⭐️ #ختم_قرآن📖
👈هدیه به روح پدر بزرگوار مدیر کانال
📅 زمان: تا آخر هفته
📝لطفا جزءهای انتخابیتون رو به آیدی زیر اعلام بفرمایید↙️
🆔 @Khademe_shohada226
بسم الله...
─═इई ◾️◾️◾️ईइ═─
🔻لیست ختم
جزء1= 🖤🖤🖤🖤
جزء2= 🖤🖤🖤🖤
جزء3= 🖤🖤🖤🖤
جزء4= 🖤🖤🖤
جزء5= 🖤🖤🖤
جزء6= 🖤🖤🖤
جزء7= 🖤🖤🖤🖤
جزء8= 🖤🖤🖤🖤
جزء9= 🖤🖤🖤
جزء10=🖤🖤🖤
جزء11=🖤🖤🖤
جزء12=🖤🖤🖤
جزء13=🖤🖤🖤🖤
جزء14=🖤🖤🖤
جزء15= 🖤🖤🖤
جزء16= 🖤🖤🖤
جزء17=🖤🖤🖤
جزء18= 🖤🖤🖤
جزء19= 🖤🖤🖤
جزء20= 🖤🖤🖤🖤🖤🖤
جزء21=🖤🖤🖤🖤
جزء22=🖤🖤🖤
جزء23=🖤🖤🖤
جزء24=🖤🖤🖤
جزء25=🖤🖤🖤🖤
جزء26=🖤🖤🖤🖤🖤
جزء27=🖤🖤🖤🖤
جزء28=🖤🖤🖤
جزء29=🖤🖤🖤
جزء30=🖤🖤🖤🖤🖤🖤
برای شادی روحشون #صلوات🌺
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#خـادم_نوشت "انالله و انا الیه راجعون" #مدیر_محترم_کانال شهید نظرزاده و شاهد استیکر در کمال تأسف
◾اِنّا للّه و اِنّا اِلَيهِ راجِعون◾
بدینوسله درگذشت پدر دوست عزیزمان ومدیر کانال شهیدنظرزاده آقای علیرضا خادم رابه ایشان وخانواده محترم تسلیت عرض می نماییم
✅ شادی روحش صلوات و فاتحه
درضمن امشب شب اول قبر مرحوم می باشد کسانی که مایلند نماز لیله الدفن را اقامه کنند.
محمود خادم فرزند ابراهیم
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
هیئت محبان جوادالائمه(ع)
هیئت پیروان ولایت
پایگاه مقاومت بسیج روح الله
🍃🌷🍃🌷
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰در ستاد لشگر بودیم. شهید زین الدین یکی از بچه های زنجان را خواسته بود، داشت خیلی خودمانی با او صحبت
⭕️چند تا از #بچهها 👥کنار آب جمع شده بودند. یکیشون برای تفریح به آب تیراندازی ☄میکرد!
🍃مهدی سر رسید و گفت: "این تیرها بیت الماله؛ #حرومش نکنین."
طرف جواب داد: "به شما چه⁉️" و با #دست هلش داد!
🍂 مهدی که رفت، #صادقی اومد و پرسید چی شده؟ بعد گفت: "میدونی کي #رو هل دادی اخوی؟"
🍃دویده بود #دنبالش برای غذر خواهی که مهدی جواب داد: "مهم نیست. من فقط امر به #معروف کردم، گوش کردن و نکردنش دیگه با خودته."
#شهید #مهدی_زینالدین🌷
#درس_اخلاق
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#خـادم_نوشت "انالله و انا الیه راجعون" #مدیر_محترم_کانال شهید نظرزاده و شاهد استیکر در کمال تأسف
✍ #خادم_نوشت
عرض سلام و ادب
ضمن تشکر از ابراز همدردی شما عزیزان و همراهان کانال شهید نظرزاده و شاهد استیکر به خاطر فوت پدر عزیزم
و همچنین تشکر ویژه از عزیزانی که در #ختم_قرآن به نیت پدر مرحومم شرکت کردن
از همه شما همراهان محترم کانال درخواست دارم که در صورت استطاعت و تمایل #امشب با قرائت نماز #لیله_الدفن روح آن مرحوم را شاد فرمایید.
🔹کیفیت نماز لیله الدفن در عکس بیان شده است
ان شاءالله خداوند روح همه رفتگان رو غریق رحمتش بگرداند
التماس دعا از همه شما عزیزان🙏
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
♥️♠️♥️
#عاشقانه_شهدایی💞
✍نوشت:
سال پیش #ماه محرم، 🏴حلب بودم؛ کارم نگه داری از بچه های مدافعان حرم بود#امسال ترفیع گرفتم کارم شده
نگه داری از بچه #شهید مدافع حرم
🌾پ .ن:محمد حسن #نوزاد تازه رسیده #شهید بعد چندماه از #شهادت 🕊پدر به دنیا امد.💥
همسر #شهید_حمیدرضا_باب_الخانی🌷
#عشق_آسمونی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 8⃣ #سبک_زندگی_قرآنی✨ 🔻 #دلهای_در_غلاف🔻 ⛔️بعضیها هستند، هر جا که دستوراتِ دینی، مخالفِ مِیل
❣﷽❣
9⃣ #سبک_زندگی_قرآنی✨
🔻 #روزِ_زمینگیر_شدن🔻
✍ نام چهل و پنجمین سوره قرآن، «جٰاثِیَةً» است.
⁉️ میدونی یعنی چی؟!🤔
«جٰاثِیَةً»👈 به معنای نشستن روی زانو است.
حالا این نشستن روی زانو، یا به هنگام ترس و وحشت هست، و یا از روی فروتنی و تسلیم.
این نام، از روی آیه بیست و هشتم این سوره انتخاب شده:👇
۞ وَ تَرَیٰ کُلَّ أُمَّةٍ جَاثِیَةً، کُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَیٰ إِلَیٰ کِتَابِهَا الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ (جاثیه/۲۸)
💢 در آن روز هر امّتی را می بینی که از شدّت ترس و وحشت، به زانو درآمده است.
💢 هر امّتی به سوی کتابش خوانده میشود..
💢 و به آنها گفته میشود: امروز جزای آنچه را انجام میدادید، به شما داده میشود.
👌 #تلنگر
«کُلَّ أُمَّةٍ جٰاثِیَةً»👈 هول و هراس #قیامت همه را زمینگیر میکنه.😱
یه خورده به خودمون بیایم و برای این روزِ سخت و سنگین، توشه برداریم.
انقدر بار آخرتمون رو سنگین نکنیم.😔
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
1_79931423.mp3
7.5M
#راضی_به_رضای_تو ۲۳
🌸به مقام رضــا نخواهی رسید!
اگر....
نعمت های عظیـــم اخروی و معنوی خدا رو نبینی
و فقط به دنبال خواسته های حیوانی باشی!
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌸🥀🌸 #کلام_شهید🌸 ⚜نمازهایت را عاشقانه💞 بـــــخوان ... حتی اگر #خسته ای یا حوصله نداری ؛ #قبلش فکر
🏝خون 💔خود را بر #زمین میزنم تا شاید کسی به هوش بیاید،تا مگر وجدانی بیدار شود، ولی #افسوس که #منافع مادی و حب حیات همه را به زنجیر کشیده است.✨
#شهید_مصطفی_چمران🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #رمان 💥 #تنها_میان_داعش 4⃣3⃣#قسمت_سی_وچهارم 💠 چانهام روی دستش میلرزید و میدید از این #معج
❣﷽❣
📚 #رمان
💥 #تنها_میان_داعش
5⃣2⃣#قسمت_بیست_وپنجم
💠 حیدر چشمش به جاده و جمعیت رزمندهها بود و دل او هم پیش #حاج_قاسم جا مانده بود که مؤمنانه زمزمه کرد :«عاشق #سید_علی_خامنهای و #حاج_قاسمم!»
💢سپس گوشه نگاهی به صورتم کرد و با لبخندی فاتحانه شهادت داد :«نرجس! بهخدا اگه #ایران نبود، آمرلی هم مثل سنجار سقوط میکرد!» و در رکاب حاج قاسم طعم قدرت #شیعه را چشیده بود که فرمان را زیر انگشتانش فشار داد و برای #داعش خط و نشان کشید :«مگه شیعه مرده باشه که حرف #سید_علی و #مرجعیت روی زمین بمونه و دست داعش به کربلا و نجف برسه!»
💠 تازه میفهمیدم حاج قاسم با دل عباس و سایر #مدافعان شهر چه کرده بود که مرگ را به بازی گرفته و برای چشیدن #شهادت سرشان روی بدن سنگینی میکرد و حیدر هنوز از همه غمهایم خبر نداشت که در ترافیک ورودی شهر ماشین را متوقف کرد، رو به صورتم چرخید و با اشتیاقی که از آغوش حاج قاسم به دلش افتاده بود، سوال کرد :«عباس برات از #حاج_قاسم چیزی نگفته بود؟»
💢 و عباس روزهای آخر آیینه حاج قاسم شده بود که سرم را به نشانه تأیید پایین انداختم، اما دست خودم نبود که اسم برادر #شهیدم شیشه چشمم را از گریه پُر میکرد و همین گریه دل حیدر را خالی کرد.
💠 ردیف ماشینها به راه افتادند، دوباره دنده را جا زد و با نگرانی نگاهم میکرد تا حرفی بزنم و دردی جز داغ عباس و عمو نبود که حرف را به هوایی جز هوای #شهادت بردم :«چطوری آزاد شدی؟»
💢حسم را باور نمیکرد که به چشمانم خیره شد و پرسید :«برا این گریه میکنی؟» و باید جراحت جالی خالی عباس و عمو را میپوشاندم و همان نغمه نالههای حیدر و پیکر #مظلومش کم دردی نبود که زیر لب زمزمه کردم :«حیدر این مدت فکر نبودنت منو کشت!»
💠 و همین جسارت عدنان برایش دردناکتر از #اسارت بود که صورتش سرخ شد و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، پاسخ داد :«اون شب که اون نامرد بهت زنگ زد و #تهدیدت میکرد من میشنیدم! به خودم گفت میخوام ازت فیلم بگیرم و بفرستم واسه دخترعموت! بهخدا حاضر بودم هزار بار زجرکشم کنه، ولی با تو حرف نزنه!»
💢و از نزدیک شدن عدنان به #ناموسش تیغ غیرت در گلویش مانده و صدایش خش افتاد :«امروز وقتی فهمیدم کشونده بودت تو اون خونه خرابه، مرگ رو جلو چشام دیدم!» و فقط #امیرالمؤمنین مرا نجات داده و میدیدم قفسه سینهاش از هجوم #غیرت میلرزد که دوباره بحث را عوض کردم :«حیدر چجوری اسیر شدی؟»
💠 دیگر به ورودی شهر رسیده و حرکت ماشینها در استقبال مردم متوقف شده بود که ترمز دستی را کشید و گفت :«برای شروع #عملیات، من و یکی دیگه از بچهها که اهل آمرلی بودیم داوطلب شناسایی منطقه شدیم، اما تو کمین داعش افتادیم، اون #شهید شد و من زخمی شدم، نتونستم فرار کنم، #اسیرم کردن و بردن سلیمان بیک.»
💢از تصور درد و #غربتی که عزیز دلم کشیده بود، قلبم فشرده شد و او از همه عذابی که عدنان به جانش داده بود، گذشت و تنها آخر ماجرا را گفت :«یکی از شیخهای سلیمان بیک که قبلا با بابا معامله میکرد، منو شناخت. به قول خودش نون و نمک ما رو خورده بود و میخواست جبران کنه که دو شب بعد فراریم داد.»
💠 از #اعجازی که عشقم را نجات داده بود دلم لرزید و ایمان داشتم از کرم #کریم_اهل_بیت (علیهمالسلام) حیدرم سالم برگشته که لبخندی زدم و پس از روزها برایش دلبرانه ناز کردم :«حیدر نذر کردم اسم بچهمون رو حسن بذاریم!» و چشمانش هنوز از صورتم سیر نشده بود که عاشقانه نگاهم کرد و نازم را خرید :«نرجس! انقدر دلم برات تنگ شده که وقتی حرف میزنی بیشتر تشنه صدات میشم!»
💢 دستانم هنوز در گرمای دستش مانده و دیگر تشنگی و گرسنگی را احساس نمیکردم که از جام چشمان مستش سیرابم کرده بود.
💠 مردم همه با پرچمهای #یاحسین و #یا_قمر_بنی_هاشم برای استقبال از نیروها به خیابان آمده بودند و اینهمه هلهله خلوت عاشقانهمان را به هم نمیزد.
💢بیش از هشتاد روز #مقاومت در برابر داعش و دوری و دلتنگی، عاشقترمان کرده بود که حیدر دستم را میان دستانش فشار داد تا باز هم دلم به حرارت حضورش گرم شود و باور کنم پیروز این جنگ ناجوانمردانه ما هستیم.
#پایان
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
سید رضا نریمانی_هفتگی 2 دی_مناجات_ امون از زمونه گرفتار دردم-1484552414.mp3
9.47M
🎵 #صوت_شهدایی
💔✨کجا جای من بود میون شماها
💔✨به رسوایی من نخندید آی رفیقا
🎤🎤 #سیدرضا #نریمانی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🥀رفاقت با شما را
با دنیایے #عوض نمےکنم...
🍃رفیقتان مےشوم
تا شبیہ #تان شوم
شبیہ تان ڪہ شدم
"#شهیــد" مے شوم...
🥀اللهم ارزقنا الشهاده♥️
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
#دلتنگی💔
♦️آقا جان !
میدانی ⁉️
🌸بین #خودمان بمـــاند؛
🍀گاهی دلم 💓میخواهد
♦️دلِ شــما هم #برایــم تنگ شود😔
#این_صاحبنا؟!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌸🌸🌸
🌴طلوع 🏜گرم #چشمانت،
🌴مرا #صادق ترین ص🌤بح است
اگر نه کار #خورشیدِ جهان #عادت شده ما را...
#شهید_امیداکبری🌷
#سلام_صبحتون_شدایی🌺
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#پدر_شهید: 🌷این انگیزه ( نابودی داعش و امنیت مرزهای اسلام) به قدری در مرتضی قوی بود که حتی وقتی شنی
🏝مرتضی در #تحمل سختی زبانزد هم بود، تحمل سختی برای او دوره #خودسازی بود، در عملیات آبی خاکی شمال کشور در هوای به شدت #گرم ناگزیر میشود چند بار یک عملیات را تکرار کنند، وقتی این عملیات سخت تمام شد، همه برای #جرعه ای آب له له میزدند
🌳 ولی او به همراه #دوستش اکبر شهریاری سقا شده و خود بدون نوشیدن جرعهای آب به #پادگان باز میگردند.
مرتضی در جریان عملیات #حلب نیز روزه بود و در همان حال مسئول اطلاعات به تنهایی برای شناسایی موقعیت تروریستهای تکفیری خطر میکرد و #آخرشب بازمیگشت، یک شب🌙 زمستانی وقتی از شناسایی بازگشت
🏝 به شدت گرسنه بود #پرسید غذا هست گفتیم مقداری عدس داشتهایم که تمام شده و کمی #نان مانده، تکه کوچکی از نان را روی بخاری گذاشت پس از آنکه کمی گرم شد دو #لقمه ازآن را خورد و خدا شکر کرد و خوابید.
🌳از مال دنیا هر چه داشت انفاق میکرد، مرتضی سن زیادی نداشت اما سرپرستی #دو یتیم و یک بدسرپرست را برعهده داشت و از #حقوق کمی که دریافت میکرد، کمک خرجی آنان را هم پرداخت میکرد، او یک بار زندگیاش را در واقع #حراج کرد تا بتواند شش خواهر دم بخت یکی از #دوستانش را راهی خانه 🏚شوهر کند.
#شهید_مرتضی_حسین_پور🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
•| تلنگر 💥
#شما نماز📿 شب 🌟نخونے چپ نمیڪنے بیوفتے #تویِ درّہ
#ولے سحرها یہ چیزایے میدن ڪ هیچوقت دیگہ #نمیدن (:
#استاد_پناهیان🍂
#حواست_باشہ 🍃
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
1_355640353.mp3
613.9K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه مریم✨
#قرائت_صفحه_سیصد_وپنجم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌀همسرم #علی زادهاکبر ۲۸ 📅مردادماه ۱۳۹۲ در دفاع از #حرم حضرت زینب(س) به #شهادت رسید.🕊 من از روز اول میدانستم با کسی ازدواج کردهام که عشق 💗به شهادت دارد
🌀 و در این #مسیر از چیزی نمیترسد. بنابراین خودم را آماده چنین روزهایی میکردم. البته #مهمترین عامل در آرامش من حرفها و رفتارهای خود علی بود که سعی میکرد ما را آماده #شهادتش کند💥
#شهید_علی_زاده_اکبر🌷
#سالروز_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh