eitaa logo
شعر انقلاب
2.5هزار دنبال‌کننده
482 عکس
147 ویدیو
2 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر ارسال پیام: @Shaere_Enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
به یاد این همه شهید بگو که وارث شکوه نخل‌های بی‌سری نشان بده که از تبار لاله‌های پرپری نشان بده که از تمام صخره‌ها، صبورتر نشان بده که از تمام قلّه‌ها فراتری اگر شب از هزار سو به قصد هجمه آمده‌ست نشان بده تو بار نور را به شانه می‌بری نشان بده که حرف‌های پوچ و پر فریب را هر آن‌قدَر گران؛ به یک پشیز هم نمی‌خری به یاد «حاج قاسم» و «ابوعلی» و «صابری» به یاد این همه شهید «کشوری» و «لشکری» بایست مثل نخل در مصاف تندبادها نشان بده که پای کار این نظام و رهبری ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
میانداری ما هر برگۀ رأی رمز هشیاری ماست مُهری‌ست که جوهرش ز بیداری ماست در عرصۀ اقتدار ایران عزیز چشمان شهیدان به میانداری ماست ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
گل‌های شهید من رأی به سرو می‌دهم، سرو رشید من رأی به یاس می‌دهم، یاس سفید بر برگهٔ رأی می‌نویسم با خون جمهوری اسلامی گل‌های شهید ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
ما ایستاده‌ایم فرقی نمی‌کند که خزان است یا بهار ما ایستاده‌ایم چنان سرو، استوار ما ایستاده‌ایم، که مرگ از نشستن است تا سنگ کینه هست، هراسِ شکستن است.. هر جا که ظلمت است، چنان شمع روشنیم با دشمنانِ آینه‌ها سخت دشمنیم با ظلم دشمنیم، وَ این افتخار ماست تا پای جان عقب ننشستن، شعار ماست هیهات از آن زمان که بگوییم خسته‌ایم باید وفا کنیم به عهدی که بسته‌ایم هشدار می‌دهیم به آنجا که نور نیست آینده روشن است، زمانی که دور نیست- می‌آید آن‌که وارث خون خداست او قول خدا و منتقم کربلاست او ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
همیشه سرفراز ایران! دل مردم تو دریا باشد آمیخته با شکوه والا باشد من رأی به سرفرازی‌ات خواهم داد تا پرچم تو هميشه بالا باشد ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
روز انتخاب امروز همان روز حساب من و توست دنیا روشن از آفتاب من و توست یک سو وطن است و سوی دیگر دشمن امروز زمان انتخاب من و توست :: در معرکه‌ها کیست کنار من و تو؟ ای دوست! که بوده دوست‌دار من و تو؟ آن سو، همهٔ کفر تو را می‌خوانند این سو، شهدا در انتظار من و تو! ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
«انتخاب» من انتخاب می‌کنم به آسمان رسیدن و قیام را و یا فُتادن از فراز بام را من انتخاب می‌کنم صلابت و شهامت و شکوه را و یا سقوط از اوج باشکوه کوه را من انتخاب می‌کنم عزیمت سپاه پاسدار اقتدار را و یا شکست در هجوم دردهای بی‌شمار را من انتخاب می‌کنم نمک به زخم‌های بی‌حساب مردمی نجیب را و یا دوای مشفقانهٔ طبیب را شکستن غرور نسلی از جوانه‌ها و یا نگاه مِهر ابرها به خشکی لب شکوفه‌های سیب را من انتخاب می‌کنم تحمّل گران کارگر، صبوری دو پلک خسته را و چشم در میان خون نشسته را و دست‌های پینه‌بسته را و یا نسیم رستگاری و شمیم سازگاری و بهار ماندگاری و کبوتران دسته‌دستهٔ خجسته را من انتخاب می‌کنم نگاه سرد و ناامید را ادامه مسیر صاحبان بی‌کفایت کلید را و سرسپردگی به غرب -این فرشتهٔ پلید- را و یا طلیعهٔ نگاه صبح صادقی سپید را سکوت مرگبار بی‌تفاوتی و یا جواب مادر شهید را من انتخاب می‌کنم که انتخاب من میان سرفرازی و شکوه یا که سرفکندگی‌ست تفاوت نشستن و دوندگی‌ست که مرز بین کفر و بندگی‌ست که حرف مرگ و زندگی‌ست من انتخاب می‌کنم نگاه بی‌قرار کودکی یتیم را و یا قرار دولتی کریم را من انتخاب می‌کنم و دعوت تمام‌قدّ عشق را دوباره مستجاب می‌کنم و کینه‌های بی‌دلیل را جواب می‌کنم عذاب می‌کنم آب می‌کنم تو انتخاب کن و دعوت تمام‌قدّ عشق را دوباره مستجاب کن! تو زمهریر سرد و هرزه‌گرد اهل کوفه، نه! شکوفه باش! تو اهل نام و ننگ نه! ریا و رنگ نه! درنگ نه! امید بی‌درنگ باش! تو سرد نیستی! تو هرزه‌گرد نیستی! تو اهل پشت کردنِ به این نبرد نیستی! تو مرد باش و اهل درد باش! تو انتخاب کن که کیستی! ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
بهاران باقی‌ست تا صبح ظهور این بهاران باقی‌ست عطر نفس پیر جماران باقی‌ست فانی بشود هرچه در این عالم، باز جمهوری اسلامی ایران باقی‌ست ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
«سرزمین ما» فرق می‌کند که من شبیه تو فکر می‌کنم یا نمی‌کنم ولی هرچه باشد این برای هر دو مان واضح و مشخص است این‌که این زمین سرزمین و میهن عزیزمان مال من وَ توست مال ماست سرزمین ما عشق سرزمین ما دوستی‌ست میهن عزیز ما از خزر... از مزارع برنج تا خلیج فارس تا گواتر جاری است بی‌ستون و چل‌ستون مال ماست دشت‌های بانه _تال و دهگلان_ ارس، کویر لوت، هیرمند مال ماست کرد و ترک و فارس یا بلوچ فرق می‌کند؟ نه ما کوه غیرتیم زاگرس نماد ماست میهن و وطن، سرزمین رمز اتحاد ماست ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
همیشه فاتح میدانیم همیشه فاتح میدانیم، همیشه پرچممان بالاست همین‌که عاشق ایرانیم، همیشه پرچممان بالاست در این هجوم هیاهوها، در این کشاکش جادوها به زیر سایۀ قرآنیم، همیشه پرچممان بالاست به دین عشق یقین داریم، یقین به فتح مبین داریم امین کشور ایمانیم همیشه پرچممان بالاست شقایقیم و پر از داغیم غریب لالۀ این باغیم مقیم کوی شهیدانیم همیشه پرچممان بالاست وطن صلابت پابرجا، وطن اصالت نامیرا به پای نام تو می‌مانیم، همیشه پرچممان بالاست اگرچه قطره، پر از موجیم، به اهتزاز تو در اوجیم شهید پرچم ایرانیم، همیشه پرچممان بالاست ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
شاد و خوشحال یا مَح و ماتم! شنبه‌ی بعدِ انتخاباتم عده‌ای نفی می‌کنند مرا عده‌ای می‌کنند اثباتم صبح، مسرورِ احترام اما شام، منفورِ اعتراضاتم پیِ توضیحِ "من چه‌ها کردم" پی توجیهِ اشتباهاتم مشارکت چهل‌درصدی و بیست و پنج میلیون نفری در انتخابات مجلس، با وجود اینهمه تبلیغات برای تحریم انتخابات و بیشترین تهدیدهای امنیّتی در یک سال گذشته، واقعاً جای تبریک دارد؛ اما آیا مشارکت نمی‌توانست بیشتر از این باشد؟ پنجاه روز پیش رهبر انقلاب فرمود: هرکس مخاطبی دارد به میدان بیاید؛ ولی امثال بنده کار را به دو روز آخر موکول کردیم که اوج هیجانات انتخاباتی‌ست و عقلانیّت در پایین‌ترین سطح خود قرار دارد؛ و اسف‌انگیزتر آنکه پس از پایان رأی‌گیری نیز همه‌چیز را فراموش کرده و تا انتخابات بعدی به سرِ کارهای متوسّط خویش بازمی‌گردیم و روشنگری و مطالبه‌گری را طبق معمول به موسی می‌سپاریم و "إنّا هاهُنا قاعِدون" سر می‌دهیم و انگار نه انگار که خانی رفته و خان دیگری نباید بیاید! مسئلةٌ: پس می‌فرمایید تا دوسال و چهار سال آینده باید از انتخابات حرف بزنیم؟ خیر! اما یکی از مهم‌ترین عوامل مشارکت حداکثری، شناخت و شناساندنِ دشمنیِ حداکثری‌ست که در دنیای امروز به بالاترین و رسواترین شکل خود رسیده است و ظهور و بروز آن، غزّه است. "مسئله‌ی غزّه، امروز مسئله‌ی اساسی دنیای اسلام است" را رهبر در آخرین جمله‌ی آخرین سخنرانیِ قبل از انتخابات، برای چندمین بار تأکید کرد و کسی نشنید! ای‌کاش حداقل همان دو روز آخر بجای بحث‌های بیهوده بر سرِ لیست‌ها و سرلیست‌ها که فقط مردم را خسته می‌کند و فراری می‌دهد، تنها از غزّه می‌گفتم و می‌نوشتم؛ که هم اسلام راستین را نشان داده باشم، هم کفر راستین را! کاری که حسین کرد تا ظهر عاشورا و زینب ادامه داد از عصر همان روز. علیهمَاالسلام. پاورقی: به تجربه دانسته‌ام که گفتن این حرف‌ها توسط یک شاعر، فقط از تعداد رفقایش می‌کاهد؛ اما به فضل خدا ملالی نیست. شنبه‌هایم بدون تو رفتند بسکه نالایق ملاقاتم ای که یک جمعه می‌رسی از راه تشنه‌ام، تشنه‌ی تماشاتم... ۱۴۰۲/۱۲/۱۲ @mehdi_jahandar
موج امید ای موجِ امید، راهی ساحل تو ای مهر و وفا عجین در آب و گل تو گر یک گِره از کار کسی باز کنی رنج دو جهان بَرَد خدا از دل تو ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوگند به زیتون چون کوه، مقاوم و صبوری غزه! چون سرو، سرافراز و غیوری غزه! سوگند به زیتون و به طور سینین تو مژدهٔ آغاز ظهوری غزه! ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
بشارت هر چند غمی به چشم تو پنهان است در دست تو سنگ و در دلت ایمان است پیروز تویی، قسم به «تین» و «زیتون» پیروزیِ تو، بشارتِ قرآن است ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
عطر حاج همت امیر قافلۀ عشق، مرد غیرت بود نگاه عاشقش آکنده از محبت بود حسین‌وار دلش را به موجِ آتش زد و بی‌قرارترین تشنۀ شهادت بود چه بود؟ آه! که بود او؟ اگرچه می‌دانم که جاودانه‌ترین قصۀ شجاعت بود علم به دوش گرفت و به قلب دشمن زد سپند حادثۀ عشق، غرق هیبت بود چو تندباد برآشفت خواب صحرا را ز شب‌شکاری او، ماه چشم حیرت بود شبی که رفت، ز طوفان ناشکیبی او زمین تَف‌زده آمادۀ قیامت بود به هرکجا که نگاه ستاره می‌افتاد هوای جبهه پر از عطر حاج همت بود ✍🏻 🏷 | 🗓 ۱۷اسفند، سال‌روز شهادت حاج محمدابراهیم همت [سال۱۳۶۲] 🇮🇷 @Shere_Enghelab
بیا ای دل... بیا ای دل از اینجا پر بگیریم ره کاشانۀ دیگر بگیریم بیا گم‌کردۀ دیرین خود را سراغ از لالۀ پرپر بگیریم ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
کجایند مردان بی‌ادّعا؟ شب است و سکوت است و ماه است و من فغان و غم و اشک و آه است و من شب و خلوت و بغض نشکفته‌ام شب و مثنوی‌های ناگفته‌ام شب و ناله‌های نهان در گلو شب و ماندن استخوان در گلو من امشب خبر می‌کنم درد را که آتش زند این دل سرد را بگو بشکفد بغض پنهان من که گل سر زند از گریبان من مرا کشت خاموشی ناله‌ها دریغ از فراموشی لاله‌ها کجا رفت تأثیر سوز و دعا؟ کجایند مردان بی‌ادّعا؟ کجایند شور‌آفرینان عشق؟ علمدارمردان میدان عشق کجایند مستان جام الست؟ دلیران عاشق، شهیدان مست همانان که از وادی دیگرند همانان که گمنام و نام‌آورند هلا، پیر هشیار درد آشنا! بریز از می صبر، در جام ما من از شرمساران روی توام ز دُردی‌کشان سبوی توام غرورم نمی‌خواست این‌سان مرا پریشان و سردرگریبان مرا غرورم نمی‌دید این روز را چنان ناله‌های جگر‌سوز را غرورم برای خدا بود و عشق پل محکمی بین ما بود و عشق نه، این دل سزاوار ماندن نبود سزاوار ماندن، دل من نبود من از انتهای جنون آمدم من از زیر باران خون آمدم از آن‌جا که پرواز یعنی خدا سرانجام و آغاز یعنی خدا هلا، دین‌فروشان دنیا‌پرست! سکوت شما پشت ما را شکست چرا ره نبستید بر دشنه‌ها؟ ندادید آبی به لب تشنه‌ها؟ نرفتید گامی به فرمان عشق نبردید راهی به میدان عشق اگر داغ دین بر جبین می‌زنید چرا دشنه بر پشت دین می‌زنید؟ خموشید و آتش به جان می‌زنید زبونید و زخم زبان می‌زنید کنون صبر باید بر این داغ‌ها که پر گل شود کوچه‌ها، باغ‌ها شب است و سکوت است و ماه است و من... ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
به رسم شهیدان بیا عاشقی را رعایت کنیم ز یاران عاشق حکایت کنیم از آن‌ها که خونین سفر کرده‌اند سفر بر مدار خطر کرده‌اند از آن‌ها که خورشیدِ فریادشان دمید از گلوی سحرزادشان... حکایت کنیم از تباری شگفت که کوبید در هم، حصاری شگفت از آن‌ها که پیمانۀ «لا» زدند دل عاشقی را به دریا زدند... هلا منکر جان و جانان ما بزن زخم انکار بر جان ما... بزن زخم، این مرهم عاشق است که بی‌زخم مردن غم عاشق است بیار آتش کینه نمرودوار خلیلیم! ما را به آتش سپار... در این عرصه با یار بودن خوش است به رسم شهیدان سرودن خوش است بیا در خدا خویش را گم کنیم به رسم شهیدان تکلّم کنیم مگو سوخت جان من از فرط عشق خموشی‌ست هان! اولین شرط عشق بیا اولین شرط را تن دهیم بیا تن به از خود گذشتن دهیم ببین لاله‌هایی که در باغ ماست خموش‌اند و فریادشان تا خداست چو فریاد با حلق جان می‌کشند تن از خاک تا لامکان می‌کشند سزد عاشقان را در این روزگار سکوتی از این گونه فریادوار بیا با گل لاله بیعت کنیم که آلاله‌ها را حمایت کنیم حمایت ز گل‌ها، گل افشاندن است هم‌آواز با باغبان خواندن است ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
