eitaa logo
شوق پرواز🕊🇮🇷
274 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
845 ویدیو
33 فایل
بسم الله ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ #سیده_موسوی نویسنده(گاهی می‌نویسم) «نشر بدون لینک و نام نویسنده #جایز_نیست. #ادمین_تبادل @Mousavii7 #کانالهای دیگر @seedammar @sodaneghramk @Eliidooz #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
. بیچاره دل، هردم ندایی یار من کجایی؟! هر لحظه را من با غزل خواندم تو بی وفایی! گر هم نباشد ماهِ من، او هست هر دقیقه یارب! شکایت من ندارم گر نبود صفایی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @ShugheParvaz
«دنیا» ✍🏻 شب است، دل بیقرار را بگو؛ چه کند که غم دارد. پی طبیب فرستادُ ! افسوس خود طبیب درد دارد چون درد او! درمان را می‌دانند، اما چه کنند، عاقبت برگ پاییز بودند افتادند که افتادند. هرچه امید بود پنبه شد. اما نا امید از رحمت خدا نشدند. بارها با دل به درد دل نشست. چون ابر بهار بارید، از حجم درد شکسته بود، ناچار به ادامه بود. شب است دوست دارد، بعضی لحظه‌ها همان لحظه متوقف شوند. همان لبخند! همان احساس خوشبختی! همان حس شیرین حال خوب! همان حس که احساس جوانه زدن از خروار خاک.... باید هم شیرین و هم تلخ را تجربه کرد. باید همچو پرنده در آسمان با وجود باد باز هم مسیر خود را ادامه می‌دهد. باید همچو ابر بارید گذشت. باید همچو شب جای خود به روز داد. دنیا همین است. محل گذر، محل تجربه، محل رسیدن به معبود قبل از سوت پایان دنیا! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @ShugheParvaz
قَدْ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ و من تورو میبینم وقتی که از شدت ناراحتی به آسمون نگاه میکنی... بقره ۱۴۴ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @ShugheParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«حبیبی  حسین» کاش هیچوقت، قصه رفتن به کربلا، کلمه برگشت به خانه نداشت. چگونه برگردم وقتی قلبم در ضریح مولایم آرام گرفته! هرچند میدانم مثل همیشه تمام قلب  روحم را، در حرمش جا میگذارم به دیار خود  برمیگردمم. کاش تمام زندگیم در این رفت،آمدهای بین حرم امام حسین، بین الحرمین و حرم حضرت عباس ع خلاصه شد. آقا جانم میشه برنگردم! 😭😭 میشه بغلت نگه‌ام داری، تا در این دنیا پر از گلوله های قرمز، آغشته به زهر حب دنیا، در امان باشم. آقا جان مرا در آغوش گرم محبت و رحمتت نگه دار! میشه مثل آن مجنون بین الحرمین تو باشم. بگذار تمام زائرانت لباسهای کهنه‌‌ و جنونِ مرا نشانه بگیرند، ولی من خوب میدانم،  وقتی در صحن سرایت باشم، وقتی غرق رحمتت باشم! از اعماق قلبم احساس خوشبختی می‌کنم. آقا جانم! از همین الان احساس دلتنگی دارد مرا شکنجه می‌کند. حسین جانم! امشب، آخرین دیدار و عهد من با شما نباشد، بگذار، رزق هرساله این عبد روسیاه مجنون تو باشد.! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @ShugheParvaz
«حقیقت زندگی» ✍ زندگی و حقیقت اینجاست که شهید آوینی می‌گوید:«چه میجویی، عشق همین اینجاست.» این همه ثانیه، ساعت، شب و روز که در پی آن هستیم اینجاست. همین اینجاست! که جان را در دو کف دست خویش بگیریم و خود را به قربانگاه برسانیم! تا جان، روح و حیاتمان را تسلیم رب و حجت اش کنیم!! عشق هزار رنگ نیست؛ بلکه یک رنگ است آن سرخی خونی است که پیراهن مان را گلدوزی می‌کند! . . . چه میجویی ای نفس سرکش من؟! در این دنیا چیزی برای بقا نیست. هرچند در این دنیا هر دم از آرزو و تمنای خود می‌زنم، اما یادم باشد، در طلب آن چیزی باشم که تو را به پرواز برساند.! پرواز در سینه‌ی آبی آسمان چه زیباست و هم پرواز پرستو های عاشق الی الله چه زیباتر است. ، به ما اهل قلم، درس بزرگی داد. آن هم: باید خواند! باید نوشت! باید گفت! باید رفت! تا کلمه کلمه متن خویش بوی خدا بگیرد، و در آخر به قربانگاه رساند. در خون غلتیدن و پرواز از میان دریای خون خود، فقط از بندگان اهل بر می آید. ای نفس من تا تسلیم رب نشوی پرواز محال است. 🌺 ۲۱ شهریور سالروز تولد دنیایی شهید سید مرتضی آوینی گرامی باد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @AFKAREHOWZAVI
‏نحن ضحايا الغفران المتكرر. «ما قربانیانِ بخشیدن‌هایِ مکرریم!» ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ - عربیات🌱 @ShugheParvaz
برای ظالمِ زورمند، سخت است به سوی مرگ رفتن؛ بسیار سخت.. هرقدر عارف آسان میمیرد ستمگر، دشوار عارف نمی رود که پرواز می کند اما شقی، شورِ دیدنِ چه کسی را در سر داشته باشد؟ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ - نادر ابراهیمی @ShugheParvaz
📚عنوان: ساختار و مبانی ادبیات داستانی ✍نویسنده: نادر ابراهیمی ناشر: انتشارات سوره مهر نادر ابراهیمى نویسنده معاصر، کتاب حاضر را نتیجه سال‏ها تدریس و تحقیق خود در رشته ‏هاى ادبیات داستانى، فن فارسى‏ نویسى‏ و … مى‏ داند. وى در این کتاب که در مورد فن نویسندگى ونویسنده‏ شدن مى‏ باشد، با بهره ‏گیرى از بیانات و نقل‏ قول هاى‏ نویسندگان مشهور دنیا و ایران راه‏ هایى که منجر به نویسندگى ‏مى‏ شود، ارائه نموده است. فهرست مطالب عبارتست از: سخن‏ نویسنده، عریضه و درآمد کلام، یادداشت، آیا خبرى به نام استعداد وجود دارد؟ انگیزه، هدفمند بودن، اراده به نوشتن، احساس و عاطفه‏ خاص، جهان‏ بینى و اعتقاد، شرایط محیطى مناسب، تسلط بر زبان،سیاسى ‏اندیش بودن، صبورى بى ‏حساب، عشق و دوست‏ داشتن،مطالعه عمومى، جماعت‏ گرایى و خلوت‏ گزینى، طبیعت‏ گرایى، پایانه.(چاپ اول حوزه هنرى) یادداشت:چاپ اول کتاب در سال ۱۳۶۹ توسط «انتشارات‏ فرهنگان» منتشر شده است. این کتاب توسط پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامى تدوین وبا جلد شمیز منتشر شده است. @ShugheParvaz
شوق پرواز🕊🇮🇷
بسم الله الرحمن الرحیم «7اکتبر» ✍🏻 امروز 7اکتبر است. در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، حماس و چند گروه مبارز فلسطینی دیگر حملات مسلحانه هماهنگ‌ شده‌ای را از نوار غزه به غلاف غزه در جنوب اسرائیل آغاز کردند که اولین تهاجم به خاک اسرائیل از زمان جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۴۸ بود. حماس و دیگر گروه‌های مسلح فلسطینی این حملات را عملیات طوفان الاقصی (یا سیل الاقصی؛ عربی: عملیة طوفان الأقصی) نامیدند. درحالی که در اسرائیل به آن شنبه سیاه (عبری: השבת השחורה‎) یا کشتار تورات سیمچات (عبری:הטבח בשמחת תורה) می‌گویند، و در سطح بین‌المللی با عنوان حمله ۷ اکتبر شناخته می‌شود. این حملات آغازگر جنگ جاری اسرائیل و حماس بود. یک سال گذشت، از بر ملا شدن حقیقت پنهان! آری حقیقت پنهان! نه بر من نه بر تو؛ بلکه بر مردم کشورهای عرب و حتی بر مردم فلسطین و غزه نمایان شد. سالها گفتند:« ما یک امت، یکصدا و یک مذهب هستیم.» اما در این مدت یکسال، چهره ی به ظاهر حق اما باطل! نمایان شد. معلوم شد، مردم کدام کشور انصار الله و مردم کدام کشور انصار شیطان!! یکسال هزاران معصوم بی گناه اهل غزه قتل عالم شدند، اما صدای هیچکدام از حکام عرب که به صندلی ریاست خود لم دادندن در نیامد. در طول این یکسال مردم غزه بارها از میان آتش، خون فریاد «وین عرب» سر دادند. ولی هیچ امتی دست یاری نداد، الا شیعیان علی‌ابی طالب(ع) شهدای طریق القدس زنده و همراه مجاهدان طوفان الاقصی هستند. خوشا کسانی که در این مسیر پا به پای مجاهدین هستند. چه با اسلحه چه با تحلیل چه با ذکر امن یجیب... اما وای به حال کسانی که با دشمن خدا دست دوستی دادند. هر روز از این خون بی گناه سیراب می‌شوند ترسی از خشم خدا ندارند. ما از این دریای خونی که اسراییل جاری کرده هراسی نداریم چون به کلام خدا ایمان داریم و خواندیم «الیس الصبح بقریب» @ShugheParvaz
چقدر سخت است... ✍ سیده الهام موسوی () فرق بین «بی‌تاب پرواز» و «شوق پرواز» در چیست؟! نمی‌دانم! حس می‌کنم حرارت و اشتیاق بال های بی «تاب پرواز» بیشتر از بالهای «شوق پرواز» باشد. شاید بر عکس و شاید هم یکسان باشند. دلم می‌گیرد از این همه شوق بی سرانجام!! خدایا بی تابم بی تاب پروازم! کاش شهید مجتبی علمدار بودم. برای تسکین درد، دلتنگی و راهی برای فرار از این دنیا، گریه و مناجات سلاحش بود. البته در دنیا نبود، بلکه تمام تمنایش پرواز الی الله بود. و در آخر به آرزویش رسید. چه سخت است حال عاشقی که نمی داند محبوبش نیز هوایش دارد یا نه!... شهدا صدایمان را می‌شنوید؟! دستمان را رها نکنید. 🥺😔 ای هادیان قلب های شکسته دعایمان کنید. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @ShugheParvaz
«مقصد پرواز است.» ✍ «سیده الهام موسوی» اگر قصد و مقصد پرواز است، ای جان مشتاق قربانگاه معشوق! خود را تا چه حد برای قربانی و پرواز، آماده ساختی؟! آیا دل را دو دستی تقدیم، حضرت معشوق کرده ای؟! آیا به این اندیشیده‌ای این همه تلاش،سختی در این دنیا برای چه است؟! اگر هدف پرواز الی الله است، رها کن آنچه تو را گرفتار دنیا کرده است. دل و روح خود را در مسیر پر نور عاشقان این مقصد رها کن! نترس! آنکه عاشق است به حکمت رب ایمان دارد. پس شتاب کن! خود را بساز! قبل آنکه دل اسیر پوچی و سیاهی دنیا شود. می‌شنویی!؟ دارد صدایت می‌کند، آنکه هر شب برای دلهای عاشق دست به دعا می‌شود. به گذر زمان شب و صبح نگاه نکن که زمان کوتاه‌تر از آنچه که می‌نگری و می اندیشی!! چشم، گوش، زبان را تسلیم رب کن تا ببینی! تا بشنوی! تا بگویی! آنچه را که نمی بینند، نمی شنوند و نمی گویند!  چه قشنگ فرمودند حضرت ابوتراب (علیه السلام):«دنیا سرايى است گذرگاه، نه سرايى كه در آن قرار توان يافت. مردم در دنيا دو گروهند. آنكه، خود را فروخت و به تباهى افكند و آنكه، خود را خريد و آزاد كرد.» رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ  پروردگارا! ما را [با همه وجود] تسلیم خود قرار ده، و نیز از دودمان ما امتی که تسلیم تو باشند پدید آر، و راه و رسم عبادتمان را به ما نشان ده، و توبه ما را بپذیر، که تو بسیار توبه پذیر و مهربانی (بقرة ۱۲۸) @ShugheParvaz
