eitaa logo
شعر هیأت
9.2هزار دنبال‌کننده
892 عکس
162 ویدیو
12 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹یا رضا🔹 از عمق چشم‌های زلالت به ما بگو از آن دو رود تا به ابد بی‌ریا بگو ای ماه با تبسم باران وضو بگیر هم‌ناله با نسیم بخوان ربنا بگو حالا که مقتدای هزاران ستاره‌ای در گوش آسمان و زمین از خدا بگو پرواز کن نفس به نفس با فرشته‌ها لبخند باش و یکسره «قالوا بلی» بگو در سینه‌های ما نفسی تازه‌تر بکش ای نبض ما دوباره بزن «یا رضا» بگو ای حس با شکوه غریبانه پر زده پلکی بزن از آن شب پرماجرا بگو با بند بند پیکر آتش گرفته‌ات از خیمه‌های سوختۀ کربلا بگو گودال را ورق بزن و روضه‌ای بخوان حالا برای فاطمه از بوریا بگو 📝 @ShereHeyat
🔹مهربان‌ترین🔹 صبح آمد و شب نگرانی سحر نشد یلدای دوری تو دریغا به سر نشد از هر کرانه تیر دعایی روانه بود از این میانه آه یکی کارگر نشد از ما چرا گرفت دلت مهربان‌ترین بر ما دوباره ماه چرا جلوه‌گر نشد در آتش فراق، دویدن به دشت و کوه  دردا حریف تاب و تب این جگر نشد.. لبخند تو که دلخوشی ماست از جهان باشد برای روز قیامت اگر نشد چون من نفس نداشت قلم در غمت دریغ می‌خواست تا که گریه کند بیشتر نشد 📝 @ShereHeyat
🔹شهیدانه🔹 عبادت قبول و شهادت مبارک مبارک تو را این سعادت؛ مبارک شهیدانه ماندی، شهیدانه رفتی تو ای ناتمام! امتدادت مبارک شهادت اگر ابتدای شهود است چنین مردنی چون ولادت مبارک مبادا که عادت شود زنده بودن شهیدا! تو را خرقِ عادت مبارک سیاست مبارک شد از راه و رسمت به دوشت ردای سیادت مبارک به خدمت کمر بسته‌ای؛ خسته‌ای؟ نه خداقوت! اجر جهادت مبارک شهیدا! سعیدا! امیدا! مریدا! رسیدی به کام مرادت؛ مبارک خوشا نام و یادی که ماند از تو با ما که نامت عزیز است و یادت مبارک 📝 @ShereHeyat
🔹شهادت‌نامه🔹 ای با خلائق روز و شب هم‌درد سیّد آخر خدا هم انتخابت کرد سیّد داغت عیان در اشک دانه‌دانۀ ماست هجران تو باری گران بر شانۀ ماست تلفیق کردی خادمی را با ریاست یعنی دیانت داشتی عین سیاست استان به استان رفته‌ای با سخت‌کوشی دیگر به پایان آمده خانه‌به‌دوشی ای سیّدابراهیم، همت داشتی تو با سعی خود در هر قدم گل کاشتی تو دیگر پس از این، خواب راحت کن رئیسی راحت شدی، خوب استراحت کن رئیسی اما تو مردم‌داری‌ و بیداری امروز چون اشک، جا در چشم مردم داری امروز.. گفتی که زیر سایۀ شمس‌الشموسم گفتی به عالم خادم سلطان طوسم این هشت گل، دسته‌گلی از مردم ما با عشق تقدیم امام هشتم ما اینان که هم‌تعداد درهای بهشتند با خون شهادت‌نامۀ خود را نوشتند این هشت تن از نور تقوا جامه دارند مهر رضا را در شهادت‌نامه دارند وقت سفر دیدند امامان را یکایک «قِیلَ ادخُلِ الجَنَّة» شنیدند از ملایک این هشت گل دلدادگان هشت و چارند نیمی از اینان سیّد والاتبارند اینان که درس از مکتب‌الزهرا گرفتند سرمشق از منشور عاشورا گرفتند وقتی حساب کار با «رب الکریم» است فیض شهادت «ذلک الفوز العظیم» است یک‌سو قلوب مردم از دنبال آمد یک‌سو امام هشتم استقبال آمد راز «فَاِنَ العِزّةَ لِلّه» اینجاست هم اول و هم آخر این راه اینجاست این افتخار این عزت دائم مبارک فیض شهادت بر تو ای خادم مبارک دیدی که ملت، ملتی دردآشنایند گفتی که این مردم عزیزان خدایند در عین مردم‌داری‌ات، دشمن‌ستیزی در چشم آقایت، رئیسی عزیزی در راه خدمت خستگی نشناختی تو با مردمت دل بردی و دل باختی تو با مؤمنین عمری برادروار بودی اما «اشداء علی الکفار» بودی کشتی‌ات از طوفان کنار ساحل آمد در جنت اوقات فراغت حاصل آمد اجرت به قرآن «نِعمَ اَجرُ العامِلین» است اجر جهاد فی سبیل الله این است تو رنج‌ها از جور نااهلان کشیدی زخم زبان و طعنه و بهتان شنیدی این غربت و مظلومی‌ات در راه دین بود اشکت ولی وقف امیرالمؤمنین بود با شادی ملت فقط مسرور بودی تو در حقیقت خادم جمهور بودی عمر گرانقدر تو شد وقف فقیران بی‌وقفه کوشیدی به آبادی ایران گفتی امید اهل‌بیت این سرزمین است ایران ما ملک امیرالمؤمنین است در «سیّدابراهیم» صد حرف نگفته‌ست در ابجد این نام، اسراری نهفته‌ست نهج‌البلاغه این زمان لب باز کرده از سیصد و سی و سه، کشف راز کرده این حکمت از نور امیرالمؤمنین است اینجا سخن از مؤمنان راستین است هم «بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ» تعریف آن‌هاست هم «حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ» توصیف آن‌هاست صادق، مقاوم، مقتدر، صابر، مجاهد مخلص، امین، مشغول، شاکر، عبد، زاهد بر گفتۀ مولای خود مصداق بودی الگوی تقوا، اسوۀ اخلاق بودی باز آمدی در سایۀ خورشید هشتم در روز سوم، ماه سوم، سال سوم ما فتح خرمشهرها در پیش داریم تا سجده بر بیت‌المقدس بی‌قراریم دنیا نگاهش بر حضور ماست امروز هر انتخاب ما جهان‌آراست امروز وقتی تبر در دست ابراهیم باقی‌ست یعنی به قلب بت‌پرستان، بیم باقی‌ست اکنون که اشک ما روانه از دو عین است در سینۀ ما سوز «فَابکِ لِلحُسین» است هرچند یک شب بر زمین ماندند پرپر اجساد این گل‌ها شناسایی شد آخر باید به جای اشک، خون دل فشانیم قدری به مقتل از دل زینب بخوانیم یارب «گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را» یارب «به هر گل می‌رسم می‌بویم او را» 📝 @ShereHeyat
🔹به کدامین گناه؟🔹 چگونه رنج زمین را زمان نمی‌بیند؟ چگونه این همه خون را جهان نمی‌بیند؟ چرا نمی‌شنود رعد و برق ایمان را؟ صدای عشق به اقصی کشانده طوفان را قیامتی شده برپا چرا نمی‌پرسند؟ از این تقابل خونین که می‌شود خرسند؟ چقدر کودک و زن بی‌پناه کشته شدند! به راستی به کدامین گناه کشته شدند؟ جهان و عافیتش ارزنی نمی‌ارزد به این‌که کودکی از هول مرگ می‌لرزد منادیان حقوق بشر نمی‌شنوند به حجتی که تمام است اگر نمی‌شنوند زمان، زمان رسیدن به داد مظلوم است - شکست ظلم - خدا وعده داده، محتوم است یکی بیاید و مرهم شود فلسطین را به سُرب پر کند این گوش‌های سنگین را به دست قهر ببندد درِ سیاست را به سنگ خشم بکوبد سرِ سیاست را سیاستی که به جز نیش مار و کژدم نیست سیاستی که به نفع حقوق مردم نیست سیاستی که به اشغالگر امان داده‌ست به این نژاد پراکنده سازمان داده‌ست سیاستی که اگر بوده حق، به جانب تو، ربوده حقِ تو را با فریب حقِ وتو سیاستی که چنان غرق در مرض شده است که جای ظالم و مظلوم هم عوض شده است سیاستی که در آن روزن امیدی نیست به دست هیچ زبان‌بسته‌ای کلیدی نیست.. سیاستی که ندارد دیانت، آلوده‌ست مگر نه این که، همین بوده تا جهان بوده‌ست همیشه راه رسیدن به حق، سیاسی نیست که گاه، چاره به جز حمله‌ای حماسی نیست نشان عشق و جنون بی‌نشانه رفتن‌هاست میان آتش و خون عاشقانه رفتن‌هاست کنون که قرعه به نام حماس افتاده‌ست به جان اهل سیاست هراس افتاده‌ست یکی برآمده بر بام خون علم بزند بساط این همه تزویر را به هم بزند چنان کند که جهان بشنود فلسطین را به چشم صدق ببیند صلابت دین را قسم به اَشهدِ آن کودک سرا پا آه که گفت: «اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلا الله» حرم که سوخت کسی محترم نخواهد ماند چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند 📝 @ShereHeyat
ای عمر تو در خدمت اسلام، تمام همسایهٔ دیوار به دیوارِ امام! آنان که به پابوسِ رضا می‌آیند گویند سلام بر تو، در «دارِ سلام» 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹تسبیح کائنات🔹 دلا بکوش که با عشق آشنات کنند چو عاشقان به غم دوست مبتلات کنند همیشه دست دعا سوی آسمان بردار که در زمین خراسان ز غم رهات کنند دعا کن ای دل مسکین! که چون کبوترها سفیر نامه‌برِ روضۀ رضات کنند ستارگان همه شب در طواف این خورشید نظر به سجده و تسبیح کائنات کنند صف نماز ببندند آهوان در دشت سحر، که گوش به «قَد قامتِ الصلوة» کنند اگر به حرمت این قبله آشنا باشند مجاوران حرم، ترک سیئات کنند تو چون حباب فراموش می‌کنی خود را به جرعه‌نوشی این بزم اگر صدات کنند اگر چو آینه‌های حرم، شکسته‌دلی فرشتگان مقرّب همه دعات کنند حوالۀ دل ما را نوشته‌اند اینجا مباد آن‌که به‌جای دگر برات کنند چو گردباد، در این شهر دربه‌در گردی خدانکرده از این در اگر جدات کنند غبارروبی این روضه اشک می‌خواهد برو که چشم تو را چشمۀ فرات کنند کنار پنجره‌اش آب می‌شود فولاد خدا کند به دل ما هم التفات کنند به عشق حضرت شمس الشموس باز «شفق» بخوان قصیده که چاووش کربلات کنند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3397@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹ابر عنایت🔹 در گوشه‌ای ز صحن تو قلبم نشسته است دل، طوقِ الفتی به ضریح تو بسته است چون دشت‌های تشنه در این آستان قدس در انتظار ابر عنایت نشسته است چون ذره بر ضریح خود ای روح آفتاب! ما را قبول کن که دل ما شکسته است فوج کبوتران تو آموخت عشق را پرواز نور در حرمت دسته دسته است دریاب روح خستۀ ما را که مثل اشک دیگر امید ما ز دو عالم گسسته است می‌آید از تراکم عالم به این دیار قلبی که از تزاحم اندوه خسته است 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1519@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹ترنم نقاره‌خانه🔹 هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد از بس بر آستان تو روی ادب نهاد خورشید را غبار رهت سرفراز کرد مردم، نیازمند بهشت‌اند و شاد از آن ما را غم تو از دو جهان بی‌نیاز کرد از معجز ترنّم نقّاره‌خانه‌ات ساز شکستۀ دل ما نغمه ساز کرد... هر کس که رنجه کرد به راه تو یک دو گام لطف تواش هزار قدم پیشواز کرد کوتاه کرد راه خود و «رستگار» شد دست طلب به سوی تو هر کس دراز کرد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3781@ShereHeyat
