eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
7.9هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃اللّٰهُمَّ إِنِّي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَبِيحَةِ يَوْمِي هٰذَا وَمَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْداً وَعَقْداً...♡ و ما هر روز صبح این را با شما تجدید می‌کنیم حضرتِ پدر. حواسمان به شما هست و دلگرم هستیم به نگاهتان اما ببخش مارا! مارا ببخش که دغدغه هایمان بیشتر از دغدعه برایِ شماست! 🍃از شما دم می‌زنیم و تلاش می‌کنیم برایِ ظهورتان قدمی برداریم، به یادتان هستیم و تمامِ گره‌هایمان را به یدِ حیدری‌تان سپرده ایم، اما آقا جان، شرمنده ایم که پرونده گناهانمان سنگین است و عاملِ شما😔 🍃گاهی فکر می‌کنم ، اشک‌های شماست که بر سرمان می‌بارد شاید به خود بیاییم... 🍃به شما امید داریم، به دعاهایِ نیمه‌شب، به طلبِ و به آن لحظه ای که فرزندانِ خطاکار را در پناهِ عبا امان می‌دهید🥺 🍃به یادتان هستیم و هر صبح " اللّٰهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ..." را زمزمه می‌کنیم و شما مثل همیشه، به یادمان هستید❤️ 🍃آقا بیا... به حقِ و حرمتِ دست‌های بسته میان کوچه بیا. حال خوب نیست، نفس‌ها به شماره افتاده و تنها ندای از سوی است که اکسیژن را به زمین باز می‌گرداند. 🍃ندبه های ما برای افاقه نکرد، شما بخوان تا ما بازگردیم. تا نیایی گره از کار بشر وا نشود😭 ✍نویسنده : 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
5.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حبیبی شکراً 🔹نمک تبرکی حرم امام رضا (ع) در دستان موکب داران عراقی ...🕊 🥀 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📸دختر کوچولوی زیبای من... تمام غم دلت💔 را فقط باید کنار این بازگو کنی ای کاش کسی به نخندد و نمک به زخم دلت نپاشد❌ ای کاش کسی بفهمد دل کوچک تو را😢 جان این ابتدای راه عاشقیست این تازه اول قصه توست نازهای دخترانه تو و دستان مهربان پدری ای کاش کسی تو را به زور از تمام وجودت جدا نکند😭 قصه همه جا قشنگ است اما گاهی زیباتر✨ 🔹تنها فرزند شهید مدافع امنیت بر سر مزار پدر 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃نگاهش میکنم. نشسته و به آلبوم عکستان زل زده. حتم دارم لحظه های ثبت شده جلوی چشمانش، گرفتند و با او حرف می‌زنند. آخر می‌دانی که عکس ها جان دارند! اصلا خاصیت عکس همین است. با تو می‌زند، دست تو را در دست زمان می‌گذارد و با هم به عقب بَرِتان می‌گرداند. 🍃به زمانی که شاید برای اولین بار همدیگر را دیدید یا شاید ! مثلا زمانی که تو به آمدی... سال پنجاه و شش در روستای . فرزند ارشد خانواده بودی، نامت را جلیل گذاشتند. ! 🍃حالا کمی جلوتر می‌روید. می‌رسید به سال هفتاد و چهار وقتی که استخدام رسمی س.پ.ا.ه شدی. باز جلوتر می‌روید و به آنجایی که باید می‌رسید. در واقع از اولین و یکی شدنتان جلوتر می‌روید. یعنی به سال نود و چهار می‌رسید. پاییز نود و چهار که لحظه خداحافظی تو و رقم خورد. 🍃و چه خوب او، در ذهنش گام های و نسیمی که لبه کتت را به بازی گرفت ثبت کرد، تا بعد ها با همان خاطره بازی کند. مثل الان! که از روز با هم بودنتان تا آن لحظه که خبر در روز شهادت ارباب را شنید دوره می‌کند. 🍃خاطرات گاهی آدم را می‌گیرد از حجم ! گاهی میمیراند و زنده می‌کند... ♡سالگرد ♡ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۵ تیر ۱٣۵۶ 📅تاریخ شهادت : ٢۴ آبان ۱٣٩۴ 🕊محل شهادت : سامرا 🥀مزار شهید : روستای امیر حاجیلو، گلزار شهدای امامزاده شهیدان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃زائر حرم شده بود. همان روزها که امنیت در سوریه برقرار بود و خبری از جنگ و تهدید نبود. دلش را دخیل بسته بود به شبکه های و از خانم خواسته بود واسطه شود تا خدا دختری به او عطا کند. 🍃خواهر ارباب دست های خالی را با حاجت های برآورده شده پر کرده بود و پس از مدتی خداوند به او هدیه کرد. برحسب ارادت به عمه سادات، نامش را زینب نامید. 🍃قرار بود یک سالگی را به رسم تشکر از خواهر ارباب به حرمش بروند اما زمزمه تهدیدها در گوش جهان پیچید و حسرت سه نفره را قاب کردند و گوشه دلشان گذاشتند. 🍃دلتنگی هایشان را در حرم تسکین دادند. هربار حاجتی می خواست اما در آخرین زیارتش توفیق خواسته بود. امام رضا این بار هم حاجت دلش را داد و شهادت نامه اش امضا شد. 🍃زمزمه ها بیشتر شد و نوکر ارادتمند راهی شد و مهر مدافع حرم بر قلبش حک شد. روزها با گذشت و خانواده روزشماری می کردند برای برگشتنش. به همسرش گفته بود مهمی پیش رو دارند، برایشان صدقه کنار بگذارد. بی تابی مونس همسرش شده بود و دست به دعا شده بود. 🍃۱۶۰ کیلومتر پیاده رفته بود عقب تا جایی بتواند عکس هایش را برای دخترش بفرستد و گفته بود زمان کمی تا باقی مانده و به زودی برمیگردد. چشم های زینب درانتظار دیدن قامت پدر به در خشک شد و با شنیدن خبر شهادت مسافرش، حسرت پدر به دلش ماند. 🍃قصه دخترها بابایی اند را همه می دانند دلم شکست به یاد حسین که چشم انتظار پدر بود و با بابا امیدهایش ناامید شد و آنقدر ناله کرد که جان داد... 🍃آخرین وداع زینب ختم می شود به چهره پدر که با پوشیده با پرچم سه رنگ قاب شده بود. زینب این روزها چادرش را محکم تر می گیرد می خواهد حافظ پدرش باشد. چشم های بی تابش را با دیدن عکس های پدر آرام می کند و داغ دلش را با سنگ سرد مزار پدر... ✍نویسنده : 🌹به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۷ مهر ۱۳۴۷ 📅تاریخ شهادت : ۲۵ آبان ۱۳۹۶ 🥀مزار شهید : زنجان، گلزار شهدای بهشت زهرا 🕊محل شهادت : بوکمال سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_محمدحسین_مرادی #سالروز_شهادت 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃چشم های یک دختر هرروز صبح به امید دیدن تکیه گاه زندگی اش باز می شود اما آنانی که یک تصویر کوچک در گوشه ذهنشان از به جا مانده و در دنیای بدون او می خواهند نفس بکشند و زندگی کنند، بزرگی را به جان می خرند. به گمانم غم بزرگتر وقتی است که جاده انتظار مقابل چشم های دختری باشد و فقط خبر مفقود شدن امید زندگیش را بشنود... 🍃شاید دعاهای و خواهرش سبب شد تا بعد از چند سال انتظار پیکر پدرش برگردد و کمی طعم آرامش را بچشند. یک سنگ مزار با نام مامن دلتنگی های زهرا و مادرش شد... 🍃فکر می کرد پایان سختی هاست اما هرکه در این بزم مقرب تراست جام بیشترش می دهند. شاید هرگز در رویاهایش به این باور نرسیده بود که پایان زندگی اش با در یک تابوت و یک پرچم سه رنگ که گوشه ای از آن نام نوشته شده خلاصه شود اما عمر زندگی مشترکش با محمد حسین مرادی هفت سال بیشتر نشد. 🍃دل نگرانی هایش برای شریک زندگی اش که راهی دفاع از حرم شده بود بی دلیل نبود. آخر رفته و همان روزها دخیل بسته بود به حرم تا نامه عاقبت بخیری اش امضاشود. 🍃اصلا خودش رفته بود پرچم حرم را عوض کرده بود. و مگر می شود خواهر کسی را دست خالی از برگرداند. شاید مادر ارباب هم برایش مادری کرده بود که همچون او بازو و مجروح شد و پس از چند روز شهد شهادت نصیبش شد. 🍃حال یک زهرا مانده و یک دنیا ... گاهی با دو رکعت نماز کنار مزار پدر دلش را آرام می کند و گاهی با یک سوره کنار مزار همسرش. آقا محمد حسین شهادتت مبارک باشد. مبارک زهرایت...💔 ♡برایمان دعا کن♡ ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد: ۲۰ شهریور ۱۳۶۰ 📅تاریخ شهادت: ۲۸ آبان ۱۳۹۲ 🥀مزار شهید: گلزار شهدای امام زاده علی اکبر چیذر 🕊محل شهادت: سوریه، حرم بی بی زینب(س) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📸 🔻دل مـا ... تنگِ همین یڪ و تو در خنده مستانه😍 خود می‌گذری نوش جـانـت، امّــا ... گاه‌گاهی به دل ما هم‌ نظری 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#سالروز_شهادت #شهید_عمر_ملازهی 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♡بسم الله الرحمن الرحیم♡ 🍃امروز می‌خواهم از بگویم که شهادتش مهر تایید بین و سنی شد. از برادران است وقتی فهمید خطر، مسلمانان سوریه را تهدید می‌کند و به کودک ها هم رحم نمی‌کند از خانواده اش گذشت و برای از مسلمانان راهی شد. جنگید و شهد نصیبش شد. 🍃پدرش در مراسم جوانش گفت: راضی ام به رضای و به فرزندم افتخار می‌کنم که شهید شد و شهادتش سبب شد بی اعتبار شود و همه فهمیدند که داعش فرقی بین شیعه و سنی نمی‌گذارد و هدفش نابودی است. 🍃حال از او یک باقی مانده که خانواده اش هایشان را آنجا تسکین می‌دهند. فرزندانش دور مزار پدر می‌گردند و شانه تک پسرش تکیه گاه بی قراری های دخترانش است. از عمر ۴ فرزند به یادگار مانده است که بی قراری های دخترانش برای با هیچ مرهمی آرام نمی‌یابد و اشک ها، شاهد قصه هست. 🍃عمر، یکی از اولین شهدای مدافع حرم اهل سنت است، به این می‌اندیشم که کشتی نجات در جریان است و هنوز هم می‌طلبد. ✍️نویسنده: 📅تاریخ تولد: ۵ فروردین ۱۳۶۳ 📅تاریخ شهادت:۳ آذر ۱۳۹۴ 🥀مزار شهید: سیستان و بلوچستان 🕊محل شهادت: حلب ، سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_محمود_رادمهر #شهید_مدافع_حرم🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃مدافعان حرم که راهشان است و در آن شکی نیست، اما حرفم با مردمی است که را ذکر لب کرده اند و خودشان تماشاچی میدان شده اند. 🍃خوابِ غفلت و منطقمان را بیخیال کرده است. برای حسین سینه می زنیم اما نمیدانم پاسخ به اینکه آیا حسین وار زندگی می کنیم یا نه چیست؟ 🍃شب اگر کربلا بودیم و در تاریکی شب، امام می فرمود هرکس میخواهد می تواند برگردد. نمیدانم چه می کردیم!! 🍃مدافعان حرم، یارانی هستند که به پای ماندند و حال برای دفاع از حرم خواهرش گویان راهی می شوند. محمود رادمهر از جمله محبّانی است که پرستوی دلش در هیئت حسین بال و پر گرفت. وقتی روضه و بازار را شنید، کوچ کرد سوی حرم و بال هایش را نذر دفاع از حرم بی بی کرد. 🍃 دلی که با ارباب خو بگیرد، نمی تواند را تنها بگذارد. از محمود فقط مژده شهادتش آمد و پناهگاهِ پیکرِشهدا، جسمش را در آغوش گرفت. خانطومان نمی توانست از محمود دل بکند که سالها پیکرش را میزبان بود. 🍃 بعد از ۵ سال به حرمت بیقراری های مادرش، برای چشم های منتظر همسرش و فرزندانش، برای هوشیاری دلهای به خواب رفته و به قول خودش برای برگشت. 🍃 با آمدنش، دل ها زیر و رو شد. بغض ها شکست و اشک ها، روح خسته از گناه را شست. توبه کردند و ها، تشنه تر شدند برای اما آن ها که خود را به خوابِ غفلت زده و قصد بیداری ندارند تیر طعنه هایشان بر قلب داغدار خانواده شهدا می نشیند. کاش اگر مرهم نیستیم، نمک روی زخم نباشیم. ✍️نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۳ آذر ۱۳۵۹ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ 🥀مزار شهید : مازندران، ساری، آرامگاه مجدالدین 🕊محل شهادت: خانطومان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh