چیزهای خوب سراغ کسی می آیند که صبر می کنند؛ اما چیزهای بهتر سراغ کسی می آیند که تلاش می کنند.
#صبر
#تلاش
#خط
@Sheeroghazal
من بودم و دل بود و کناری و فراغی
این عشق کجا بود که ناگه به میان جست
#وحشی_بافقی
#شعر
#غزل
@Sheeroghazal
عدالت آن است که برای هر اشتباه فقط یک بار مجازات شویم. ولی ما بابت هر اشتباه خودمان را هزاران بار مجازات میکنیم. انسان حافظهای قوی دارد. بارها اشتباه خود را یادآوری میکنیم. بارها خود را محاکمه میکنیم. بارها خود را مقصر میدانیم و بارها خود را مجازات میکنیم.
تا به حال چند بار اطرافیانمان را بابت یک اشتباه مجازات کردهایم؟ هربار آن را به خاطر میآوریم و دیگران را مجبور میکنیم بابت یک اشتباه بارها و بارها تاوان پس دهند.
مذاهب میگویند دوزخ مکانی است برای مجازات. جایی است که در آن ترس و درد و رنج هست. جایی که انسانها را می سوزانند.
آتش محصول عواطفی است که از ترس ناشی میشوند. ما هرگاه احساساتی مثل خشم حسادت نفرت حسرت را تجربه میکنیم میبینیم که آتشی در درونمان میسوزد. ما در رویای دوزخ به سر میبریم. اگر دورخ را مرتبهای از ذهن به تصور آوریم ما در دوزخ هستیم. کسانی هستند که میگویند اگر فلان کار را بکنید به دوزخ میروید. چه خبر بدی! ولی ما هم اکنون در دوزخ هستیم...
📕 #چهار_میثاق
✍🏽 #دون_میگوئل_روئیز
@Sheeroghazal
در جیب هایت، یک مشت امید بریز…
از چوب لباس چند رویا بردار
روی گلدان زندگی ات آبی بپاش
و کفش همت بپوش، باقی درست خواهد شد.😊
@Sheeroghazal
من به خودم می بالم چون از پس روزایی بر اومدم که فکر نمی کردم بتونم ازشون زنده بیرون بیام.🌹
#روانشناسی
#رشد
#موفقیت
@Sheeroghazal
این تصادفی نیست که آرزوهای خاص با افراد خاص برآورده می شود. به نظر می رسد که این آرزوها هستندکه برای برآورده شدنشان مناسب ترین فرد را انتخاب می کنند!😍😍
#آرزو
@Sheeroghazal
هرکسی رو با آدمای دورش میشناسن؛ طرز تفکرت، فکرت و حرفات تلفیقی از اطرافیانته…
ببین با کیا رفیقی و معاشرت داری😉
#دوست
#همنشین
@Sheeroghazal
خمید پیکرم از انتظار و جان به آب آمد
قدح به یاد تو کج کرده ام، بیا که نریزد
#بیدل_دهلوی
#ناصرالدین_شاه
@Sheeroghazal
چون که معمار دلش خواست تُ را رسم کند
لب تو هند شد و تاج محل شکل گرفت
این بیت دو آرایه ادبی دارد.
#حسن_تعلیل
#اضافه_تشبیهی
@Sheeroghazal
قضاوت می کنی ما را، قضاوت می شوی روزی
نسوزاند سینه ما را که روزی هم تو می سوزی
#قضاوت
#فاضل
@Sheeroghazal
جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکم فرما شد، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت: آری من مسلمانم.جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا...
پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند!
جوان با اشاره... به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد... پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند! پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید : آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟ افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند؛
پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت : چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمی شود...!😅😅
#داستانک
#طنز
#قضاوت
@Sheeroghazal