نوبت به من رسید و... کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است این حرف‌ها گلوی مرا رنج می‌دهد چشمانم از پرندۀ اشک رها پر است پیراهنی خریده‌ام از جنس ماه سرخ اصلاً محرمم، تنم از کربلا پر است... عمری اگرچه از هیجانش گذشته است این دل هنوز از هوسِ جبهه‌ها پر است این دل هنوز از هوسِ رفتنی شگفت از شوقِ پرکشیدنِ تا ماورا پر است از بخت من ملائکه لبخند می‌زنند نوبت به من رسید و بهشت خدا پر است کفش سفر که تازگی اندازه‌ام شده از سنگریزه‌های دروغ و ریا پر است از سوژه‌های در به دری مثل ابر و باد از ابتدا به آخر این ماجرا پر است عمری‌ست زائرم، شهدا! رحمتان کجاست؟ هر بار آمدم، اتوبوس شما پر است! ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
دنیای دیگر آدم در این کرانه دلش جای دیگری‌ست این خاک، کربلای معلای دیگری‌ست با هر نسیم، مرده‌دلی زنده می‌شود آری دمش مثال مسیحای دیگری‌ست اینجا همیشه چشم به دنبال معجزه‌ست در هر نگاه شوق تماشای دیگری‌ست خون شهید در همه جا موج می‌زند دریا در این کرانه به معنای دیگری‌ست خاکش چقدر بوی عجیبی گرفته است! این پهنه جایگاه قدم‌های دیگری‌ست بعد از وقوع کرب‌و‌بلا، خون این زمین در پای دین هر آینه امضای دیگری‌ست اینجا چقدر با همه جا فرق می‌کند! اینجا شلمچه نیست که دنیای دیگری‌ست ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
روزهای شگفت عمر نامهربان شده، ای کاش اندکی مهربان بیندیشیم شب ما پرشتاب می‌گذرد به شب عاشقان بیندیشیم دوست داری به باغ گل برویم به تماشای باغ تازه شویم بنشینیم و بین آن همه گل به گلی بی‌نشان بیندیشیم؟ دوست داری به جبهه برگردیم به شب یا حسین و یا زهرا زیر رگبار ناجوانمردی به شهیدی جوان بیندیشیم؟ نیمی از عمرمان به ترس گذشت خواب ماندیم و فصل درس گذشت روزهایی شگفت در راه‌اند به شب امتحان بیندیشیم عده‌ای در صف یزید شدند عده‌ای محو و ناپدید شدند آه عباس‌های غیرتمند! به امام زمان بیندیشیم هرچه دل بود عشق با خود برد کاروان رفت و عاشقان رفتند ما که ماندیم لااقل گاهی به شهیدانمان بیندیشیم.. ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
تلاطم فریاد صدر اخبار غم فلسطین است صحبت از قبلۀ نخستین است صوت قرآن به گوش می‌آید چه صدایی، چقدر غمگین است شاخه‌های شکستۀ زیتون آیه‌ها آیه‌های وَالتّین است کوچه‌ها در روایت فتح‌اند خانه‌هایی که طور سینین است دست‌ها در تلاطم فریاد چشم‌ها خوشه‌های پروین است کودکان زخم‌خورده و معصوم مکر اهریمنان چه ننگین است آتش و دود خون و خاکستر صورت خاک خسته پُرچین است صبح صادق دمیده خواهد شد شب پایانی شیاطین است می‌رسد آن امان جان و جهان مرد موعود قصه‌ها این است ✍🏻 🏷 | | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
این همه یوسف به‌نام او که دل را چاره‌ساز است به تسبیحش زمین، مُهر نماز است چراغی مرده‌ام، دل کن دلم را به بسم‌الله، بسمل کن دلم را... بده حالی که حالی تازه باشد که هر فصلش وصالی تازه باشد مدد کن لحظه‌ای از خود گریزم که تاریک است صبح رستخیزم تمام فصل من شد برگ‌ریزان بده داد منِ از خود گریزان الهی سینه‌ای داریم پُر سوز تبسم کن در این آیینه یک روز... همه حیران، چو موساییم در طور تجلی کن، شبی، یا نور، یا نور! تجلی کن که ما گم‌کرده راهیم ببخشامان که لبریز از گناهیم الهی سربه‌زیران تو هستیم اسیرانیم، اسیران تو هستیم اسیرانی سراسر دل‌پریشیم الهی، ما گرفتاران خویشیم... دلم سرگرمِ کارِ هیچ‌کاری امان از این پریشان‌روزگاری نه گفتارم به کار آمد، نه رفتار گرفتارم، گرفتارم، گرفتار... الهی درد این دل را دوا کن همین امشب مرا از من جدا کن... خوشا آن دل که با روحش بِحِل کرد بدا دنیا که ما را خون به دل کرد... خوشا آنان که پیش از مرگ، مُردند به راز عشق پی بردند و بردند... به جوش آمد دوباره خون مردی تو اما ای دلِ غافل، چه کردی؟ بخوان امشب به آهنگ جدایی «کجایید ای شهیدان خدایی؟»... «سبک‌باران خرامیدند و رفتند مرا بیچاره نامیدند و رفتند»... خوشا آنان که چرخیدند در خون خدا را ناگهان دیدند در خون به پای دوست دست از دست دادند حسین‌آسا به پایش سر نهادند چو «ابراهیم همت» در منا باش سراپا غرق در نور خدا باش... اگر شوق خدا داری چنین کن صفا و سعی در میدان مین کن بیا چون «میثمی» عبد خدا باش به شوق کعبه‌اش در کربلا باش چقدر این آسمانی‌خاک، زیباست به دنیا گر بهشتی هست، اینجاست... مگو «چمران» بگو غیرت، بگو درد بگو تنهاترین، عاشق‌ترین مرد... «بروجردی»، «جهان‌آرا» و «همت» «محمد»های کوی عشق و غیرت... در این شب‌های غم، شب‌های غربت ز ما دستی بگیرید ای جماعت... چو «مهدی» عاشقی بی‌ادعا نیست به «زین‌الدین» قسم، مثل شما نیست... اگر «مهدی» شدی چون «باکری» باش اگر خواهان حُسنی، «باقری» باش «حسن» رازی که در خاکش سپردیم دریغا پی به معنایش نبردیم حسن یعنی حسین صبرپیشه شهید کربلاهای همیشه حسن گفتی، حسینی‌تر شد این دل به یاد کربلا، محشر شد این دل چه دید آن روز؟ قرآن روی نیزه «حسین» کربلاهای هویزه... حسینِ من ابوالفضلی دگر بود صدایی تابناک و شعله‌ور بود به حقّ حق، به حقّ «تندگویان» شهید تازه‌ای از من برویان «ز جانان مهر و از ما جانفشانی‌ست جواب مهربانی، مهربانی‌ست» دلم دلتنگ مردان صمیمی‌ست مرید «حاج عباس کریمی»‌ست چه ماند از او به جز مشتی غریبی؟ چه ماند از او؟ همین قرآن جیبی... خوشا آنان که تا او پر گرفتند حیات تازه‌ای از سر گرفتند... به «زین‌الدین» قسم اهل نبردیم اگر سر رفت از دین برنگردیم اگر «فهمیده» را فهمیده بودیم همه شیران میدان‌دیده بودیم... تو یادت هست در شب‌های پاوه چراغی آسمانی بود «کاوه» شما از عشق یک دم برنگشتید شهید کربلای چار و هشتید شهیدان سورۀ والفجر هشت‌اند که چون آب از دل آتش گذشتند... چقدر اروند رنگ نیل دارد چقدر این لشکر اسماعیل دارد شهادت را چو اسماعیل عطشان تمام روزهاشان عید قربان به حیدر سیرتانِ لیلة‌القدر به «اسماعیل»‌های لشکر «بدر» به گلگون پیکران لشکر «نصر» به حق سورۀ «والفتح» و «والعصر» الهی گوشۀ چشمی به ما کن به ما حال مناجاتی عطا کن... تمام «قدسیان» «خوش‌سیرتان‌اند» دل ما را به آتش می‌کشانند به یاد بچه‌های «لشکر هفت» قرار از دل شد و خواب از سرم رفت... به حقِ «یا محمد! یا محمد!» توسل کن بیاید «حاج احمد» بیا در اوج زیبایی بمیریم دم مُردن «تجلایی» بمیریم افق، چاک دل خونین‌جگرهاست سحر، جا پای مفقودالاثرهاست بیا و مرتضایی کن دلت را خدایی کن، خدایی کن دلت را شهیدی بود چون «آوینی» این دل چرا شد غرق در خودبینی این دل؟... برادرهای من! امشب بمانید برایم سورۀ یوسف بخوانید چو ماهی بی‌تکلف بود یوسف درون چاه، یوسف بود، یوسف کجا یوسف اسیر چاه تن شد؟ به هر گامی خلیل بت‌شکن شد چرا ما ماه کنعانی نباشیم؟ چرا ما یوسف ثانی نباشیم؟ چرا ما چشم یوسف‌بین نداریم؟ مسلمانیم و درد دین نداریم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
چارشنبه‌سوری شب، شب چارشنبه‌سوری بود در هر خانه آتشی روشن شهر، کوچه به کوچه‌اش شده بود به نگاه سیاوشی روشن پدرم شمع نیمه‌سوزی بود ناگهان با صدای فشفشه‌ای زوزۀ توپ در سرش پیچید باز تا هفت کوچه آن‌ورتر ضجّه‌های مکرّرش پیچید موج افتاده بود روی موج داد می‌زد که در محاصره‌ایم آن سوی خاکریز ناپیداست غوطه‌ور در میان خون شده‌ایم زیر رگبار دشمن از چپ و راست سر به دیوار بس که می‌کوبید با تمام وجود حس کرده‌ست بارها جنگ پرمخاطره را یا علی گفت، از زمین برخاست رفت تا بشکند محاصره را بچه‌های محلّه دورش را... قهرمانانه دل به دریا زد هرچه را داشت بر زمین انداخت تا نفس‌های آخرش جنگید بعد خود را به روی مین انداخت روی آسفالت دست و پا می‌زد یافتم جسم نیمه‌جانش را روی زانوی مادرم در خون قهرمانانه سر برون آورد باز هم در مصاف خنجر، خون عشق با او سر جنون دارد ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
موشک کاغذی موشک کاغذی بلند شد و پدرم را به اشتباه انداخت پدرم داد زد: هواپيما بمب روی قرارگاه انداخت پدر از روی صندلی افتاد پا شد و گفت يا علی، افتاد سقف با بمب اوّلی افتاد او به بالا سرش نگاه انداخت تانک از روی صندلی رد شد شيشۀ عينکم ترک برداشت يک نفر اسلحه به دستم داد طرفم چفيه و کلاه انداخت خاکريز از اتاق خواب گذشت من و او سينه‌خيز می‌رفتيم او به‌جز عکس خانوادگی‌اش هرچه برداشت بين راه انداخت :: به خودم تا که آمدم ديدم پدرم روی دست‌هايم بود يک نفر دوربين به دست آمد آخرين عکس را سياه انداخت موشک آرام روی تخت افتاد زنی از بين چند دست لباس يونيفرم پلنگی او را توی ايوان جلوی ماه انداخت ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab