«مینویسم»
✍ #سیده_ال_موسوی
مینویسم که جان بیقرار آرام بگیرد.
می نویسم برای کسی که نمیخواند.
مینویسم برای خاک خوردن!
مینویسم برای یادگار بعد از نبودن!
مینویسم برای خواندن یادش بخیر گفتن!
مینویسم که بغضم باران شود دستی نباشد پاک کند.!
مینویسم برای کسی که عمریست، نیست.
مینویسم برای جانی که خسته است و همه امیدش شده نشانه ها!!
مینویسم به امید روزی بیاید، بخواند
بگویند:«خیلی منتظرت بود.»
او بگوید می دانم می دانم!
مینویسم برای روزی یاد کنند بگویند:«روحش شاد»
قصد از نوشتنم همین بود، باقی الصالحات، گوش چشمی از مادر و مولا
پس این همه موانع چیست؟!
#الحمدالله
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#نوشتن
#شوق_دیدار
#انتظار
#شوق_پرواز
@ShugheParvaz
«دنیا»
✍🏻 #سیده_ال_موسوی
شب است، دل بیقرار را بگو؛ چه کند که غم دارد.
پی طبیب فرستادُ ! افسوس خود طبیب درد دارد چون درد او!
درمان را میدانند، اما چه کنند، عاقبت برگ پاییز بودند افتادند که افتادند.
هرچه امید بود پنبه شد.
اما نا امید از رحمت خدا نشدند.
بارها با دل به درد دل نشست. چون ابر بهار بارید، از حجم درد شکسته بود،
ناچار به ادامه بود.
شب است دوست دارد، بعضی لحظهها همان لحظه متوقف شوند.
همان لبخند!
همان احساس خوشبختی!
همان حس شیرین حال خوب!
همان حس که احساس جوانه زدن از خروار خاک....
باید هم شیرین و هم تلخ را تجربه کرد.
باید همچو پرنده در آسمان با وجود باد باز هم مسیر خود را ادامه میدهد.
باید همچو ابر بارید گذشت.
باید همچو شب جای خود به روز داد.
دنیا همین است. محل گذر، محل تجربه، محل رسیدن به معبود قبل از سوت پایان دنیا!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#عاقبت
#نوشتن
#دلی
#شوق_پرواز
@ShugheParvaz
«به وقت...»
به وقت، نوشتن مچاله کردن
به وقت غزل بی قافیه سرودن
به وقت بی صدا نوشتن، باریدن
وقت ماه ستاره محو تماشا شدن
به وقت جدایی روح و رها شدن
به وقت سجاده و تسبیح یا رب سر دادن
شب است! شب مگر وقت خفتن است؟!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍ #سیده_ال_موسوی
#نوشتن
@ShugheParvaz
« درد پنهان»
✍🏻 #سیده_ال_موسوی
دل مینوازد، چشم میبارد، کاش دستی هم بود،یارای نوازش داشته باشد، تا مرحمی بر دردهای دل بگذارد و بر آن دستمال سبز حرمی ببندد.
قلم حین نوشتن جوهر میدهد، به گمانم حتی قلم هم دلِ شکستهای دارد! برای تعریف حال دلش همچون شاعر، پی کلمه قافیه میگردد، جوهر می دهد.
چه حکایت تلخی!!
همه عمر از غم دلِ نویسنده نوشت اما دریغ از یک کلمه از غم خود بنویسد!
حکایت قلم! حکایت چشمان پر اشک هستند از غم دل میبارند، اما افسوس حکایت چشمان چیز دیگریست.
بگذریم!
برای دوای درد قلبُ چشمم بنویس و سیاه کن کن، تمام کاغذ های سفید بی ریا را!
زورم به دنیا که نمیرسد! اما خوب میتوانم سیاه ، مچاله کنم تمام کاغذ های دفتر نوشته ام را!
بنویس ای دوای درد های پنهانم!🥺💔
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#دلنویس
#نوشتن
#دلی
@ShugheParvaz
.
کاش قدر یک لیوان چای، مسکن درد برای عزیزانمان باشیم.
✍ #سیده_موسوی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#بداهه
#نوشتن
#شوق_پرواز
@ShugheParvaz
زندگی یعنی نوشتن تخیّلات خود 📖
از دید من غمانگیزترین چیز، منظره آدمهایی است که تخیلات و کنجکاویشان را از دست میدهند و به زندگی ادامه میدهند. در واقع آنها مردهاند، چون ننوشتن تخیلات و خیالپردازیهای آدمیِ یعنی مرگ واقعی.
🌨 زندگی مملو از چیزهای متنوع است، زندگی غنی است. زندگی میتواند یک ماجراجویی خارقالعاده باشد و ادبیات یکی از همان ماجراهاست.
آدم نمیتواند تمام تجربهها را زندگی کند، اما ادبیات این امکان را به شما میدهد که تجربیات بیشماری را ازطریق خواندن و نوشتن داستانها زندگی کنید که تنها از طریق تخیل و تصورات در دسترستان هستند. به همین خاطر است که ادبیات، زندگی را غنا میبخشد، اما جایگزین آن نمیشود.
❄️ با این حال در برخی موارد استثنا این هم ممکن است. مثلاً در مورد «بورخس» که در مقدمه یکی از کتابهایش نوشته: «بسیار چیزها خواندم و کمتر زندگی کردم.»
به نظرم درباره او میتوان مطمئن بود که آنچه او خوانده، مهمتر از تجربههای زیستیاش بوده و بهترین نوع زندگی کردن برای «بورخس»، همان مطالعه بوده است.
🖊ماریو بارگاس یوسا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#نویسندگی
#نوشتن
@ShugheParvaz
«غزل ناگفته»
✍ #سیده_ال_موسوی
توان نوشتن ندارم، انگار محکوم به سکوتی ابدیام.
قلبم، روحم، چشمانم... همه با هم از بغضی که گلویم را میفشارد، میسوزند و درد میکشند.
چگونه خیال میکنی از تو نوشتن آسان است؟
همین بغض بیامان مرا به زانو درمیآورد.
لحظهای که تمام کلمات سرباز تو میشوند، من همچون مسیح به صلیب کشیده میشوم.
چقدر در برابرشان ناتوانم!
چند روز است که قصد سرودن غزلی دارم،
اما نه کلماتی، نه مصرعی،
هیچکدام دست دوستی به قلمم نمیدهند.
کاش میدانستی چه حالیم!
ویرانم... همچو غزه.
شهری که هنوز زیر آوار فریاد میزند و غیر خدا پناهی ندارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#دلتنگی
#نثر
#عاشقانه
#عکاسی
#نوشتن
#نویسندگی
#شوق_پرواز
@ShugheParvaz
4.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«أنا التي»
✍ #سیده_موسوی
من أنا؟
أنا التي مُنتظِرةٌ مولاي
أنا التي يسمونني مهدويّة
أنا التي عاشقةُ الحسين
أنا التي يسمونني مجنونة كربلاء
أنا التي مُجاهدةٌ في حربٍ على الحجاب
أنا التي يسمونني بنتٌ علويّةٌ شيعيّة
أنا التي أمي الزهراء، أمُّ الحسنَين (ع)
أنا التي يسمونني بنتَ الزهراء (س)
أنا التي يعرفونني بحبِّ عليٍّ المرتضى
أنا التي صبورةٌ على عشق مولاي صاحب الزمان (عج)، على كلِّ حرفٍ أزعجني
أنا التي سمّاني الناس علويّةً موسويّة
من أنا؟
أنا التي تَعبانةٌ في طريقي في الدنيا
أنا عبدٌ ضعيفٌ ذليلٌ، لا أملك غير ربّي الرحمنِ الرحيم
#عربی
#نوشتن
#شوق_پرواز
@ShugheParvaz
«قلمی رو به خدا»
#سیده_الهام_موسوی
گاهی نوشتن، فرو رفتن در رنگهای خدایی است.
وقتی خشم تمام وجودت را در بر میگیرد، میتوانی واژهها را به یاری بطلبی تا روانت را آرام کنند؛ اما تو سکوت میکنی. در خلوت اتاق، پس از اندکی تأمل، دست به قلم میبری و با خدای خود به نجوا مینشینی. کلمهکلمه مینویسی و روح خستهات را به پرواز درمیآوری.
گاهی برای دیده شدن مینویسند، گاهی برای دفاع از حق، گاهی برای تسلای روح خسته، و گاهی چون سخن گفتن برایشان دشوار است، به کلمات پناه میبرند.
و من...
من برای پرواز به سوی خدا مینویسم.
قلمم، خط نوری است که رو به سوی او دارد.
نشانهها، گاه با همین قلم، مرا به سوی خدا هل دادهاند.
چرا باید کم بیاورم، وقتی این مسیر، مرا به آغوش او میرساند؟
بارها، با قلم و کلمات، از قفس دنیا گریختم؛ قلم و کاغذ، دوبال مناند. هرچقدر که بر آنها سنگ ببارد، باز جان میگیرند و مرا به سکوی پرواز میرسانند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#نویسندگی
#قلم
#نوشتن
#دلنوشته
#شوق_پرواز
❤️📚
@ShugheParvaz
هر بار بیشتر و بیشتر متقاعد میشوم که نکته اصلی نوشتن، نه در قالب قدیم و جدید بلکه در این است که انسان بدون فکر کردن، آزادانه آنچه را از روحش جاری میشود، بنویسد.
✍🏼#آنتوان_چخوف
#نوشتن
@ShugheParvaz
گفتههای نویسندگان بزرگ دربارهی نوشتن!✍️🏿
"همه داستانی برای تعریف کردن دارند. همه نویسندهاند. بعضی در کتاب مینویسندش، برخی آن را در قلبشان حفظ میکنند."
- ساوی شارما📘
"من باید داستانی بگویم. این وسوسهای فکری است. هر داستانی بذری درونِ من است که شروع به رشد و رشدِ بیشتر میکند، مثل یک تومور، و باید دیر یا زود با آن کنار بیایم."
ایزابل آلنده📗
"تاریخنگاران ثبت میکنند، رماننویسان خلق میکنند."
- ای. ام. فورستر📒
"نوشتن راجع به پول در آوردن نیست؛ راجع به مشهور شدن و قرار گذاشتن و پیدا کردن معشوق و دوست نیست.
نوشتن جادوست."
- استیون کینگ📕
#به_نویسنده
#نوشتن
#نویسندگی
@ShugheParvaz