#نماز_ظهر_عاشورا
#غزل
🔹نماز آخرین🔹
اذان میافکند یکباره در صحرا طنینش را
و بالا میزند مردی دوباره آستینش را
وضو میسازد از خون گلوی خود چه راز است این؟
که میداند گوارایی آب آتشینش را؟
سراپا نیتی دارد به ترک پا و سر آنجا
که میبیند به مرگ خویشتن احیای دینش را
به خون تکبیرةالاحرام میبندد به ظهر عشق
که بسپارد به تیغ کج، قیام راستینش را
خودش هم خوب میداند چه کس در انتظار اوست
چه با احساس میخواند نماز آخرینش را
📝 #مهدی_جهاندار
🌐 shereheyat.ir/node/3249
✅ @ShereHeyat
#نماز_ظهر_عاشورا
#سعید_بن_عبدالله علیهالسلام
#غزل
🔹نماز با شکوه🔹
چه هیبتیست در آیینۀ سجود و قیامت
که آسمان خدا رشک میبرد به مقامت
تمام دغدغهات این شدهست در دل آتش
که ناتمام نماند نمازِ ظهر امامت
چه عاشقانه تنت سجدهگاه تیر و سنان شد
صد آفرین به تو و این همه وفا و مرامت
چه با شکوه نمازی! که با دو رکعت خونین
به گوش عالم و آدم رسیده است پیامت
اگرچه آب به روی تو و امام تو بستند
به جای آب خدا شور عشق ریخت به کامت
به آنچنان درجاتی رسیدهای که شب و روز
فرشتهها همگی بوسه میزنند به نامت
📝 #اصغر_صالحی_قهفرخی
✅ @ShereHeyat
دیدند طراوت یقین را با تو
معنای درست عقل و دین را با تو
خوشبختترین بهشتیان در آن روز
خواندند نماز آخرین را با تو
📝 #محمدجواد_محبّت
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#شهیدان_کربلا
#رباعی
🔹هفتاد و دو آیه🔹
هفتاد و دو آیه تابناک افتادهست
هفتاد و دو لاله سینهچاک افتادهست
ای ماه بگو ستارهها شرم کنند
هفتاد و دو خورشید به خاک افتادهست
در سینۀ کربلا که چون گل پاک است
هفتاد و دو خورشید نهان در خاک است
هفتاد و دو خورشید که هر خورشیدی
روشنگر منظومهای از افلاک است
هر جا که صلای «لا و الّا» زدهاند
هفتاد و دو لاله خیمه آنجا زدهاند
«یاران کلیم» اگر گذشتند از نیل
«اصحاب حسین» دل به دریا زدهاند
هفتاد و دو مُهرِ تربت پاک اینجاست
از بهر تیمّم شما،خاک اینجاست
ای تشنه، بخوان سورۀ کوثر زیرا
هفتاد و دو آیۀ عطشناک اینجاست
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/1227
✅ @ShereHeyat
#شهیدان_کربلا
#غزل
🔹نظرگاه شهادت🔹
قد برافرازید! یک عالم شقاوت پیش روست
پرده بردارید! صد آیینه حیرت پیش روست
ای حسینی مشربان! در معبد آزادگی
تا نماز آرید، محراب عبادت پیش روست
عقل مینالد: حریفان، تیغ در خون شستهاند
عشق میغرد: نظرگاه شهادت پیش روست
عقل میگوید که: بال خسته را پرواز نیست
عشق میبالد که: اوجی بینهایت پیش روست
دوستی را پاس میدارم که در هُرم عطش
سایهساری در گذرگاه محبت پیش روست
سبز میمانم که در حال و هوای رُستنم
تشنه میرویم، که باران طراوت پیش روست
ای تمام مهربانی در نگاهت یا حسین!
با تو باید آشنا بودن که غربت پیش روست
📝 #جعفر_رسولزاده
🌐 shereheyat.ir/node/3248
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#شهیدان_کربلا
#غزل
🔹چه میشود اینبار...🔹
به یاری تو به میدان کارزار نیاید
جماعتی که به رزق حلال، بار نیاید
اگر چه تشنۀ یاری، امید و بیم نداری
اگر هزار بیاید وگر هزار نیاید
هزار بار شنیدیم، ذوالجناح تو آمد
ولی چه می شود اینبار، بیسوار نیاید
مباد آنکه بیاید عطش به کشتن طفلان
مباد آنکه عمویی سرقرار نیاید
بدا به آتش اگر راه خیمۀ تو بگیرد
بدا به آب اگر با لبت کنار نیاید
خدا کند که بمیریم و باز آخر مقتل
سهشعبه جانب آن طفل شیرخوار نیاید
خدا کند که بمیریم و باز زینب کبری
به سوی مقتل تو از دل غبار نیاید
بس است درد یتیمی، بس است رنج اسیری
کنار قافله، ای کاش نیزهدار نیاید
📝 #میلاد_عرفانپور
🌐 shereheyat.ir/node/3532
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#شهیدان_کربلا
#غزل
🔹من الغريب الی الحبیب🔹
مِن الغریب نوشتی إلی الحبیب سلامی
حبیب رفت به میدان چه رفتنی چه قیامی
سحر نسیم گذشت از سر مزار شهیدان
هنوز در پی بویی که میرسد به مشامی
یکی حسین امیرش شد و چه خوب امیری
یکی حسین امامش شد و چه خوب امامی
یکی بدون زره مرگ را گرفت در آغوش
یکی نماز تو را شد سپر بدون کلامی
یکی سیاه ولی روسپید؛ چون تو گرفتی
سر غلام به دامان خود چه حسن ختامی
یکی علی شد و اکبر شد و چه ماه منیری
یکی عمو شد و سقّا شد و چه ماه تمامی
به روی نیزه و در باد، گیسوان پریشان
چنان شدند که باقی نماند کوفه و شامی
دلم به حسرت یا لیتنا رسید و نگاهم
به سردر حرم افتاد، اُدخلوا بِسلامی...
📝 #مهدی_جهاندار
🌐 shereheyat.ir/node/682
✅ @ShereHeyat
فردا که بر فراز نِی افتد گذارمان
حیرتفزای طور شود جلوهزارمان
فردا که کهکشان تجلّیست، نیزهها
گَردش کند زمین و زمان بر مدارمان
فردا که روزِ سرخِ عروج من و شماست
بر روی نیزههاست قرار و مدارمان
فردا که سرفرازی ما را رقم زنند
خورشید و ماه میشود اخترشمارمان
فردا که روز عرضۀ عشق و شهادت است
حیرت کنند، عالم و آدم ز کارمان
فردا که از تبار تبر زخم مانْد و داغ
غیرت، شقایقی بُوَد از لالهزارمان
فرداست روز وعدۀ دیدار و دیدنیست
بر نیزهها، تجلّی پروردگارمان
منظومۀ بلند شهادت، سرودنیست
فردا که عشق، خیمه زند در کنارمان...
در ما عیان جمال خدا جلوه میکند
چشمی کجاست تا شود آیینهدارمان؟
رنگِ پریدهایست به چشم سپهر، مِهر
وقتی سپیده میدمد از شام تارمان...
ما هر چه داشتیم، به پای تو ریختیم
ای عشق! ای تمامی دار و ندارمان!
چشم امید ماست به فردای دوردست
بر تکسوار مانده به جا از تبارمان
📝 #محمدعلی_مجاهدی
🌐 shereheyat.ir/node/4101
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹الهی...🔹
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
نه تنها سر، برایت بلكه از سر بهتر آوردم
پی ابقایِ قَد قامَت، به ظهر روز عاشورا
برای گفتن اللّهاكبر، اكبر آوردم...
علی را در غدیر خم، نبی بگرفت روی دست
ولی من روی دست خود، علی اصغر آوردم
اگر با كشتن من دین تو جاوید میگردد
برای خنجر شمر ستمگر، حنجر آوردم
برای آنكه قرآنت نگردد پایمال خصم
برای سُمّ مركبها، خدایا پیكر آوردم
علی، انگشتر خود را به سائل داد اما من
برای ساربان انگشت با انگشتر آوردم...
من «ژولیده» میگویم، حسین بن علی گفتا:
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
📝 #ژوليده_نيشابوری
🌐 shereheyat.ir/node/871
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#مثنوی
🔹زخم عطش🔹
سلام، آیۀ جاری صدای عطشانت
سلام، رود خروشانِ نور، چشمانت...
سلام نام غریبت همیشه حزنآور
سلام خون خداوند، روح پیغمبر
فرود آمده بودی که عشق برخیزد
چکید خون نجیبت که شور انگیزد
تپید جسم تو در خون که رود باقی ماند
برید دشنه گلویت، سرود باقی ماند...
به شوق درکِ تو، شمشیر دست و پا میزد
به بانگِ العطش، آتش به خیمهها میزد
شبِ غلیظِ زمین را شکست چشمانت
خمیده کرد فلک را ستارهبارانت
خدای من، چه شکوهی، چه اقتداری داشت
چه وسعتی، چه حضوری، چه برگ و باری داشت...
رسیده بود و خدا چید سیب گلگونش
رسیده بود و زمین بود تشنۀ خونش...
فرات، تشنه گذشت و خجل به دریا زد
ندید... هر که تو را دید، دل به دریا زد
فرات تشنه گذشت و شهید جاری بود
چقدر زخم عطش بر فرات کاری بود
هنوز هق هق گریهست در گلوی فرات
که در حضور خدا رفت آبروی فرات...
نخواه تشنه بمیرم، نمی نگاهم کن
بگو که راه کدام است، سر به راهم کن
📝 #قربان_ولیئی
🌐 shereheyat.ir/node/4142
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹عطر سیب🔹
بادها عطر خوش سیب تنش را بردند
سوختند و خبر سوختنش را بردند
نیزهها بر عطشش قهقهه سر میدادند
زخمها لالۀ باغ بدنش را بردند
دشنهها دور و بر پیکر او حلقه زدند
حلقهها نقش عقیق یمنش را بردند...
بادها سینهزنان زودتر از خواهر او
تا مدینه خبر آمدنش را بردند
یوسف آهسته بگویید، نمیرد یعقوب
گرگها یوسف گلپیرهنش را بردند
📝 #سیدرضا_جعفری
🌐 shereheyat.ir/node/4180
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹جمع مُکسّر🔹
لبتشنهای و یادِ لب خشک اصغری
آن داغ دیگریست و این داغ دیگری
گاهی زره به تن به علی میشوی شبیه
گاهی عبا به دوش شبیه پیمبری
گفتند کوفیان به تو از هر دری سخن
واشد به دردهای تو از هر سخن دری
با صد هزار جلوه برون آمدی... دریغ
با صد هزار دیده ندیدند برتری
تنهایی تو بیشتر از پیش واضح است
حالا که در میان شلوغی لشکری...
شمشیر میکشی... چه شکوهی، چه هیبتی
تکبیر میکشند... چه الله اکبری
یاران بی بدیل، عجب جمع سالمی
اعضای چاک چاک، چه جمعِ مُکَسّری
آنها که روی دستِ محمد ندیدهاند
بر نیزه دیدهاند که از هر نظر سری...
📝 #محمدحسین_ملکیان
🌐 shereheyat.ir/node/862
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹لا یوم کیومک اباعبدالله🔹
حملههای موج دیدم، لشکرت آمد به یادم
کشتی صدپاره دیدم، پیکرت آمد به یادم
باد تنها بود، اما خار و خسها را عقب زد
تاختنهای علیِ اکبرت آمد به یادم
بحث عقل و عشق شد، هر کس بیانی، داستانی
من ترکهای لب آبآورت آمد به یادم
«لَن تَنالُوا البِرَّ حَتّی تُنفِقُوا مِمّا تُحِبُّون»
لحظههای سرخ بعد از اصغرت آمد به یادم
جویباری بر شکوه کوه مستحکم میافزود
اشکهای از رجز محکمترت آمد به یادم
گفت سعدی دیده با چشم خودش میرفت جانش
من وداع آخرت با خواهرت آمد به یادم
باغبان با طفل گفت: این سیب! دیگر شاخه نشکن!
قصهٔ انگشتت و انگشترت آمد به یادم
روضهخوان میگفت: یا مهدی! محبان تو هستیم
از محبان آنچه آمد بر سرت آمد به یادم...
📝 #علی_کریمان
🌐 shereheyat.ir/node/890
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹لا یبایع مثله🔹
با زخمهای تازه گل انداخت پیکرش
تسلیم شد قضا و قدر در برابرش
مردی که عاشقانهترین داغ را نوشت
از بس شکوه داشته لبخند آخرش
میخواست نور تازه بپاشد در آسمان
مردی که آفتاب، شد آن روز منبرش
میگفت «لا یبایع مثله» نه با زبان
با لحن قطره قطرۀ خون، زیر حنجرش
او جانماز سرخ زمین را که باز کرد
هفت آسمان رسید به الله اکبرش
تنها گواه زلف پریشان او، نسیم
حرفی نزد، از اینکه چه شد روی نی سرش
تنها بسنده کرد به یک جمله بعد از آن
سر بسته بود روضه که «ای وای خواهرش»
📝 #علی_گلی_حسینآبادی
🌐 shereheyat.ir/node/5690
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹شرح اشارات🔹
بر فرض از دلیل و از اثبات بگذریم
قرآن تویی، چگونه از آیات بگذریم؟
روشنترین دلیل، همین اشک جاری است
گیرم که از متون و عبارات بگذریم
ما را نبود تاب تماشا، عجیب نیست
از صفحههای مقتل اگر مات بگذریم
تفصیل بند بندِ مصیبت نمیکنیم
انگشترت...، ز شرحِ اشارات بگذریم
یک خط برای روضۀ گودال کافی است:
زینب چه دید وقت ملاقات؟ بگذریم
ما تیغِ غیرتیم که از هرچه بگذریم
از انتقامِ خون تو هیهات بگذریم
📝 #سیدمحمدمهدی_شفیعی
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹جوشن کبیر🔹
هنوز داشت نفس میکشید؛ دیر نبود
مگر که جرعۀ آبی در آن کویر نبود
هزار و نهصد و پنجاه سال میگریم
بر آن تنی که پذیرای جای تیر نبود
دو چشم بیرمقش سورۀ دخان میخواند
به تن چه داشت؟ به جز جوشن کبیر نبود..
رسید طالب پیراهنی؛ دریغ نکرد
رسید سائل انگشتری؛ فقیر نبود
نمیسرود چنان و نمینوشت چنین
اگر که شاعر این قصّه ناگزیر نبود
شهید معرکه غسل و کفن نمیخواهد
ولی سزای تنش تکّهای حصیر نبود
📝 #محمد_بهشتی
🌐 shereheyat.ir/node/5651
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹هزار حنجره فریاد🔹
هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
به دست عزمِ بلندش شکست پایِ درنگ
اگر چه فاجعهای تلخ روبهرویش بود
میان او و شهادت چه انس و الفت بود
که مرگ سرخ هماره به جستجویش بود
چگونه شرم نکرد از گلوی او خنجر
که بوسهگاه رسول خدا گلویش بود
رسید وقت نماز و در آن حماسۀ ظهر
هزار زخمِ تنش جاریِ وضویش بود
سخن به زاری و ذلت نگفت با دشمن
که خصم در عجب از همت نکویش بود
اگر چه از عطش آن روح کربلا میسوخت
فرات تشنهترین قطرۀ سبویش بود
سرم فدای لب خشک آن گل یاسین
اگر چه تشنگیاش اوج آبرویش بود...
📝 #محمدعلی_سالاری
🌐 shereheyat.ir/node/4188
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹سورۀ کهف🔹
گودال قتلگاه است، یا این که باغ سیب است؟
این بوی آشنایی از تربت حبیب است...
نهجالفصاحه در خون، نهجالبلاغه در اشک
جبریل پرشکسته، بر خاکها عجیب است
قصد نماز دارد، خورشید خونگرفته
وقتی رسول اکرم بر نیزهها خطیب است
قد قامتالصلاتش صد اوج در فراز است
حی علیالفلاحش صد موج در نشیب است
در این حرای زخمی، پیچیده سورۀ کهف
لحنش چه دلنشین و صوتش چه دلفریب است...
