eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
26.9هزار عکس
5.6هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 ؛ 📝 موضوع: ؟ 📌 قسمت هفتم 👤 استاد دکتر 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃عصبانی گفت: نگه دار ببینم این کیه، پیاده شد و رفت طرف مرد کُرد، هیکلش دو برابر حاجی بود، 🍃بهش گفت: ببینم، تو کی هستی؟ کارت چیه؟ گفت: من کومله‌م، چنان سیلی محکمی بهش زد که نقش زمین شد، بعد بالای سرش ایستاد و بلند گفت: ما توی این شهر فقط یک طایفه داریم، اون هم جمهوری اسلامیه، والسلام. 🔰حاج احمد متوسلیان 📚یادگاران، جلد 9 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 سردار شهید سلیمانی: 🌷عماد مغنیه و سایر شهدا، عاطفی ترین انسان ها بودند، اما کشش و تعلق بالاتری هم در آنها بود که غلبه می کرد بر آن عاطفه... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
✨🌺✨🌺✨🌺 🔹جانباز قطع نخاعی ناصر توبه‌ای در سن ۲۱ سالگی فرماندهی یکی از گردان‌های لشکر ۴۱ ثارالله کرمان را بر عهده داشت که در آن زمان حاج قاسم سلیمانی در سمت فرماندهی لشکر خدمت می کرد. 🔸سردار شهید حاج قاسم سلیمانی وقتی نزدیک ایام عید می خواست به کرمان و به دیدار والدین خود برود به همسر این جانباز زنگ می زد و می گفت: "من دو روز به خانه شما می آیم." 🔹لباسی تهیه می کرد و به خانه او می رفت. جانباز را استحمام می داد، تخت او را آماده می کرد و در این دو روز به همسر جانباز می گفت کار آشپزخانه هم به عهده من است؛ دو روز خدمت گذاری این جانباز قطع نخاعی را داشت؛ بعد به سمت خانه خودش می‌رفت. تا شهید نباشی، شهید نمی‌شوی✅ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 📖قسمت 7⃣1⃣ 📚📖خاطره ی دیگه ای که از حسین دارم مربوط میشه به عملیات والفجر چهار.اون زمان در نقطه ای به نام کوه سلطان مستقر بودیم ،محور شناسایی هم تپه ی شهدا بود. ✅اونجا غالب شناسایی ها رو حسین به تنهایی انجام می داد.لاغر اندام و سبک بود.فرز و سریع.هوش و ذکاوتش هم که جای خود داشت. ✅به خاطر دید مستقیم دشمن روی منطقه مجبور بود که شبها راه بیفتد.صبح زود می رسید پای تپه شهدا تا شب صبر می کرد و بعد می رفت میون عراقی‌ها. ✅یک شب که تازه از راه رسیده بود دور هم جمع شدیم و نشستیم به صحبت،گفتیم حسین تو که این همه میری جلو یه بار برای ما تعریف کن چه کار می کنی و چه اتفاقاتی می افته. ✅جمع خودمونی بود وحسین راحت می تونست حرف بزنه.لبخندی زد و گفت:اتفاقا همین پریشب یک اتفاق جالب افتاد.رفته بودم روی تپه ی شهدا و توی سنگر عراقی‌ها رو می گشتم که یه مرتبه منو دیدن. 🔴من هم سریع فرار کردم.اونا دنبالم افتادن.من تا جایی که می تونستم با سرعت از تپه پایین اومدم.نرسیده به میدون مین چشمم به شکاف کوچکی افتاد که گوشه ی تپه تراشیده شده بود. 🔴فورا داخل اون رفتم جا برا نشستن نبود به ناچار ایستادم،خیلی خسته بودم،دائم چرتم می گرفت.چند بار در همون لحظه حالت خوابم برد.دوباره بیدار شدم. ‼️عراقی‌ها از تپه پایین اومدن و شروع به جستجو کردن.اول فکر کردن توی میدان مین باشم،به همین خاطر اونجا رو به رگبار بستن، حدود یکی دوساعت تیر اندازی می کردن،بعد اومدن و پشت میدان مین رو گشتن. ✨من همانطور ایستاده مشغول ذکر گفتن بودم. ✔️به روایت از حمید شفیعی 🔻 🌷 ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
📚 📖قسمت 8⃣1⃣ 📚📖عراقی‌ها همه جا رو گشتن،اما اصلا متوجه شکاف نشدن.من هم خوابم می برد و بیدار می شدم و ذکر می گفتم. ⁉️به حسین گفتم:توی اون شرایط چطور خوابت می برد؟-گفت:اتفاقا بد نبود یه چرتی زدیم و خستگیمون هم در رفت.-گفتم:این اتفاقات تو روحیه ات تأثیری نگذاشته بود،نترسیده بودی. ✅با خنده گفت:اصلا،خیلی با صفا بود.کیف کردم.جای توهم خالی بود.-گفتم:خب بعد چی شد؟-گفت:هیچی عراقی‌ها خوب که همه جا رو گشتن و خسته شدن نا امید و دست از پا درازتر رفتن تو سنگراشون منم یه سرو گوشی آب دادم و وقتی مطمئن شدم که دیگه خبری نیست از شکاف بیرون اومدم. ✅میدان مین رو رد کردم و به خط خودمون برگشتم.وقتی خاطره ی حسین تمام شد همه بچه‌ها نفس راحتی کشیدن.این اولین بار نبود که حسین در چنین شرایط خطرناکی گیر می افتاد. ✨شجاعت وشهامت او برای همه جا افتاده بود. شاید یکی از دلایلی که بچه‌ها اصرار می کردن تا او از خاطراتش و از اتفاقاتی که موقع شناسایی براش اتفاق افتاده تعریف کنه،همین شجاعت او بود. ✨می دونستن او به خاطر روحیه ی بالایی که داره همیشه تا مرز خطر و گاهی حتی آنسوی مرز خطر هم پیش می رود و قطعا خاطرات جالبی می تونه داشته باشه. ✔️به روایت از حمید شفیعی 🔻 🌷 ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧🎧🎧 دوست شهیـــد من😍 خنده نکن، دلا رو دیوونه نکــن⭕️☺️ 🎤 به یاد دوست گوش جان دهید |🎧😌✋| 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
به مهتاب🌝 نگاه کن به ستاره و و اطلسی و رقص پروانه🦋 به روی شانه های بنگر که از راه رسیده تا من دوباره عاشقت شوم♥️ 🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ حرفِ دل♥️ را باید با گفت این روزها را جُز "تو" محرم راز می‌دانند😔 ای تویی که با گره گشایی میکنی 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
عاشقمـ♥️ عاشقِ ستاره ی ... عاشقِ ابرهای ☁️سرگردان عاشقِ روزهای عاشقِ هرچه "نامِ توست" بر آن هیچ بارانی🌧 رد پای را از کوچه باغ خاطراتمان💭 نخواهد شست 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️تکبر و اخلاق بد بسیار شنیدنی👌 🎙حجت الاسلام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸من در مقطعی این توفیق و لیاقت را پیدا کردم که در جنگ با داعش👹 در عراق، همرزم شهید هادی باشم. آنجا هادی را که دیدم، پرسیدم: از حاج قاسم چه خبر⁉️ گفت: "الحمدلله سالم و سلامت است." 🔹آن روز توانستم به سردار بروم. به هادی گفتم: حاج قاسم اجازه میده باهاش عکس📸 بگیرم؟ گفت: "حاج قاسم بزرگتر از این حرف‌هاست. عکس که چیزی نیست. حتی اجازه میده باهاش بخوری." 🔸هادی مرا پیش برد و به‌ عنوان یک مدافع حرم هم‌ محله‌ای به ایشان معرفی کرد و حاج قاسم هم خوشحال شد😍 آن روز بیش از هر چیزی،‌ به این افتخار کردم که یکی از بچه‌های شادآباد،‌ سردار سلیمانی است. شاید باورتان نشود، آن روز من سر سفره صبحانه حاج قاسم نشستم و از لقمه گرفتم. 🔹هادی می‌گفت: من هر روز از دست حاج قاسم،‌ لقمه می‌گیرم. این به‌جای خود اما نکته مهم، صمیمیت سردار با نیروهایش👥 بود. سردار حتی خودش لقمه در دهان نیروهایش می‌گذاشت👌 ✍به روایت همرزم شهید 📎محافظ رشید حاج 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
محفلی برای عرض تبریک به بمناسبت میلاد (سلام الله علیها) 🔹میزبان:جمعی ازمادران وهمسران شهدای دفاع مقدس ودفاع ازحرم اهل بیت به همراه هدیه ای خاص که مطمئنیم خوشحالشون میکنه 💺سخنران:حجت الاسلام قاسم سوری 🎤مداح:کربلایی سیدامیراحمدنیا 📆زمان: شنبه(۲۶بهمن)همزمان بانمازمغرب وعشاء 🚪مکان: ؛قاسم آباد استادیوسفی۲۴مسجدالمنتظر(عج) باحضورخواهران وبرادران 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه انفال✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
💠بگذار دنیا برای اهلش بماند! 🌸آخرین باری که محمد حسین از منطقه به کرمان آمده بود، با هم توی شهر دنبال کارهای روزمره رفته بودیم. گفت: مهدی!هیچ تا به حال شده یک بنز یا یک ماشین مدل بالای دیگر را ببینی و از ته دل آرزو کنی که ای کاش یکی از ان ها مال من بود؟ 🌸گفتم: راستش زیاد روی این قضیه فکر نکرده ام، اما خب! من یک انسانم. ممکن است گاهی از دلم بگذرد و بخواهم که من هم بنز،خانه و امکانات راحت داشته باشم. 🌸محمد حسین مکثی کرد و با لحنی دوستانه و برادرانه گفت: سعی کن اینها را برای اهلش ببینی. خانه، ماشین لوکس، تجملات و تشریفات برای دوستداران دنیاست. برای آن ها که طالبش هستند. 🌸ما که این راه را انتخاب کرده ایم و به جنگ آمده ایم، راهمان چیز دیگریست. بگذار دنیا برای اهلش بماند. 🍃به نقل از همرزم شهید، مهدی شفازند 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
◀شهـدای گـمـنام دانشـگاه علـمی کاربـردی درس می خواندیم. کنار دانشگاه یک تپه بود که بالای آن چهار شهید گمنام❤ قرار داشت. هر چند وقت یکبار می رفتیم زیارتشان. شصت هفتاد پله می خورد تا برسیم.😨 ما از پایین فاتحه می خواندیم و می رفتیم😶، اما محسن هر بار تا کنارقبرشان بالا می رفت😇 بالا رفت و رفت تا رسید😔 برشی از کتاب 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
میخواهم بزنم و پرواز ڪنمـ🕊 عشق در وجودم موج میزند معبود ومعشوق♥️ مرا فرا میخواند را بیاورید تا بپوشم خون من از خون (؏) و علی اصغر(؏) رنگین تر نیست✘ داشت می گرفت برای نماز "مغرب وعشاء" ترڪش💥 بہ خورد آنقدر "یازهـرا" گفت تا نفسش قطع شد برای آمادہ شدہ بود چهـل روز روزہ گرفتہ بود تا بہ استقبال شهـادت🌷 برود 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
کم حرف میزد سه تا پسرش شده بودن پرسیدم مادرجان چندسالته⁉️ گفت: ... خندیدم😄 گفت شوخی نمیکنم به اندازه ی هزارسال بهم صداش میلرزید😔 💔 هدیه به روح پاک و مطهر شهدا صلوات🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1⃣ 🔻 🔹ما دچار علم‌زدگی و ایمان‌زدگی هستیم، اما قرآن بیشتر به عمل دستور می‌دهد! 🔹انتظار داریم اول به حدّ اعلای ایمان و عشق برسیم بعداً اعمالِ خوب انجام دهیم؛ این تلقی غلط است 🔹کم‌توجهی به ارزش عمل در مقایسه با آگاهی و ایمان، یک خلأ بزرگ در فرهنگ دینی ماست 🔹هر کسی عملش کم بود، نباید او را متهم کرد به اینکه «ایمانش کم است!» ________ 🔰 ⭕️کم‌توجهی به ارزش عمل در مقایسه با آگاهی، ایمان، محبت و اندیشۀ انسان، یک خلأ بزرگ فرهنگی، به‌ویژه در فرهنگ دینی ماست. ما فکر می‌کنیم که عمل، میوه و نتیجۀ آگاهی و ایمان است و باید مدام آگاهی و ایمان خودمان را افزایش دهیم تا این میوه را به ما بدهد، اما این اشتباه است که مدام بر افزایش ایمان و علائق معنوی تأکید کنیم تا به عمل برسیم. ما در این بحث، می‌خواهیم جلوی این اشتباه رایج و جاافتاده را بگیریم. ⭕️البته عمل به نوعی، نتیجۀ ایمان و اگاهی و علاقه هست، اما معنایش این نیست که هر کسی عملش کم بود، او را متهم کنیم به اینکه «ایمانش کم است!» و بعد هم برای اینکه ایمان و علاقه‌های خوبِ او را افزایش دهیم، روی آگاهی‌دادن به او برنامه‌ریزی کنیم. ⭕️ما گاهی دچار علم‌زدگی می‌شویم. یعنی تصور می‌کنیم مشکلات انسان، با آگاهی‌دادن حل می‌شود یا تصور می‌کنیم علم، بیشتر از عمل، اثر دارد یا اینکه «همیشه، اول باید آگاهی بدهیم!» اما همیشه لازم نیست اول آگاهی بدهیم. خیلی‌جاها فهم برخی از آگاهی‌ها، نیاز به ظرفیت دارد و خیلی‌جاها ظرفیت می‌خواهد که انسان از آگاهی تأثیر بپذیرد و این ظرفیت هم با عمل، ایجاد می‌شود. ⭕️ایمان‌زدگی و محبت‌زدگی هم یعنی اینکه مدام بخواهیم بدون اصلاح رفتار، ایمان و علاقه را افزایش دهیم و مدام توصیه کنیم «ایمان‌تان را زیاد کنید!» خدا در قرآن بیشتر از اینکه بفرماید «ایمان‌تان را زیاد کنید» به عمل توصیه می‌کند. در دستورات قرآن، آمارِ «بدانید» هم زیاد نیست، اما دستور به «عمل» زیاد است. قرآن بارها می‌فرماید «اتقوا الله» (متقی یعنی کسی که در عمل، مراقب باشد) و عمل‌های جزئی را ذکر کرده و فرموده: «این کار را بکنید...آن کار را بکنید...» ⭕️اگر عمل را میوۀ ایمان بدانیم، نتیجه‌اش این می‌شود که «تا وقتی حسّ و حال پیدا نکردیم، عمل نمی‌کنیم!» می‌گویند: چرا نماز اول وقت نمی‌خوانی؟ می‌گوییم: «حسّش را ندارم!» انتظار داریم اول مثل یک عارفِ واصل بشویم و به حدّ اعلای عشق و ایمان و یقین برسیم، تا بعد اعمالِ خوب انجام دهیم! این تلقّیِ عمومی ما از عمل است! ولی این تلقی، غلط است. ⭕️نسبت عمل به نهال ایمان مثل میوه نسبت به درخت نیست، بلکه مثل برگ و شاخه است. همان‌طور که برگ درخت، با انجام عملیات فوتوسنتز-اکسیژن و نور را می‌گیرد و- ریشۀ درخت را تقویت می‌کند، عمل هم موجب تقویت ایمان می‌شود. همین‌که یک‌ذره ایمان، به عمل منجر شود، حرکت آغار می‌شود و همین عمل موجب تقویت ایمان می‌شود. ⭕️ما به چه‌مقدار آگاهی احتیاج داریم؟ یک‌ذره! به چه‌مقدار عمل نیاز داریم؟ خیلی! اثر عمل و رفتار، روی انسان بیشتر از اثر آگاهی است. علم و آگاهی، ممکن است اثر نداشته باشد اما عمل قطعاً اثر دارد. خیلی‌ها آگاهی دارند ولی عمل نمی‌کنند و آگاهی‌شان اثر نمی‌گذارد، عاشق و مؤمن نمی‌شوند. آگاهیِ بی‌فایده کم نیست اما تقریباً عملِ بی‌فایده نداریم. اثر عمل قطعی است؛ البته وقتی با شرایط خودش باشد. ⭕️آگاهی ممکن است آدم را علاقه‌مند نکند ولی عمل قطعاً آدم را علاقه‌مند می‌کند؛ مثالش «اُنس» است. بعد از سال‌ها، از کنار دیوار مدرسه‌ات عبور می‌کنی، یک‌دفعه‌ای می‌گویی «آه! دیوار مدرسه‌ام...» چون با در و دیوار مدرسه‌ات اُنس پیدا کرده‌ای و عاشقِ آن شده‌ای! اما با این‌همه علم و آگاهی‌ دربارۀ خدا و خوبی‌ها، عاشق خدا و خوبی‌ها نشده‌ای. ⭕️اگر می‌خواهی عاشقِ چیزی بشوی، با عمل و رفتار، عاشق شو! اگر می‌خواهی عاشقِ حسین(ع) بشوی، هر روز صبح در یک ساعت مخصوص بگو «صلّی الله علیک یا اباعبدالله» بگو «حسین‌جانم می‌خواهم به تو عادت کنم تا عاشق تو بشوم تا به تو عارف بشوم» عادت می‌تواند عشق را در وجود انسان بیاورد. ⭕️ما معمولاً از عادت بدمان می‌آید و می‌گوییم «نمی‌خواهم برایم عادت شود!» در حالی‌که عصارۀ وجود انسان با عادت‌ها شکل می‌گیرد. امام باقر(ع) می‌فرماید: خودتان را به خوبی‌ها عادت بدهید. «عَوِّدُوا أَنْفُسَكُمْ الْخَيْرَ»(الخرائج/۲/۵۹۶) خودت را به خوبی‌ها عادت بدهد تا عاشق و عارف بشوی! ببین به چه چیزی عادت داری؟ به همان عاشق می‌شوی! عاشقی به همین سادگی است! با کتاب نمی‌شود! زوری که نمی‌شود عاشق شد! ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 ؛ 📝 موضوع: ؟ 📌 قسمت هشتم و پایانی 👤 استاد دکتر 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh