eitaa logo
شعر انقلاب
2.5هزار دنبال‌کننده
473 عکس
143 ویدیو
2 فایل
انقلاب اسلامی ایران در آینۀ شعر ارسال پیام: @Shaere_Enghelab
مشاهده در ایتا
دانلود
نماز استقامت بخوان از چهرۀ طفلانم اینک مشق غربت را بخوان در گوش خاموشان عالم این مصیبت را فلسطینم، صدای رنج انسانم، مرا بشنو که شعر داغ من تا آسمان برده بلاغت را فلسطینم که صبحاصبح با نعش عزیزانم به دوش خستۀ خود می‌کشانم بار حیرت را کماکان قصۀ من مانده در پستوی خاموشی مبادا از جهان یک شب بگیرد، خواب راحت را بگو شیپورهای شایعه خاموش بنشینند و بشنو از دل آوار، آواز حقیقت را مرا با قامت خونین یارانم، تماشا کن ببینی تا مگر حیرانی صبح قیامت را برای کودکان، لالایی از جنس رجز خواندم که در گهواره فهمیدند معنای شهادت را فلسطینم، سلاحی دارم از آه و نمی‌ترسم نثار جان دشمن می‌کنم طوفان وحشت را فلسطینم، غم آخرزمانم، قبلۀ اول که زیر تیغ می‌خوانم نماز استقامت را ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
نبرد خیبر از نعرهٔ ما گوش فلک کر باید در دل، ما را زَهرهٔ حیدر باید تا زهر به کام غاصب قدس کنیم یک بار دگر نبرد خیبر باید ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 شعرخوانی سردار شهید هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ هست بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی می‌کند؟ ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
عطر شهادت برگشتنت حتمی‌ست! آری! رأس ساعت هرچند یک شب مانده باشد‌ تا قیامت می‌آید آن صبحی که آغاز جهان است آن روز روشن، آن طلوع بی‌نهایت گفتند روی فرش ما پا می‌گذاری جارو زدم تنها به شوق این روایت در کوچه‌ها دیدم تو را... نشناختم... آه دیدم تو را، افسوس بی عرض ارادت در زیر باران هر دعایی مستجاب است از چشم‌هایت گفته‌ام وقت اجابت با یاد تو از کربلا تربت گرفتم در آرزوی آن نماز با جماعت می‌بویمش در سجده بعد از هر نمازم عطر شهادت می‌دهد... عطر شهادت! ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
جوهرِ خون این شعر را سخت است از دفتر بخوانیم باید که از چشمان یکدیگر بخوانیم وقتی سرودیم از پرِ پروانه، باید منظومه را با خطّ خاکستر بخوانیم رازی نهان کردند در خاموشی شمع تا از زبان شعلۀ آخر بخوانیم چون شاهنامه آخرش زیباست، امّا بگذار تا این قصّه را از سر بخوانیم پای قلم با «سهروردی» خون بریزیم اشراق را در مشرق باور بخوانیم همراه رگ‌های «شهید اوّل» این بار این درس‌ها را با حروفی تَر بخوانیم با جوشش خون «شهید ثانی» از دل احساس شرح «لمعه» را از بر بخوانیم با «شیخ فضل‌الله نوری»، بر سرِ دار از فتنه‌های زیر خاکستر بخوانیم مثل «مدرّس» بی‌هراس از خشم خان‌ها شرح ستم را، بر سرِ منبر بخوانیم چون در دل هر ذرّه خورشیدی‌ست، بگذار این قصّه را امروز «روشن»‌تر بخوانیم سرفصل پایان‌نامه‌های عاشقی را در برگ سرخ لاله‌ای پرپر بخوانیم حالا که خون با جوهر و دفتر درآمیخت باید پس از این، میز را سنگر بخوانیم پیغام شورانگیز خون یک پدر را از چهرۀ معصوم یک دختر بخوانیم انوار دانش در ثریّا هم که باشد آن را به عشق آل پیغمبر بخوانیم این شعر یک منظومه غیرت بود، بگذار این بیت را همراه با رهبر بخوانیم: شِعب‌ابی‌طالب سر آمد، باید این‌بار با یاعلی از بدر و از خیبر بخوانیم ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
آرزوی لبخند یک دختر و آرزوی لبخند که نیست یک مرد پر از کوه دماوند که نیست یک مادر گریان که به دختر می‌گفت: بابای تو زنده است... هر چند که نیست ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشمۀ شهادت چون لاله ز باغ سرخ سر بر کردی از نافۀ عشق تن معطر کردی تا چشمۀ جوشان شهادت رفتی آن‌گاه از آن چشمه لبی تر کردی ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوه رشید یک کوه رشید داده‌ام ای مردم! یک باغ امید داده‌ام ای مردم! مانند شما که اهل دردید هنوز من نیز شهید داده‌ام ای مردم! ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
سبکباران ساحل‌ها «اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها» که درد عشق را هرگز نمی‌‌فهمند عاقل‌ها... به ذکر یا علی آغاز شد این عشق، پس غم نیست «اگر آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها» همین که دل به لبخند کسی بستند فهمیدند «جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها» به یُمن ذکر یا زهرایشان شد باز معبرها «که سالک بی‌خبر نبوَد ز راه و رسم منزل‌ها» به گوش موج‌ها خواندند غواصان، شب حمله: «کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها»... و راز دست‌های بسته آخر فاش شد آری! «نهان کی مانَد آن رازی کز او سازند محفل‌ها؟» شهادت آرزوشان بود و از دنیا گذر کردند «مَتی ما تَلقَ مَن تَهوی دَعِ الدُنیا و اَهمِلها» ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
علم الیقین اگر دینی‌ست باقی در جهان بی‌شبهه دین توست یداللهی که می‌گویند خود در آستین توست.. تو حتی قادری خورشید را زیر نگین آری که «نِعمَ القادِرُ اَلله» خود نقش نگین توست چراغی در جهان گر هست جز نور منیرت نیست اگر در جان ما عطری‌ست عطر یاسمین توست تمام خاک ایران را به پایت با رضا ریزیم اگرچه مرو تا بغداد جزئی از زمین توست نه رسم معتصم ماند و نه تلخی‌های اُمُّ الفضل اگر شعری به جا مانده‌‌ست، شور دلنشین توست جوادُالحقِّ اِشفَعنی، تقی‌ُّالعشقِ ادرکنی اگر علم و یقینی هست از علم‌الیقین توست ✍🏻 🏷 علیه‌السلام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
لبریز صمیمیت آن خانۀ ساده را که خوشبو می‌کرد لبریز صمیمیتِ شب‌بو می‌کرد او شاه زنان بود، ولی نان می‌پخت او گر چه فرشته بود، جارو می‌کرد ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مگو «چمران» بگو غیرت، بگو درد بگو تنهاترین، عاشق‌ترین مرد ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
آخرین لبخند در نگاهت دیده‌ایم این وصف بی‌مانند را پاکی الوند را، بی‌باکی اروند را در شب خوف و خطر اعجاز تکبیرت شکست هم سکوت شهر را، هم میله‌های بند را نقش سرخ سربلندی مانده بر پیشانی‌ات بی‌گمان دست شهیدی بسته این سربند را در قدم‌های پدر شوری حماسی دیده‌ایم حال می‌بینیم گام‌ محکم فرزند را آری از اسطوره می‌گویند در افسانه‌ها ما به چشم خویش دیدیم آنچه می‌گویند را دید چشم آسمان روی لب پر خون تو بین آغوش شهیدان آخرین لبخند را ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 رهبر انقلاب هم‌اکنون در دیدار خانواده‌های معظم شهدا: خاطره‌های شهدا باید با زبان هنر زنده نگه داشته شود 🔹 من یک خطابی بکنم به کسانی که اهل هنرند، اهل رسانه‌اند، اهل نگارشند، قلم به دستند، شاعرند، نقاشند، هنرمندند. این خاطره‌ها را با زبان هنر بایستی نگه دارند. البته کارهای خوبی در این سالهای آخر اتفاق افتاده است، انجام گرفته است، خوب است این کتابها و بعضی از فیلمها، بعضی از کارهای هنری که انجام گرفته با ارزش است باید سپاسگزاری کنیم اما نسبت به آنچه که باید اتفاق بیفتد کم است ما تعداد شهدایمان زیادند هر کدام از اینها یک دنیایی هستند، هر کدام از اینها موضوع یک کار هنری با ارزشند، یا موضوع کار چند کار هنری؛ میشود فیلم ساخت، میشود کتاب نوشت، میشود نقاشی کرد درباره‌ی اینها، اینها را معرفی کرد به نسل جوان. این وظیفه‌ی ماست. شما همسران شهید، پدر شهید، مادر شهید، اگر مراجعه کردند و خواستند که شما مصاحبه کنید امتناع نکنید. 💻 Farsi.Khamenei.ir
این همه قربانی ما... آشفته كن ای غم، دل طوفانی ما را انكار كن ای كفر، مسلمانی ما را شوريده‌سران صف عشقيم، مگر تيغ مرهم بِنَهد زخم پريشانی ما را بر قامت ما پيرهن زخم بدوزيد تا پاک كند تهمت عريانی ما را ای زخم شكوفا، بگشا در سحر وصل گلخانۀ دربستۀ پيشانی ما را زين پيش، حرامی صفتی در حرم دوست نشكست چنين حرمت مهمانی ما را از كرببلا با عطش زخم رسيديم يارب! بپذير اين همه قربانی ما را ✍🏻 🏷 🗓 ۶ ذی‌الحجه؛ سال‌روز شهادت مظلومانه زائران خانه خدا به دست مأموران آل سعود [سال۱۴۰۷ق] 🇮🇷 @Shere_Enghelab
ای شکافندهٔ دانش! ماه هر شب لب دیوار و خدا نزدیک است پشت این پنجره‌ها عطر شما نزدیک است «أَنتَ مِن شیعتِنا»، کاش به ما می‌فرمود این دل تیره به آن شیعه کجا نزدیک است؟ حال ما شیعهٔ پیمان‌شکنِ دنیادوست کِی به اصحاب وفادار شما نزدیک است؟ نه کُمیتیم و اَبانیم و ابوحمزه، ولی سر سوزن دلمان با صلحا نزدیک است فتنه‌ها از در و دیوار جهان می‌بارند مثل دوران شما فتنه به ما نزدیک است در حدیثی ز شما نقل شده، شیعهٔ ما به گرفتاری و انواع بلا نزدیک است.. لشکر شمر و یزیدان زمان صف بستند دل من! واقعهٔ کرب‌وبلا نزدیک است پُرم از جامعه «کُنتُم شُفعایی» آقا لحظهٔ بارش بارانِ دعا نزدیک است ای شکافندهٔ دانش! به تو رو آوردیم به اجابت نفس گرم شما نزدیک است ✍🏻 🏷 علیه‌السلام 🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گرم است به هم پشت رقیبان پی قتلم ای عشق دل افروز دل من به تو گرم است ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
این همه ارزانی لبخند دوست قصد کجا کرده یل بوتراب؟ خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟... کوفه پُر از سایۀ کین است امام! شوم‌ترین شهر زمین است،‌ امام! زخم جفا بر جگرت، کوفه زد تیغ به فرق پدرت کوفه زد... کو همه آن‌ها که تو را خوانده‌اند؟ چند نفر پشت سرت مانده‌اند؟ نامه نوشتند، ولی بی‌اساس اسم تو بُردند، ولی با هراس... لایق پیغمبر خود نیستند فکر سری جز سر خود نیستند... خاطر آسوده مکدّر مکن جامۀ احرام به خون تر مکن خیمه بچین از گذر این بلا، موسم حج است چرا کربلا؟... تیغ برائت ز کمر باز کن فکر سرانجام و سرآغاز کن... اُمّت خود را به دعا واگذار کار خدا را به خدا واگذار دین تو سجّادۀ باز است و بس مرد خدا، مرد نماز است و بس... شهر پُر از شمر، پُر از حرمله رحم ندارند بر این قافله مصلحت آن است که جان در بری عذر به درگاه پیمبر بری کوه خروشید و دهان باز کرد بال زد آیینه و پرواز کرد ولوله شد، نورٌ عَلی نور شد دشت پُر از عطر، پُر از شور شد گفت ببندید خیام مرا نیزه و شمشیر و نیام مرا خم‌شدۀ بار نفس نیستم مرغ زمین‌گیر قفس نیستم... گر چه سرم را به سر نی کنند نامۀ تقدیر مرا طی کنند جان من از غم به لب آید اگر لشکر شام و حلب آید اگر گر بنشانم به دل این داغ را یکسره پرپر کنم این باغ را این همه ارزانی لبخند دوست خیمه و خیل و زن و فرزندم اوست اوست که در خون من افتاده است در دل مجنون من افتاده است روز و شبم، مِهر و مَهَم او شده ماه شب چاردَهَم او شده... می‌روم این راه که بی‌راهه نیست غصّه‌ام این کودک شش‌ماهه نیست... داغ کبود دل زهراست این فرق ترک خوردۀ مولاست این... لحظۀ قنداقه بغل کردن است وقتِ به تکلیف عمل کردن است وقت ز خون تر شدن است الوداع لحظۀ پرپر شدن است الوداع... ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
بوی بهشت می‌رسد... پرپر شدید، باغ در این غم عزا گرفت پرپر شدید و باز دل یاس‌ها گرفت تا لاله‌وار جای شما خاک تیره شد داغی بزرگ در دل هر غنچه جا گرفت پرپر شدید، عطر شما را نسیم برد عطر شما فضای زمین را فرا گرفت باغی که خونتان به رگ و ریشه‌اش رسید جانی دوباره یافت، دوباره صفا گرفت آن شب دوباره جمع شما جمع بود آه باد خزان وزید و شما را ز ما گرفت «بوی بهشت می‌رسد»... آوار انفجار... یک‌باره خاک، بوی خوش کربلا گرفت «سرچشمه» غرق خون شد، خونی که موج موج سرچشمه از محرّمِ خون خدا گرفت هفتاد و سه بهشتی از خاک رد شدید هفت آسمان ز پای شما بوسه‌ها گرفت آری بهشت را به بها می‌دهد خدا با این بهانه بود که جان از شما گرفت در باغِ ما به یاد شما راست‌قامتان هفتاد و چند سرو سرافراز پا گرفت ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
بهشتی ابرهای سیاه می‌گریند باز باران و باز هم باران آه داغ بهار سنگین است سوگ یاران و باز هم باران با «بهشتی» که بود یک ملّت ملّتی طعم داغ را حس کرد باغبان جامۀ عزا پوشید وسعت مرگ باغ را حس کرد.. مثل کوهی سترگ و افتاده درّه‌ها زیر پای او بودند او خودِ آسمان خودِ باران... ابرها مبتلای او بودند پیش او هر که ظلم را می‌خواست گردبادی به خود فریفته بود دیگران گرچه تشنۀ قدرت او به خدمت، به عشق شیفته بود سیّد لاله‌های عبّاسی محو خود کرد یاس و شب‌بو را مثل سیمرغ با خودش تا قاف برد هفتاد و دو پرستو را.. کوه بود و لطیف بود؛ مگر سختی و لطف می‌شود با هم؟! آری آری! چه حال خوبی داشت عشق را داشت، سادگی را هم شمع پروانه‌های بی‌پروا که شب از باورش هراسان بود گرچه پر پیچ و خم نشان می‌داد فتح لبخند او چه آسان بود پا به پای سپیده در پاکی مست «هَل مِن مَزید» می‌شد او حقّ او... حقّ او شهادت بود آه باید شهید می‌شد او ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
امتحان بزرگ دل به دریا زد و دل از او کند گرچه این عشق شعله‌ور شده بود تیغ اما دگر نمی‌برید محو زیبایی پسر شده بود پدر آن لحظه خوب می‌دانست امتحانی بزرگ در پیش است آه! گویی مقابل این سرو تیغ اندازه تبر شده بود باز می‌شد میان آن برهوت جاده‌ای به دریچۀ ملکوت سفر وحی بود و اسماعیل این چنین راهی خطر شده بود و زنی که تمام جانش را تکه تکه به آسمان می‌داد جان و دل می‌سپرد دست خدا گویی از راز باخبر شده بود ناگهان دید آسمان منا سبز شد با ندای لبیکش او که در امتحان ابراهیم باز هم صاحب پسر شده بود و خدا گفت: وقت اعجاز است مرد این‌بار هم سرافراز است دیگر آن زن نبود هاجر او از فرشته فرشته‌تر شده بود... ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
امتحان منا هنوز گرم مناجات و گریۀ عرفاتم چقدر بوی شهادت گرفته است حیاتم هنوز تشنه‌ام آری، قسم به اشک دمادم دمی به چشمۀ زمزم، دمی کنار فراتم در امتحان منا، شرمسار طفل حسینم به لطف کُندی چاقو اگر دهند نجاتم در این هوای مقدّس نفس نمانده برایم ولی به کوری اهل نفاق، در صلواتم خبر دهید به شیطان، خیال خام نبندد که من شهیدم و در رمی دائم جمراتم خبر دهید به مردم لباس سوگ نپوشند خبر دهید به مردم که عید بوده وفاتم ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
بگو قرآن نمی‌سوزد میان شعله می‌سوزد مگر باران؟ نمی‌سوزد اگرچه «جسم» هم آتش بگیرد، «جان» نمی‌سوزد به آتش می‌کشند این روزها قرآنِ ما را... لیک نمی‌دانند «فجر» و «طارق» و «فرقان» نمی‌سوزد نمی‌دانند این اصحاب نار، این شعله بر دوشان که «حمد» آتش نمی‌گیرد که «الرحمان» نمی‌سوزد خدای قصۀ قرآنیِ «عاد» و «ثمود»! آخر چرا این شهرها در آتشِ کفران نمی‌سوزد؟ مگر قرآن چه دارد؟ سوره سوره، خط به خط، ایمان دل مردم برای این همه ایمان نمی‌سوزد؟ به این کافرمرامان، منکرانِ نور و زیبایی بگو قرآن نمی‌سوزد، بگو قرآن نمی‌سوزد ✍🏻 🇮🇷 @Shere_Enghelab
خطبۀ میلاد باز در سوگ عزیزی اشک‌ها همرنگ خون شد وسعت محراب چون باغ شقایق لاله‌گون شد مسجد آدینه گم شد در سوادِ غربی غم روزه‌دار عاشقی را نوبتِ افطارِ خون شد بوسه زد تیغ شهادت بر گلوی تشنۀ او سرخ‌رو بر سفرۀ سبز تجلّی رهنمون شد سرخوش از صهبای یارب، خطبۀ میلاد بر لب نغمۀ فُزتُ وَ رَبِّ الکعبه‌اش در ارغنون شد.. شور شیرین، کس نمی‌داند چه‌ها کرده‌ست کاین‌سان مسجد و محراب یک‌سر بیستون در بیستون شد عرشیان، فرش از حریر نور گستردند، یارب بر کدامین لب مگر «انّا الیه راجعون» شد؟ ✍🏻 🏷 🇮🇷 @Shere_Enghelab
داستان ناتمام هنوز آثاری از گل‌های سرخی مانده بر دریا هنوز از بغض معصومانه‌ای دارد خبر دریا خلیج فارس، دارد رودرودی تازه می‌خواند که موجاموج، سرشار است از خون جگر دریا گرفته رنگی از خوناب گویا تور جاشوها غروبی سرخ دارد همچنان این نوحه‌گر دریا هنوز انگار می‌بیند مصیبت را که پیوسته به ساحل می‌رسد آشفته با چشمان تر، دریا هنوز این موج‌ها بر صخره‌های کینه می‌تازند هوای انتقام از دشمنان دارد به سر دریا به هر سو داستان ناتمامی مانده روی آب هنوز از گفته‌ها، ناگفته دارد بیشتر دریا ✍🏻 🗓 ۱۲ تیرماه؛ سال‌روز حمله خصمانه ناوگان آمریکای جنایتکار به هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران [سال۱۳۶۷] 🇮🇷 @Shere_Enghelab