eitaa logo
شعر هیأت
10.3هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
176 ویدیو
14 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹مردی می‌رسد از راه🔹 نمازی خوانده‌ام در بارش یک‌ریز ترتیلش فدای عطر حوّل حالنای سال تحویلش کلید آسمان در دست، مردی می‌رسد از راه پر است از معنی آیات ابراهیم، تنزیلش زمین هر روز فرعونی دگر در آستین دارد دعا کن هر سحر آبستن موسی شود نیلش زمان اسب سپید مهدی موعود را ماند به گردش کی رسد بهرام ورجاوند با فیلش زمین یک روز در پیش خدا قد راست خواهد کرد به قرآنی که گل کرده‌ست از تورات و انجیلش 📝 🌐shereheyat.ir/node/1396@ShereHeyat
🔹امسال هم بدون تو...🔹 سالی گذشت، باز نیامد وَ عید شد گیسوی مادر از غم بابا سپید شد امروز هم نیامد و غم، خانه را گرفت امروز هم دومرتبه باران شدید شد مادر کنار سفره کمی بغض کرد و گفت امسال هم بدون تو سالی جدید شد ده سال تیر و آذر و اسفند و... خون دل تا فاو و فکّه رفت ولی ناامید شد ده سال گریه‌های مرا دید و بغض کرد حرفی نزد، نگفت چرا ناپدید شد ده سال رنگ پنجره‌های اتاق من هم‌رنگ چشم‌های سیاه سعید شد بعد از گذشت این همه دلواپسی و رنج مادر نگفته بود که بابا شهید شد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3079@ShereHeyat
🔹بهار بهترینی🔹 خبر دارم که در فردای فرداها بهارِ بهترینی هست دری را می‌گشایی: پشت آن، درهای دیگر هم خبر دارم گشوده می‌شود آن آخرین در هم بهاری پشت آن در لحظه‌ها را می‌شمارد باز و هر قفلی کلیدی تازه دارد باز من از دیروزهایِ رفته دانستم که در امروزِ ما تقدیرِ فردا آفرینی هست خبر دارم بهار بهترینی هست! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2947@ShereHeyat
🔹بسم الله🔹 زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه روایت کرده‌اند اردیبهشتی می‌رسد از راه بهاری می‌رسد از راه و می‌گویند می‌روید گل داوودی از هر سنگ، حسن یوسف از هر چاه بگو چلّه‌نشینان زمستان را که برخیزند به استقبال می‌آییمت ای عید از همین دی ماه به استقبال می‌آییمت آری دشت پشت دشت چه باک از راه ناهموار و از یاران ناهمراه به استهلال می‌آییمت ای عید از محرم‌ها به روی بام‌ها هر شام با آیینه و با آه... سر بسمل شدن دارند این مرغان سرگردان گلویی تر کنید ای تیغ‌های تشنه، بسم‌الله! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1397@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹بهار من! تو کجایی؟🔹 در این هوای بهاری شدم دوباره هوایی بهار می‌رسد اما بهار من! تو کجایی؟ چه برکتی، چه نویدی؟ چه سبزه‌ای و چه عیدی؟ به سال نو چه امیدی؟ اگر دوباره نیایی مقلّبانه به قلبم، هوای تازه بنوشان محوّلانه به حالم اشاره کن به دعایی مقدر است به فالم مدبّرانه بتابی خوش است لیل و نهارم اگر نظر بنمایی اگر قرار چنین شد، تو را بهار نبیند چنین نکو ز چه رویی؟ چنین خجسته چرایی؟ اگر چه حُسن‌فروشان به جلوه آمده باشند تو آبروی جهانی، تو روی ماه خدایی دل از امیر سواران گرفته است بشارت از آسمان خراسان شنیده است ندایی به سوی‌ چشمۀ عشقت، اگر که تشنه بیاییم قسم که حضرت باران! همین بهار می‌آیی خودت مگر که به زهرا، توسلی کنی امشب نمی‌رسد گل نرگس! دعای ما که به جایی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1318@ShereHeyat
🔹عطر امید🔹 سبزپوشا با خودت بخت سپید آورده‌ای گل به گل هر جا بهاری نو پدید آورده‌ای تو همان ابر کریمی که زمین تشنه را از شکفتن‌های پی در پی نوید آورده‌ای شور بخشیدی گلوی کوچک گنجشک را قفل آواز قناری را کلید آورده‌ای باغ ما را نیست دیگر بیمی از بیداد باد ای نسیم مهربان! عطر امید آورده‌ای چشم ما روشن که در دست تو قرآن و گل است جان ما سرخوش که با خود بوی عید آورده‌ای 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5454@ShereHeyat
🔹تیر غیب🔹 این تیر غیب بود که بارید یا آه شیعیان یمن بود؟ یا آن‌که انتقام الهی از قتل عام کودک و زن بود؟ ای چاه‌های نفت! بسوزید چون حاصل درآمدتان شد خرج جهنمی که یمن دید خاکی که خود، بهشت عدن بود گنجینه‌ای عریض و طویلید اما به کام لشکر فیلید شادم که برگ و بار شما ریخت چون ساز و برگ زاغ و زغن بود دیدی که حوثیان تهی‌دست از راه دور با تو چه کردند؟ ای شیخ طفل‌کش! که امیدت تنها به حفره‌های عفن بود نفت سیاه اگرچه گران است از خون سرخ نیست گران‌تر دیروز در یمن مبر از یاد از فرط کشته، قحط کفن بود پهپادها به آهن و سیمان شلیک می‌کنند نه انسان! اما «تعزّ» و «صعده» و «صنعا» خونین ز تکه‌های بدن بود ای دیو قرن! عربده تا چند؟ اندازه داشت صبر خداوند دیدی یمن به خواری‌ات افکند؟ چون خطه اویس قرن بود اکنون که مثل خیل ابابیل باریده‌اید بر سپه فیل انصار قهرمان! دمتان گرم زیرا زمان ضربه زدن بود پاسخ به وهم ابرهه دادید مرهم به زخم کهنه نهادید زخمی که روی شانه وجدان زخمی که روی گُرده من بود 📝 @ShereHeyat
🔹عیدی بی‌منت🔹 بهار پنجرۀ رؤیت خداوند است بهار فصل صمیمیت خداوند است برای رویش پر جنب و جوش بعد از مرگ بهار سبزترین حجت خداوند است مشام جان و جهان را شمیم گل پر کرد بهار شمه‌ای از رحمت خداوند است زبان گشاده زمین، لب گشوده کوه و کویر نگاه کن همه جا صحبت خداوند است دوباره خوانده زمین را به زندگی، به شهود بهار جلوه‌ای از شوکت خداوند است دلیل این همه کثرت، ظهور این همه رنگ نشان روشنی از وحدت خداوند است برای این همه صحرا که دستشان خالی‌ست بهار عیدی بی‌منت خداوند است 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3713@ShereHeyat
🔹ای حضور دل‌نشین🔹 ای شروع بی‌شروع! ای نهایت یقین ای صدای بی‌صدا! ای حضور دل‌نشین حدّ بی‌حدود: تو، هر چه هست و بود: تو از تبار آسمان تا عشیرۀ زمین دائم البقا تویی، واسعُ العطا تویی با تمام ذره‌ها گشته نور تو عجین یا حمید و یا مجید! یا خبیر و یا بصیر! یا صبور و یا شَکور! یا معین و یا امین! لحظه‌ها و روزها با دَم تو زنده‌اند زندگی نفَس نفَس با تو می‌شود قرین... یا مُقلِّبَ القلوب! طعم ناب بودنت مانده در دهانمان از بهار و هفت‌سین از بهار تا خزان در تمام داستان از شروع زندگی تا نگاه واپسین روز و شب، جهانمان غرق ردِّ پای توست یا سمیع و یا رفیع، یا متین و یا مبین 📝 🌐shereheyat.ir/node/2680@ShereHeyat
🔹جهان‌های تازه🔹 افق‌های باز و کران‌های تازه زمین‌های نو، آسمان‌های تازه پر از شوق کشف‌ است منظومه‌هامان پر از حیرت کهکشان‌های تازه پریدن به آغوش فصلی دگرگون دویدن به سوی زمان‌های تازه به مرز علوم: اکتشافات بی‌حد به بام فنون: نردبان‌های تازه رصد کرده‌اند آن طرف‌تر هدف را سر برج‌ها دیده‌بان‌های تازه اگر چاه و چاله‌ست در راه مقصد... اگر ترس و‌ شک و گمان‌های تازه... اگر خار در چشم و صبر است دستور... اگر در گلو استخوان‌های تازه... ببین هفت‌خان را گذشته‌‌ست و حالا رسیده‌ست رستم به خان‌های تازه وطن لشکری آرش آورده با خود مسلح به تیر و کمان‌های تازه تویی وارث پهلوان‌های پیشین تویی نسلی از قهرمان‌های تازه بیا و بخوان دست افسانه‌ها را بیا و بگو داستان‌های تازه.. به شوق صدور جهان‌بینی نور بخوان صبح را با زبان‌های تازه کمی مشق کن لذت سادگی را اگر سخت شد امتحان‌های تازه شهیدان می‌آیند و دارند بر تن از آن عهد دیرین نشان‌های تازه که جاده‌ست و این تک‌سوارانِ غیرت که دشت است و این ارغوان‌های تازه به بذری که باور در این خاکدان کاشت پدید آمده بوستان‌های تازه و خواهد رسید آخر آن صبح موعود که ماییم و فتح جهان‌های تازه 📝 🌐shereheyat.ir/node/4997@ShereHeyat
🔹نسیمِ نیایش🔹 سحر دمیده و بر شیشه می‌زند باران هوا مسیح‌نفس شد، به مقدم رمضان جوانه‌ها همه دست دعا به شاخه بلند شکوفه‌های بهاری به ذکر الرحمان وضو گرفته شقایق به جرعه‌ای شبنم نسیم غرق نیایش، درخت محو اذان گل محمدی و نغمۀ خوش صلوات نگاه نرگس سرمست همچنان نگران خوشا تلاوت قرآن به وقت آمدنت خوشا دعای سحر در نمازخانۀ جان اگرچه زخمی صد داغ کهنه است زمین نگاه لطف تو کافی‌ست تا بگیرد جان سلام بر تو که اصل سلام دیدن توست سلام بر سحرستان اول رمضان 📝 🌐shereheyat.ir/node/5455@ShereHeyat
السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما ما به دنبال تو می‌گردیم و تو دنبال ما ماهِ پیدا، ماه پنهان، ماه روشن، ماه محو رؤیت این ماه یعنی نامۀ اعمال ما خاصه این شب‌ها که ابر و باد و باران با من است خاصه این شب‌ها که تعریفی ندارد حال ما کاش در تقدیر ما باشد همه شب‌های قدر کاش حَوِّل حالَنایی‌تر شود احوال ما ما به استقبال ماه از خویش تا بیرون زدیم ماه با پای خودش آمد به استقبال ما گوشۀ چشمی به ما بنمای ای ابروهلال تا همه خورشید گردد روزی امسال ما 📝 🌐 shereheyat.ir/node/294@ShereHeyat
🔹فصل شکوفایی نور🔹 باز شد پنجرۀ روشنی از فصل حضور فصل سرسبز دعا، فصل شکوفایی نور دردمندان! به شما ماه خدا رو کرده‌ست چه خدایی، که رحیم است و کریم است و غفور به هلال مَهِ نو در رمضان باید گفت: «قُل هُو‌الله اَحَد چشم بد از روی تو دور».. گاه در پرتو قرآن، به تلاوت بنشین ای نگاه تو طربناک‌تر از باغ بلور عافیت چون طلبد؟ آن که گریزد ز طبیب به خدا کی رسد؟ از خود نکند آن که عبور صبر بر معصیت، از زهدِ ریایی بهتر سعی کن تا که در این ماه شوی سنگ صبور ای دلت در گرو آیۀ «فَاخلَع نَعلَیک» در دلت مانده اگر آرزوی وادی طور بی ریا، در پی تسکینِ دلِ مسکین باش نشود مانع احساس تو، احساس غرور ای صفای تو نوازشگر گل‌های یتیم نذر این باغچه کن، شادی و شیدایی و شور سعی کن لذت غفران خدا را بچشی ای که ابر کَرَم از روی سرت کرده عبور دل اگر یاد خدا کرد و شب از نیمه گذشت می‌شوی غرق عنایت، سحر از فیض حضور به دعا دست برآرید «شب قدر» مگر بگشاید گره از کار شما صبح ظهور ای که چشم دل تو در طلب راه خداست رو به مهمانی او کن، رمضان ماه خداست 📝 🌐shereheyat.ir/node/5457@ShereHeyat
🔹یک گوشۀ نگاه🔹 آمد سحر دوباره و حال سَهَر(۱) کجاست؟ تا بلکه آبرو دهدم، چشم تَر کجاست؟ بیدار می‌نشینم و باشد دلم به خواب با این درختِ آب نداده، ثمر کجاست؟ ای داوری که دست مرا کرده‌ای بلند از من ز دستِ نفْس، زمین خورده‌تر کجاست؟ دارم دو دست سوی تو بالا و سر به زیر کو دست دیگری که گذارم به سر؟ کجاست؟ با آب می‌کنند سیاهی ز صفحه پاک پر گشته نامه‌ام ز گنه، چشم تر کجاست؟.. جز خانۀ تو، هر چه درِ خانه، بسته است یک در، که وا شود به منِ دربه در کجاست؟ یک گوشۀ نگاه، عوض می‌کند مرا در این میان، به گوشه‌نشین آن نظر کجاست؟ 📝 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (۱) سَهَر: شب‌زنده‌داری، بیداری 🌐shereheyat.ir/node/5462@ShereHeyat
برخیز که راه رفته را برگردیم با عشق به آغوش خدا برگردیم در عرش، صدای «اِرجعی» پیچیده‌ست یا اَیَّتُها النَّفس! بیا برگردیم ‌ 📝 @ShereHeyat
🔹دیر آمده‌ام🔹 جاری‌ست چو باران عرق شرم به رویم از عفو تو یا از گنه خویش بگویم؟ ترسم نگذارند به فردای قیامت یک برگ گل از باغ وصال تو ببویم کوری به از آن کز کرمت چشم بپوشم لالی به از آنم که ثنای تو نگویم تو زود رضا می‌شوی از بنده ولی من دیر آمده‌ام تا که رضای تو بجویم من رو به در غیر تو بردم، تو ز رحمت آغوش گشودی که بیا باز به سویم خواهم که حضور تو کنم سفرۀ دل، باز ترسم که گناهان بفشارند گلویم صد سالم اگر در شرر نار بسوزی از دوستی‌ات کم نشود یک سرِ مویم بر خاک درت ریخته‌ام اشک خجالت این اشک نکوتر بود از آب وضویم پروندۀ تاریک مرا اشک نشوید بگذار که در چشمۀ عفو تو بشویم صد بار خطا دیده‌ای از «میثم» و یک بار نگذاشتی از لطف بیارند به رویم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5463@ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
🔹رفتند که...🔹 رفتند که این نام سرافراز بماند بر مأذنه‌ها نام علی باز بماند رفتند که در این قفس تنگ، در این شهر یک پنجرۀ رو به خدا باز بماند رفتند که در دل، دلِ ما عشق نمیرد رفتند که زیبایی این راز بماند... هر کس به دلش شوق خطر هست بیاید هر کس که ندارد دل پرواز، بماند گفتند که اعجاز حسین است شهادت رفتند که این راهِ پُر اعجاز بماند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3825@ShereHeyat
در خیالم شد مجسم عالم شیرین تو روزگار سادۀ‌ تو، حجرۀ رنگین تو چشم بستم تا هجوم اشک را مخفی کنم چشم وا کردم بیاموزم کمی از دین تو درد دین داری و عمری خون دل قوتت شده داغ‌ها جاری‌ست بر پیشانی پرچین تو بی‌تعلق، بی‌ریا، در خاک و خون افتاده‌ای سادگی، آزادگی، افتادگی آیین تو با خودم می‌گویم از این دو چه چیزی برتر است؟ خونِ بر عمامه یا عمامۀ خونین تو؟ می‌رود از سینه‌ات رنج تمام سال‌ها آن زمانی که می‌آید عشق بر بالین تو 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5464@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹روزه یعنی...🔹 ای که از سوز تو پیداست تمنای حسین «روزه یعنی عطش و روضۀ لب‌های حسین» روزه یعنی که به تکبیرة الاحرام سحر قصد قربت کنی از مسجد الاقصای حسین... روزه چون «حر» به کنار آمدن از راه خطاست چشم پوشیدنِ از غیر و تماشای حسین... این «حبیب» است که یک روزه به دست آورده‌ست سندِ دیدن محبوب به امضای حسین روزه یعنی که بخواهی به دعای شب قدر شوق پیوستنِ یک قطره به دریای حسین روزه یعنی که به صحرای بلا، جام به دست آب بردن به سوی خیمۀ گل‌های حسین روزه یعنی که توقف به لب شط فرات اقتدا کردنِ سی روز به سقای حسین وقت افطار شد ای سوخته در آتش دل «روزه یعنی عطش و روضۀ لب‌های حسین» 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3877@ShereHeyat
خوش است لالۀ آغاز سررسید شدن شهید اول صدسالۀ جدید شدن چنان که داد به تو رخصت شهادت را مباد از کرم شاه ناامید شدن چگونه زیسته بودی؟ که قسمتت این شد میان ماه خدا در حرم شهید شدن خودش چه کرب‌وبلایی‌ست، با لب تشنه اسیر خنجر هم‌مسلک یزید شدن گرفتی از حرم عشق عیدی خود را چقدر لحظه شمردی برای عید شدن خوش است پیش نگاه امام جان دادن به زیر سایۀ خورشید روسفید شدن کبوترانه به آغوش آسمان رفتن میان پرتوی از نور ناپدید شدن 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5465@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹بشارت رمضان🔹 دل‌مرده‌ایم و یاد تو جان می‌دهد به ما قلبیم و بودنت ضربان می‌دهد به ما ماه خدا دومرتبه بی‌ماه روی تو دارد بشارت رمضان می‌دهد به ما برگرد! ای که لحظۀ افطار، عاقبت یک روز دست‌های تو نان می‌دهد به ما روزی سه بار غرق غریبی و بی‌کسی‌ست حسی که بی‌تو وقت اذان می‌دهد به ما این ماه، فرصتی‌ست که باز عاشقت شویم ماه خدا دوباره زمان می‌دهد به ما ما میهمان جد تو هستیم «جانْ حسین» نامی که اشک‌های روان می‌دهد به ما... بی‌شک حوالۀ همه امسال کربلاست رزقی که آخر رمضان می‌دهد به ما 📝 🌐 shereheyat.ir/node/307@ShereHeyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای یکه‌سوار شرف، ای مردتر از مرد! بالایی من! روح تو در خاک چه می‌کرد؟ می‌گفت برو، عشق چنین گفت که بشتاب می‌گفت بمان، عقل چنین گفت که برگرد دیروز یکی بودیم با هم، ولی امروز تو نورتر از نوری و من گردتر از گرد یک روز اگر از من و عشق تو بپرسند پیغمبرتان کیست، بگو درد، بگو درد ای سرخ‌تر از سرخ! بخوان سبزتر از سبز آن سوی، درختان همه زردند، همه زرد ای دست و زبان شهدا، هیچ زبانی چون حنجره‌ات داغ مرا تازه نمی‌کرد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1330@ShereHeyat
🔹روایت فتح🔹 جا مانده روی خاک صحرا رد پايت پيچيده در گوش شقايق‌ها صدايت آن‌قدر از هجران ياران سوختی تا اين داغ سنگين کرد از دنيا جدايت دنبال عاشورا دويدی روزها را آخر رسيدی به زمين کربلايت فکه برايت: نردبان آسمان‌ها يک جفت پوتين قديمی: بال‌هايت از سال‌های جنگ مینی منتظر بود تا خويش را روزی بيندازد به پايت چشمت منوّر شد به ديدار شهيدان ديدی خودت را گرم آغوشِ خدايت رفتی ولی فتح‌المبين‌ها هست در پیش مانده پس از تو بر زمين صدها روايت... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3745@ShereHeyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببينيد | حقايقی درباره حضرت خديجه(س) در بيانات رهبرانقلاب ▫️ايشان مظلومه است؛ غريب است 📥 نسخه کامل: farsi.khamenei.ir/video-content?id=36746
علیهاالسلام 🔹ام المؤمنین🔹 بالاتر از بالایی و بالانشینی هرچند با ما خاکیان روی زمینی شایستۀ وصف زبان کردگاری نه درخور توصیف‌های این چنینی حُسن تو محض با پیمبر بودنت نیست قبل از مسلمان بودنت هم بهترینی انگشتر پیروزی دین خدا را تو با بهای جان و اموالت نگینی طرد تو از سمت قریشی‌های مکه باعث نشد یک لحظه هم از پا نِشینی نام تو از لب‌های پیغمبر نیفتاد در هر کجا همراه ختم المرسلینی «مثل فدک نام تو را هم غصب کردند تو بهترین مصداق اُم المؤمنینی» این روزهای آخر عمر خودت را هر روز با یک غصۀ تازه قرینی رخسارۀ تو رنگ رفتن را گرفته احساس تلخ لحظه‌های واپسینی در چشم‌هایت اشک حرف درد دارد انگار از یک قصّۀ دیگر غمینی دلواپس غم‌های بی‌پایان زهرا بعد از فراق رحمةٌ للعالمینی... ای کاش بودی تا در آغوشش بگیری وقتی که آن‌جا گفت: یا فضّه خذینی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/331@ShereHeyat