🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهدا ♥️ #خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی ↲به روایت همسرشهید 2⃣1⃣ #قسمت_دوازدهم 💟قرار بود بره#مأمو
❣﷽❣
📚 #رمان
#عاشقانه_شهدا ♥️
#خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی
↲به روایت همسرشهید
3⃣1⃣ #قسمت_سیزدهم
💟شب #تحویل_سال سفره هفت سینو با کمک و سلیقه هم چیدیم، از عصر اون روز درد😣 خفیفی رو احساس میکردم مثل همیشه حواسش به حال و هوام بود. گفت: #خانومی_خوبی؟ میخوای بریم دکتر...؟ دستامو تو دستش گرفت و شروع کرد آروم آروم نوازش کردن
💟آیت الکرسی میخوند و با لبخند زیباش، تحمل اون لحظاتو برام شیرین و ممکن میکرد. دردم شدیدتر شد و رفتیم بیمارستان، باید بستری🛌 میشدم. تنها ناراحتیم این بود که باید دور از #آقامهدی چند ساعت با درد دست و پنجه نرم میکردم
💟به قدری ارتباط معنوی و قلبیمون💞 زیاد بود که تموم اون لحظات حضورشو کنارم حس میکردم. دمدمای صبح بود که امید پا به دنیای زیبا و عاشقونه من و باباش♥️ گذاشت. یکی از #بهترین لحظات زندگیمونو کنار هم روز عید سال نو جشن گرفتیم اون روز اشکای #شوقمون بعد از در آغوش کشیدن بچه مون خاطره ای شد بیاد موندنی
💟دستای کوچولوشو گرفت و با لبخند نگاشون میکرد و میبوسید دستامو تو دستاش گرفت و گفت: بخاطر زحمتی که واسه حمل امید کشیدی واسه اذیتهایی که شدی #حلالم_کن. خداروشکر که هر دوتون سالمین. خیلی ازت ممنونم عزیزم😍 لحظه به لحظه با ابراز محبتش💖 به من و امید خوشحالی وصف ناشدنیشو نشون میداد
💟 #نماز_شکرشو که خوند با همون ذوقی که داشت، با خونواده ها تماس گرفت و خبر تولد و سلامتی من و امید و بهشون داد😍
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#عاشقانه_شهدا ♥️
#خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی
↲به روایت همسرشهید
4⃣1⃣ #قسمت_چهاردهم
💟داخل خونه گاهی میشِست كنار بچه و مدت زیادی فقط عاشقونه محو تماشای بچه میشد به شوخی میگفتم: بسههه دیگه...بچه ندیده... حسودیم شد☹️ چقد نگاش میکنی…؟؟؟ منو فراموش کردیااااا. میگفت: شما که#تاج_سر منی خانومِ گل منی🌺 تازه شم حالا که #عزیزترم شدی. مگه میشه من فرشتَمو فراموش کنم...؟!
💟امید خیلی کوچولوعه. وقتی نگاش میکنم باور کن دلم آب میشه. نگاش کن چقد معصوم و ناز خوابیده😍بعد با صوت قشنگش واسمون #زیارت_عاشورا یا قرآن میخوند. غبطه ميخوردم به اون همه لطافت روح و طبع پاکش. همیشه سفارش میکرد با #وضو و ذکر "بِسْمِ ألْلّهِ ألْرَّحْمَنِ ألْرَّحِیمِ" بچه رو شیر بدم
💟نگهداری از بچه هم شیرین بود هم گاهی سخت. بیتابی که میکرد ازم میگرفتش، دورش میداد و آروم آروم😌 تو گوشش زمزمه میکرد نمیدونم چه حسی بود. که به محض در آغوش گرفتن و شروع زمزمه های #آقامهدی انگار که آب رو آتش پاشیده باشی، آروم و ساکت میشد
💟بهش گفتم: گمون کنم امید به صدای تو بیشتر از آغوش من💞 عادت کرده این دفعه که بغلش کردی و براش میخونی وسطش مکث کن، ببینیم چیکار میکنه. خندید و گفت: آخه تو چرا اینقد حسودی میکنییی...؟؟؟ خب بچه به صوت #قرآن و دعا عادت کرده، اذیتش نکن
💟گفتم: نه دیگههه، جاااان من😉 یه بار امتحان کن...باشههه...؟ گفت: #امان از دست تو زدیم زیر خنده😄
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
شهیداݧ بر #شهــادت خنده ڪردند
بہ #عطرخود بهاراݧ زنـــــده کردند
بہ زیرلب بگفتـا #لالـــــہ با خــود
شہیداݧ لالہ را #شرمـــــنده ڪردند
#شهید_علی_آقاعبداللهی 🌷
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🌿يک روز نسيم #خوش_خبر مي آيد
🌺بس مژده به هر کوي و گذر مي آيد
🌿عطر گل عشق♥️ در فضا مي پيچد
🌺مي آيي و #انتظار سر مي آيد😍
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
•••☀️
بوی #صبح میدهـی
و گنجشک ها
از طراوت تـ♥️ــو
پرواز می کنند🕊
حسودی ام می شود
بہ #دل_هایی که
هر صبــ☀️ـح ....
بدرقه ات می کنند
#شهید_احمد_مشلب
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از ❤❤شاتهام❤❤
مداحی آنلاین - داستان مسلمان شدن عبدالعزی - حجت الاسلام محرابیان.mp3
3.68M
🌷شهید نظرزاده 🌷
💞 #همسرانه 💞 . 💫سر سفره عقد قرآن رو که دستش گرفت، نیت کرد تا هر صفحه ای که اومد باهم بخونیم. 💫 قر
ای شهیــ🌷ـد
ای آنکه بر کرانه ازلی
و #ابدی وجود برنشسته ای!
دستی برآر و ما #قبرستان نشینان عادات سخیف رانیز ازین منجلاب🔞 بیرون کش😔
#شهید_نوید_صفری
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰زینب سلیمانی در جدیدترین پست اینستاگرامی خود نوشت:
🔸مشتی گرهخورده✊ رو به آسمان و دست بر روی دست که #محکم کند پیمان خیالمان را؛ چه احساس زیبایی میان ما حکمفرما شد که هنوز دست سه نفرهمان عشقی♥️ میان شما و مادرم و من.
🔹چه احساس زیبایی😍 که هنوز هوش و حواسم را میبرد تا سراپردهی خیال بودنتان گرمی #دستانتان که امروز از من دریغ شد.
🔸در همین لحظه دستم را به دستانتان #دخیل کردم که تبرکیاش تسبیحتان📿 بود. کاش دستم هیچوقت از دستتان جدا نمیشد که در آن نیمهشب به وقت سفر طولانیتان، محکم دستتان را #میفشردم
🔹آن روز مثل این عکس که شما دست من و #مادر را بهم فشردید؛ امروز من دست مادر را همین گونه میفشارم و هر روز که میگذرد گرمای دستانتان💗 را بر روی دستانمان #بیشتر حس میکنم.
#شهید_قاسم_سلیمانی
#زینب_حاج_قاسم
#یقینا_کله_خیر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💌پاسخ رهبر انقلاب به نامه #فرزندان_شهید
📩رهبر انقلاب با مهری #پدرانه فرزندان شهید "میثم عبدالهزاده آرانی" را از راه دور در آغوش کشیدند💞 و برایشان چند سطری پاسخ نوشتند.
📝 #فرزندان_عزیزم مسعود و زینب، از خداوند شادی و سلامت دین و دنیا را برای شما طلب میکنم🤲 پدر #شهیدتان ناظر زندگی شماست و از خوشبختی شما خرسند میشود😍
سرهنگ پاسدار
#شهید_میثم_عبدالهزاده_آرانی
از شهدای لشکر ۱۴ امام حسین (ع) در حادثه تروریستی جاده خاش- زاهدان است
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💠شهیدی که به خاطر مادرش چشمانش را باز کرد
🍃بعد از شنیدن شهادت عباس خیلی گریه کردم و رفتم سردخانه بهشت معصومه. آن روز 106 شهید آورده بودند. برگهای روی در نوشته بودند که اجازه ورود به داخل سردخانه را نمیدادند. فردایش اجازه ملاقات دادند.
🍃طبق عادتی که با پسرم داشتیم همیشه در کارها با هم صحبت و اختلاط میکردیم. شروع کردم با پیکرش صحبت کردن.
🍃عباس، چون خطاط بود به من میگفت: «مامان موقعی که شما با من صحبت میکنید نمیتوانم خطم را تمرین کنم.»
🍃من به عباس گفتم تا توی صورتم نگاهم نکنی احساس میکنم حرفهای من را متوجه نمیشوی! ناگهان دیدم عباس چشمش را باز کرد. پسرم آرزوی شهادت داشت و خدا هم او را به آرزویش رساند.
🍃وقتی که به من خبر دادند عباس زخمی شده است گفتم من آمادگی دارم بگویید که شهید شده است. عباس 55 روز بعد از فوت پدرم به شهادت رسید.
#شهید_عباس_زرگری🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#دوستش می گفت: صیاد در #قنوتش هیـــچ چیزی برای خودش نمی خواست، بارها می شنیدم که می گفت: " اللهم احف
•••♥️
دوستش مےگفت:
صیاد در #قنوتش هیچ چیزے🤲🏻
براي خودش نمےخواست
بارها مےشنیدم که مےگفت:
اللّٰهُمَ اَحفِظ قائِدنا الخامنهای♥️
#بلند هم مےگفت "از ته دل"
#شهید_علی_صیاد_شیرازی🌷
#نماز_اول_وقت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
"همچو عباس علیه السلام" 🌷دوره های آموزش غواصی ما در مردادماه در بندر انزلی برگزار می شد. 🌷هوا به ش
#اخلاق_شهدا👌
🔹با اینکه بیش از ده سال از عضویت مرتضی در سپاه می گذشت و حقش بود که از خانه سازمانی استفاده کند، اما هرگز قبول نکرد. می گفت: بچه هایی هستند که بیش از من از خانه سازمانی احتیاج دارند
🔸من گفتم: مرتضی این حق توست، چرا ازش استفاده نمی کنی؟ می گفت: همیشه آدم قرار نیست از حقش استفاده کنه، خیلی وقتها هم باید از حقش بگذره
🔹ما بعد ازدواج به خانه ای که پدر مرتضی برایش تهیه کرده بود رفتیم و آنجا زندگی کردیم
#شهید_مرتضی_حسین_پور
#فرمانده_شهید_حججی
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#راهی_برای_شهادت ⚜اگر میخواید شـــ🌹ــهید بشید اگر خیلی دوست دارید به اجرشهادت برسید آرزوی شـــ🌷ــها
•••🕊
هرطرف را که مے نگریم
شهیدے🌷 را مےبینیم
که با چشمان نافذ👀 وعمیقش
#نگران است
که چه میکنیم⁉️
اگراسیر زمان⏱ نشویم
شاید زمـان #شهادت ماهم فرا رسد👌
#شهدا_همیشه_نگاهی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کلام_شهید 🔸همیشه میگفت:من پیرو خط #ولایت هستم ، #آقا اگر دستور به سکوت بدن من سکوت میکنم🔇. 🔹اگر د
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فرمانده ای که بیتالمال را مالالبیت خودش نکرد
همسر شهید مدافع حرم #شهید_سیدمهدی_حسینی میگوید خوشحال است که عمری در کنار مردی زندگی کرده که #بیتالمال را مالالبیت خودش نکرده❌
و در این زمینه به خاطرهای از سفرش به #سوریه و حضور در دفتر کار🗄 او استناد میکند که همسرش حتی حاضر نشد کولرگازی را برایشان روشن کند!
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
چه دارے⁉️
در اَعماق
#چشمانتَ…!!!
کہ این
چنین
جـ♥️ـانِ مــرا
به #اِسارت مــی بــرد...؟؟؟
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍂شهید آئينه وجه خداييست
🍃خریدار بلای #کربلاییست
🔸ماجرای ثبت این عکس از زبان بهزاد پروین قدس:
🔹داشتیم فیلمبرداری🎥 میکردیم #حسین_آقا به بچه ها میگفت دوربین حاجی خطر ناک است از هر کسی عکس بگیرد رفتنیست🕊 یک دفعه جهت #دوربین را به طرف حسین آقا چرخاندم که: حسین آقا حالا از شما ...
🔹که یه دفعه خدایی جمله در دهانم عوض شد گفتم :خودمونیم حسین آقا! چقدر #زیبا شدید😍 خنده ای مستانه زد و دستش🖐 را جلو لنز دوربین آورد و مانع شد ازش عکس بگیرم
🔹بعد رفت و شروع کرد به نماز خواندن. #سیدتقی هم به ایشان اقتدا کرد، حسین آقا در حین رفتن به سجده، مهر نماز سیدتقی را برداشت و پرت کرد به طرفی. ما همه زدیم زیر خنده😄
🔹حسین آقا قنوت🤲که گرفت من از اصل غافلگیری استفاده کردم و یه عکس📸 از حسین آقا که #لبخند ملیحی به لب داشت گرفتم....
#شهید_حسین_صابری
#جستجوگران_نور
#شهدای_تفحص
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #وقتی_بیایی ✨نگاهی به زیبایی های ظهور✨ 🔻همه در امان ✳️ناامنی واژه ای غریبه برای همه می شود ه
❣﷽❣
📚 #وقتی_بیایی
✨نگاهی به زیبایی های ظهور✨
🔻سعادت بشـر
✳️و آن زیباترین حکومت را به سامان برسانیم و همه چیز را به #کمال خویش رهنمون شوید روز سعادت بشر است مهم نیست که هفت سال یا ۱۹ سال و یا ۷۰ سال و شاید هم ۳۰۹ سال #حکومت کنید بلکه مهم این است که این زیباییها دیگر تمام نمی شود😍
✳️آن هنگام که مقدر الهی جاری شود و روح از بند مطهرت مفارقت نماید و اتش فرشتگان به دیدار شما در #بهشت فروکش نماید خداوند بعد از شما امام دیگری را میآورد تا این خلقت به زیبایی و کمال ادامه یابد آری امام حسین(علیه السلام) می آید آن هم به همراه قمر منیر بنی هاشم💖 و یاران دیگر
✳️جد بزرگوار شما برنامه مطهر✨ شما را غسل داده کفن نموده در جای خود دفن می کند در حالی که حاکم جهان است به بهترین وجه به اداره جهان میپردازد به همراه وزیری که نگاهت حیا و #وفاداری و صلابت همه از او ناشی شده است عباس بن علی(علیه السلام) همان قمر بنی هاشم با #افتخار وزارت این دوران را به عهده دارد و مثل همیشه کمک کار امام عزیز♥️ است
❇️و دنیا همچنان زیبا #باقی_می ماند تا ...😍
📝نویسنده: #حسن_محمودی
#پـــایــان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
چگونه عبادت کنم_26.mp3
13.51M
#چگونه_عبادت_کنم؟ 26 🤲
💢عبادت مؤثر، کم کم جنس رغبتها و اشتیاقهای انسان را مرغوبتر میکند.
💢آرام آرام به سمتی میروی که؛ {پسندم آنچه را جانان پسندد}
#استاد_شجاعی👆
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهدا ♥️ #خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی ↲به روایت همسرشهید 4⃣1⃣ #قسمت_چهاردهم 💟داخل خونه گاهی می
❣﷽❣
📚 #رمان
#عاشقانه_شهدا ♥️
#خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی
↲به روایت همسرشهید
5⃣1⃣ #قسمت_پانزدهم
💟شب مهمون داشتیم رفته بود خرید
تو يه دستم امير و با دست دیگه کار میکردم. دیگه اشکم داشت در میومد. خدا خدا میکردم زودتر آقا مهدی بیاد که از در اومد تو. خریدا رو ازش گرفتم و گفتم: بچه خیلی بیقراره کلی کارام مونده. دستت درد نکنه، بیا بچرخونش
گمونم بهونه تو رو کرده.
💟خندید بچه رو گرفت. مثه همیشه به سینه ش چسبوند. با یه نگاه خاص که هم حس محبت درش بود و حالتی نافذ داشت نگاش کرد و پیشونیشو بوسید و گفت: سلام پسر بابایی خدانکنه پسر گلم گریه کنه. ميدونی که من طاقت اشکاتو ندارم، تو باید مرد خونه بشی پسرم♥️دوباره پیشونیشو بوسید و تو گوشش نجوا کرد
💟گریه هاش کمتر شده بود تا اینکه کاملاً آروم گرفت داشت براش قرآن میخوند، یاد حرف ظهرم افتادم و آروم گفتم: آقا مهدی الان فرصت خوبیه یه لحظه نخون. همین که صداش قطع شد
بچه زد زیر گریه. با تعجب و خنده همو نگاه میکردیم. نجواشو ادامه داد و باز بچه آروم شد. تا اینکه کاملا خوابش برد
💟صدای دلنشین #قلب_پاک و کلام تاثیرگذارش همونطور که منو از وادی بیخیالی مجردی یه عاشق دلداده کرده بود اونو هم مسحور کرده بود. عشق و محبت آقا مهدی جای جای زندگیمون موج میزد و با تولد بچه مون دو چندان شده بود.با همه وجودم احساس خوشبختی و آرامش میکردم
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#عاشقانه_شهدا ♥️
#خاطرات_شهید_مهدی_خراسانی
↲به روایت همسرشهید
6⃣1⃣ #قسمت_شانزدهم
💟یه روز تماس گرفت وگفت: مأموریتی پیش اومده که باید بره و کلی عذر خواهی بابت اين كه شب تنهامون میذاره. بغضمو خوردم و گفتم: امیر هست #تنها نیستیم. مراقب خودت باش. سعی کردم متوجه بغضم نشه، ولی هر وقت از هم دور میشدیم، زندگی واسم میشد بی معنی
💟اون روز امیر هم مدام گریه میکرد. انگار که دلتنگ باباش بود و شبش نمیخوابید. حدودای ۵ صبح خوابم برد صبح که پا شدم دیدم آقا مهدی کنار امیر خوابیده...! خیلی خوشحال شدم سفره صبحونه رو حاضر میکردم. که هر دوشون بیدار شدن. صورتمو کج و کوله کردم و با خنده گفتم: شما مگه مأموریت نبودی مرررد؟؟
💟گفت: قرار بود صبح برگردیم کارا که تموم شد بقیه موندن ولی من اجازه گرفتم و برگشتم دلم نیومد تنهاتون بذارم. دلم واقعاً تنگ شده بود وقتی رسیدم و دیدم چطور کنار بچه بیهوش شدی کلی شرمندت شدم. بغلش کردم که سر و صداش بیدارت نکنه.
💟نمازمو که خوندم سوپو گرم کردم که بخوره دیدم انگار از منم گرسنه تره فهمیدم اذیتت کرده و شام هم نخورده. تو بغلم خوابش برد منم همونجا کنارش خوابیدم. نگاشو به چشام دوخت و دستامو تو دستاش و گفت: ببخش خانومی #حلالم_کن این همه سختی بهت دادم ولی کنارم موندی و کمکم کردی ازت ممنونم
💟حرفاش مثه همیشه ساده بود اما از عمق جونش عجیب مینشست به دلم همین چیزاش بود که منو دیوونه ش کرده بود. اشکام بی اختیار سرازیر شد و گفتم: من کنار تو #خوشبخت_ترین زن دنیام آقا مهدی
#ادامه_دارد ...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
4_199560102015927186.mp3
7.46M
💢همه سهمیهها مال شما
🍂 #بابای قشنگمو بهم بدین
💢تا منم سر روی #شونش بزارم
🍂دیگه چیزی نمیخوام
فقط #همین😭
👈تقدیم به #فرزندان_شهدا
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
✨🍃✨🍃✨
★مبادا #امشب دیر کنی
تمام جانِ من❣
به همین دیدارهای #شبانه بسته است
رویا هایی که هر شب⭐️ می بینم
تا #زنده بمانم ...
#محمدامین_جان
#شهید_علیرضا_بریری
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh