eitaa logo
شعر و داستان
1.6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
73 ویدیو
44 فایل
ارتباط با مدیر. ارسال اشعار @alirezaei993
مشاهده در ایتا
دانلود
داغ تازه غروب بود که از ره رسید مرگی سرخ در این زمانه مرگ سفید مرگی سرخ! در این زمانۀ منع عبور و منع مرور خوشا گشایش راهی چنین به قلعۀ نور شکست صولت سرما... مگر بهار شده‌ست؟ که باز دامن البرز لاله‌زار شده‌ست چه شعله‌ای‌ست چنین پر شرر دماوندا! چه آتشی‌ست تو را در جگر دماوندا! چقدر لاله دمیده‌ست... داغ تازۀ کیست؟ گدازه‌های پراکندۀ جنازۀ کیست؟! چه سرخ می‌شکفد آتش سرازیرت گدازه‌های تن آرش کمانگیرت تو کوه نور شدی... تو حرا شدی کم‌کم دهان گشوده به إقرأ و ربک الأکرم «احد» شدی تو و رقصید «هند» و عصیانش که بر کشد جگر حمزه را به دندانش فغان اگر نرمانیم بدسگالان را برادران سگ زرد را... شغالان را به قاتل تو چه پیغامی و چه پسغامی؟! سخن مباد مگر دشنه‌ای و دشنامی @shearvdastan
من چه ام!؟ زرد ترین برگِ خزان، این از من تو چه!؟ سرسبزترین ماهِ بهار، این از تو ⁣⁣⁣ @shearvdastan
من و تو توی خیابانی و باران مثلأ  خلوتِ دنجی و یک گوشۀ دالان مثلأ  من و یک سیر تماشای تو کردن، آرام بی سخن از لب و گیسوی پریشان مثلأ  تو به من، فکر نکن، من به لبت فکر کنم فکر بد نیست که، نه بیشتر ازآن مثلأ  تو بگویی که چه سیگار تو بد بوست ولی من بگویم نَفَست، قمصرکاشان مثلأ  تو بپرسی چه کسی توی خیالت داری؟ من بگویم:"تو"؛ کسی نیست به قرآن، مثلأ بغض کردم که مگر می شود آیا روزی  من و تو، توی خیابانی و باران مثلأ ...   @shearvdastan
صبح است بیا که پرواز کنیم دروازه دل به دوستی باز کنیم دیروز که رفت ،، رفته را غم نخوریم یک روزِ دگر به شوق آغاز کنیم @shearvdastan
دلم بدون تو غمگین و با تو افسرده است چه کرده‌ای که ز بود و نبودت آزرده است به عکس‌های خودم خیره‌ام، کدام منم؟ زمانه، خاطره‌های مرا کجا برده است چه غم که بگذرد از دشت لاله‌ها توفان که مرگ، دل‌خوشی غنچه‌های پژمرده است اگر سقوط بهای بلندپروازی‌ست پرنده‌ی دل من بی‌سبب زمین خورده است از این به بعد به رویم در قفس مگشای چرا که طوطی این قصه پیش از این مرده است @shearvdastan
می‌تراود مهتاب می‌درخشد شب‌تاب نیست یک‌دم شکند خواب به چشم کس ولیک غم این خفته‌ی چند خواب در چشم ترم می‌شکند نگران با من استاده سحر صبح می‌خواهد از من کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را در جگر لیکن خاری از ره این سفرم می‌شکند نازک آرای تن ساق گلی که به جانش کشتم و به جان دادمش آب ای دریغا به برم می‌شکند دست‌ها می‌سایم تا دری بگشایم بر عبث می‌پایم که به در کس آید در و دیوار به هم ریخته‌شان بر سرم می‌شکند می‌تراود مهتاب می‌درخشد شب‌تاب مانده پای آبله از راه دراز بر دم دهکده مردی تنها کوله بارش بر دوش دست او بر در، می‌گوید با خود: غم این خفته‌ی چند خواب در چشم ترم می‌شکند @shearvdastan
کجا بمیرم که با بوسه های تو چشم باز کنم؟ @shearvdastan
گر چه با تقدیر ناچار از مدارا کردنم عشق اگر حق است، این حق تا ابد برگردنم تا بپندارم که سهمی دارم از پروانگی پیله‌ای پیچیده از غم‌های عالم برتنم بر سر این سرو، آخر برف هم منت گذاشت دست زیر شانه‌ام مگذار! باید بشکنم من که عمری دل برای دوستان سوزانده‌ام حال باید دل بسوزاند برایم دشمنم گر چه از آغوش تو سهمی ندارم جز خیال بوی گیسوی تو را می‌جویم از پیراهنم عاشقی با گریه سر بر شانه یاری گذاشت از تو می‌پرسم بگو ای عشق! آیا این منم @shearvdastan
مرا آرام میبینی سکوتم سخت تب دارد نمیدانی که چشمانم چه حالی شب به شب دارد چنان با آستین خیس بالا میرود دستم که خلق الله میگویند مرگش را طلب دارد ولی اکنون که برگشتی لبِ لبریز فریادم رها کرده است واجب را سکوتی مستحب دارد زبان عقل میگوید شکایت کن از او اما- "زبان عاشقان چشم است" و چشم من ادب دارد چه حال خوب شیرینی است اینکه یار برگردد اگر چه خواب بود اما لبم طعم رطب دارد @shearvdastan
بی یاورم ببین و بر این در بیاورم حاشا که رو به درگه دیگر بیاورم از شوق اینکه در حرم تو کبوترم چیزی نمانده است که پر در بیاورم جان قابل غلام سیاه تو هم نبود آن را مگر سیاهی لشکر بیاورم حتی بهای ذره‌ای از تربت تو نیست قدر تمام عالم اگر زر بیاورم در هر کجا که خاک شوم کاش روز حشر از خاک کربلای تو سر در بیاورم @shearvdastan
عیبت از بیگانه پنهان است و میبیند بصیر فعلت از همسایه پنهان است و میداند علیم @shearvdastan
بوی عطرت که شنفتم به لبم جان آمد منم آن گل که نچیدی و زمستان آمد... @shearvdastan
لنگیم همه! عصای ما را بفرست آمینِ پس از دعای ما را بفرست بیماری ما صعب العلاج است بیا ای جانِ شفا، شفای ما را بفرست حالا گرفتار بلاها شده ایم راه گذر از بلای ما را بفرست از خوف ندیدن تو مُردیم همه ای وعده ی حق، رجای ما را بفرست در وقت سرازیری قبر و ملکوت لبیکِ بیا بیای ما را بفرست یا آنکه گناه همه را زود ببخش یا واسطه شو رضای ما را بفرست حالا که نصیبمان نشد دیدن تو سهمیه ی سامرای ما را بفرست شاید برسد جنازه ما به حرم تا کرببلا صدای ما را بفرست مادر بخورد زمین، عزای همه است پس پیرهن عزای ما را بفرست @shearvdastan
دل از اعماق دریای صدف‌های تهی بردار همین‌جا در کویر خویش مروارید پیدا کن @shearvdastan
شبیه برف، دلم بی تو آب شد برگرد بیا که سقف تحمل خراب شد برگرد چقدر گریه کنم تا دوباره برگردی؟ گلی برای تو چیدم، گلاب شد برگرد به شوق آمدنت چوب خشک می رقصد درخت تاک، پر از پیچ و تاب شد برگرد دوباره چشمه ی انگورِ سرخ، جوشان شد شرابخانه ی ما پر شراب شد برگرد به سر رسید، همه سررسیدهای قدیم هرآنچه از تو سرودم کتاب شد برگرد بهار، مدرسه ی عاشقان دلتنگ است دوباره وقت حضور و غیاب شد برگرد بیا که لحظه ی تحویل سال من باشی به وقت شرعی دل، انقلاب شد برگرد @shearvdastan
هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست ببار، ابر بهاری، ببار، کافی نیست چنین که یخ زده تقویم ها اگر هر روز هزار بار بیاید بهار کافی نیست به جرم عشق تو بگذار آتشم بزنند برای کشتن حلاج دار کافی نیست گل سپیده به دشت سپید می روید سپید بختی این روزگار کافی نیست خودت بخواه که این روزگار سر برسد دعای این همه چشم انتظار کافی نیست 💔🌱 @shearvdastan
بعد از تو باز عاشقی و باز...آه نه! این داستان به نام تو اینجا تمام شد @shearvdastan
عشق می‌ورزم نهانی، با تو و دانم که دانی آری آری عشق ورزیدن خوش است، اما نهانی هجر جانان تا نبینی، زهر حرمان تا ننوشی ای شکرلب، تلخی شب‌های هجران را چه دانی غیرت خلدبرینی، حیرت خوبان چینی رهزن دنیا و دینی، فتنه‌ی آخرزمانی غایت جهل است اگر نسبت دهم رخسار و قدّت آن به ماه آسمانی، این به سرو بوستانی کامرانی چیست؟ کام از وصل جانان بر گرفتن تا میسّر می‌شود دریاب و می‌کن کامرانی سرّ دل سربسته بهتر، سوز عشق آهسته خوش‌تر مخلص از این درد کمتر ناله کن، تا می‌توانی @shearvdastan
فکر می کنم که خدا سه چیز را با ذوق بیشتری آفریده. زن، هنر و عشق، اما در عجب که تو را با چه شور و حالی آفریده، زنِ هنرمندِ عاشق...! @shearvdastan
چون بشکنم عکس تو در هر تکه‌ام پیداست باور نداری بشکن و بنشین تماشا کن! @shearvdastan
تا توانی دفع غم از خاطر غمناک کن در جهان گریاندن آسانست اشکی پاک کن هرکه بار او سبکتر راه او نزدیکتر بار تن بگذار و سیر انجم و افلاک کن تا ز باغ خاطرت گل‌های شادی بشکفد هرچه در دل تخم کین داری به زیر خاک کن @shearvdastan
ما خستگانیم و تویی صد مرهم بیمار ما ما بس خرابیم و تویی هم از کرم معمار ما . @shearvdastan
در سرم تا ز سر زلف تو سودايی هست دل شيدای مرا با تو تمنايی هست در ره عشق، مَنِه زاهد بيچاره! قدم گر ز بيگانه و خويشت غم و پروايی هست دل که از غمزه ربودی به سر زلف سياه گرچه دزدی‌ست سيه‌کار، دل‌آسايی هست باغبان تا گل صد برگِ رخِ خوبِ تو ديد در چمن بيش نگويد گل رعنايی هست هندوی خالِ مبارک به رخت مقبل شد گشت پرويز که در سلک تو لالايی هست هر شبی در غم هجرت شب يلداست مرا که به سالی به جهان يک شب يلدايی هست چوب خشک است به پيش قد تو هر سروی گرچه او را به چمن قامت و بالايی هست... @shearvdastan
پاییز اگر چه سیلی‌اش سنگین است تا عشق تو هست زندگی شیرین است @shearvdastan
دست فلک کبود شد از گوشمال و ما مشغول خاکبازی طفلانه خودیم @shearvdastan