ششگوشۀ مراد است این عرش خاکخورده
هرکس نیامد اینجا، از عشق بینصیب است
احساس استجابت، در این حریم جاریست
اینجا یکی مجاب و آن دیگری مجیب است
در این محیط زخمی در این فضای مجروح
هر کس نفس کشیده عمریست بیشکیب است
📝 #ایوب_پرندآور
🌐 shereheyat.ir/node/3197
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹مصباح الهُدی🔹
به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد
که داغش تا قیامت آتشی در جان ما باشد
سری گردن کشید از مرگ، قدر نیزهای روزی
که نامش آفتابِ جان سرگردان ما باشد
لبش بر نیزه قرآن خواند تا ثقلین جمع آیند
لبش بر نیزه قرآن خواند تا قرآن ما باشد
چراغ چشمهایش زیر نعل اسبها میسوخت
که مصباح الهدایِ دیدهٔ حیران ما باشد...
کنون ننگ است ما را تا به محشر، مرگ در بستر
حسین آمد به سوی کوفه تا مهمان ما باشد
📝 #علی_محمد_مؤدب
🌐 shereheyat.ir/node/886
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹نام تو تکراری نیست🔹
مصحف نوری و در واژه و معنا تازه
وحی آیات تو هر لحظه و هرجا تازه
هرچه تکرار شود، نام تو تکراری نیست
ما و شیرینی این شورِ سراپا تازه
و جهان داغ تو را تازه نگهداشته است
نه! نگهداشته داغ تو جهان را تازه
موج در موج به سر میزند و میگرید
مانده داغ لب تو بر دل دریا تازه
آه ای تشنۀ افتاده به هامون، زخمی
آه ای زخم تو در غربتِ صحرا تازه
تازه میخواست کمی معرکه آرام شود
نعلها تازه شد و داغ دل ما تازه
کاروان رفت به مهمانی کوفه که در آن
کوچه در کوچه شود غربت مولا تازه
کاروان رفت به مهمانی شام، آه از شام
زخمها کهنه ولی زخم زبانها تازه
کاروان رفت ولی راه تو در عالم ماند
با شکوه قدم زینب کبری تازه
اربعین است و قدم در قدم اعجاز غمت
پر طپش، گرم، پرآوازه، شکوفا، تازه
ای که امروزِ جهان مات شکوه تو شدهست
مانده غوغای تو در جلوۀ فردا تازه
تا که غم هست و حرم هست و علم هست و قلم
جلوۀ توست در آیینۀ دنیا تازه
📝 #سیدمحمدجواد_شرافت
🌐 shereheyat.ir/node/4824
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹تنهای تنهای تنها🔹
این کیست تنهای تنها ماندهست بین سواران
محکمتر از کوهساران جاریتر از جویباران
آه از غم واژههایش، از غربت آشنایش
مانده طنین صدایش، در خاطر روزگاران:
«ای مسلم! ای هانی! ای حرّ! تنهاییام را ببینید
آیا مرا یاوری نیست؟ پاسخ بگویید یاران!
ای یکهتازان میدان ای شیرمردان خالص
رفتید و ماتم گرفتند در خیمهها بیقراران»
فریاد تنهایی او پیچید و... بر خاک جنبید،
لبهای لبیکگویان تنهای چابکسواران
گرد و غباری به پا خاست آن مرد را دوره کردند
شمشیرزنها از این سو، از آن طرف نیزهداران
در خیمهها چشمهایی مانده به راه سواری
نومید یا رب مبادا چشمان امیدواران
📝 #سیدعلیرضا_شفیعی
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#عاشورا
#غزل
🔹پیراهن مهتاب🔹
یک دشت پر از عطر خوش پیرهن توست
باور کنم این باغ گل سرخ، تن توست؟!
هی پلک زدم، زنده شد آن لحظه برایم
این چشم، پر از صحنۀ پرپر شدن توست
باید بروم سر به بیابان بگذارم
امروز که هر گوشۀ صحرا وطن توست
هفتاد و دو خورشید که افتاده بر این خاک
هفتاد و دو زخمی که نشان از بدن توست...
ای سورۀ شمسی که بر این خاک، غریبی
پیراهن مهتاب از امشب کفن توست
📝 #فائزه_زرافشان
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#شهیدان_کربلا
فرازی از یک #ترجیع_بند
🔹أوصیکَ بِهذا الغریب🔹
باز شب جمعه و موکب نعم الحبیب
نام تو بردم وزید از نفسم بوی سیب
شور به پا کرده در هیأت انصار عشق
روضۀ هل من معین، نالۀ أمن یجیب
عشق، نفسگیر شد سینهزنت پیر شد
زود بیا - دیر شد - بر سر نعش حبیب
مهلت ما سررسید لحظۀ آخر رسید
تا نفسی مانده أوصیکَ بِهذا الغریب
«گر بشکافی هنوز خاک شهیدان عشق»
میشنوی نوحهای در غم شیب الخضیب:
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
آتش عشق است و نیست حرفِ صغیر و کبیر
در طلبت هستیام سوخت أَجِر یا مُجیر
پیر و جوان میرسند سینهزنان میرسند
به کربلا با دَمِ «ای که به عشقت اسیر...»
شور جوانیست این، سوز نهانیست این
تپیده در خاک و خون به پای نعم الامیر
راز رشید من است کاش شهیدت شود
شیر من از کودکی با غم تو خورده شیر
رفت گلم؛ والسلام سایۀ تو مستدام
ای دل من در خیام شورِ دمادم بگیر:
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
خستهام از این قفس ناله زنم در قنوت
أغثنی یا مُخرِجَ یونُسَ مِن بطنِ حوت
یار، مرا میخرد دل ز قفس میپرد
عشق، مرا میبرد تا ملکوت از قنوت
عمر من از کودکی سر شده با این امید
میشوم آیا شهید؟ با تو و در پیش روت؟
قصۀ ما تازه نیست... این زره اندازه نیست...
کاش بلندم کند دست تو بعد از سقوط
ذکر مصیبات یار خاصه دمِ احتضار
میدهدم شستشو به جای غسل و هنوط
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
نور خدا را ببین در سحرِ کوه طور
سوز مناجات کیست؟ یَبعثُ مَن فی القبور
گرم نماز شباند دلخوشی زینباند
محفل یاران عشق هیأت اصحاب نور
دشت، سراسر سکوت وجه خدا در قنوت
إنَّ لک فی النهار... آه از آن نفخ صور
ناشئةُالیل هم تشنۀ ترتیل توست
إنَّ لک فی النهار... آه که یوم النّشور...
إنَّ لک فی النهار... رأس تو بر روی نی
إنَّ لک فی النهار... رأس تو کنج تنور
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
عرش خدا ولوله ارض و سما در قیام
«وای حسین کشته شد» روضه همین والسلام
ماه محرم کجاست؟ صاحب این دم کجاست؟
سینهزنان را ببین در عطش انتقام
روضه به آخر رسید گریه ولی ناتمام
نالۀ جانسوز کیست از حرمت صبح و شام؟
و أهلُکَ کالعَبید و صُفِّدوا فی الحدید
باید از اینجا به بعد روضه بخواند امام
«تا تو شدی کشته ما بیسر و سامان شدیم»
غلغله شد در حرم ولوله شد در خیام
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
اول دلتنگی است تازه شب آخری
چه کردی ای روضهخوان چه کردی ای منبری
«ای که به عشقت دچار»... «عجب گلی روزگار»...
بر لب ما سالهاست که میکند دلبری
«عشرت عالم فروخت» هر که دمی دید سوخت
رأس تو را در تنور خونی و خاکستری
«جان یارالی جان حسین حامی قرآن حسین»
میکُشدم داغ تو... خاصه اگر آذری...
با تو اگر سرنوشت برد مرا در بهشت
باز بسوزاندم این دو دمِ کوثری:
«آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک
نهادی ای تشنه لب صورت خود را به خاک»
📝 #حسن_بیاتانی
🌐 shereheyat.ir/node/1612
✅ @ShereHeyat
#امام_عصر علیهالسلام
#انتظار_و_عاشورا
#غزل
🔹السَّلَامُ عَلَى الْخَدِّ التَّرِيب🔹
غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش
تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش
شبیه ابر بهاری هوای ناحیه را
پر از ترنم غم کرده اشک سوزانش
سلام کرد به جدّش... سلامی از سر صدق
سلام آن که کند جان فدای جانانش
سلام کرد بر آن گونههای خاکآلود
بر آن تنی که نمودند نیزه بارانش
سلام کرد بر آن بوسهگاه نورانی
سلام آن که کند جان خویش قربانش
سلام آن که دلش زخمی مصیبتهاست
سلام آن که اگر بود کربلا، جانش،
میان طف، سپر نیزه و سنان میکرد
و میسپرد به شمشیرها گریبانش...
سلام آن که اگر نینوا حضور نداشت
علیالدوام شده نالۀ فراوانش
سلام آن که سرازیر میشود هر روز
به جای اشک روان، سیل خون ز چشمانش...
📝 #مریم_سقلاطونی
🌐 shereheyat.ir/node/692
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#انتظار_و_عاشورا
#غزل_مثنوی
🔹انتظار🔹
دوباره پیرهن از اشک و آه میپوشم
به یاد ماتم سرخت، سیاه میپوشم
دوباره همدم سوز و گداز میگردم
به سوی کعبۀ راز تو باز میگردم
خطی ز خطّ قیام تو باز میخوانم
اذان زخم تنت را نماز میخوانم
بر آن مصیبت عُظمی گریستن باید
به راه مرگ عظیم تو زیستن باید
به خون خویش نوشتی که مرگم آیین است
هنوز از خط خون تو خاک خونین است
هنوز از دل گودال میزنی فریاد
که آی اهل زمین! راه آسمان این است
از آن غروب که خورشید پشت کوه شکست
هنوز بهر دعای تو گرم آمین است
هنوز آنکه غمت را غریب میگرید
دل گرفتۀ این آسمان غمگین است
دلم گرفته ز داغت نشان اشکم را
ببین روان شده این کاروان اشکم را
بخوان که میگذرد از میان خون راهت
دوباره کرب و بلا و آن «اعوذ باللهت»
دوباره کرب و بلا، صبر در پریشانی
نبرد جبهۀ سنگ و سپاه پیشانی
دوباره سوز دلی از دو دیده میجوشد
اذان خون ز گلوی بریده میجوشد
ببین نماز غمت را نشسته میخوانم
دوباره در سفرم، دلشکسته میخوانم...
ببین که باد به یاد تو دربه در مانده
ز خشکی لب تو چشم آب تر مانده
هنوز خیمه در آن انتظار میسوزد
میان آتش عشقی که شعلهور مانده...
تو در غبار سواران روبه رو دیدی
اسیر هلهله، بغضی که پشت سر مانده
ندای جان و تنت بین دشمنان این بود
فدای دوست رگ و پوستی اگر مانده!
به زیر ضربۀ شمشیر، خُود با خود گفت:
که تیر آه یتیمان چه بیاثر مانده!
سپر ز دست تو ای دست حق! ز شرم افتاد
چو دید زخم تو را نیزه، خون جگر مانده
صدای نور تو را از قفای خون نشنید
سکوت ظلمت آن قوم کور و کر مانده
همین که بر شب صحرا نگاه ماه افتاد
همین که لرزه بر اندام قتلگاه افتاد
کویر غمزده آن جسم پاک را بوسید
و ماه خم شد و آنگاه خاک را بوسید
شنید گوش زمان نینوای نایت را
گلوی خشک زمین گفت ردّ پایت را
کسی صباح و مسا از «قتیل» میخواند
برای قافلهها «الرحیل» میخواند
کسی درفش قیامی بزرگ بر دوشش
و همنوای نوایت خروش چاووشش
کسی که گفته «بلی» با تو«لا» و «الّا» را
زند به سرخیِ دیروز رنگ فردا را...
کسی که کرب وبلا را به خون و آتش دید
کشد به آتش و خون، دین اهل دنیا را
یگانه وارث میراث نینوا آرد
به جنگ ظلم زمین، عدل آسمانها را...
📝 #مجتبی_احمدی
🌐 shereheyat.ir/node/2441
✅ @ShereHeyat