروی دریایی #سپاه بود و از شاگردان #شهیدمحمدناظری. یک شاگرد نمونه و ممتاز👌. امیر
7⃣5⃣5⃣ 🌷 🔹شغل امیر طوری بود که به عنوان حفاظتی کشتی‌ها ⛴به مأموریت‌های برون مرزی می‌رفت. همیشه احتمال بود ⚡️اما هیچ وقت از شهید شدن🕊 با من حرفی نمی‌زد 🔸اما چند ماه گاهی حرف‌هایی می‌زد که همیشه با واکنش، اشک 😭و اعتراض من روبه‌رو می‌شد. چند باری که گفت دوست دارد شود من دلخور می‌شدم 😔و می‌گفتم حق نداری زودتر از من بروی. 🔹وقتی بی‌تابی من را می‌دید، می‌گفت: بسیار خب! لیاقت می‌خواهد، پس خودت را ناراحت نکن🚫. سرش را خم می‌کرد و می‌گفت اصلاً شهید می‌شویم و می‌خندید😄. 🔸من خیلی به امیر وابسته بودم💞 و همیشه از این دوری که شرایط کارش ایجاب می‌کرد، بودم. حتی زمانی که داخل خاک خودمان به مأموریت می‌رفت امکان نداشت دو ساعت⌚️ از هم بی‌خبر باشیم. همیشه یا زنگ می‌زد☎️ یا پیام می‌داد که خوب است و نگرانش نباشم☺️. 🌾من ماندم  با همه 🎤همسر شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
این روزها عجیب نیازمند #نگاهت شده ایم! نگاه از قاب #چشم مردی که چشم هایش #خدا را منعکس می کند #شهی
بار آخر كه گفت #هند مي‌رود و در واقع #سوريه مي‌رفت، اشك‌هايش را ديدم😢، لرزش دستانش را لمس كردم. به من سفارش كرد كه هواي خودم را داشته باشم، نكند بيمار شوم. گفت نيايم ببينم #غصه خورده‌اي و مثل هميشه لاغر شده‌اي. خودت را خوب نگه دار. #مراقب خودت باش❤️. امير به هيچ كس نگفت كه كجا مي‌رود. #شهید_امیر_سیاوشی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
بار آخر كه گفت #هند مي‌رود و در واقع #سوريه مي‌رفت، اشك‌هايش را ديدم😢، لرزش دستانش را لمس كردم. به
6⃣6⃣6⃣ 🌷 💠عاشقانه های شهدا❤️ 💟همسرم هميشه پيگير اخبار جنگ در بود و غبطه دوستانش را مي‌خورد😞 كه آنها براي جنگ مي‌روند. به من هم مي‌گفت خيلي دوست دارد برود اما مخالفت مي‌كردم. 💟مي‌گفتم بگذار حداقل يك مقدار را بچشيم، يك مقدار با همديگر باشـيم👥 آن وقت از اين حرف‌ها بزن. ⚡️اما يكدفعه رفت... انگار را خيلي بيشتر از من دوست داشت. البته دليل اينكه به من نگفت دقيقاً كجا مي‌رود، به اين خاطر بود كه نمي‌خواست من شوم و استرس داشته باشم😔. آخر نگراني‌هاي من بيش از حد توان و بود.   💟راستش با هر بار مأموريت رفتن من هم از اين دنيـ🌍ـا كنده مي‌شدم و با بر مي‌گشتم. من حس نگراني شديد😥 در وجودم داشتم كه اين حس در وجود خيلي بيشتر ديده مي‌شد.   💟ما با هم قرار گذاشته بوديم و باشيم كه همديگر را مي‌بينيم و صداي هم را مي‌شنويم🎧. فقط كافي بود دو ساعت⌚️ از او بي‌خبر باشم. همه زندگي‌ام مي‌شد.   💟در هم در خطر بود، ولي سعي مي‌كرد من وارد آن فضاي كاري و سختش نشوم. هميشه خواب مي‌ديدم كه گلوله خورده💥 و خونين شده است. وقتي از مأموريت بر مي‌گشت احساس مي‌كردم دوباره مي‌كشم و خيالم راحت مي‌شد💗. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
این روزها عجیب نیازمند #نگاهت شده ایم! نگاه از قاب #چشم مردی که چشم هایش #خدا را منعکس می کند #شهی
🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂 قدری صبور باش که این نیز بگذرد این روزهای #زرد و غم انگیز بگذرد آری بهار🌸پشت زمین لانه کرده است چیزی نمانده است که #پاییز بگذرد #شهید_امیر_سیاوشی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
معتقد بود برای #اهل_بیت نباید کـــــم گذاشت🚫 تا زمانی که اونها #دستت رو با بزرگواری میگیرند تو هم #
💢به نقل ازيك فرمانده در 🔸به گفت: چند تا نیرو زبده بهم بده اونم گفت: برو پیش باهاش صحبت کن نیروی خوبیه👌 رفت سراغش گفت: بیا کمکمون خیلی نیاز به کمک داریم و دست تنهام👤 🔹کم حرف بود و ، سینه ستبر، قامت استوار، چهره نورانی✨، مبهوتش شده بودم، قند تو دلم آب شده بود. 🔸اگه قبول کنه😍 و بیاد چی میشه یگان و زیرورو میکنه. تو جوابم گفت: بزار 💭 جوابش رو با 🌷 داد اون از قبل فکراشو کرده بود. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh