eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 🌷 #بسم_رب_المھدی 🌷 #و_آنڪہ_دیرتر_آمد #پارت_نوزدهم... شده پشت سرش تا آن سر دنی
💔 🌷 🌷 ... نمی دانم چرا مطمئن بودم احمد که برود ، یقین من از دیدن سرور به خیال بدل می شود ، همان چیزی که پدر و مادرم مرا به آن نسبت می دادند .🙁 .... محمودسکوت کرد و از پنجره به بیرون خیره شد. پسرش باسینی هندوانه واردشد.🍉 بوی هندوانه سرحالم آورد. چقدر بجا بود.😋 همان طور که قاچی هندوانه به دهانم میگذاشتم گفتم: "آن حنظل هایی که خوردید به خنکی و شیرینی این هندوانه ها بود؟" محمودفارسی گفت : "بسی شیرین تر و گواراتر از هر میوه ای که در دنیا پیدامیشود" پرسیدم : "به من گفتند شما شیعه حضرت علی(علیه السلام) هستید، چطور شد که بعدها به شعیان پیوستید؟"🤔 مسلم قاچی هندوانه به دهان گذاشت وگفت : "هنوز بقیه ماجرا مانده..... حیف که مجبورم بروم اما باید قول بگیرم که باز هم ماجرا را برایم تعریف کنید." محمودگفت: "خدا میداند چند بار این قضیه را شنیده ای و باز مثل روز اول اشک میریزی و اشتیاق نشان میدهی..."🙂 مسلم دست به زانو زد و برخاست و گفت: "هزار بار هم که بشنوم کم است.... پس هوای کاتب ما را داشته باش و به فکر جمعی باش که از برکت این ماجرای تو اثر میگیرند". بلند شدم و با مسلم روبوسی و خداحافظی کردم. محمود تا دم در او را بدرقه کرد وقتی از در وارد شد، از هیبت و روشنایی صورتش دلم لرزید..... اگر چنین باشد پس چگونه موجودی است؟....! ... 💕 @aah3noghte💕 چون بزرگواران همراه، زحمت تایپ رو کشیدن، کپی بدون ذکر لینک مورد رضایت نیست
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_پنجاه_و_یکم نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے
💔 ✨ نویســـنده: مردے فریــــاد زد و گفت: "اے مــردم ڪـــوفه! ما اهالــے شــام را به ڪتاب خـــدا ڪردیم، آنان نپذیرفتند. لذا بر این اســــاس با آنان جنگیدیم. اینڪ آنــان ما را به ڪتاب خدا مےخوانند، به خدا قســــم علـــے، امروز همان چیزے را از سپـــاه شـــام نميپذیرد ڪه دیروز آنان را به آن دعـــوت مےڪرد." این صداے «حریث بن جابر اکبری» بــود. مردے ڪه معاویــــه را از خانــدان ڪفر مے دانست و مسلمانےاش را بـــاور نداشت. اینڪه خستـــــه از جنگــے فرسایشـــے، در حلقـــه ے مــردان علـــے بر تختـــه سنگـــے ایستاده بود و به علــــے صلــــــــح با معاویــــه را مے داد. علــــے آثار را در چهره ے بسیارے از یــــاران خـــود مےدید؛ یـــاران ساده اندیشے ڪه به گرفتار حیلـــــه هاے معاویـــه شده بودند. رو بــه آنان گفت: "بندگـــان خـــدا! من از هر ڪسے براے پذیرفتــن دعــوت به حڪم شایستــــه ترم، ولے معاویـــه و عمـــروعـــــاص اهل و نیستند. من ، قــــرآن ناطقـــــم. من بهتــر از شما آنان را مےشناسم. من با آن ها از دوران ڪودڪے معاشـــرت ڪرده ام. آنــــان در تمـــام احـــوال، بدتریـــن ڪودڪان و بدترین مـــردان بوده اند. آنان قــــرآن ها را بلنـــد نڪرده اند ڪه می خواهند به آن کنند؛ بلڪه این ڪار جــــــز حیلـــــه و نیرنــــــــــگ . یـــــاران مــــن! ســـرها و بــــازوان خود را لختــــے به من عاریـــــه دهید که حـــق به نتیجــه ے رسیده اســـت و چیزے تا بریـــــده شدن ریشـــه ے ستمگـــــران باقــے نمانده است." اشعث بن قیــــس، از فرماندهان علــــے و توانمند، پیشاپیش بیست هزار نفر از مخالفــــان ادامه ے جنگ ایستــاد و گفت: "اے علـــــے! مےدانــے ڪه مـــرا از جنــگ نیست؛ من همیشه مـــرد جنـــگ و میــــدان هاے نبـــرد بوده و هستم، اما در حال حاضـــر ادامه ے جنگ را به اســــلام و مسلمــان مےدانم. پس به پیشنهـــاد ایــــن جمــــع از یارانــت گوش ده و دعـــوت معاویــه را به قـــــرآن و حڪمیــــت بپذیـــــــــــــــــــــر." ... 😉 ... 🏴 @aah3noghte🏴 @chaharrah_majazi
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_شصت_و_نهم نویســـنده: #ابراهیم_حسن_بیگے  راننده گفت: "نه قربـان، آقـاے سرگئــ
💔 ✨ نویســـنده: "چند روز پیــش ڪه از مسڪو زنگ زدے و گفتیـے یڪ ڪتاب قدیمــے پیدا ڪرده اے، ڪنجڪاو بـودم آن را ببینـم. بخصـوص ڪه گفتـے موضوعش درباره ے است. حالا حرف بزن ڪه از چاے و پذیرایــے هم خبـرے نیست." ڪشیش چشـم از ڪتاب ها برداشت و گفت: "من اگر در بیـروت ڪلیسایـے داشتم، چند نفر از مؤمنـان را مےفرستادم به منزلت تا براے رضاے خدا، دستـے به سر و گوش همسرانـت بڪشند و تعداد زیادے از آن ها را دور بریزند." جرج گفت: "حضرت ایوانــف! همان امام علــے ڪه تو براے صحبت درباره اش پیش من آمده اے در جلسه اے به ما مےگوید: ”چون نشانــه هاے نعمت پروردگار آشڪار شد، ناسپاس ها را از خود دور سازید.“ این ڪتاب ها نعمت هاے پروردگارند، پدر." ڪشیش گفت: "چه جمله ے زیبایــے بود این ڪلام علــے... و چه قدر هم شبیـــه یڪے از جملات عیســے مسیــح است." جرج گفت: "ڪلام همه ے پیامبـران و عدالـت خواهان جهان، ڪلام امام علــے است. براے همین است ڪه من نام ڪتابم را گذاشته ام: امام علــے صداے انسان. " ڪشیش گفت: "براے همین امروز پیش تو هستم؛ تا درباره ے علــے بیشتر بدانم." جرج گفت: "براے شناخت علـــے، باید به وجدان خودت مراجعــه ڪنــے در و مسیحیـت را از خودت دور ڪنے. علــے را با هیچ ڪس قیاس نڪنے مگر با ." ڪشیش به چشـم هاے جرج خیره شد و پرسید: "اول به مـن بگویید چگونـه با علــے آشنا شدید و چه شـد ڪه درباره ے او ڪتاب ها نوشتید؟ در حالے ڪه شما یڪ هستید؟" ... 😉 ... 🏴 @aah3noghte🏴 @chaharrah_majazi
شهید شو 🌷
💔 #آھ... برو جلو و از مادرش سوال کن! بگو چند سال بود پسرت مفقود بود؟ و تعجب نکن اگـــر دقیق گف
💔 ... دستش را روی شانه‌ام انداخت و گفت : « یک بلدچی اول باید را بشناسد، بعد خودش را و بعد رسیدن به را. آن وقت می تواند دست دیگران را بگیرد و راه را از چاه نشان بدهد.👌 توفیق در عملیات ها دست بلدچی هاست. آن ها باید گردان های پیاده را از دل معبر و میدان مین عبور بدهند و برسانند بالای سر دشمن، اما باید قبل از این کار، با مبارزه کنند و از بگذرند. آن وقت می توانند گردان ها را آنگونه که باید کنند و فکر می کنم تو بتوانی بلدچی خوبی باشی، مَرد.»👌 📚وقـتـی مهتاب گم شد ✍من با چه رویی بگویم که نه خود را شناختم نه خدایم را و نه نفس سرکش را ندانستم چگونه به تعلقات و خواهش های نفسانی را مهار کنم خدایا! دستمان گیر که بیچارگی از حد بگذشت... ... 💞 @aah3noghte💞