eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
0⃣5⃣1⃣ 🌷 .... 🌷قبل از عملیات کربلای یک در سال ١٣٦٥ بود یک روزی پس از استراحت کوتاه که از شناسایی شب قبل برگشته بودیم، دیدم تنهایی به سمت سنگری که کمی از خط مقدم فاصله داشت می رفت و پس از ساعتی بر می گردد. یک روز کنجکاو شدم و تصمیم گرفتم را تعقیب کنم و ببینم به کجا می رود. 🌷چند صد متری که از محل (سنگر پشت خط) دور شدم، دیدم نقی پشت ای نشسته و به تنهایی مشغول خواندن مناجات و روضه (ع) می باشد. این کار تا اینجا تعجبی نداشت و عادی بود چون اهل دل بود. اما وقتی زاویه دید خود را عوض کردم، ناگهان متوجه نسبتاً بزرگی شدم که از ناحیه کمر تا جلوی صورت نقی بلند شده است.... 🌷ابتدا خواستم فریاد بکشم و وی را از که در مقابلش بود با خبر سازم، ولی ترسیدم، وضع بدتر شود و مار آسیب جدی به او برساند، لذا تصمیم گرفتم، ساکت باشم اما در کمال دیدم وقتی روضه نقی تمام شد؛ مار هم آرام، آرام از مقابل او دور شد. 🌷بلافاصله جلو رفتم و با ناراحتی به او گفتم: هر چیزی حدی دارد، این چه وضعی است اگر این مار به تو آسیب زده بود چکار می کردی؟ سعی داشت از پاسخ من طفره برود، با اصرار من لب به سخن گشود و گفت: این کار هر روز این مار است، هر روز می آید اینجا و من وقتی می‌ خوانم؛ می آید و هنگامی که روضه تمام می‌ شود؛ می‌ رود در این موقع بود که از من تعهد گرفت تا وقتی که زنده است این جریان را برای کسی بازگو نکنم. 🌷شب که فرا رسید. به عنوان چشمان تیزبین لشکر در جلوی حرکت می کرد، همچون یاران سالار شهیدان با ایمان و اطمینان قلبی که داشت به پیش می رفت. در تاریکی شب بود که ناگهان گلوله از سوی دشمن به سویش شلیک شد یکی از ها به کتف و قلب مبارکش اصابت کرد هنوز رمقی داشت و یا حسین اول را با صدای بلند گفت و دومین یا حسین را نیمه جان تکرار کرد و باز آخرین ذکری که لبانش را فقط تکان می داد بود و پس از انتقال پیکر مطهرش و تشییع جنازه اش توسط امت حزب الله در قطعه ٥٣ بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد. 🌷 شادی روحش 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
داد زدم🗣 : «بشین دید داره . اگه ببینن می زننت.» گفت :«نترس نمی زنن . 🔹اولا که من اینجا #شهید نمی شم ❌و توی درگیری شهید می شم . 🔹دوما هم تیر میخوره توی پیشونیم  می افتم به سجده 🔹و می گم #یاحسین بعد شهید 🌷میشم » ۵۰ روز بعد جنازه⚰ را آوردند . تیر توی  پیشانیش بود و به حالت سجده بود . یا حسینش را هم  لابد گفته بود.   🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بوی عطـــر عجیبی داشت 😌.  هر وقت اسم عطرش را میپرسیدم  سربالا جواب میداد  وقتی #شهید شد در وصیت نامه اش نوشته بود :  «بخدا قسم هیچگاه به خودم #عطر نزدم❌   هروقت میخواستم معطر بشوم از ته دل می گفتم  " #یاحسین(ع) "  #شهید_احمد_طاهری  🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔺دیوانه می شوم به تو تا فکر می کنم 🔻وقتی به #کام_خشک شما فکر می کنم 🔺این لطف فاطمه است که #شبهای_جمعه 🔻اقا فقط به #کرب_وبلا فکر می کنم😔 #یاحـسین(علیه السلام) #شب_جمعه #کربلا 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#یاحسین❤️ قیامت بی حسین #غوغا ندارد #شفاعت بی حسین معنا ندارد #حسینی باش که در محشر نگویند چرا پرونده‌ات #امضا ندارد 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#امشب_از_بهشت_مهمان_داریم... مراسم وداع با #شهیدگمنام هشت سال دفاع مقدس... به همراه حضور پر ارزش خانواده #شهیدان مجتبی و مصطفی #بختی... 👈وعده دیدار: امشب ساعت ۲۱، مشهد، حجاب ۲۱، #بیت_شهیدنظرزاده ✅ شب نوجوان امام حسن مجتبی حضرت #قاسم بن الحسن (ع) با حضور جوان غیور و #گمنام کشورمون متبرک شده... #یاحسین(ع).... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
توی قلعه گنج کرمان، بچه های فقیر و ماه ها حموم نرفته ی #کپرنشین رو بغل میکرد، #نوازش میکرد، میبوسید
9⃣8⃣4⃣ 🌷 💠به روایتی از دوستان شهید ⚜رسیدیم ،رفتیم حرم حضرت عباس ، سینه زنی و و دعا.راه افتادیم سمت حرم (ع) اونجا هم به همین شکل، بلکه بیشتر👌 ⚜بماند که توی چقدرخوندیم🎤 و سینه زدیم .نرسیده به هتل🏢، باز اومد که حاجی بیا بریم سیری نداشت❌ واقعا عطشان بود!! صبح 🌤 ظهر ☀️ شب 🌙 سحر، ول نمی کرد... ⚜مدام میومد که بریم حرم برامون بخون.گاهی، قبول نمیکردم🚫؛بیشتر از این نمی کشیدم،با بچه ها می رفت و روضه می خوند. ⚜شب حرم بود، می رفتیم،می دیدیم باز توی حرم نشسته😳جلوش کم آورده بودم اگه نباشه، آدم نمیتونه این طور عرض ارادت کنه🚫 ⚜خیلی مهمه در این شکلی عاشق باشی 😍گوشه گوشه زندگیش رو میکرد به اهل بیت و امام حسین ( علیه السلام ). ⚜در خصوص صبح وشام برای امام حسین (علیه سلام) صحبت می کرد.وقتی آب💧 میخورد یاد امام حسین می افتاد. ⚜واقعا از سلامش احساس می کردم،از روی عادت نمی گه،از ❤️ سلام میکنه 😔✋ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸هرکس #شهید حق شد، 🔹همراه با حسین است 🔸آری مسیر عشقـ❤️ از 🔹عباس تا حسین است 🔸در #کربلای این عصـر، 🔹سوگند بر ابوالفضل 🔸لبیک یا خامنـــــه ای 🔹لبیک #یاحسین است #لبیک_یا_خامنه_ای✊✌️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❥❥❥ #یاحسیـــن❢ باز دلم خون شد و چشمم گریست😭 آنکه درین روز چون من نیست کیست؟ باز دگر باره رسید #اربعین جوش زند #خون_حسین از زمین 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💟همیشه برایم مثل یک #استاد بود، از زندگی #شهدا صحبت میکرد. خصوصیات آنان، نحوه زندگی وشهادتشان... ه
⭕️فرازی مهم از وصیت نامه📜 امام زمان(عج) 🌷 و ماجرای تشرف به محضر حضرت سید الشهدا 💢می خواهم ماجرایی را برای شما نقل کنم که شنیدن آن مفید است. شبی🌚 در عالم خود را در مکانی دیدم که پشت دری به حالت انتظار ایستاده ام👤. پس از چند لحظه اجازه ورود به من داده شد✅، من نیز به داخل رفتم. 💢ناگهان دیدم بالباس عربی تمام سیاه و در حالی که خون به لباسش جاریست💔 در برابرم ایستاده👥، در همین لحظه و در عالم خواب در مقابل آن مرد بی سر به زمین و هیچ گونه توانایی تکلم و حرکت نداشتم🚫. 💢در همین حین صدایی به گوشم رسید👂 که را باز کن. به زحمت بسیار فقط توانستم چشمانم را باز کنم و به ندا رسید که این مرد بی سر امام مظلومت (ع) است. 💢پس از چند لحظه که از آن حال خارج شدم دیدم با سر مبارک و لباس زیبایی✨ که به تن داشت در سمت راست من و بافاصله ای اندک به روی نشسته اند و به من خیره شده اند، در حالی که نیز به لب داشتند. 💢در عالم خواب به خود زدم و گفتم که اگر این فرصت را از دست بدهی عمرت سراسر تباه♨️ شده است.با هر مشقت و سختی😣 که بود کشان کشان خود را به منبر امام حسین(ع)رساندم و پله اول منبر ایشان را به دست گرفتم. 💢وجود نازنین اباعبدالله در حالی که به من نگاه می کرد از من پرسیدند:چه میخواهی⁉️ عرض کردم فقط می خواهم که مرا امضا کنید📝. باهمان لبخندی که بر لبان مبارکشان نقش بسته بود سر مبارک خود را به حالت تکان دادند. (ع) ⇜بعد از ۱۲۰ عملیات موفق ⇜۱۲۰ عملیاتِ سربازان گمنام امام زمان(عج) ⇜بدون تلفات ⇜به دلیل کار زیبای اطلاعاتی ⭕️به نقل از هم رزم شهید: ↯↯ 🌷هنگام ورود به منزل🏚 تروریست ها (در درگیری های اخیر چابهار) به من گفت : نه❌!!! تو من می روم😊. ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
يکی از فرماندهان در سوریه نقل می کرد: هرچند حامد جوانی ۲۵ ساله بود اما بسیار #شجاع و نترس و تنها نی
♦قسمتی از وصیتنامه 🌸 بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم «السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام» تا آخرین قطره خون دوباره به برود. تنها من علی است که وقتی او شد بگویید که برای از حضرت زینب (س) رفته و شده است، بگذارید علی کند. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌀حساسیت روی بیت المال🌀 لباس های حاج محسن در طول عملیات والفجر8 خیلی #فرسوده و کهنه شده بود. وضع پوت
9⃣6⃣8⃣ 🌷 🌷پيش از شروع يکي از حملات💥 همه مسئـولين و فرماندهان 27 محمد رسول الله (ص) در جلسه ای توجيهی شـرکت داشتنـد👥 فرمانده لشکر پشت به ديگران👤، رو به نقشـه🗺مشغول توضيح بود و آنرا شرح می داد.  🌷 دين شعاري در رديف اول نشسته بود. يکي از نيروها، يک ليوان آب يخ🚰 را از پشت سر ريخت توي يقه👕 حاج محسن😨. حاجی مثل برق گرفته ها از جا و آخَش بلنـد شد.   🌷برگشت و به سوی کسی که این کار را کرده بود، انگشتش را به علامت 👈 تکان داد. بلافاصله يک ليوان آب يخ❄️ از پارچ ريخت و به ، به طرف او نيم خيز شد.  🌷حاج محمد که متوجه سر و صداي   و خنده هاي بچه ها😄 شـده بود، يک دفعه برگشت و به پشت سرش نگاهي کرد👀 حاج محسن که ليوان را به عقـب بـرده و آمـاده بود تا آن را به سـر و صورت آن برادر👤 ، با ديـدن حاج محمــد دستپاچه شـد😁 و يک باره ليوان را جلـوي دهانش گرفت و . 🌷انگار نه انگار که اتفاقي افتاده باشد، گفت : ( ع ) با اين کار، صداي انفجـار خنده بچه ها😂 سنگر را پر کرد و لشگر، بي خبر از آنچه گذشته بود، لبخندي زد😄 و براي حاج محسن سري تکان داد. 🌷حاج محسن دين شعاري، همیشه خندان را بعدها يک 💣 در سردشت آسمانی کرد🕊🌷 روحش شاد و راهش پر رهرو باد 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍂از همان وقت که صــدای آخرتان را شنیدیم، دیگر تاکنون نغمه ی دلـ❤️انگیـز نوایتــان را گُم کرده ایم. 🌾 باری که چهره ی نورانیتان✨ را دیده ایم، موقعی بود که صورتتان را بر خاک مزارتـان نهـاده بودند، سنگ لَحـد دیواری شد و نظاره ی رویتان را از ما دریغ کرد😭 🍂ای شقایق های🌷 آتش گرفته، دل خونین ما شقایقی است که شما را بر خود دارد 🌾آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی🕊 دیگر در وصف سرود شهادت🌷 بسراید⁉️ 🌷 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
یا اباعبدالله الحسین ... در لحظه ی ورود به «ماه خدا» فقط یک #یاحسین گویم و حکم طهارت هست 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#خاطرات_شهدا 🌷 🔰برادرش نقل می کند که یک بار من خوابیدم، من را بیدار کرد و گفت: به #هیئت برویم، حضور
🔰قصه پرچمهای #یازهرا (سلام الله علیها )و یا حسین (علیه السلام) 🔹در مدت زمانی که #محمدحسن (رسول) در منطقه عملیاتی به سر می برد، #دوچیز را همیشه در خودروی🚗 خود به همراه داشت. پرچمهای مشکی🏴 با نوشته های #یازهراسلام الله علیها و #یاحسین علیه السلام "و غذا !! 🔸علت به همراه داشتن این دو این بود که وی #همیشه بعد از آزادسازی مناطق✌️ از دست تکفیری ها، اقدام به برداشتن پرچمهای داعش👹 و ... می کرد. و جای آنها #پرچمهای یازهرا (س )و یاحسین (ع )نصب می کرد و این امر برایش خیلی مهم👌 بود . 🔹مساله دوم هم غذا و جیره غذایی بود که #همیشه به همراه داشت. #محمدحسن واقعا به فکر💬 مردم مستمند منطقه بود و سعی می کرد به نحوی به آنها #کمک کند .چندباری که با او همسفر👥 بودم شاهد این مساله بودم که یا وعده غذایی به آنها می داد یا از جیره غذایی #خود که از آنها استفاده نمی کرد🚫 و کنار می گذاشت به مستمندان می داد. بعضی وقتها که می خواست به #زنان مستمند غذا بدهد، به من می گفت: چون #متاهلی خودت زحمت آن را بکش و "حیا" می کرد خود اقدام کند. به نقل از دوستان شهید #شهید_رسول_خلیلی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣بہ فدای شور و شین 🕊❣اسم رمز شـهـدا ❣هرکه باشیم و به هرجا برسیم 🕊❣زیر دِینیم، زیر : 💢هرگاه شهدا🌷رادر یاد کردید، آنها شمارا نزد الحسین (ع) یاد می کنند😍 🌺 🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عمــــــار... دلتنگیــ💔ـم برای #صاعقه ی نگاهت. از همان ها که تخریب⚡️ میکند بنای آلودگی ها را و #م
💢به اسم حبیب 💠روایت اول 🔰میخوام در مورد صحبت کنم از جنس جوونای شهر♡همرنگ، هم خون❣هم دل [محمدحسین محمد خانی] دانشجوی دانشگاه آزاد یزد. اگه بخوام از زبون اطرافیانش معرفیش کنم؛ باید بگم:👇 🔰یه جوون نسبتا با قد متوسط. شلوار کتان وپیراهن یقه دیپلمات👌 و ریش بلند. البته موتور تریلش🏍 رو از قلم نندازیم بهتره، بچه بود ولی وقتی میدیدیش یه آدم معمولی بود. کسی که فیلم بازی کردن بلد نبود❌باور داشت و میکرد. 🔰سر وتهش رو میزدی تو پیداش میکردی، خونه🏡 دانشجویی داشت خونه که چه عرض کنم هیئت بود تا خونه☺️ درش به رو همه باز بود. با همه آدمی می پرید می آوردشون تو خط. به قول دوستاش گرا که میداد تا ته خطو میرفتی. 🔰میگفت کلید جذب هیئت محبته💞همه رو تحویل میگرفت بعد هیئت حتما باید سفره مینداختن تا همه دور هم👥 باشن به هیچ وجه از نمی گذشت🚫حالا چه نون پنیر سبزی باشه. چه قیمه یا شایدم پیتزا وساندویچ🌯 بستگی داشت چقدر باشه. اواخر آشپزی🍲 یاد گرفته بود خودش دست بکار میشد. سر همون سفره هم باب باز میکرد و بچه ها رو پابند هیئت… 🔰فوتبال⚽️ دستی وتخمه هم برنامه آخر شبشون بود. اگه قرار بود جایی جمع کنه با یه پیام📲 همه بچه های دانشکده رو خبر میکرد. آدمایی رو کنار هم بکار میگرفت که حتی یکی نبود... بذارید اول کاری یه یادگاری از حاج قاسم داشته باشیم. 🔰ایشون میگن: باید به این بلوغ برسیم که دیگر نباید ♨️ آنکس که باید ببیند میبیند. دنبال دیده شدن نبود، نمی گذاشت کار رو زمین بمونه❌ از مداحی ومیون داری و شستن وبنر زدن وهر چی که به ذهنتون💭 برسه 🔰مثل (همون کسی که از شاهین شهر میومد اصفهان🚗 تا کارای تدارکات هیئت رو انجام بده) کسی از زیر کار در میرفت محمد حسین جاشو میگرفت. میگفت خودت رو خرج کن، همیشه میخوند: 🔸عشق حسین مارا به این وادی کشانده 🔹ای عاشقان تا راهی نمانده 🔸در خاطرم شد زنده یاد 🔹یاد یاد فکه یاد مجنون 🔰نه که فقط بگه✘ واقعا خودش رو خرج میکرد؛ یه خط در میون جزوه هاش ای همه زندگی ام رو پیدا میکردی. یکی از هیئتی ها میگفت: آدم مثل چاله میمونه بلد بود چطور چاله رو پر کنه✅ بیل اول را که ریخت شدم... 📚برگرفته از کتاب عمار حلب 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
رهبر معظم انقلاب: گوارا باد این پایان با ارزش برای این انسان #مجاهد، این شهید عزیزمان؛ #شهید_شوشتری
🔹آنجا پشت #خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز🛋 دیروز دنبال #گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود😔 🔸جبهه بوی ایمـ💖ــان میداد و اینجا #ایمانمان بو میدهد. آنجا بر درب اتاقمان🚪 مینوشتیم #یاحسین فرماندهی ازان توست؛ الان مینویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید🚷 🔹الهی نصیرمان باش تا #بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم⛔️ آزادمان کن تا #اسیر نگردیم. #شهید_علی_شوشتری 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❥❥❥ #یاحسیـــن❢ °•باز دلم خون شد و چشمم گریست😭 °•آنکه درین #روز °•چون من نیست کیست؟ °•باز دگر باره رسید #اربعین °•جوش زند #خون_حسین از زمین #اربعین 🏴 #الحسین_یجمعنا 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💢از همان وقت که صــدای #یاحسیـن آخرتان را شنیدیم، دیگر تاکنون نغمه ی دل انگیـز♥️ نوایتــان را گُم کرده ایم. ★°★آخرین باری که چهره ی نورانیتان✨ را دیده ایم، موقعی بود که صورتتان را بر #خاک_مزارتـان🌷 نهـاده بودند، سنگ لَحـد دیواری شد و نظاره ی رویتان را #برای_همیشه از ما دریغ کرد😭 💢ای شقایق های آتش گرفته🥀 دل خونین ما شقایقی است که #داغ_شهادت شما را بر خود دارد. ★°★آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی🕊 دیگر در وصف ما سرود #شهادت بسراید⁉️ #شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷 #سالروز_شهادت #شبتون_شهدایی🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#تولدت_مبارک شهید عاشق❣ خوش به حال #اردیبهشت که هم آمدنت را شاهدبود هم رفتنت را🕊🌷 #شهید_صادق_عدالت
🌸عشق مهمان مقدسی است و قلب، میزبان مهربانی. که باشی، جان تازه میگیری از وجودش. گاهی دل با شنیدن روضه ای، ذکری هم چون ، یارقیه، یازهرا(س) می لرزد💓 و ناگهان می بینی "عاشق اهل بیت" شده ای. 💖صادق عاشق (س) بود. برای ازدواجش شرط کرد شریک زندگی اش حتما از باشد. با یک بانوی سیده ازدواج💍 کرد. به قول همسرش در جلسات خواستگاری هم حرف از بود. 🌸به یاد از همسرش خواست تا در روز عقد برای شهادتش دعا کند🤲 پس از بله گفتن، و شهیدی هم اسم ، دل عروس خانم را به بازی گرفت و او برای نیمه گمشده اش که به تازگی پیدا کرده بود با اشک خواند😢 💖با شهادت ، چهره آقای خانه، حسرت های دل اش را رسوا کرد😞 و آنجا بود که همسرش فهمید خودخواهی است را فقط برای خودش بخواهد. 🌸برات کربلای نوکر ارباب در امضا شد. همسرش نامه ای💌 نوشت و به جدش قسم داد که پاره تنش به آرزویش برسد و از اهل کربلا خواست که همچون شهد شیرین شهادت🌷 نصیب رفیق زندگی‌اش شود. نامه را به او داد تا در حرم امانتی را به "صاحبش" بسپارد. 💖صادق عاشق خدا♥️ بود و همسرش . می گویند دعای عاشق ها در حق هم می شود. راه شهادت🕊 برایش باز شد. در اسفند ماه عازم سوریه شد. همسرش لحظه وداع، در حضور وابستگی ها و دوست داشتن هایش، او را با قرآن📖 بدرقه کرد. می دانست او رفتنی بود. ندایی در درونش می گفت: من با دو خویشتن دیدم که می رود😔 💖۵۷ روز برای دعا کرد. گریه کرد😭 در ذهنش بارها مراسمی را تصور کرد که با حضور یار سفرکرده و خودش و خدا برگزار می شود. اما همین ۵۷ روز کافی بود برای کبوتر🕊 مدافع حرم 🌸بعضی آدم ها اهل زمین نیستند فقط می آیند تا تلنگری💥 باشند برای آن ها که قلب هایشان، شده است. صادق عدالت اکبری هم اهل همین بود. مراسم ‌، استقبال همسرش با "لباس سفید" و بی قراری دوستانش، دلهای بسیاری را منقلب کرد💗 💖حال یک سنگ قبر، لبخند زیبای شهید یک با دنیایی دلتنگی💔 قصه عشق را برای ساکنان زمین روایت می کند.. ✍نویسنده: منتظر 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh