eitaa logo
شعر و داستان
1.6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
73 ویدیو
44 فایل
ارتباط با مدیر. ارسال اشعار @alirezaei993
مشاهده در ایتا
دانلود
دردا که عمر در شب هجران گذشت و من آگه نیم هنوز که روز وصال چیست؟ @shearvdastan
بهمن ماهی جان تولدت مبارک 🎁 @shearvdastan
چو رنج بوده فقط سهمم از جهان شما خوشا به کنج اتاقم، خوشا جهان خودم @shearvdastan
نه فقط من نه فقط ساحلیان خاموش بی‌تاب تواند _ جمعه‌ها نشستن بر صندلی غروب و واژه واژه تاریک‌تر شدن عقوبتی است انتظار
شب دلواپسی ها هرقدر کوتاهتر، بهتر که شاعر در شب موهای تو گمراه تر، بهتر برای شانه های شهر متروکی شبیه من تکان های گسل یکدفعه و ناگاه تر، بهتر چه فرقی می کند من چند سر قلیان عوض کردم برای قهوه چی ها مرد خاطر خواه تر، بهتر نفهمیدی که روی بیت بیتش وزن کم کردم نوشتی شعرهایت شادتر، کم آه تر، بهتر نه اینکه قافیه کم بود، نه ! در فصل تابستان غزل هم مثل دامن هرقدر کوتاه تر، بهتر ! @shearvdastan
شور برپا شده و عشق، به بار آمده است باز هم رایحۀ فصل بهار آمده است ماه، چون مُهر شده جانب منبر رفته سورۀ شمس، به مهمانیِ کوثر رفته سیبِ معراج، به معراجِ زمین آمده است بر رکابِ نبی‌الله، نگین آمده است نور، از عرشِ زمین، سمت سماوات رسید روی دستان پدر، مادر سادات رسید بین گهواره که صدیقۀ اطهر باشد وقت آن است که مدّاح، پیمبر باشد دخترم، محشر کبراست بدانید همه سایه‌اش بر سرِ دنیاست بدانید همه راضیه، مرضیه، طوباست بدانید همه اصلاً او امّ‌ابیهاست بدانید همه و نوشتند که انسیۀ حورا باشد او درخشید و خدا خواست که زهرا باشد طعمِ لبخندِ بهشت است به روی لب او بوسه دادن به رسول است، نماز شب او نام او فتح مبین است که قرآن فرمود شأن زهرای مرا سورۀ انسان فرمود نورسیده‌ست ولی بوده از اول با من علّت خلق جهان فاطمه بوده یا من؟ باغبان بوده‌ام و فاطمه گلشن بوده فاطمه، خاص‌ترین معجزۀ من بوده بهترین مادر دنیا که به دنیا آمد عشق، در هیبت مولا به تماشا آمد علی از راه رسیده به مبارک بادش خاتم از دست درآورد و به زهرا دادش پَرِ گهواره، عقیق علوی را دُر کرد اشک شوق، آینۀ چشم نبی را پُر کرد عشق، فرضیه شده، مسأله را می‌جوید جبرئیل آمده، در گوش نبی می‌گوید: نور تابنده به نور ازلی می‌آید چقدَر فاطمۀ تو به علی می‌آید کعبه، مُحرِم شده و دور علی چرخیده در سراپای علی وجه خدا را دیده روی دستان یدالله، خدا تابیده چون پیمبر به علی دُرِّ نجف بخشیده هدیه انگار که از باغ جنانش آمد مدح صدیقۀ کبری به زبانش آمد باز، مدّاحیِ زهراست، شنیدن دارد مدح، از جانب مولاست، شنیدن دارد او رسیده‌ست که افلاک، پر از لبخند است نَفَس عرش، به یک نیم‌نگاهش بند است گرچه پیداست ولی جلوۀ مستور شده فاطمه جلوه‌گرِ نورٌ علی نور شده او که قبل از همه امضای بلا را داده چقدَر غصّۀ شیعه به دلش افتاده «شیعتي» گفت و مماتِ همه بی‌واهمه شد اینچنین بود که از روز ازل فاطمه شد سیل می‌خواستم و بارش نم‌نم آورد مثنوی هم جلوی مدح شما کم آورد @shearvdastan
ما از دعای فاطمه (س) در بند حیدریم این ذره ای از الطاف مادر است @shearvdastan
گفتم که رخصتی بده بهتر بخوانمت مهرت اجازه داد که مادر بخوانمت ولادت حضرت زهرا (س) و روز زن مبارک باد @shearvdastan
هدایت شده از شعر و داستان
باغی شده پر برکت، بهتر شده از جنت حالا که زمین دارد، انسیه حَورایی... 🎨حسین روح الامین ٢٠ جمادي الثاني، ولادت حضرت فاطمه(س) و روز زن مبارک @shearvdastan
عریان‌ترم ز شیشه و مطلوب سنگسار این شهر، بی‌نقاب قبولم نمی‌کند @shearvdastan
آن رفیقی که به دوران غمم دور نرفت زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت @shearvdastan
درخت با همه‌ی کهن‌سالی از من جوان‌تر است [در رازش می‌نشینم] گنجشکانی هستند گنجشکانی می‌آیند خانواده‌ای هست خانواده‌ای می‌آید مادری در تاب سایه، خوابآواز می‌خواند [گنجشک‌ها جیک نمی‌کشند] کودکی، سایه‌ای را خم می‌کند گنجشک‌ها جی‍...ک می‌کشند] دختری در سایه‌ای روان چهره می‌شوید پسری چند سایه آن‌سوتر، مشتی زیبایی می‌نوشد ∆ گنجشکی دیگر می‌آید خانواده‌ای دیگر فرش می‌اندازند ∆ مدت‌هاست کسی به سراغم نیامده ∆ درخت با همه کهن‌سالی، از من جوان‌تر است چقدر سایه داشتن خوب است
دیدار تو گر صبح ابد هم دهَدَم دست من سرخوشم از لذت این چشم به راهی @shearvdastan
آهو ندیده‌ای که بدانی فرار چیست صحرا نبوده‌ای که بفهمی شکار چیست باید سقوط کرد و همین طور ادامه داد دریا نرفته‌ای بچشی آبشار چیست پیش من از مزاحمت بادها نگو طوفان نخورده‌ای که بفهمی قرار چیست هی سبز در سفیدی چشمت جوانه زد یک بار هم سوال نکردی بهار چیست در خلوتت به عاقبتم فکر کرده‌ای؟ خُب...کیفر صنوبرِ بی‌برگ و بار چیست؟ روزی قرار شد برسیم آخرش به هم حالا بگو پس از نرسیدن قرار چیست؟ @shearvdastan
بی آن که گفته باشی، _نامت‌ را با یک‌ نگاه خواهم گفت من کاشف اسامی ذاتم ∆ بی‌شک شناسنامۀ خود را می‌سوزانی _فردا_ که نام واقعی تو عنوان شعرِ تازۀ من باشد
وقت رفتن بر سر راهت دلم را هم ببر من ندارم طاقت تیمار این دیوانه را پیله ای هستم که تقدیرم ز بعد رفتنت مردن است و کاش میدیدی غم پروانه را رد پاهای تو را کی با دعا پیدا کنم در پی تو گشته ام هر کعبه و بتخانه را داغ سنگین تو را کی ناله درمان میکند بی تو میترسم گرفتم دامن پیمانه را روز دل را مُیکنم مشغول هر چیزی ولی گور کرده خاطراتت هر شب این کاشانه را گرچه رفته از سر ما سایه ات اما خدا کم نکرده از سر ما سایه ی میخانه را آشناتر از خدا در قلب من تنها تویی از دلم با عشق بیرون کن غم بیگانه را قصه ای ، خوابی ، خیالی عشق روزی از غمت می برم با خود به خاک اخر همین افسانه را @shearvdastan
دوستت دارم و پنهان کردن آسمان پشت میله‌های قفس آسان نیست. @shearvdastan
روز مرگم نفسی مهلت دیدار بده تا چو حافظ ز سر جان و جهان برخیزم ... @shearvdastan
🅾اگه دنبال 🏃‍♂🏃‍♀لوازم وسایل و هستی!☺️🧐 🅾بیاتو این‌کانال و‌این ببین😍 تر از همه جاست 🎀یه 🎀 اینجا🎁 🎁 داریم 💟پر از و 💟 تو ایتا نظیرش میشه.. 💟دیدنشم لذت بخشه 😍🤩 💟شیک 💟رنگی رنگی و شو🥰😍 💟ارسال به سراسر ایران📦 🌈فانتزی کده رنگی رنگی🌈😍👇 https://eitaa.com/joinchat/2860253322C6a4d00256e
اگر چه نزد شما تشنۀ سخن بودم کسی که حرفِ دلش را نگفت من بودم دلم برای خودم تنگ می‌شود آری: همیشه بی خبر از حالِ خویشتن بودم نشد جواب بگیرم سلام‌هایم را هر آن‌چه شیفته‌تر از پیِ شُدن بودم چگونه شرح دهم عمقِ خستگی‌ها را اشاره‌ای کنم: انگار کوه‌کَن بودم من آن زُلال‌پَرستم در آب گندِ زمان که فکر صافیِ آبی چنین لجن بودم غریب بودم و گشتم غریب‌تر اما: دلم خوش است که در غربتِ وطن بودم
نیست ممکن به پر و بال رسد کس به مراد مگر از همت مردانه رساند خود را ... @shearvdastan
دلتنگ توام دلی که درجان من است بیچارگی از دوری تو کار من است ای هستی من تمام هستم نذرت مهرت به دلم نگین عقبای من است نوکر کوی تو بودند همه اجدادم نوکری ارثیه از جانب اجداد من است این که هستم در این خانه ز لطف زهراست این هم از مرحمت مادر مولای من است هر شب از عشق تو بر سینه و بر سر زده ام گریه و سینه زنی ضامن فردای من است کاش آن لحظه که آیند نکیر و منکر تو بیایی و بگویی، که مهمان من است لحظه ی آخر مرگم که نفس بند آید بنهی پا به سرم لذت دنیای من است دل خود را به کجا برم که آرام شود خاک کوی تو فقط دارو و درمان من است خواب دیدم در و دیوار حرم را یک شب تکه آئینه ای از، این دل تنهای من است گوشه ای از حرمت حور و ملک دیدم که زین سبب شد حرمت وادی سینای من است شب جمعه،حرم و صحن و سرایت آقا حسرت روز و شب سینه ی غمبار من است   میرسد ناله ی زهرا که بنی قتلوک نبرید از بدنش سر، که این جان من است از غم و غصه ی دوری تو بنوشت «گدا» شب جمعه حرمت تمام رویای من است @shearvdastan
كوه را با آن بزرگی می‌توان هموار کرد حرف ناهموار را هموار كردن مشكل است... @shearvdastan
 گر ز غمت شکست دل ، راز تو فاش کی شود گنج نهفته تر شود ، خانه اگر خراب شد. @shearvdastan
به سرم رحمت بی واسعه یعنی بهترین حادثه و واقعه یعنی مهدی اخم چشمش علی و خنده‌ به لبش جمع این جاذبه و دافعه یعنی 💔 🌷