همچون نسیم صبح و سحرگاه می‌رود هرکس میان صحن حرم راه می‌رود از هرچه غصه دارد و غم، می‌شود رها هر سائلی به خدمت این شاه می‌رود وقتی فرشته‌های حرم بال می‌زنند از سینه‌های شعله‌زده آه می‌رود اینجا بهشت روی زمین فرشته‌هاست از کوی تو فرشته به اکراه می‌رود خورشید در طواف حرم، وه! چه دیدنی‌ست هر شب به پای‌بوسی آن ماه می‌رود باب‌الجواد راه ورودی به قلب توست حاجت رواست هرکه از این راه می‌رود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/575@ShereHeyat
علیه‌السلام فرازی از یک 🔹امام‌نامه🔹 به سویت آمده‌ام جذبه‌ای نهان با من چه کرده‌ای مگر ای شور ناگهان! با من؟.. به سویت آمده‌ام از هوای شاهچراغ نوای هوهوی خیل کبوتران با من به سویت آمده‌ام از مسیر جادۀ ابر کویرها به هوایت نفس‌زنان، با من از این طرف غم شاه شهید در جگرم از آن طرف عطشِ ماه جمکران با من از این طرف شعفی سبز در منازل دل از آن طرف خبر شوق دوستان با من به مشهد آمده‌ام، نبض‌نبض شاعرخیز کمیت و دعبل و حَسّان، دوان دوان با من.. هزار حافظ و سعدی غزل‌سُرای دلت هزار فردوسی، شاهنامه‌خوان با من ولی به وصف تو باید امام‌نامه سرود اگر که بار معانی کشد بیان با من.. به یک قدم منم و شاعری که کهنه‌سراست به یک قدم عطش شاعری جوان با من.. به پیشت آمده‌ام، با لبان مضمون‌ساز کلیم و صائب و بیدل نقاره‌خوان، با من شبیه شعر، تو را بیت بیت خواهم یافت اگر که صبر کند، لفظ ناتوان با من مگر ستارۀ مهرت طلوع کرده به دل که در مدار تو افتاده کهکشان با من؟ نه من به پای زیارت دویده‌ام تنها که رو به توست: زمین با من و زمان با من به سمت مبدأ تو ذهن بادها جاری به سوی مقصد تو رودها روان با من درخت‌ها به تولای مشرقت پر گل بهارها به تمنات، گل‌فشان با من.. من از مکان تحیر رسیده‌ام اینجا به جستجوی تو جان‌های لامکان با من من از زمین محبت به سویت آمده‌ام اگر چه در سفر توست، آسمان با من به دستگیر ملائک رسیده‌ام اینجا صدای ممتد بال فرشتگان با من من ایستاده‌ام اینک میان حیرت خلق جهانیان همه انگشت بر دهان با من من ایستاده‌ام اینجا کنار ثقل جهان ملال‌نامۀ تقدیر اِنس و جان با من من ایستاده‌ام اینجا میان گوهرشاد طنین لحظۀ گلدسته و اذان با من به خلسه دست رساندم به نقره‌کوب ضریح خروش و غلغل انبوه زائران با من درود! ای نفست روح‌بخش سینۀ ما! سلام! ضامن نام تو بی‌امان با من! تو شاهراه یقین منی اگر یک روز به جنگ، صد تنه رو آورد گمان با من تو یار و حافظ دین و دل منی حتی اگر که دشمن خونی شود جهان با من.. ببین بدون تو و سفرۀ ولایت تو چه کرده است غم آبرو و نان با من؟.. ولی چه جای شکایت؟ که اینک اینجایم مقابل تو و خورشید خاوران با من.. به خود می‌آیم و یک بغض... آب می‌نوشم هزار چشمه عطش می‌زند فغان با من زمان به ساعت آخر رسیده، باید رفت ببار اشک خوش آخرالزمان با من بخوان صداقت پندار، جاودان در جان بمان سعادت دیدار، همچنان با من درود حس شفاعت، مرا ببر با خود سلام حال زیارت، کمی بمان با من سفر تمام شد و در کنار سفرۀ صبح نشسته‌ام من و یک داغ بی‌نشان با من.. 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5255@ShereHeyat