داغ تازه
غروب بود که از ره رسید مرگی سرخ
در این زمانه مرگ سفید مرگی سرخ!
در این زمانۀ منع عبور و منع مرور
خوشا گشایش راهی چنین به قلعۀ نور
شکست صولت سرما... مگر بهار شدهست؟
که باز دامن البرز لالهزار شدهست
چه شعلهایست چنین پر شرر دماوندا!
چه آتشیست تو را در جگر دماوندا!
چقدر لاله دمیدهست... داغ تازۀ کیست؟
گدازههای پراکندۀ جنازۀ کیست؟!
چه سرخ میشکفد آتش سرازیرت
گدازههای تن آرش کمانگیرت
تو کوه نور شدی... تو حرا شدی کمکم
دهان گشوده به إقرأ و ربک الأکرم
«احد» شدی تو و رقصید «هند» و عصیانش
که بر کشد جگر حمزه را به دندانش
فغان اگر نرمانیم بدسگالان را
برادران سگ زرد را... شغالان را
به قاتل تو چه پیغامی و چه پسغامی؟!
سخن مباد مگر دشنهای و دشنامی
#محمد_مهدی_سیار
@shearvdastan
من چه ام!؟ زرد ترین برگِ خزان، این از من
تو چه!؟ سرسبزترین ماهِ بهار، این از تو
#مهدی_فرجی
@shearvdastan
من و تو توی خیابانی و باران مثلأ
خلوتِ دنجی و یک گوشۀ دالان مثلأ
من و یک سیر تماشای تو کردن، آرام
بی سخن از لب و گیسوی پریشان مثلأ
تو به من، فکر نکن، من به لبت فکر کنم
فکر بد نیست که، نه بیشتر ازآن مثلأ
تو بگویی که چه سیگار تو بد بوست ولی
من بگویم نَفَست، قمصرکاشان مثلأ
تو بپرسی چه کسی توی خیالت داری؟
من بگویم:"تو"؛ کسی نیست به قرآن، مثلأ
بغض کردم که مگر می شود آیا روزی
من و تو، توی خیابانی و باران مثلأ ...
#فرج_اله_بیدختی
@shearvdastan
صبح است بیا که پرواز کنیم
دروازه دل به دوستی باز کنیم
دیروز که رفت ،، رفته را غم نخوریم
یک روزِ دگر به شوق آغاز کنیم
#سلام_صبحتون_بخیر
@shearvdastan
دلم بدون تو غمگین و با تو افسرده است
چه کردهای که ز بود و نبودت آزرده است
به عکسهای خودم خیرهام، کدام منم؟
زمانه، خاطرههای مرا کجا برده است
چه غم که بگذرد از دشت لالهها توفان
که مرگ، دلخوشی غنچههای پژمرده است
اگر سقوط بهای بلندپروازیست
پرندهی دل من بیسبب زمین خورده است
از این به بعد به رویم در قفس مگشای
چرا که طوطی این قصه پیش از این مرده است
#فاضل_نظری
@shearvdastan
میتراود مهتاب
میدرخشد شبتاب
نیست یکدم شکند خواب به چشم کس ولیک
غم این خفتهی چند
خواب در چشم ترم میشکند
نگران با من استاده سحر
صبح میخواهد از من
کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را
در جگر لیکن خاری
از ره این سفرم میشکند
نازک آرای تن ساق گلی
که به جانش کشتم
و به جان دادمش آب
ای دریغا به برم میشکند
دستها میسایم
تا دری بگشایم
بر عبث میپایم
که به در کس آید
در و دیوار به هم ریختهشان
بر سرم میشکند
میتراود مهتاب
میدرخشد شبتاب
مانده پای آبله از راه دراز
بر دم دهکده مردی تنها
کوله بارش بر دوش
دست او بر در، میگوید با خود:
غم این خفتهی چند
خواب در چشم ترم میشکند
#نیما_یوشیج
@shearvdastan
گر چه با تقدیر ناچار از مدارا کردنم
عشق اگر حق است، این حق تا ابد برگردنم
تا بپندارم که سهمی دارم از پروانگی
پیلهای پیچیده از غمهای عالم برتنم
بر سر این سرو، آخر برف هم منت گذاشت
دست زیر شانهام مگذار! باید بشکنم
من که عمری دل برای دوستان سوزاندهام
حال باید دل بسوزاند برایم دشمنم
گر چه از آغوش تو سهمی ندارم جز خیال
بوی گیسوی تو را میجویم از پیراهنم
عاشقی با گریه سر بر شانه یاری گذاشت
از تو میپرسم بگو ای عشق! آیا این منم
#فاضل_نظری
@shearvdastan
مرا آرام میبینی سکوتم سخت تب دارد
نمیدانی که چشمانم چه حالی شب به شب دارد
چنان با آستین خیس بالا میرود دستم
که خلق الله میگویند مرگش را طلب دارد
ولی اکنون که برگشتی لبِ لبریز فریادم
رها کرده است واجب را سکوتی مستحب دارد
زبان عقل میگوید شکایت کن از او اما-
"زبان عاشقان چشم است" و چشم من ادب دارد
چه حال خوب شیرینی است اینکه یار برگردد
اگر چه خواب بود اما لبم طعم رطب دارد
#علی_فرزانه_موحد
@shearvdastan
بی یاورم ببین و بر این در بیاورم
حاشا که رو به درگه دیگر بیاورم
از شوق اینکه در حرم تو کبوترم
چیزی نمانده است که پر در بیاورم
جان قابل غلام سیاه تو هم نبود
آن را مگر سیاهی لشکر بیاورم
حتی بهای ذرهای از تربت تو نیست
قدر تمام عالم اگر زر بیاورم
در هر کجا که خاک شوم کاش روز حشر
از خاک کربلای تو سر در بیاورم
#شب_جمعه
#دلتنگ_حرم
@shearvdastan
عیبت از بیگانه پنهان است و میبیند بصیر
فعلت از همسایه پنهان است و میداند علیم
#سعدی
@shearvdastan
بوی عطرت که شنفتم به لبم جان آمد
منم آن گل که نچیدی و زمستان آمد...
#مریم_قهرمانلو
@shearvdastan
لنگیم همه! عصای ما را بفرست
آمینِ پس از دعای ما را بفرست
بیماری ما صعب العلاج است بیا
ای جانِ شفا، شفای ما را بفرست
حالا گرفتار بلاها شده ایم
راه گذر از بلای ما را بفرست
از خوف ندیدن تو مُردیم همه
ای وعده ی حق، رجای ما را بفرست
در وقت سرازیری قبر و ملکوت
لبیکِ بیا بیای ما را بفرست
یا آنکه گناه همه را زود ببخش
یا واسطه شو رضای ما را بفرست
حالا که نصیبمان نشد دیدن تو
سهمیه ی سامرای ما را بفرست
شاید برسد جنازه ما به حرم
تا کرببلا صدای ما را بفرست
مادر بخورد زمین، عزای همه است
پس پیرهن عزای ما را بفرست
#رضا_دین_پرور
#اللهم_عجل_لویک_الفرج
@shearvdastan
دل از اعماق دریای صدفهای تهی بردار
همینجا در کویر خویش مروارید پیدا کن
#فاضل_نظری
@shearvdastan
شبیه برف، دلم بی تو آب شد برگرد
بیا که سقف تحمل خراب شد برگرد
چقدر گریه کنم تا دوباره برگردی؟
گلی برای تو چیدم، گلاب شد برگرد
به شوق آمدنت چوب خشک می رقصد
درخت تاک، پر از پیچ و تاب شد برگرد
دوباره چشمه ی انگورِ سرخ، جوشان شد
شرابخانه ی ما پر شراب شد برگرد
به سر رسید، همه سررسیدهای قدیم
هرآنچه از تو سرودم کتاب شد برگرد
بهار، مدرسه ی عاشقان دلتنگ است
دوباره وقت حضور و غیاب شد برگرد
بیا که لحظه ی تحویل سال من باشی
به وقت شرعی دل، انقلاب شد برگرد
#علی_حقیقی
@shearvdastan
هنوز گریه بر این جویبار کافی نیست
ببار، ابر بهاری، ببار، کافی نیست
چنین که یخ زده تقویم ها اگر هر روز
هزار بار بیاید بهار کافی نیست
به جرم عشق تو بگذار آتشم بزنند
برای کشتن حلاج دار کافی نیست
گل سپیده به دشت سپید می روید
سپید بختی این روزگار کافی نیست
خودت بخواه که این روزگار سر برسد
دعای این همه چشم انتظار کافی نیست
#فاضل_نظری
💔🌱
@shearvdastan
بعد از تو باز عاشقی و باز...آه نه!
