eitaa logo
شوق پرواز🕊🇮🇷
323 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
بسم الله ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ #سیده_موسوی نویسنده(گاهی می‌نویسم) «نشر بدون #لینک و #نام #نویسنده #جایز_نیست. کپی مطالب #متفرقه با ذکر صلوات 15 #کانالهای دیگر @seedammar @sodaneghramk #ناشناس👇🏻 https://daigo.ir/secret/81199999838
مشاهده در ایتا
دانلود
من شاعری هستم که گیر قافیه ردیف در وصف تو هستم. کاش دریا بودی!! و می شستی می بردی غم های دلم را؛ و هر دم و بخاطر مواج بودنت خود را به اغوش ساحل می‌رساندی!! عشق در دلم همچو اتشی زیر خاکستر است. کاش راهی پیدا کنم... 😍 😍 🌱🌱🌱🌱🌱 @ekfnjanshar
[💛🌙] ‌‌ ‌وَشاید قشنگترین‌جاےعاشقے اونجاییہ‌کہ‌بهت بگن‌دیوونہ‌شدے؟ 🌿💙
چه فرقی می کند...
«آشیانه» پرستو رفت و آشیانه‌اش خرابه گشت. ساکن آن غزل ، اشک‌ و دلتنگی شد. رفت و تمام وجود جامانده خزان شد. گویند سفر، خیال آرام هدیه می‌کند. اما وقتی در تمام وجودت دانه‌ی مهرش را کاشتی، کجا بروی که خیال یار نباشد؟ دانه که جوانه بزند، هرچقدر هرز کنی باز هم جوانه می‌زند، چون ریشه دارد. بگذار پرستو برود هم مسیر پرواز خود شود. آشیانه ویران عادت دارد به ویرانی! @ShugheParvaz
شوق پرواز🕊🇮🇷
بعضی حرف‌ها در دست‌ها جا می ماند و بعضی از سکوت‌ها در نگاه‌ها . . #آنتوان @ShugheParvaz
«عشق» او می گوید و منِ ساده، چه خوش خیالم که فکر کردم تا ابد ماندگارست. اما مسافر، مسافر است؛دلبستن به مسافر اشتباه محض است. نه او یوسف است و نه من، دیگر یعقوب!! خوشبسعادت زلیخا! عاشق شد؛ اخر هم به عشق متعالی رسید. کاش آخر عاقبت تمام عاشقان همچو زلیخا می‌شد. ✍ @ShugheParvaz
دلم را که مرور می‌کنم، تمامش از آن توست؛ فقط نقطه‌ای از آن خودم! روی آن نقطه هم میخ می‌کوبم و قاب عکس تو را می‌آویزم...! @ShugheParvaz
Haicenنجوای دل.mp3
زمان: حجم: 2.48M
«نجوای دل» مرا با تو رازی است، که خود هم از آن نا آگاهم، هر چه باشد آن را نیک می‌پندارم. کلامت را به فاصله ها نسپار که دل تو آشیانه دل من است. قلم می‌نویسد، آنچه بر دل الهام می‌شود. آیا این نجوایی که در دل من است، حال زبان دل تو نیست؟! از تو انکار اما چشمان بارانی و منتظر چیز دیگری بیان می کنند. غزل با تمام ابیات‌ اش مرهمی شده، برای حال دل بیقرارم ! شعر خوان شب های سرد و طولانی، باز غزلی سرودم! ➰ جان و دل با اوست هرجا می‌رود با صدای @ShugheParvaz
«صدایت🎧» ✍ صدایت، هرچه باشد، آرامش جان، روح و قلب من است. این طنینِ زیبا، به تنهایی غزلی است که در گوشم می‌پیچد. مرا از این موسیقی دلنشین محروم نکن! اتاقم سرد نیست، اما تاریک است... و در این تاریکی، دلم نمی‌گیرد، وقتی صدای نبض من، با صدای تو تکرار می‌شود. با من حرف بزن، بشکن این سکوت را، ای تنها غزل زیبای من! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @ShugheParvaz
«شکوفه پاییز» ✍ پاییز دیر می‌آید و زود می‌رود! مثل محبوب! مثل گذر ابرها! مثل فاصله‌ی طلوع و غروب خورشید! پاییز که می‌آید، دوباره شکوفه می‌زنم! از میان شاخه‌های خشک و بی‌جان خسته از جسمم! وقتی شکوفه می‌زنم، جان امید دوباره می‌گیرم. اما پاییز به روزهای آخرش که می‌رسد، باز من می‌مانم، با مرگ تدریجی یک شکوفه‌ی پاییزی! سال ۱۴۰۳ چقدر شبیه حال شکوفه‌ی پاییزی است. هرچه حس خوب داشت، یکی‌یکی پرپر شد. --- @ShugheParvaz
«ماه زیبای من 🌕» ✍ شب سرد و بی‌روح، با نگاه به تو جان خسته و بی‌رمقم زنده می‌شود. هرچند از من دوری، اما آسمان قلبم پر از نور می‌شود وقتی به تماشایت می‌نشینم. من خزانم، اما وقتی نگاهت می‌کنم، بهاری در دلم شکوفا می‌شود. سکوت شب دلنشین است، اما نور تابانت در این تاریکی، غزلی است پر از امید و احساس. هرچند دوری، اما هر شب با نورت جانی دوباره می‌گیرم. از کودکی آرزو داشتم، وقتی دستم را به سوی تو دراز می‌کنم، دستم را بگیری و مرا در آغوشت پناه دهی. اکنون نیز همان آرزو را دارم، اما با قلبی روشن‌تر؛ می‌خواهم باور کنم که نور تو هرگز خاموش نمی‌شود. دنیا هرچند پر از رنج است، اما نگاهت امید را در من زنده نگه می‌دارد. جانم، آرزویم... همه چیز از من گرفته شده، اما تو همیشه می‌درخشی. می‌خواهم مثل همیشه تلاش کنم و هر شب با نور تو زندگی کنم، چرا که حضور تو نشانه‌ای از عشق و جاودانگی نور خداست!! @ShugheParvaz
«غزل ناگفته» ✍ توان نوشتن ندارم، انگار محکوم به سکوتی ابدی‌ام. قلبم، روحم، چشمانم... همه با هم از بغضی که گلویم را می‌فشارد، می‌سوزند و درد می‌کشند. چگونه خیال می‌کنی از تو نوشتن آسان است؟ همین بغض بی‌امان مرا به زانو درمی‌آورد. لحظه‌ای که تمام کلمات سرباز تو می‌شوند، من همچون مسیح به صلیب کشیده می‌شوم. چقدر در برابرشان ناتوانم! چند روز است که قصد سرودن غزلی دارم، اما نه کلماتی، نه مصرعی، هیچ‌کدام دست دوستی به قلمم نمی‌دهند. کاش می‌دانستی چه حالیم! ویرانم... همچو غزه. شهری که هنوز زیر آوار فریاد می‌زند و غیر خدا پناهی ندارد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @ShugheParvaz
«ماه من» ✍ ماه زیبای من، می‌بینی؟ حتی یادت باعث می‌شود میان تمام خط‌های پر پیچ‌وخم روزگار، روح و روانم شکوفا شود. ماه زیبای من، قدرت زیبایی تو آن‌قدر بی‌نهایت است که آسمان تاریک و بی‌نورم، با نور مهتابی تو زیبا می‌شود. دستانم به تو نمی‌رسد، اما هر شب چشمانم به تو خیره می‌شود. گاهی هم بارانی می‌شوند، و در میان اشک و آه، تو مثل همیشه، پناه منی. ماه زیبای من، در میان هجوم دردها، خیال تو درمانم است. ماه زیبای من، تو همیشه دوری، اما در قلبم همیشه نزدیک‌تری. در هر شب که نگاهت را جست‌وجو می‌کنم، تمام دردها و دلتنگی‌هایم به آرامشی عمیق تبدیل می‌شود. کلمات عاشقانه برای تو، همچون پروانه‌هایی به دور من می‌چرخند. چه غزل‌هایی که با خیالت اشک شدند، اما هیچ‌کدام نسرودم. @ShugheParvaz