دل میبرد از خَلق نگاهی که تو داری
حُسن است همه صورتِ ماهی که تو داری
روز از تو گرفتست سپیدی و پس از آن
شب زاده شد از چشمِ سیاهی که تو داری
ابروی کمان ؛ تیرِ نگه ؛ لشگرِ گیسو
لرزید دل از خیلِ سپاهی که تو داری
دلخواهترین وسوسه ؛ ای سیبِِ بهشتی !
کفر است محابا ز گناهی که تو داری
گنجشککِ باران زدهام کُنجِ خیابان
محتاج به آغوش و پناهی که تو داری
جز جان که به لب آمده در چَنته چه دارم ؟
تا هدیه کنم در خورِ شاهی که تو داری
دیدند به محشر که دلی خون شده دارم
گفتند : قبول است گواهی که تو داری
ای سینهی تاول زده حرفی نزن از درد
صبر است فقط چارهی آهی که تو داری !
#شیرانی
@shearvdastan
آن كه برگشت و جفا كرد به هيچم بفروخت
به همه عالمش از من نتوانند خريد
#سعدى
@shearvdastan
حــرفـی نـزدم مـن بـجــز از نـقــطه ی خــالـــت
پر شـد دو سـه دفـتر ولـی از وصف جمـالت
یوسف کده شـدمصردل ازحسن تو ای گل
مـــریـــم کـــده ای ســـر زده از بــاغ خــیــالـت
افـشان هـمــه جـا رایحه ی زلـف تـو گـویـــا
وا شــد گــره تـازه ای از گــوشــه ی شــالــت
گـردیـده بــه دور سـر تـو کـعبه و کـرده سـت
مـــحــراب دعــا ســجـده بــه ابـــروی هـــلالت
در پای تــو دل در پی دل ریخت چه آسان
چـون اشـک تر از جــاری چــشــمــان زلالت
درگـوشـه ی فنــجان دلـم لـکه عشق است
عیــسـی نــفســی ســر زده از نـیــت فــالــت
#حمیدرضا_عبدالهی
#فسا
#ارسالی_شاعر_محترم
@shearvdastan
من این مراد ببینم به خود که نیمه شبی
به جای اشک روان ، در کنار من باشی؟
#حافظ
@shearvdastan
"بس که همیشه در غمت فکر محال میکنم
هجر تو را ز بیخودی وصل خیال میکنم"
#محتشم_کاشانی
#شب_نوشت
@shearvdastan
به چشمِ من که اگر
زندهام
بخاطرِ توست...
تمامِ
اهلِ جهان مُردهاند اِلا تو...!
#هوشنگ_ابتهاج
@shearvdastan
سینه ام این روزها بوی شقایق میدهد
داغ از نوعی که من دیدم تو را دق میدهد
او که اخمت را گرفت و خنده تقدیم تو کرد
آه را می گیرد از من جاش هق هق میدهد
برگهایم ریخت بر روی زمین؛ یعنی درخت
خود به مرگ خویشتن رای موافق میدهد
چشمهایت یک سوال تازه می پرسد ولی
چشمهایم پاسخت را مثل سابق میدهد
زندگی توی قفس یا مرگ بیرون از قفس
دومی چون اولی دارد مرا دق میدهد
#کاظم_بهمنی
@shearvdastan
من و ز کوی تو رفتن؟ زهی خیال محال
که دام زلف تو هرگز مرا رها نکند...
#ادیب_نیشابوری
@shearvdastan
لـب گلـدان تــرک خــورده ی ایــوان تـو مـن
سبـز مـی رویـم از انـدیشه ی بــاران تـو مـن
وحـی نـازل شـده از طره ی گیسـوی تـو بـاز
سوره ی نوری و در آیه ی چشمـان تو مـن
بـــوی انـگـور نــدارد دگـر آن ریــشــه ی خـاک
زرد مـی ریـزم از آن شـاخه ی لرزان تو مـن
نیـمی از چـشـم تــرم ریـخت به پای دل تـو
بـه فـدای سـرت ای نیـمـه ی پنهان تو مـن
چـشـم بـر گردش پـیـمـانـه نـدارم کــه شدم
مست آغـوش تــو و ســاغرچشمان تو مـن
واژه پـــرداز لب و خــال و خـــط روی تــو ام
شعر می بـافم از آن زلف پـریشان تو من
بـر سـر مـحمل نـازی و دل آرامـی و خوش
از پـی قـافـله هـا بـی سر و سامان تو من
خواستی دل بکنی ازمن و دیدی که هنوز
از مـیان هـمه دلبسـته و خـواهان تو من
#حمیدرضاعبدالهی
#فسا
#ارسالی_شاعر_محترم
@shearvdastan
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
#شهریار
@shearvdastan
هر نالهای که عاشق بیمار میکشد
آتش به سینههای گرفتار میکشد
گفتم که مختصر بنویسم فراق چیست
اما همیشه کار به طومار میکشد
سنگم مزن! که شیشهی شفاف قلب من
حتی نوازشی شود، آزار میکشد
باور نداشتیم که این قهرِ بیدلیل
بین من و تو یکشبه دیوار میکشد
یک عمر گریه راه به جایی نبرد و حال
چشمی که نیست، حسرت دیدار میکشد
#حسین_دهلوی
@shearvdastan
شیرین دهنی که از لبش جان میریخت
کفرش ز سر زلف پریشان میریخت
گر شیخ به کفر زلف او ره میبرد
خاک ره او بر سر ایمان میریخت
#ابوسعید_ابوالخیر
#شب_نوشت
@shearvdastan
عرق بر چهرهی خوبان عجب کیفیتی دارد
گل مهتاب را در صبح چیدن آرزو دارم...
#نظام_الملک_آصف
#صبحتون_بخیر
@shearvdastan
گیرم که به هر حال مرا برده ای از یاد
گیرم که زمان خاطره ها را به فنا داد
گیرم نه تو گفتی...نه شنیدی...نه تو بودی...
آن عاشق دیوانه که صد نامه فرستاد
با آن همه دلبستگی و عشق چه کردی؟!
یک بار دلت یادِ منِ خسته نیفتاد؟!
یعنی به همین راحتی از عشق گذشتی؟!
یک ذره دلت تنگ نشد خانه ات آباد؟!
باشد، گله ای نیست!...خدا پشت و پناهت
احوالِ خودت خوب...دمت گرم...دلت شاد
#محمدرضا_نظری
#ارسالی
@shearvdastan
گاهی برای گریه کردن بس که تنهایی
جایی برایت بهتر از آغوش دشمن نیست
#حسین_زحمتکش
@shearvdastan
کشته ما را کشتهٔ دور از وطن یابن الشبیب
روضه خوانی کن برای جدّ من یابن الشبیب
اشک میریزم برای لحظه ای که مانده بود
سر به روی نیزه، رویِ خاک؛ تن یابن الشبیب
تا که غارت شد عقیقش، شک ندارم میرسید-
ناله هایِ "وا حسینا" از یمن یابن الشبیب
با خبر بود از چنین داغی که وقتِ احتضار
گفت: "لا یومَ کیومکْ" را حسن(ع) یابن الشبیب
ضربهٔ شمشیر می آمد پس از زخم ِ زبان
بعد از آن دشنام و حرف بد زدن یابن الشبیب
ابتدا "خدّ التریب" و انتها "شیبُ الخضیب"
دُور تا دُورش ملائک لطمه-زن یابن الشبیب
تار و پودش سخت نیزه خورد و در گودال شد-
وقتِ غارت؛ پاره پاره پیرهن یابن الشبیب
نعلِ تازه پایِ مرکَب را قویتر میکند
نامرتّب شد سراپایِ بدن یابن الشبیب
مهربان بود و پذیرایِ هزاران زخم شد
پیکرش شد عاقبت با خون کفن یابن الشبیب
عمه جانم رفت و از داغ اسارت سالهاست
کاملا سربسته میگویم سخن یابن الشبیب
بی برادر، بی پسرها، بی برادرزاده ها
پیر شد از یک شبه تنها شدن...یابن الشبیب
رفت با داغِ عزیزانش پس از کوفه به شام
سخت بود اینگونه ماندن در وطن یابن الشبیب!
مرضیه عاطفی
#مرثیه_امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
#دلتنگ_حرم
#محرم
@shearvdastan
گاهی شب آنقدر به درازا کشد که میمیری
وقتی که چشم به راهی و او نمی آید
#محرم_درویشی
#ارسالی_شاعر_محترم
@shearvdastan