«صدایت🎧» ✍ صدایت، هرچه باشد، آرامش جان، روح و قلب من است. این طنینِ زیبا، به تنهایی غزلی است که در گوشم می‌پیچد. مرا از این موسیقی دلنشین محروم نکن! اتاقم سرد نیست، اما تاریک است... و در این تاریکی، دلم نمی‌گیرد، وقتی صدای نبض من، با صدای تو تکرار می‌شود. با من حرف بزن، بشکن این سکوت را، ای تنها غزل زیبای من! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @ShugheParvaz
بسم رب عبد مجاهد «مجاهدت» ✍🏻 . از کجا بنویسم؟ تاریخِ هر گوشه‌ای از دنیا داستان‌های زیبایی دارد، اما داستان‌های مردان و زنان خاورمیانه، رنگ و بویی دیگر دارد. این مردم، هرگز در برابر مزدوران سرزمینشان سر خم نمی‌کنند. چند سال است که غریبه‌ای در سرزمین زیتون، یعنی فلسطین، ادعای مالکیت کرده است. مردم این سرزمین، سال‌هاست که با سنگ‌های سجیل خود مقاومت می‌کنند. و حالا چند ماهی است که تبر به دست گرفته‌اند و به جان ریشه‌های درختان و نهال‌های زیتونِ غزه افتاده‌اند. می‌دانی درد کجاست؟ درد آنجاست که همسایگان، ناظر احوال ناخوش مردم این سرزمین‌اند. می‌بینند زیتون‌ها غرق در خون و آتش شده‌اند، اما کاری نمی‌کنند. آه فلسطین! آه غزه! سرزمینِ صبر، شکوه، ایثار و آزادگی! هر روز از این جنگ که گذشت، به ما درس دادی! درس استقامت، درس رضایت به رضای خدا، درس عزت و شکوه، درس تسلیم نشدن، درس شهادت، درس ایثار، درس صبر... هرچه بنویسم، باز هم کم است. به اندازه‌ی عمر دنیا به ما و نسل‌های آینده درس داده‌ای. و امروز خبر شهادت یحیی السنوار... در لحظه‌ی شهادت، تکیه بر مبل با جراحاتی عمیق اما باشکوه، شجاع و چون کوهی استوار، مردِ میدان بود. تا آخرین دقایق عمرش، در حال رزم و دفاع بود. باز می‌نویسم و می‌گویم: «این خون‌ها پر برکت است، گرچه چشمان ما را پر از اشک و قلب‌هایمان را پر از درد کرده است.» مردان این میدان تمام شدنی نیستند. (اذا غاب سید قام سید) چون مردی بیفتد، مردی دیگر تفنگ را برمی‌دارد. قرار نیست این سنگر خالی بماند. @ShugheParvaz
«می‌نویسم» عاشقم! اما نه همچون فاضل نظری که با دقت بی‌نظیری حال آشفته و بی‌قرار را در اشعارش بازگو می‌کند، نه مانند نادر ابراهیمی که با کلماتش روح حیران تو را تسخیر می‌کند و نه همانند شهید آوینی، که نوشته‌هایش مسیری به سوی نور را می‌گشاید. اما... آری، من اهل قلمم! از همان کودکی عاشق نوشتن بودم. دنیای زیبای آنه شرلی را داشتم، اما ماری و متیویی برای شکوفایی نبود. می‌نوشتم و پنهان می‌کردم تا نخوانند و نخندند! چه نوشته‌هایی که به دست کارون سپردم و با خودم به اعماق فراموشی بردم. حال، که نوشته‌هایم را با دیگران قسمت می‌کنم، غرق کلماتم هستم و خستگی بر شانه‌هایم سنگینی می‌کند. بغضی از درون می‌آزارد مرا، اما باز هم می‌نویسم. می‌نویسم تا در پرواز بر فراز ابرها، شوق رهایی را احساس کنم؛ می‌نویسم تا به آغوش خداوند نزدیک شوم؛ تا از خزان عبور کنم و به بهار برسم؛ و تا شاید روزی کسی که وعده‌ی آمدنش را داده است، به راستی بازگردد. اهل ناامیدی نیستم؛ زیرا خداوند این نعمت را به من بخشیده، نعمتی که هرکسی از آن برخوردار نیست: نوشتن! پس می‌نویسم تا سرنوشتی را که معبودم برایم رقم زده، به دست خود بسازم. خوب می‌دانم که مهره پروازم همین قلم و کاغذند. آیا توانستم روحت را نیز با خود به پرواز دعوت کنم؟ @ShugheParvaz
«خدايا تو مرا عشق کردی که در قلب عشّاق بسوزم. تو مرا اشک کردی که در چشم يتيمان بجوشم. تو مرا آه کردی که از سينه‌ی بينوايان و دردمندان به آسمان صعود کنم. تو مرا فرياد کردی که کلمه‌ی حق را هر چه رساتر برابر جباران اعلام نمايم. تو مرا در دريای مصيبت و بلا غرق کردی و در کوير فقر و حرمان تنهایی سوزاندی. خدايا تو پوچی لذّات زودگذر را عيان نمودی، تو ناپايداری روزگار را نشان دادی، لذت مبارزه را چشاندی. تو ارزش شهادت را به من آموختی...» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ - قصار | شهید مصطفی چمران @ShugheParvaz
پـــــــــرواز.... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @ShugheParvaz
4_5872783008892721141.mp3
216.3K
«ای دل من...» ✍ قلم و کاغذم را بیاورید؛ این دل من غمی دارد! میل به نوشتن دارد، اما میلی به سخن گفتن... هرگز! شب‌های پاییز قشنگ‌اند، اما سرد و بی‌روح می‌گذرند. اگر خلوتی با یار، یا حتی با پروردگار نداشته باشی، تو را به زانو در می‌آورند. و چه خوب است که رب همیشه هست. این دل من غم دارد و هنوز هم به دنبال نشانه‌هاست. دیوار نکشید اطراف این دل شکسته؛ قصد آزار ندارد، قصدش فقط پرواز است. ای دل من، آسوده باش! اگر همه در حق تو بی‌وفا بودند، تو به پروردگارت وفادار باش. ای دل من! ساز دنیا به یک نوا نیست. آسمان را دریاب🕊 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @ShugheParvaz
. کاش قدر یک لیوان چای، مسکن درد برای عزیزانمان باشیم. ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @ShugheParvaz
شوق پرواز🕊🇮🇷
«الزهراء» ✍ بسم رب ریحانة المصطفی (ص) چند قرن می‌گذرد، اما هنوز که هنوز است، اهانت‌ها و کینه‌ها نسبت به حضرت زهرا (س) تمامی ندارد. مگر زهرا همان دختر عزیز، نور چشم و جگرگوشه‌ی پدرش نبود؟! این چه کینه‌ای است که تمامی ندارد؟! مسجدی در ادلب سوریه بنا شده و نام آن را «الزهراء» نهاده‌اند. کلی اعتراض از سراسر کشورهای به‌ادعای مسلمین به گوش می‌رسد! یکی می‌گوید: «نام زهرا تفرقه می‌سازد.» آیا نام دختر رسول اکرم (ص) باعث تفرقه می‌شود؟! یا می‌گویند «رنگ مسجد سیاه است، نماد حسینیه است.» مگر خانه‌ی خدا به رنگ سیاه نیست؟! این اعتراضات به جایی رسید که تصمیم گرفتند نام مسجد را تغییر دهند. آری، دشمنی با حضرت زهرا بنت رسول‌الله (ص) تمامی ندارد. شاید این سوال پیش آید که چرا؟ چون حضرت زهرا (س) تا پای جان خود و فرزندش را فدای ولایت کرد، هیچ‌گاه پشت امام علی (ع) را خالی نکرد، همسر امام علی (ع) و مادر حسنین (ع) است، همچون مادرش حضرت خدیجه (س) از اسلام دفاع کرد. زیرا جان و روح حضرت علی (ع) است. حضرت زهرا (س) در اوج مظلومیت، در برابر ظلمی که به او و به خاندانش داشتند، هیچ‌گاه تسلیم نشد. حتی در آن لحظات سخت و پر از درد، وقتی که به‌طور آشکار ظلم به ولایت علی (ع) را مشاهده می‌کرد، همچنان دفاع از حق را بر هر چیز دیگری ترجیح داد. خطبه‌ی فدک به‌ خوبی نشان می‌دهد که او چگونه حق را از باطل جدا کرد و در برابر ظلم قد علم کرد. این دشمنی‌ها و اعتراضات به نام حضرت زهرا (س) تنها بخشی از نقشه‌ای است که دشمنان برای کمرنگ کردن یاد او و کاهش تأثیر آموزه‌هایش در تاریخ اسلام دارند. اما تاریخ گواهی می‌دهد که هرچقدر هم دشمنان تلاش کردند، یاد او همچنان در دل‌ها زنده است. آن‌ها می‌خواهند نام حضرت زهرا (س) را فراموش کنند، اما زهرا (س) و یاد او از دل‌های مؤمنان هرگز محو نخواهد شد. چرا که او برای همیشه نماد ایستادگی در برابر ظلم، نماد وفاداری به ولایت و نماد حقیقت‌جویی در تاریخ اسلام است. کلام آخر: « ایام را دریابیم که ستونهای ولایت هستند.» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @ShugheParvaz
پرواز آن هم با بالهای پر شوق پریدن زیباست. اما باید رها ، رهاتر از هر پرنده در آسمان شد. شرط آن است، که حب دنیا از دل پاک کنی! حال با خودت به محاسبه بنشین! @ShugheParvaz
شوق پرواز🕊🇮🇷
«پاییز؛ فصل تأمل و تجلی» برگ‌های زرد و نارنجی از شاخه‌ها می‌رقصند و زمین را فرش می‌کنند. هوا خنک شده و عطر باران در فضا می‌پیچد. پاییز آمده، با رنگ‌های گرمش و نسیم دلپذیرش، گویی پیامی از عالم بالا با خود آورده است. صدای خش‌خش برگ‌ها زیر پا، موسیقی این فصل است. چترها باز می‌شوند و بوی چای تازه دم از پنجره‌ها به بیرون می‌آید. پاییز، فصل آرامش و تأمل است، فرصتی برای بازگشت به درون و تفکر در آیات الهی. در این فصل، طبیعت لباس نو می‌پوشد و ما را به تماشای زیبایی‌هایش دعوت می‌کند. پاییز، یادآور گذر زمان و زیبایی تغییر است، نشانه‌ای از قدرت خداوند در آفرینش و تجدید حیات. برگ‌ریزان پاییزی، تمثیلی از رها کردن تعلقات دنیوی است. هر برگ که می‌افتد، درختان را سبک‌بارتر می‌کند، همانطور که ما با رها کردن وابستگی‌ها، روح خود را آزاد می‌کنیم. غروب‌های طولانی پاییز، فرصتی برای راز و نیاز با خالق هستی است. در سکوت و آرامش این فصل، صدای درون را بهتر می‌شنویم و با خود و خدای خود خلوت می‌کنیم. پاییز به ما می‌آموزد که زیبایی در گذر و تغییر است. همانطور که طبیعت خود را برای فصلی نو آماده می‌کند، ما نیز می‌توانیم این فرصت را برای تحول درونی و رشد معنوی غنیمت بشماریم @ShugheParvaz
«بازگشت به سادگی» وقتی 14-18 ساله بودم، تمام دغدغه‌ام این بود که پول جمع کنم و کتاب‌هایی درباره امام زمان (عج) بخرم و بخوانم. دلم می‌خواهد همان حال و هوا در من زنده شود، همان که تمام فکرم امام زمان (عج) باشد. بزرگ شدن چه چیزی داشت جز بزرگ‌تر شدن مشکلات و غرق شدن در دنیای مادی؟ کاش می‌شد آن حال قشنگ را دوباره زنده کنم. البته هنوز هست، اما زندگی پر از بالا و پایین شده است. انگار بیش از حد درگیر دنیا شده‌ام. باید رها شد، رها، رها... باید از غصه خوردن‌ها و حرص زدن‌ها برای این دنیا دست کشید. "در این آشوبِ زمانه، امیدمان به دست‌های مهربانی است که روزی از پسِ پرده غیبت، جهان را به عدالت و نور آغشته خواهد کرد." ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @ShugheParvaz
شوق پرواز🕊🇮🇷
اگر روزی یک هنرمند تو را دوست داشت، خوشحال باش چون تو تا ابد در تمام آثارش خواهی ماند ... #بی_کلام
«صاحب دلم» ✍ باز هم صدای سه‌تار را شنیدم و جانم را به آغوش غم سپردم. بگذار بنوازد! گرچه تکرار خاطرات زخم‌های دل را تازه می‌کند، اما بگذار صدای ساز جاری باشد. شاید همین نغمه‌ها نوید روزی نو شوند. هر پاییز و زمستانی روزی به پایان می‌رسد؛ بهار دل من نیز خواهد آمد، حتی اگر زیر خروارها خاک سرد خفته باشم. چراکه با شنیدن صدایش، ایمان دارم خداوند دوباره به جسم بی‌جانم روح خواهد دمید. بنواز! که تمام این دنیا، جز به وجود عزیزِ بنت نبی، ارزشی ندارد. و من سال‌هاست در انتظارم! هیچ نشانه و هیچ تسکینی دیگر بر زخم‌هایم مرهم نمی‌گذارد، جز آمدن او. ای صاحب قلب شکسته‌ام، بیا! @ShugheParvaz
"یار مـهـربان" کتاب‌ها بهترین سرگرمی هستند، مابین آنها تبلیغات پخش نمی‌شود، نیاز به باطری ندارند، و در قبال هر دلار پرداخت شده ساعت‌ها سرگرمی برای مخاطبان ایجاد می‌کنند. چیزی که من رو متعجب می‌کنه اینه که چرا آدم‌ها یه کتاب برای پر کردن وقت‌های مرده‌ای که در زندگی روزمره غیر قابل اجتناب هستن بر نمی‌دارن ...🌿💫 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @ShugheParvaz
«فراتر از مرزها» این روزها زمزمه‌ی هجوم دوباره‌ی تروریست‌ها به خاک سوریه، حال‌وهوای ما را به دهه نود می‌برد؛ سال‌هایی که هرچند روز، خبر شهادت جوانان رشید و غیور این مملکت شنیده می‌شد. مدافعین حرم، همان کسانی هستند که فراتر از مرزهای کشور، برای دفاع از ایمان، امنیت و انسانیت ایستادند و از جان خود گذشتند تا دیوارهای آرامش ما ترک برندارد. حرم برای آن‌ها تنها یک مکان نبود، بلکه باوری عمیق و آرمانی بزرگ بود. حالا ما مانده‌ایم و میراثی گران‌بها؛ میراثی که با خون آن‌ها آبیاری شده است. آیا توانسته‌ایم پاسدار این فداکاری‌ها باشیم؟ شاید وقت آن رسیده که به یاد بیاوریم امنیت، هدیه‌ای رایگان نیست و هر قدم کوچک ما در مسیر حق و ایمان، ادامه‌ی راه آن قهرمانان است. آن‌ها رفتند تا خاک وطن به دست دشمن نیفتد، تا باورهایمان خدشه‌دار نشود و تا چراغ حرم خاموش نگردد. امروز، هر بار که صدای اذان در گوشه‌ای از جهان طنین‌انداز می‌شود یا کودکی در آغوش مادرش به خواب می‌رود، باید به یاد بیاوریم که این لحظه‌ها، مدیون مردانی است که جان دادند تا زندگی ادامه یابد. اما اکنون، پرسش اینجاست: ما برای آن‌ها چه کرده‌ایم؟ آیا در مسیر آرمان‌هایی که برایش ایستادند، گامی برداشته‌ایم؟ هر کدام از ما می‌توانیم مدافعی باشیم؛ نه فقط در میدان نبرد، که در میدان زندگی، با ایمان، صداقت و دفاع از حقیقت. اگر امروز نگذاریم یاد آن‌ها کمرنگ شود، فردا فرزندانمان نیز در سایه همین امنیت خواهند زیست. این وظیفه ماست که راهشان را زنده نگه داریم؛ با قلم، با قدم و با هر آنچه در توان داریم. اینک، در سکوت این روزها، صدای آن قهرمانان هنوز در گوش زمان زمزمه می‌کند. آن‌ها با رفتنشان به ما آموختند که مرزهای دفاع از حق، تنها روی نقشه‌ها نیست، بلکه در دل‌های ماست. هر کجا که ظلم باشد، هر جا که ایمان در خطر افتد، آنجا میدان نبردی است که باید برایش ایستاد. اما نباید فراموش کنیم که این نبرد هنوز تمام نشده است. امروز، مدافعان حرم، حزب‌الله و نیروهای سپاه قدس همچنان در خط مقدم ایستاده‌اند؛ همان قهرمانانی که امنیت ما را در سایه مقاومت و شجاعتشان حفظ می‌کنند. این راهی است که ادامه دارد، و بر ماست که همواره حامی آن‌ها باشیم؛ با دعا، با حمایت و با یادآوری ارزش آرمان‌هایی که برایشان جان می‌دهند. این نبرد، نبرد همه ماست، در هر جا و به هر شکلی که می‌توانیم. وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ (آل عمران، آیه 169) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @ShugheParvaz