eitaa logo
شمیم افق
1.2هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
6.6هزار ویدیو
2.5هزار فایل
﷽ ارتباط با ما @mahdiar_14
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 مدیری مثل مردم 🌿 حاج احمد همیشه عادت داشت برای سفرهای بین شهری در منطقه برود ترمینال و با اتوبوس و دیگر وسایل نقلیه عمومی روانه ی مقصدِ مورد نظرش بشود. برای رفتن به کرمانشاه و شرکت در جلسات شورای فرماندهی منطقه 7 هم، میرفت و مثل سایر مردم سوار مینی بوسهای خطی مریوان - کرمانشاه می شد. 🌸✨ یاد و خاطره جاوید الأثر سر لشکر پاسدار حاج احمد متوسلیان گرامی باد. ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 خوراکی فرمانده 🌿 قوطی کنسرو را باز کردم و گرفتم طرف حاجی. نگاهم کرد. گفت: «شما بخورین. من خوراکی دارم» دستمالش را بازکرد. نان و پنیری بود که چند روز قبل داده بودند. 🌸✨ یاد و خاطره جاویدالأثر سرلشکر پاسدار حاج احمد متوسلیان گرامی باد. ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 مبارزه عملی با تبعیض 🌿 عصر بود که از شناسایی آمده بود انگار با خاک حمام کرده بود. از غذا پرسید. نداشتیم. یکی از بچه ها تندی رفت، از نزدیکی شهر چند کوبیده گرفت. کباب ها را که دید، داد زد: «این چیه؟» زد زیر بشقاب و گفت: «هر چی بسیجی ها خوردن، از همون بیار. نیست، نون خشک بیار.» 🌸✨ فرمانده نابغه ی دفاع مقدس، شهید حسن باقری را با ذکر صلواتی یاد کنیم. ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 شیوه استفاده از بیت المال 🌿 هر وقت می خواست به تهران برود، تا سنندج را با جیپ می رفت و آنجا به این عنوان که سفر شخصی من دخلی به استفاده از وسیله ی بیت المال ندارد، جیپ را با راننده به مریوان بر می گرداند و می رفت ترمینال، سوار اتوبوس می شد و به تهران می رفت. 🌸✨ یاد و خاطره جاویدالأثر سرلشکر پاسدار حاج احمد متوسلیان گرامی باد. ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 قابل توجه صاحبان حقوق‌‌های نجومی 1️⃣ حسّاسیت زیادی روی مصرف ‌‌بیت‌‌المال داشت. سهم حسین، حداقل لباسی که یک رزمنده در جبهه از تدارکات دریافت‌‌‌‌ می‌‌کرد، بود. در نگهداری کفش و لباس با دقت عمل‌‌‌‌ می‌‌کرد. در مسافرت و مأموریت ها، خرج‌‌های بین راه را از حقوق مختصر خود پرداخت‌‌‌‌ می‌‌کرد. تا قبل از ازدواج حقوق او 2200 تومان بود. بسیاری از افراد که خارج از جبهه فعالیّت داشتند باور‌‌‌‌ نمی‌‌کردند که حقوق فرمانده‌‌ی لشکر از حقوق یک کارگر ساده کمتر است. در زمان ازدواج، هیچ پس انداز و ذخیره‌‌ی مالی نداشت. بسیجی وار ازدواج کرد. 2️⃣ وقتی به مرخصی‌‌‌‌ می‌‌رفت از ماشین سپاه استفاده‌‌‌‌ نمی‌‌کرد. اگر چه فرمانده‌‌ی سپاه اجازه از آن را تمام وقت داده بود. 🌸✨ پرچم دار جهاد و شهادت، شهید حسین خرازی را با ذکر صلواتی یاد کنیم. ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🌺 حساسیت دقیق نسبت به بیت المال 🍀 در زمان ریاست جمهوری، حضرت آیت الله ‌خامنه‌ای یک چک پنجاه هزار تومانی برای نخست وزیر وقت ارسال می‌نمایند و می‌فرمایند: «پولی که ممکن است از بیت المال در هزینه‌‌‌های شخصی بنده جابجا شده باشد، کمتر از این است، ولی شما این مبلغ را به حساب خزانه دولت واریز کنید تا من مدیون بیت المال نباشم.» ✍️ مهندس حمید میرزاده، تهران 🆔 @ShamimeOfoq
🌺 حساسیت ویژه در مصرف بیت المال 🍀 یک روز مهمان مقام معظّم رهبری بودم. فرزند ایشان آقا مصطفی نیز نشسته بود که سفره گسترده شد، آیت الله ‌خامنه‌ای به وی نگاهی کرد و فرمود: «شما به منزل بروید.» من خدمت ایشان عرض کردم: اجازه بفرمایید آقازاده هم باشند، من از وی درخواست کرده‌‌ام که با هم باشیم. آقا فرمودند: «این غذا از بیت المال است، شما هم مهمان بیت المال هستید. برای بچه‌‌ها جایز نیست که بر سر این سفره بنشینند. ایشان به منزل بروند و از غذای خانه میل کنند.» من در آن لحظه فهمیدم که خداوند چرا این همه عزّت به حضرت آقا عطا فرموده است. ✍️ حضرت آیت الله جوادی آملی 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 شیوه درست استفاده از ‌‌بیت‌‌المال 1️⃣ گاهی که‌‌‌‌ می‌‌خواست سر و صورتش را بشوید، سعی‌‌‌‌ می‌‌کرد حتی از صابون که متعلق به سپاه بود، استفاده نکند. تا این اندازه در رعایت و حفظ ‌‌بیت‌‌المال دقت‌‌‌‌ می‌‌کرد. 2️⃣ در یکی از شهرستان‌‌‌‌ها بودیم. در تهران جلسه بود و شهید محلاتی بایستی برای شرکت در جلسه به تهران بر‌‌‌‌ می‌‌گشت. گفتیم: «اجازه بدهید هواپیمای اختصاصی برایتان خبر کنیم.» نپذیرفت و گفت: «نه، راضی نیستم چیزی اختصاصی برای من آورده شود.» 🌸✨ یاد و خاطره عالِم مبارز، شهید حجت الاسلام فضل الله محلاتی را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 استفاده اختصاصی از مقام و موقعیت ممنوع! 🌿 مدت سه سال برای آهن و سیمان و مصلح ساختمانی، انتظار کشید تا خانه‌‌ی کلنگی و قدیمی خویش را به خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای نو تبدیل کرد. اما از مقام و موقعیت اجتماعی خود استفاده ننمود. 🌸✨ یاد و خاطره عالِم مبارز، شهید حجت الاسلام فضل الله محلاتی را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 امانت نه طعمه 1️⃣ بودجه‌‌ی سپاه کردستان زیر دستش بود، امّا خودش در بدترین وضعیت مالی کار‌‌‌‌ می‌‌کرد. یک بار که با هم آمدیم تهران، سرش را انداخت پائین، گفت: «پونصد تومن پیشِت هست بدم به مادرم؟» 2️⃣ رفتیم و پول مداوای بروجردی را که از هلی کوپتر سقوط کرده بود گرفتیم. خیلی ناراحت شد؛ نشست حساب کرد و همه‌‌ی آن پول را پس داد. 🌸✨ فرمانده‌‌ی کم حرف و پرکار، شهید محمد بروجردی را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 قانع به کمترین ها 🌿 یک بار به او تکلیف شد که سری به تهران بزند. محسن گفت: «یکی ازماشین‌‌های سپاه را بردار و برو.» میرزا گفت: «نه! این ماشین مال ‌‌بیت‌‌الماله. من با همین اتوبوس‌‌های مسافربری‌‌‌‌ می‌‌روم.» محسن دویست تومان به طرف او گرفت و گفت: «پس، این پول همراهت باشد.» میرزا گفت: «نه! مقداری پول دارم. پنجاه تومان قرض بدهی، بس است.» محسن گفت: «فقط پول کرایه‌‌ی راه که نیست. شب باید شام بخوری.» میرزا گفت:«ممنونم. یک مقدار نان برای توی راه بر‌‌‌‌ می‌‌دارم. هر وقت گرسنه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ام شد، با آن خودم را سیر‌‌‌‌ می‌‌کنم.» 🌸✨ فرمانده‌‌ی کم حرف و پرکار، شهید محمد بروجردی را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 مدیران نق نقو مطالعه کنند و خجالت بکشند! 1️⃣ آقا مهدی در شهر از ماشین سپاه استفاده‌‌‌‌ نمی‌‌کرد و مثل بقیّه‌‌ی مردم در انتظار ماشین‌‌های عمومی‌‌‌‌ می‌‌ایستاد. 2️⃣ بولدوزر داشت کانال حفر‌‌‌‌ می‌‌کرد. از همه طرف آتش‌‌‌‌ می‌‌ریخت. هنوز کار ادامه داشت که بولدوزر را زدند. آقا مهدی تا وضع را اینطور دید، بیل به دست گرفت، یک تنه رفت که کار كانال را به آخر برساند. 3️⃣ موقعی که قرار شد برای دفع پاتک دشمن در جزیره‌‌ی مجنون کانال حفر کنیم، خود شهید زین الدین دوشادوش ما کار‌‌‌‌ می‌‌کرد. با غروب آفتاب، کار کانال کنی شروع‌‌‌‌ می‌‌شد تا اذان صبح. 4️⃣ وقتی او را‌‌‌‌ می‌‌دیدی که بشکه‌‌های بیست لیتری بنزین را همپای بسیجیان تا سه کیلومتری محلّ استقرار نیروها حمل‌‌‌‌ می‌‌کند و به قایق‌‌های آماده‌‌ی عملیّات‌‌‌‌ می‌‌رساند، باورت‌‌‌‌ می‌‌شد که او هم بسیجی ساده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای بیش نیست! 5️⃣ در بیشتر شناسایی‌‌‌‌ها در صف اول خط بود. بعد از هر عملیّات آخرین نفری که مقرّ لشگر را ترک‌‌‌‌ می‌‌کرد او بود، بهترین استراحت مهدی، زمانی بود که از شدت خستگی و بی‌‌خوابی در ماشین خواب‌‌‌‌ می‌‌رفت. 🌸✨ فاتح خیبر، شهید مهدی زین الدین را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 تواضع و فروتنی فرمانده 1️⃣ توی تدارکات لشگر، یکی دو شب،‌‌‌‌ می‌‌دیدیم ظرف‌‌های شام را یکی شسته.‌‌‌‌نمی‌‌دانستیم کار کیست. یک شب مچش را گرفتیم آقا مهدی بود. گفت: «من روز را‌‌‌‌ نمی‌‌رسم کمکتون کنم. ولی ظرف‌‌های شب، با من.» 2️⃣ بالای تپه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای که مستقرّ شده بودیم، آب نبود. باید چند تا از بچّه ها،‌‌‌‌ می‌‌رفتند پایین، آب‌‌‌‌ می‌‌آوردند. دفعه اول، وقتی برگشتند، دیدیم آقا مهدی هم همراهشان آمده. از فردا، هر روز صبح‌‌‌‌ می‌‌آمد. با یک دبه‌‌ی بیست لیتری آب. 3️⃣ وقتی رسیدیم دستشویی، دیدیم آفتابه‌‌‌‌ها خالی اند. باید تا هور‌‌‌‌ می‌‌رفتیم. زورم آمد. یک بسیجی آن اطراف بود. گفتم: «دستت درد نکنه. این آفتابه را آب‌‌‌‌ می‌‌کنی؟» رفت و آمد. آبش کثیف بود. گفتم: «برادر جان! اگه از صد متر بالاتر آب‌‌‌‌ می‌‌کردی، تمیزتر بود» بعدها شناختمش. زین الدین بود. 4️⃣ با اینکه فرمانده بود اما هیچ ابایی نداشت که سنگر را جارو کند پتوها را جمع کند یا اینکه ظرف‌‌‌‌ها را بشوید. 🌸✨ فاتح خیبر، شهید مهدی زین الدین را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 پرهیز از لقمه حرام و شبهه ناک 🌿 همسر شهید: بچه‌‌های لشکر، پنج شش قرص نان آوردند. وقتی آقا مهدی نان به روی دست از پله‌‌‌‌ها بالا‌‌‌‌ می‌‌آمد، گفت: «تو حق نداری از این نان‌‌‌‌ها بخوری!» گفتم: «چرا؟» گفت: «این مال رزمنده هاست. برای رزمنده‌‌‌‌ها فرستادن.» من آن شب از نان خرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که از قبل داشتیم، خوردم. 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی مفقودالاثر، شهید مهدی باکری را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
✨ جان مولا حرف حق را گوش کن ✨ شمع ‌‌بیت‌‌المال را خاموش کن 🌿 آقا مهدی به کنار سنگر‌‌‌‌ها که رسید، شروع کرد به جمع آوری آشغال‌‌های سنگر. خجالت کشیدیم،‌‌‌‌ می‌‌خواستیم برویم و نگذاریم اما‌‌‌‌ می‌‌دانستیم که زیر بار‌‌‌‌ نمی‌‌رود. برای همین آستین هایمان را بالا زدیم و به کمکش رفتیم. کمی از محوطه را تمیز کرده بودیم که آقا مهدی از بین آشغال‌‌‌‌ها یک بسته صابون و یک قوطی خرما پیدا کرد : «ببینید با ‌‌بیت‌‌المال مسلمین چه‌‌‌‌ می‌‌کنند؟...‌‌‌‌می‌‌دانید این‌‌‌‌ها را چه کسانی به جبهه‌‌‌‌ می‌‌فرستند؟...‌‌‌‌می‌‌دانید از پول چه کسانی این‌‌‌‌ها تهیه‌‌‌‌ می‌‌شود؟... چه جوابی به خدا دارید بدهید؟ این چه وضعی است؟... چرا کفران نعمت‌‌‌‌ می‌‌کنید؟... چرا کوتاهی‌‌‌‌ می‌‌کنید؟... مسئول اینجا را پیدا کنید... مسئول اینجا کیه؟ بیاد جواب بده!» 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی مفقودالاثر، شهید مهدی باکری را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
✨ جان مولا حرف حق را گوش کن ✨ شمع ‌‌بیت‌‌المال را خاموش کن 🌿 همسر شهید: یک دفعه به من گفت: «ننویسی ها!» گفتم: «مگه چی شده؟» گفت: «اون خودکاری که دستته مال ‌‌بیت‌‌الماله.» گفتم: «من که‌‌‌‌ نمی‌‌خوام کتاب باهاش بنویسم. دو سه تا کلمه که بیش تر نیست.» گفت: «نه.» 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی مفقودالاثر، شهید مهدی باکری را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
✨ جان مولا حرف حق را گوش کن ✨ شمع ‌‌بیت‌‌المال را خاموش کن 🌿 از بس آمبولانس این طرف و آن طرف رفته بود، یکی از یخچال هاش شکسته بود. زنگ زد به من و گفت: «خسارت این یخچال چقدر‌‌‌‌ می‌‌شه؟» گفتم: «برای شما هیچی.» گفت: «مگه ‌‌بیت‌‌المال من و تو داره که این جوری حرف‌‌‌‌ می‌‌زنی؟» 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی مفقودالاثر، شهید مهدی باکری را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 باید با ‌‌بیت‌‌المال این طور تا کرد 🌿 همسر شهید: وقتی رسیدیم دزفول، و وسایلمان را جا به جا کردیم، گفت: «می روم سوسنگرد.» گفتم: منو‌‌‌‌ نمی‌‌بری اون جلو رو ببینم؟ گفت: «اگه دلتون خواست، با ماشین‌‌های راه بیایید. این ماشین ‌‌بیت‌‌الماله.» 🌸✨ فاتح خیبر، شهید مهدی زین الدین را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
✨ جان مولا حرف حق را گوش کن ✨ شمع ‌‌بیت‌‌المال را خاموش کن 🌿 گفت: «ازت راضی نیستم.» پرسیدم: «برای چه؟» گفت: «چرا مواظب ‌‌بیت‌‌المال نیستی؟‌‌‌‌ می‌‌دونی اینا رو کی فرستاده؟‌‌‌‌ می‌‌دونی اینا ‌‌بیت‌‌المال مسلموناس؟ شهید دادیم واسه‌‌ی اینا! همه ش امانته!» گفتم: «حاجی‌‌‌‌ می‌‌گی چی شده یا نه؟» دستش را باز کرد. چهار تا حبّه قند خاکی، توی دستش بود. دَم در چادر تدارکات پیدا کرده بود. بعدش شروع کرد به بازدید. 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی مفقودالاثر، شهید مهدی باکری را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
✨ جان مولا حرف حق را گوش کن ✨ شمع ‌‌بیت‌‌المال را خاموش کن 🌿 یخ‌‌‌‌ نمی‌‌رفت توی کلمن. با مشت کوبیدم روش. به من گفت: «الله بنده سی، توی خونه‌‌ی خودت هم این جوری تو کلمن یخ‌‌‌‌ می‌‌ریزی؟ اگه مادرت بفهمه این بلا رو سر کلمن‌‌‌‌ می‌‌آری چی‌‌‌‌ می‌‌گه؟» 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی مفقودالاثر، شهید مهدی باکری را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 خون نوشته 🌿 * خدا نیاورد آن روزی را که شما «مسئولین» در مقابل شهدا و خانواده‌‌ی محترمشان جوابی نداشته باشید که بدهید... 🌿 *... مقدار قابل توجهی مثلاً ده یا پانزده هزار تومان پول به عنوان ردّ مظالم بدهید. احیاناً در مقابل کم کاری‌‌‌‌ها و یا استفاده‌‌ی بی‌‌جا از وسایل ‌‌بیت‌‌المال سپاه لازم است... 🌿 * عزیزانم! اگر شبانه روز شکر گزار خدا باشیم که نعمت اسلام و امام را به ما عنایت فرموده، باز کم است. 🌿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌*ای عاشقان اباعبدالله علیه السلام! بایستی شهادت را در آغوش گرفت. 🌸✨ یاد و خاطره فرمانده‌‌ی مفقودالاثر، شهید مهدی باکری را با ذکر صلواتی گرامی‌‌‌‌ می‌‌داریم ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
❓آیا در استفاده از اموال دیگران رضایت زبانی شرط است یا به صرف احتمال رضایت، می توان در آن مال تصرف کرد؟ ✅ علاوه بر لفظ، هر عملی که بر این معنا دلالت داشته باشد نیز کافی است و لازم نیست حتماً لفظ باشد اما صرف احتمال رضایت کافی نیست. 🆔 @ShamimeOfoq
❓آیا در استفاده از اموال دیگران رضایت زبانی شرط است یا به صرف احتمال رضایت، می توان در آن مال تصرف کرد؟ ✅ علاوه بر لفظ، هر عملی که بر این معنا دلالت داشته باشد نیز کافی است و لازم نیست حتماً لفظ باشد اما صرف احتمال رضایت کافی نیست. 🆔 @ShamimeOfoq
مسئولین و کارمندان رعایت حق‌الناس و حفظ بیت‌المال رو از رهبر انقلاب یاد بگیرن... •••✾•🌾🌼🌾•✾••┈• 🆔 @ShamimeOfoq