این داستان به نام تو اینجا تمام شد
#حسین_منزوی
@shearvdastan
عشق میورزم نهانی، با تو و دانم که دانی
آری آری عشق ورزیدن خوش است، اما نهانی
هجر جانان تا نبینی، زهر حرمان تا ننوشی
ای شکرلب، تلخی شبهای هجران را چه دانی
غیرت خلدبرینی، حیرت خوبان چینی
رهزن دنیا و دینی، فتنهی آخرزمانی
غایت جهل است اگر نسبت دهم رخسار و قدّت
آن به ماه آسمانی، این به سرو بوستانی
کامرانی چیست؟ کام از وصل جانان بر گرفتن
تا میسّر میشود دریاب و میکن کامرانی
سرّ دل سربسته بهتر، سوز عشق آهسته خوشتر
مخلص از این درد کمتر ناله کن، تا میتوانی
#مخلص_کاشانی
@shearvdastan
#اندکی_مطالعه
فکر می کنم که خدا سه چیز را با ذوق بیشتری آفریده.
زن، هنر و عشق،
اما در عجب که تو را با چه شور و حالی آفریده، زنِ هنرمندِ عاشق...!
#قهوهی_سرد_آقای_نویسنده
#روزبه_معین
@shearvdastan
چون بشکنم عکس تو در هر تکهام پیداست
باور نداری بشکن و بنشین تماشا کن!
#مهدی_فرجی
@shearvdastan
تا توانی دفع غم از خاطر غمناک کن
در جهان گریاندن آسانست اشکی پاک کن
هرکه بار او سبکتر راه او نزدیکتر
بار تن بگذار و سیر انجم و افلاک کن
تا ز باغ خاطرت گلهای شادی بشکفد
هرچه در دل تخم کین داری به زیر خاک کن
#ملکالشعرای_بهار
@shearvdastan
ما خستگانیم و تویی
صد مرهم بیمار ما
ما بس خرابیم و تویی
هم از کرم معمار ما
.
#مولوی
@shearvdastan
در سرم تا ز سر زلف تو سودايی هست
دل شيدای مرا با تو تمنايی هست
در ره عشق، مَنِه زاهد بيچاره! قدم
گر ز بيگانه و خويشت غم و پروايی هست
دل که از غمزه ربودی به سر زلف سياه
گرچه دزدیست سيهکار، دلآسايی هست
باغبان تا گل صد برگِ رخِ خوبِ تو ديد
در چمن بيش نگويد گل رعنايی هست
هندوی خالِ مبارک به رخت مقبل شد
گشت پرويز که در سلک تو لالايی هست
هر شبی در غم هجرت شب يلداست مرا
که به سالی به جهان يک شب يلدايی هست
چوب خشک است به پيش قد تو هر سروی
گرچه او را به چمن قامت و بالايی هست...
#امیرخسرو_دهلوی
@shearvdastan
پاییز اگر چه سیلیاش سنگین است
تا عشق تو هست زندگی شیرین است
#میلاد_عرفانپور
@shearvdastan
دست فلک کبود شد از گوشمال و ما
مشغول خاکبازی طفلانه خودیم
#صائب_تبريزى
@shearvdastan