یــــــ❗️ـــــــکـــــ #تـلـنـگـر 👇
گـــاهی چــه #راحـت غیبت میکنیـم!
چــه راحـت دروغ میگویـیم!
راحـت با #پدر_و_مادر تنــدی میکنیـم!
در #خیابان که راه میرویـم چـه راحـت این طـرف
و آن طـرف را نگاه میکنیــم
و کنترل #نگاه را به فراموشی میسپاریـم!
چه راحــت از #نامحرم دلبری میکنیم...
چـه راحـت تنبلی میکنیـم....
چه راحت بیخیال میشویـم و چه بی #هدف زندگی میکنیم....
گـاهی چـه راحت از #شهدا فاصله میگیریم...
چه راحت دل #مولا را میشکنیـم...
چه راحت #خداحافظ_حسین میگوییم...
گــاهی طــوری #غــرق زندگی و روز مرگی میشویـم که فرامـوش میکنیم کجا بودیـم و #کجا هسـتیم...
کـه بودیم و چه شدیم...
#امان_از_غفلت⛔️
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷 #طنز_جبهه 7⃣6⃣
😊 #شوخی_حاج_همت
🔸 بچـــههـــا #كسل شده بــودن و حوصله نداشتن .🙁
حـــاجي درِ #گــوش يكي داشت پچ پــچ میکرد و #زيــر_چشمی بــقيه رو مـــيپـــايـيد.
🔹انگار #شيطنــــتش گـل كـرده بـود.😄
حـاجـی رفت بـیرون
با یـــه #عراقیه بـــرگشـت تــو ...
🔸بـــچه ها #دويـــدن دور حاجـــی و عراقیه.
حاجي عراقیه رو ســپرد بــه بچه ها و خـــودش رفــت كنـــار .😉
🔹اونام انـــگار دلشــون مــــي خواست #عقده هاشون رو سر يكی دیگه خالي كنن
ريختــن ســـر عراقيو شــروع كردن بـــه #مــشت و #لــگد زدن بــه اون.
🔸تا خورد #زدنـــش.
حاجـــيم هيــچي نـــمي گــفت.
فـــقــط #نگاه مي كرد.😐
🔹يكــي رفت #تــفنگش رو آوُرد گـــذاشت كنـــار ســَر عـــراقي.
#عراقـــیه رنــگش پـــريد
زبون بـــاز كرد كــه « بـــابـــا، نکنید، #نــكشيدم! مــن از خـــودتونم.»😂😂
🔸و شروع كرد تنــدتند، لــباسايــي رو كه #كـِش رفته بــود كــندن
و #غر_زدن كــه
🔹« حــاجي جــون، تــو هـم بـا ايــن #نقشه هات. نــزديك بــود ما رو بــه كشتـــن بــدي .
حـــالا قیافم شبيه #عراقياس دلــيل نمــيشه كه … »😂😂
بچه ها همه زدن زیـــر #خنده.😁
حاجيــم مي خنديد.😊
#لبخند_بزن_بسیجی😁
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#دلنـوشتــــــه 📝
#عصر_یک_جمعه دلگیر
دلم گفت بگویم،بنویسم✍
که چرا #عشق به انسان نرسیده است
چرا آب به گلدان نرسیده است
چرا لحظه باران🌧 نرسیده است
هر کس که در این #خشکی دوران
به لبش جان نرسیده است به #ایمان نرسیده است🚫
و هنوزم که هنوز است
#غم عشق به پایان نرسیده است
بگو #حافظ دلخسته ز شیراز بیاید
بنویسد که هنوزم که هنوز است
چرا یوسف #گمگشته به کنعان نرسیده است
چرا کلبه احزان به گلستان🌺 نرسیده است😔
خداوند گواه است دلمـ❤️ چشم به راه است
ودرحسرت یک پلک #نگاه است
ولی حیف نصیبم فقط آه است
تویی آئینه ،روی من بیچاره سیاه است😭
وجا دارد از این شرم #بمیرم که بمیرم
عصر این #جمعه_دلگیر وجود تو کنار
دل هر بی دل آشفته شود حس
#اَینَ_مُنتــقــــم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#تلنـگــــــــــر 🔔🔔
♦️استاد🎓 در حال صحبت بود و میگفت:
«بچهها چه موقع از انسان، چیزی #کم میشود⁉️»
♦️یکی گفت: «وقتی مثلاً #رژیم بگیرد🌭 وزنش کم میشود.»
♦️دیگری گفت: «وقتی مثلاً #پولش💰 را گم کند» آن دیگری گفت: «وقتی ...»
♦️و استاد گفت:
«آیا فقط در مادیات است که از انسان چیزی کم میشود⁉️» بچهها ساکت ماندند و به فکر💭 فرو رفتند.
♦️استاد: «مثلاً آیا اگر رفتاری ناشایست⭕️ و خلاف اجتماعی از ما سربزند #آبرویمان کم نمیشود؟ اگر یکی از رازهای مهم خود را با #نااهل مطرح نماییم چیزی از ما کم نمیشود⁉️ ✘اگر دروغ بگوییم؛ ✘اگر حسادت و کبر بورزیم؛ ✘فخر فروشی کنیم؛ ✘خودستایی کنیم؛ اگر .. .
♦️آیا به نظر شما در این حالات چیزی از انسان #کم_نمیشود⁉️» زمزمهای عمومی شکل گرفت و تقریباً همهی بچهها با کلام یا علامت سر به نشانهی تایید✔️ با استاد همراه شدند و اینجا بود که #استاد گفت:
♦️«عزیزان! آن دخترخانمی که با #ظاهری_بد و با #حجابی ناقص🚫 در خیابان ظاهر میشود و خود را در معرض نگاههای مسموم و هوسآلود😈 قرار میدهد نیز در حال #کمشدن است
💢کمشدنِ وقار و سنگینی،
💢کمشدن عفت و پاکدامنی
♨️و از همه مهمتر، کمشدن اعتبار در نزد #حضرت_حقتعالی و ... .
👈پس چرا گاه میگوییم:
♨️«مگه با #نگاه مردم چه چیزی از ما کم میشود⁉️».
💥یادمان باشد:
« #کم_شدن» فقط کاسته شدن از وزن یا ثروتِ انسان نیست❌.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
3⃣2⃣6⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠او را در خواب میبینم
🔹زمانی که در# معراج_شهدا چهره آرام😌 او را دیدم که خوابیده، او را #بوسیدم. یک هفته بعد خواب امین را دیدم
🔸که گفت "مامان من که #خواب نبودم🚫. وقتی من را بوسیدی تو را #نگاه میکردم." خیلی وقتها چشمم را که میبندم و باز میکنم #امین را پیشرویم میبینم.
🔹وقتی #روضه ✓امام حسین(ع) و ✓حضرت زینب(س) را گوش میدهم🎧، #داغ_فرزندم را فراموش میکنم.
🔸روزی بر سر مزارش روضه میخواندم که صدای امین را از پشت سرم شنیدم که گفت " #مامان". پشت سرم را نگاه کردم. هیچکس در گلزار🌷 نبود. امین برای من #زنده_است.
راوی:(مادرشهید)
#شهید_امین_کریمی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
5⃣4⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠آخرین روز زندگی مشترک💞
🔸کل شب را به #دعا_ونماز شب گذشت
نماز صبح📿 را هم مسجد🕌 به جماعت خواند .وقتی برای #نمازصبح بیدار شدم بهش گفتم دوساعتی⏰ بخواب امروز خیلی کار داری گفت: اگه بخوابم تو اتوبوس🚌 خوابم نمی بره، فهمیدم #تاتهران باید با اتوبوس برن.
🔹یک برگه ای📜 داد دستم گفت #امانت یک جا بگذارش. #چشم_هاش خیلی قرمز شده بود از خونه🏡 رفت بیرون شروع کردم به خوندن دیدم #وصیتنامه است😢
🔸وقتی برگشت خونه کلی وسیله خریده بود🛍 واسه #بچه_ها. شروع کردم به جمع کردن وسیله هاش. ساکش رو بستم 💼 #خدا می دونه چه به من گذشت💔بچه ها بیدار شدند بچه ها رو تو بغلش گرفت💞. تازه فهمیده بودم موقع نوشتن📝 وصیت نامه چقدر گریه کرده بود😭
🔹ناهار رو از بیرون کباب گرفت🍢خیلی کم غذا خورد. فقط #بچه_ها رو نگاه میکرد🙁 غذای #محمدمهیار رو خودش داد. بعد شروع کرد به خواباندنش😴
🔸وقتی فهمید که محمد مهیار خوابیده. لباس هایش رو پوشید👕 باهمه #خداحافظی کرد خیلی مهربون شده بود. #فاطمه_وزینب ولش نمی کردن🚫 تازه فهمیده بودم چرا محمد مهیار رو #موقع_رفتنش خوابوند
🔹گفت خودم با اتوبوس🚌 میرم تعجب کردم. گفتم: اتوبوس! تنهایی⁉️ گفت خواهش می کنم اینطور #راحت_ترم. از زیر #قرآن سه مرتبه رد شد برگشت لایه قرآن رو باز کرد سوره ی #یاسین بود گفت سوره ی یاسین رو زیاد برام بخوان👌 داشتم از بغض می ترکیدم😭
🔸رفت جای محمد مهیار توخواب #بوسش کرد دم گوشش👂 یک حرفی زد نفهمیدم . ساکش رو برداشت. تا دم در🚪 باهاش رفتیم پشت سرش آب ریختم💦 دخترها صداش میزدند #بابا! #بابا!
🔹پشت سرش رو #نگاه نمی کرد❌ فقط دستش رو تکان می داد👋خیلی #غریب رفت. با اتوبوس ،با یک ساک💼 خیلی ساده، #تنهایی😭
#شهید_حسین_محرابی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
شرمنده ام که #از_دنیای_من،
تنها کپسول اکسیژنش سهم تو شد!
و من هنوز در #غفلتم که ریه هایم را،
از صدقه ریه های پـُر #تاولِ تو از
هوای تازه پـُر میکنم...
با توأم ای رزمنـده دیروز،
#غریبِ امروز،
#شهیــدِ آینده... !
ای کاش میتوانستم دنیا را از
دریچه #نگاهِ تو ببینم... !
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
شھـــ🌹ـــــید شدن #اتفاقی نیست... اینطور نیست ڪه بگویی:
گلوله ایی خورد و مُرد...
شھید...
↞📃 #رضایت.نامه دارد...
و رضایت نامه اش را اول حسین(ع) و علمدارش امضا مےڪنند...
💫بعد مھر
#حضرت_زهرا(س) مےخورد...
شھــــ🌹ــید
🍁قبل از همه چیز دنیایش را به #قربانگاه برده...
او زیر #نگاه مستقیم خدا زندگی ڪرده... ↞شھادت اتفاقی نیست...
💫 سعادتےست ڪه نصیب هر ڪسی نمےشود... باید شهیدانه #زندگی ڪنی
تا #شهیدانه_بمیرۍ...
#اللهم_الرزقنا_توفیق_شهادة...
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#عاشقانه_شهدا❤️
🌸بعد از هیئت رایه العباس، با لیوان #چای روی سکوی وسط خیابان #منتظرم میایستاد.
🌸وقتی چای و قند را به من تعارف میکرد، حتی بچه مذهبیها هم #نگاه میکردند.
🌸چند دفعه دیدم خانمهای مسنتر #تشویقش کردند وبعضیهایشان به شوهرشان میگفتند: حاج آقا یاد بگیر! از تو کوچیک تره!
🌸ابراز #محبت های این چنینی و میکرد و نظر بقیه هم برایش مهم نبود.
حتی میگفت: دیگران باید این کارا رو یاد بگیرن!
🌸ولی خیلی بدش میآمد از زن و مرد هایی که در خیابان دست در دست هم راه میروند.
میگفت:مگه اینا خونه و زندگی ندارن؟
اعتقادش این بود که با خط کش #اسلام کار کن
📚قصه دلبری
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷پیام شهید ابراهیم هادی و همه ی شهدا🌷
لطفا در میان #نگاه های مختلفی ڪه به خود #جلب میڪنید ،
مراقب #چشمان_گریان😭
امام زمان عج الله و شهدا باشید!!!!
#چه_خانوم_هستید_چه_آقا....
💢پا روی هوای نفستان بگذارید تنها برای #رضای_خدا کار کنید ✘نه برای جلب توجه و معروفیت یا هر چیز دیگری که بشه ازش نام برد.
💢 دقت کنید رفتارها و کردارهای شما زیر ذره بین #امام_زمان و #شهدا قرار دارد. ان شاءالله خطا و اشتباهی ازتون سر نزند که شرمنده ی امام زمان و شهدا شوید😔
#شهید_ابراهیم_هادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#تلنگرانه💥💥
یک تلنگـــــر
یک شخص👤
و گاهی یک #نگاه
می تواند مسیر زندگی را تغییر دهد...
و #تو کسی بشوی که پیش از آن نبوده ای🚫
از زمان #تغییرمان چقد می گذرد؟
⇜یک هفته؟!
⇜یک ماه؟!
⇜یک سال؟!
از کجا دنبال #شهادت دویدیم؟
و حالا کجاییم⁉️
دنبال زمان و مکان نیستم...
💥اما...
از وقتی که تصمیم گرفتی #گناه_نکنی
از وقتی که تصمیم گرفتی بنده واقعی باشی👌
چقدر میگذرد؟
حالا کیستی‼️
مهم #حرکت است...
اگر همه تغییرمان در حرف بگنجد
خبری از تغییر نیست❌
میشویم مانند حالا:
کسی که هنوز لایق #شهادت نشده...😔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh