📣 فیلم «در جبهه غرب خبری نیست»، «All Quiet on the Western Front »
♦️مشخصات اثر:
کارگردان: ادوارد برگر
محصول: آمریکا
سال انتشار: 2022
ژانر: جنگی
🔹خلاصه ی داستان:
یک سرباز آلمانی جوان به نام پائول و همرزمانش در جبهه غربی در طول جنگ جهانی اول تجربیات وحشتناک و پریشانی را تجربه میکنند...
#در_جبهه_غرب_خبری_نیست
#All_Quiet_on_the_Western_Front
#ادوارد_برگر
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🦋هنر استراتژیک
✅@StrategicArt_ir
بیش از صد سال تحقیر یک ملت
نگاهی به فیلم های فصل جوایز - 9
نگاهی به فیلم در جبهه غرب خبری نیست
All Quiet on the Western Front
اقتباسی دیگر از رمان معروف "اریش ماریا رمارک" (که خود به عنوان یک سرباز در جنگ جهانی اول حضور داشت) در سال 1929 که یک سال بعد توسط لوییس مایلستون به تصویر کشیده شد و جوایز اسکار بهترین فیلم و کارگردانی را هم گرفت.
درست مانند امسال که دومین اقتباس سینمایی از رمان یاد شده به کارگردانی "ادوارد برگر" پس از گذشت بیش از 90 سال، بازهم در 9 رشته از جمله بهترین فیلم و کارگردانی و فیلمنامه و ... نامزد دریافت جایزه #اسکار شده است. قابل ذکر اینکه نسخه سال 1979 دلبرت مان از رمان فوق، یک فیلم تلویزیونی بود.
نسخه جدید فیلم "#در_جبهه_غرب_خبری_نیست" مانند فیلم لوییس مایلستون در سال 1930 که برخلاف آثاری مانند "بالها" (ویلیام ولمن- 1927) یا "خلبان آزمایشی" (ویکتور فلیمینگ- 1938) و یا "گروهبان یورک" (هاوارد هاکس-1942) و انبوهی دیگر از آثار جنگی که تصاویری قهرمانانه از جبهه غرب بر پرده می بردند، هیچ نشانی از قهرمانی و افتخار نداشت، این بار هم فیلمی است از زاویه و درون جبهه آلمان ها درباره جنگ جهانی اول که اساسا هیچگونه قهرمانی را در این جبهه نشان نداده و تنها کلکسیونی از درد و رنج و مرگ و جنگی بیهوده و سیاهی و تاریکی و نکبت را به نمایش گذارده است.
در حالی که سه سال پیش، فیلم "1917" سام مندس درباره جنگ جهانی اول (که جوایز بسیاری را هم در فصل جوایز از آن خود نمود) یا در همان سال فیلم "میدوی" رولند امریش و یا در سالهای دیگر آثار مختلف جنگی که از زاویه و درون جبهه غربی ها جلوی دوربین رفته اند، به جز افتخار و نبرد قهرمانانه و دلاوری و ... تصویر دیگر ارائه نکرده اند. از جمله فیلم "تاپ گان : ماوریک" که امسال در کنار همین فیلم "در جبهه غرب خبری نیست" نامزد دریافت چندین جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم شده و یک عملیات تروریستی و تجاوزکارانه را به گونه ای قهرمانانه جلوه می دهد!
اما فیلم "در جبهه غرب خبری نیست"، شروع غافلگیر کننده ای دارد؛ پهنه ای وسیع از اجساد سربازان، حرکت دوربین درون کانالی که بقیه سربازها در آن موضع گیری کرده و آماده حمله هستند و سپس فرمان حمله که سربازان در فضایی گرفته و باران خورده و مملو از آب و گل و انفجار و گلوله و اجساد بر زمین افتاده به سمت جلو حرکت می کنند و سربازی به نام هاینریش که مدام صدایش می کنند و مانند دیگران نفس نفس زنان به جلو می دود را در کادر خود می گیرد.
بقیه در کامنت های خودم:
1- در حالی که در کنارش باران گلوله و توپ می بارد و همراهانش یکی یکی به زمین می افتند، تا به پشت سنگری رسیده و در خیز بعدی با پرتاب یک نارنجک و سپس برداشتن یک سلاح سرد (بیلچه کوچک یا تبر) به جلو رفته و آن را بر سینه سرباز جبهه مقابل فرود می آورد و .... سیاهی.
همین صحنه و سکانس آشنا، در مورد قهرمان اصلی فیلم یعنی "پائول برمر" دو یا سه بار در نقاط مختلف فیلم تکرار شده و به عنوان تصویری آشنا جلوه کرده که می تواند مقصود فیلمساز را از کل اثر دو ساعت و نیمه خود، خلاصه نماید.
شخصیتی که پس از صحنه های تکان دهنده جمع آوری اجساد له شده و درآوردن لباس های خونین و شستن و اتو کردن شان، لباس همان هاینریش به او می رسد و در حالی که به عشق قهرمان شدن و فتح پاریس، مدرسه را رها کرده، با سرخوشی و شعف و خوش خیالی آن لباس را برتن کرده و به جبهه اعزام می شود اما واقعیت جنگ را در همان بدو ورود در می یابد وقتی ناگزیر از کامیون هایی که حالا به جای آنها بایستی خیل زخمی ها را حمل کنند، پیاده شده و ماسک سنگین ضد شیمیایی را بر صورت تحمل می نماید.
به همین صورت ادوارد برگر سرتاسر فیلم "در جبهه غرب خبری نیست" را مملو از لحظات تراژیک و غم انگیز نموده اگرچه برخلاف اثر لوییس مایلستون، بارها فضاهای جنگی را شکسته و به حواشی آن می پردازد. اما تا جایی که توانسته از آنتراکت و تنفس در صحنه های غیر جنگی کاسته و حتی سکانس ارتباط برخی سربازان با زنان فرانسوی را به مواجهه با تکه پارچه ای از آنها، خلاصه کرده است درحالی که در فیلم مایلستون، یک سکانس نسبتا طولانی را در بر می گرفت.
ولی در مقابل، برخی صحنه ها را به گونه ای زجر آور کشدار و کسالت بار از کار درآورده مانند فصل مفصل برخورد پائول با سرباز فرانسوی و کشتن او و سپس تلاش برای نجاتش و ... که در فیلم مایلستون مختصر و قابل تحمل تر است.
فیلم "در جبهه غرب خبری نیست"، از یک سو نشان می دهد که سینمای غرب هنوز پس از گذشت 105 سال از پایان جنگ اول جهانی، همچنان به ساخت آثار فاخر درباره آن مبادرت ورزیده و برخلاف برخی سینمایی های ما که در همان اولین سالهای پایان جنگ تحمیلی و دفاع مقدس، ختم سینما و فیلم های جنگی را اعلام کرده و به تدریج سعی نمودند تا کوچکترین ردپاهای آن سینما را هم حذف نمایند، اما سینمای غرب هنوز به آن پایبند بوده و آثار از این دست را در سطح بالاترین جوایز سالانه خود مورد تقدیر و تمجید قرار می دهد.
2- و از سوی دیگر فیلم "در جبهه غرب خبری نیست" بار دیگر رویکرد تحقیر ملت آلمان را در طول نزدیک به 80 سال پس از پایان جنگ دوم، همچنان مورد تاکید قرار می دهد. آنچه که غرب پس از سقوط هیتلر، به عنوان مجازات ملت آلمان در دستور کار قرار داد و نمونه سینمایی اش در فیلم هایی همچون "اروپا" (لارس فن تریر) و "آلمانی خوب" (جرج کلونی) تقریبا محسوس بود.
غرب برای اینکه همه آن طرح و برنامه و هدفش از جنگ های جهانی، مغفول و مدفون بماند، ملت آلمان را بعد از 80 سال وادار می کند تا همچنان خود را گناهکار دانسته، توبه کند، خسارت بدهد و باج بپردازد و مدام سرش را خم کرده و از یهودی ها یا در واقع صهیونیست ها عذرخواهی کند!
این در حالی است که کل ماجرای جنگ جهانی دوم به خصوص قضیه برکشیده شد هیتلر و داستان هلوکاست و ... آنچنان که انبوهی از اسناد تاریخی حتی متعلق به صهیونیست ها حکایت دارد، دنباله برنامه دراز مدتی محسوب می گردید که از زمان "وعده بالفور" (واگذاری سرزمین فلسطین از سوی بریتانیا به صهیونیست ها) در اواخر جنگ جهانی اول به طور رسمی و علنی در دستور کار قرار گرفت تا از طریق ماجرای به قدرت رساندن هیتلر و نازیسم توسط انجمن ماسونی "تول" و سازمان اطلاعاتي بريتانيا (اينتليجنس سرويس) و از طريق عمليات مرموز "ايگناس تربيش لينکلن"، باعث کوچ اجباری یهودیان به فلسطین و تشکیل کشور جعلی اسراییل شود.
حالا پس از آن همه طرح و برنامه و انجام طرح دیرین صهیونیست در برپایی رژیم اسراییل در غرب آسیا، همچنان هشتاد سال است که ملت آلمان را به خاطر گناه ناکرده و جرم مرتکب نشده به غلط کردن واداشته اند تا مدام خودش را تحقیر نموده و سر به آستان صهیونیست ها و دولت های دست نشانده شان بساید.
همان طور که هشتاد سال است ملت ژاپن را علیرغم اینکه با تنها بمباران اتمی تاریخ، حرث و نسلشان را به تباهی کشاندند اما چنان تحقیرشان کرده اند که آن نسل کشی را حق خود دانسته و قاتلان آمریکایی خویش را منجی های مردم ژاپن می دانند!!
✅https://www.instagram.com/saeed_mostaghaci/
📣 سریال «پوست شیر»
♦️مشخصات اثر:
کارگردان: جمشید محمودی
محصول: ایران
سال انتشار: 1401
ژانر: درام
🔹خلاصه ی داستان:
«نعیم» پس از ۱۵ سال از زندان آزاد میشود و به دیدار دخترش میرود. دختر او در جریان سفر به شمال ربوده میشود و نعیم که از تلاش پلیس خشنود نیست، مجبور میشود که به همراه دوستانش «رضا» و «صدرا» ، عاملان ربوده شدن دخترش را پیدا کند.
#پوست_شیر
#جمشید_محمودی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🦋هنر استراتژیک
✅@StrategicArt_ir
هدایت شده از سواد رسانهای
🚦#پوست_شیر
✍ #محسن_دنیوی
🔻اگر حاکمیت مرتبط با بخش فرهنگ و هنر کشور نسبت به این عرصه و آثار و تولیدات و رویدادهای آن حساسیت و مسئولیت کافی میداشت، باید برای آسیبهایی که به ذهن و روح ملت ایران به خاطر ساخت برخی تولیدات تصویری نمایشی زده میشود از نویسنده و کارگردان و عوامل سازنده و بازیگران و مخصوصاً پلتفرمهایی که با این سریالها خود را بالا کشیدند، شکایت می کرد و آنها را به دادگاه میکشید و پوستشان را حتی اگر پوست شیر بود، میکند!
پوستی که به خاطر مافیای قدرت و ثروتی که پشت سر آنهاست، حسابی کلفت شده است و نه تنها در قالب اشتراک و ترافیک مصرفی در حال چاپیدن جیب ملت هستند، بلکه روح و ذهن ایرانیان را مورد سختترین حملات قرار میدهند.
🔻سریال روانپریش «پوست شیر» بالاخره این هفته تمام شد. برای اختتامیه آن مردم را به پردیسهای سینمایی لوتوس مال، کورش، ایران مال، گالریا، هروی سنتر و سینما قدس کشاندند و با جشن و هورا به همراه برندنیگ این مجتمعهای متصل به همان شبکه مافیایی، قسمت پایانی سریال را اکران کردند!
دردناک است وقتی بخشی از هموطنانت را ببینی که بابت آسیبی که به روح و روان شان زده شده، پول میدهند و برای عوامل این آسیبها دست و جیغ و هورا میکشند.
🔻البته پیش از این، مسیر آسیب زدن به روح و روان ملت توسط پلتفرمهای فیلیمو و نماوا با آثاری مانند زخم کاری و قورباغه باز شده بود.
صاحبان نماوا باید بابت سریال بیمار «قورباغه» که توسط هومن سیدی ساخته شد و نوید محمدزاده در آن بازی کرد همان زمان باید محاکمه میشدند.
هومن سیدی، کارگردانی است که اغلب آثارش فقط یک کارکرد دارد و آن هم بیرون ریختن غلیانات یک ذهن بیمار که جهان بیرون را به لجن میکشد!
فقط به عنوان نمونه، سکانس قتل خواهر توسط برادر نوجوان در فیلم مغزهای کوچک زنگزده ساخته هومن سیدی را مرور کنید تا تایید کنید که فقط یک بیمار میتواند این بازی را از یک نوجوان بگیرد که در قالب نقش قاتل، خواهر جوانش را خفه کند درحالی که برادر بزرگترش که دستور قتل را به برادر کوچکتر داده، این صحنه را می بیند و املت و پیازش را با آرامش میخورد.
🔻فیلیموی جناب شکوری مقدم که صاحب اپارت هم هستند و بزرگترین آژانس تبلیغات آنلاین کشور را در اختیار دارند، هم باید پیش از این بابت ساخت و پخش سریال وحشیِ «زخم کاری» محاکمه میشد.
ایشان در مصاحبهای گفته بودند که یا ما باید در فیلیمو محتوا تولید کنیم یا رسانههایی در منهتن!
باید گفت که جناب شکوری مقدم، ایکاش شما و محمدحسین مهدویان که زخم کاری را ساخت و به خورد ملت داد، آشغالهایی در قالب محتوا مانند سریال زخم کاری را نسازید و روح و ذهن ایرانیان را زخم کاری نزنید، چون اثر این گونه آثار ایرانی به مراتب بیشتر از نسخه آمریکایی است!
🔻اما دو نکته پایانی:
اول؛ مسئولین فرهنگی و هنری کشور به ویژه آقای اسماعیلی به عنوان وزیر ارشاد، آقای خسروپناه به عنوان دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، آقای قمی به عنوان مسئول سازمان تبلیغات و دیگر مسئولین نهادهای فرهنگی، مسئول مستقیم این آسیبهای جبرانناپذیر هستند. در زمان پخش سریال زخم کاری بارها درباره این سریال نوشتم و مطالبم را هم برخی از نزدیکان این آقایانی که نام بردم میدیدند اما دریغ از هیچ حرکت و اقدامی...
🔻دوم؛ چنین آثاری با این سطح از ترویج خشونت و توحش که با هزینه بالا و باکیفیت بالایی به لحاظ ساخت و بازیگری، تدوین و ...تولید میشوند، فارغ از اینکه چه آثاری بر روی امروز جامعه ایرانی دارند، فردای ایران و آینده آن را بیشتر تهدید میکنند!
همین پوست شیر را ببیند. عاری از هرگونه محتوایی است. کل سریال یک خط است و آن هم اینکه یک فرد روانی بابت حسادت، از یک فرد دیگر به سختترین شکل ممکن یعنی دزدیدن فرزند و تجاوز گروهی و بعد هم قتل انتقام میگیرد!
سه فصل فقط این یک خط را نویسنده و کارگردان با جزییات بسیار و به شکلی بسیار دردناک و ذرهذره به ذهن مخاطب تزریق کردند و او را شکنجه کردند!
🔻دو سریال دیگر هم وضعیت قصه بهتری ندارند و به همین میزان پوچ و خاص هستند و اصلا اشاره به یک پدیده فراگیر اجتماعی ندارند. یعنی محتوایی یک خطی درباره وقایعی بسیار خاص که شاید تنها چند مورد در سال اتفاق بیفتد اما در معرض دید عموم جامعه قرار میگیرد!
حتی اگر چنین مواردی، نمونه مشابه در دنیای واقعی داشته باشد، باید پنهان شود و اصلا به آنها پرداخته نشود، نه اینکه اینگونه با آب و تاب و جشن افتتاحیه و اختتامیه در کشور منتشر شود!
#ادامه_دارد
📲 @savaderesanei
هدایت شده از سواد رسانهای
🚦 #پوست_شیر
✍ محسن دهنوی
#بخش_دوم:
اینگونه آثار باعث تضعیف اراده جمعی برای تجربه موفقیت و پیشرفت و رشد میشود. ما حواسمان نیست که چگونه با تجربه این سطح از ناامیدی، درد و رنج، خشونت و توحش و ...چطور به اراده و روحیه فردی و جمعی مان آسیب میزنیم و این آسیب مانع از ایجاد تغییر و حرکت مثبت و پیشرفت در زندگی فردی و جمعی میشود. ما فقط جیب عدهای را در قالب پلتفرم فیلمنت و فیلیمو و نماوا و ...پر میکنیم و بازیگر و کارگردان پولشان را میبرند و آنکه آسیب میبیند و چیزی را از دست میدهد که به سختی قابل جبران است، ایران و ایرانی است!
🔻کشور ما در شرایطی است که به شدت به تجربههای کوچک موفق نیاز دارد تا ارادهش را تقویت کند. ما سالهاست تحت سختترین فشارهای دشمنان خارجی و دزدی و ارتشا و کارشکنی برخی از همراهان همان دشمنان خارجی در داخل هستیم. ما در شرایطی هستیم که بیشتر از همه چیز به امید نیاز داریم، امید به تغییر و امید به آینده...
ملتی که اینگونه در طول چند دهه تحت فشار بیسابقه بوده است نیاز به روحیه مثبت و انگیزه بخشی برای مقاومت و حرکت و تغییر دارد، نه اینکه توسط آثاری مانند پوست شیر لگد بیشتری بخورد و دوباره رنج و درد بکشد...
لوکیشن سریال قورباغه، شهرک اکباتان بود و محل قتل آرمان علیوردی هم همان اکباتان!
مسئولان فرهنگی محترم کشور، وقتی امکان و اجازه ساخت و انتشار اینگونه آثار تصویری را میدهیم، از نحوه زد و خوردهای وحشیانه نوجوانان در خیابان و قتلهای عجیب در حوادثی مثل حوادث مهرماه ۱۴۰۱، بعداً تعجب نکنید!
البته نمیدانم اصلاً مسئولین فرهنگ و هنر کشور این چنین متنهایی را میخوانند و یا اصلاً این سریالها را هیچوقت خودشان و خانوادهشان دیدهاند؟!!
📲 @savaderesanei
📣 فیلم «شبی در اپرا» ، «A Night at the Opera»
♦️مشخصات اثر:
کارگردان: سام وود
محصول: آمریکا
سال انتشار: 1935
ژانر: عاشقانه
🔹خلاصه ی داستان:
وقتی اوتیس بی دریفت وود (گروچو مارکس) با خواننده مشتاق ریکاردو (آلن جونز) که مصمم است عشق رزا (کیتی کارلایل) را به دست آورد، برادران مارکس در دنیای اپرا غوغا می کنند. اوتیس با کمک فیورلو (چیکو مارکس) و توماسو (هارپو مارکس) تلاش میکند تا زوج جوان را متحد کند، اما با مخالفت لاسپاری (والتر وولف کینگ)، که او نیز به رزا توجه دارد، با مخالفت روبرو میشود. در سفر از ایتالیا به نیویورک، اوتیس و دوستانش گرد هم می آیند تا تلاش کنند و روز را برنده شوند.
#شبی_در_اپرا
#A_Night_at_the_Opera
#سام_وود
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🦋هنر استراتژیک
✅@StrategicArt_ir
فیلم «شبی در اپرا" برادران مارکس و خطوط اپوزیسیون ایران
فیلم "شبی در اپرا" #برادران_مارکس محصول1935، یکی از معروفترین کمدی های آنهاست که توسط سام وود کارگردانی شد.
در این فیلم گروچو و چیکو و هارپو مارکس وارد یک ماجرای بامزه برگزاری اپرا شده و طبق معمول اغلب فیلم هایشان، هرکدام به اصطلاح ساز خود را می زنند، گروچو با سرکیسه کردن یک زن ثروتمند، او را راضی کرده تا بر روی اپرا سرمایه گذاری نموده و در این میان خودش هم پولی به جیب بزند.
از طرف دیگر چیکو و هارپو هم هر کدام در صدد هستند تا یک خواننده جوان را به این اپرا وارد کرده و در این مسیر، در موارد مختلف با یکدیگر برخورد می کنند.
یکی از این موارد، صحنه ای معروف است که گروچو و چیکو بالای سر پیکر بیهوش خواننده اصلی اپرا (که نمی خواهد دو خواننده جوان موفق شوند) ایستاده و در حال خواندن قرارداد به کار گرفتن یک خواننده جدید هستند (تصویر همین پست) که گویا چیکو مدیر برنامه اوست و گروچو هم از طرف همان زن سرمایه گذار، طرف اول قرارداد به شمار می رود.
طبق معمول فیلم های برادران مارکس، شوخی های کلامی و بازی با کلمات در این صحنه بیداد می کند. در صحنه فوق که همه قراردادهای پیجیده اینچنینی را هم به مضحکه کشیده، گروچو و چیکو که چندان هم از قرارداد و قرارداد بستن سررشته ندارند، آنقدر بر سر بندهای مختلف آن گیر کرده و به دلیل عدم فهم آن ها، این بندها را یکی یکی از قرارداد پاره می کنند که در آخر، چیزی از قرارداد یاد شده باقی نمی ماند!!
قضه مثل ماجرای اپوزیسیون فعلی ایران است. این حضرات ینگه دنیا نشین که پس از 40 سال، ادعا کردند بالاخره وحدت نموده و شورایی تحت عنوان همبستگی تشکیل دادند (حکایت همان کوه که موش زاییده بود!)، از همان شروع آنچنان درگیر شدند که همبستگی شان چندان طول نکشید و بعد از زیرآبی رفتن ربع پهلوی در اسراییل، این بار یکی دیگرشان (حامد اسماعیلیون) رسما کنار کشید!!
بگذریم از سخیف بودن و ابتذال تمام عیار این #اپوزیسیون که واقعا از این لحاظ باید برای جمهوری اسلامی متاسف بود که چنین اپوزیسیون در به داغان و له و لورده و مبتذلی دارد و تاسف بیشتر برای همان نظام سلطه جهانی خصوصا اسراییل که به کجا رسیده که بر روی چنین افرادی سرمایه گذاری می کند؟!!
به هر حال بخشی از درخشیدن پدیده ها به کیفیت اضداد آنهاست، مثلا یک ورزشکار یا تیم ورزشی هرچه رقبای قدرتری داشته باشد، بیشتر جلوه می کند و حکومت ها هرچه مخالفان با هویت تری (ولو در زمینه های جنایت و خیانت و خباثت) داشته باشند، بیشتر خود را نشان می دهند.
بقیه در کامنت خودم:
در فیلم و سینما اگر شخصیت های منفی دست و پا چلفتی و ضعیف و کودن نمایش داده شوند، فیلمساز زیر علامت سوال می رود که چه قهرمان های ضعیفی نمایش داد که دشمنانشان، آنقدر زپرتی و ضایع بودند!!
به هر حال دورانی دشمنان انقلاب و جمهوری اسلامی، گروههایی مانند حزب توده بود که در زمینه کار تشکیلاتی و فرهنگی و سیاسی، به اندازه نیم قرن سابقه داشت و انصافا برنامه ریزی شده و سیستماتیک و با پشتوانه قوی کار می کرد و جماعتی قابل توجه از عناصر با کیفیت را جذب کرده بود یا مجاهدین خلق که در زمینه تروریسم و جنایت و خیانت سنگ تمام گذاشتند و به هر حال جمعی از بهترین نیروهای انقلاب و نظام را ترور کردند و در آخر هم با انبوه تانک و زره پوش های صدام به داخل خاک ایران لشکر کشیدند. طبیعی است مقابله با چنین نیروهای مهیبی، نشان از قدرت یک نظام و انقلاب دارد.
حالا مقایسه کنید با امروز که یکی اصلی ترین سران اپوزیسیون مثلا علی کریمی است!! یا دیگری، بازیگری که در عرصه سینما هم به بی اخلاقی مشهور بود و یا بازیگر دیگری که نهایتا نقش درجه چندم در برخی سریال های تلویزیونی داشته است و یا .... حالا در میان این چند نفر، یکی دو تا هم انشعاب کرده اند!! (خدا به خیر کند!) مثل همان بندهای قرارداد فیلم "شبی در اپرا" برادران مارکس که آنقدر از آن بریدند و پاره کردند که در آخر دیگر چیزی باقی نماند. البته در این فقره از ابتدا هم چیزی نبود که بخواهد باقی بماند!
گفتنی است در همان زمان که واقعا اپوزیسیون های خطرناکی همچون حزب توده و تروریست های مجاهدین خلق فعال بودند، گروهک های خرد و ذره بینی (گروهکک) هم وجود داشتند که مثلا سه چهار نفر دورهم جمع می شدند و یک گروهک دیگر تشکیل می دادند و بعد از دو روز هم از میان آنها، یکی دو نفر انشعاب کرده و گروهکک های دیگری بوجود می آوردند.
در آن زمان، حزب توده در میان گروه های مارکسیستی، به "خط یک" معروف بود و فداییان خلق به "خط دو" و دسته هایی مانند "پیکار" و 7-8 گروهک دیگر که از مجاهدین خلق انشعاب کرده بودند، خط 3 اطلاق می شدند. جالب اینکه در میان همان گروهکک های چند نفری، عده ای پیدا شده بودند که می گفتند ما خط 5 هستیم!! (البته این خطوط با خط های شرکت واحد توفیر داشت!) حالا این حضرات امروزی، خط چند هستند؟!
✅https://www.instagram.com/saeed_mostaghaci/
📣 سریال «هری پاتر» ، «Harry Potter »
♦️مشخصات اثر:
کارگردان: جی کی رولینک
محصول: آمریکا
سال انتشار: 2024
ژانر: تخیلی
🔹خلاصه ی داستان:
داستان درمورد پسر یتیم یازده ساله ای به نام «هری پاتر» است که یک جادوگر می باشد و در دنیای معمولی در کنار خاله، شوهرخاله و پسرخاله اش در کنار غیر جادوگران زندگی میکند. توانایی او ذاتی است و کودکانی مانند او برای کسب آموزش لازم برای موفقیت در دنیای جادوگری به مدرسه هاگوارتز دعوت میشوند. «هری» به عنوان دانش آموز وارد مدرسه سحر و جادوگری هاگوارتز می شود و اتفاقات داستان از آنجا شروع میشود…
#هری_پاتر
#Harry_Potter
#جی_کی_رولینک
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🦋هنر استراتژیک
✅@StrategicArt_ir
آنها هری پاتر را رها نمی کنند
به بهانه ساخت سریال "هری پاتر"
سرانجام 12 سال پس از خاتمه ماجراهای #هری _پاتر و دوستانش و آن مدرسه جادوگری #هاگوارتز و موجود خبیثی به نام #ولدمورت و ... همراه معماها و رازهای بی شمارش، اخبار تولید سریالی بر اساس همان داستان ها، مجددا ماجراهای جادوگر جوان و دوستانش را بر صدر اخبار سینمایی دنیا نشاند. همان گونه که سریالی براساس ماجراهای "ارباب حلقه ها" به نام "قدرت حلقه" منتشر شد و براساس داستان های "جنگ های ستاره ای" هم چندین سریال کوتاه و بلند تولید گردید.
به نظر می آید طبق معمول، این بار هم #هالیوود حاضر نیست، داستان و ماجرایی را که تقریبا 10 سال ساخته و پرداخته در اذهان مخاطبان فرو کرد را رها سازد.
داستان پسربچه یتیمی که در شب تولد 11 سالگیاش متوجه شد یک جادوگر است. پدر و مادرش وقتی که او خیلی کوچک بود در نبرد با موجود خبیثی به نام ولد مورت کشته شده بودند و حالا هری پس از سالها زندگی با خاله و شوهرخالهاش که انسانهای معمولی بوده، به مدرسه جادوگری هاگوارتز رفت و در آنجا با دوستانی مانند هرمیون گرینجر و رون ویزلی و راهنمایی اساتیدی مانند داملبدور و کویرل و ... به نبرد با ولد مورت پرداخت.
نبردی که از سنگ جادویی شروع شده، در تالار اسرار ادامه یافت، به #زندان_آزکابان رسید و بعد در مسابقه گوی آتشین دنبال شد، اعضای #محفل _ققنوس را همراه کرد تا از هری در مقابل لرد تاریکی محافظت کنند و سپس هویت شاهزاده دو رگه را برملا ساخت و در یادگاران مرگ سرگذشت پاتر جوان را به آخر رساند.
در حالی که سرانجام هری، نه تنها به دام مرگ نیفتاد بلکه خودش، سرکرده یادگاران مرگ شد و به حساب ولد مورت خبیث رسید، اگرچه خیلی از یارانش مثل پروفسور لوپین، فرد ویزلی، تانکس و مودی و حتی جن خانگی اش یعنی "دابی" در نبرد آخرین به کام مرگ رفتند و خودش نیز بالاخره با "جینی ویزلی" ازدواج کرد، همچنانکه رون با هرمیون، زندگی مشترک آغاز نمود.
قرار است براساس همان 7 کتاب جی کی رولینگ، 7 فصل سریال ساخته شود (هر کتاب یک فصل) و 10 سال به طول انجامد. قرار است اولین فصل از سال 2025 یا 2026 پخش شود. حتی قرار است برای ساخت این سریال، کمپانی برادران وارنر (مالک سریال)، شبکه HBO Max را با دیسکاوری پلاس ادغام کرده و شبکه جدیدی تاسیس نماید.
بازیگران هنوز انتخاب نشده اند اما قطعا قرار نیست دیگر دانیل رد کلیف به جای هری پاتر و اما واتسون در نقش هرمیون گرینجر بازی کنند و روپرت گرینت هم رون ویزلی باشد.
بقیه در کامنت خودم:
1- چرا هری پاتر مورد علاقه هالیوود است
مجموعه هری پاتر دربرگیرنده جنگ آخرین یا همان آرماگدون است که در قسمت ششم یعنی "هری پاتر و شاهزاده دو رگه" از آن به طور مستقیم سخن رفت. در بخش آخر کتاب ششم یعنی "گور سفید" وقتی همه یاران دامبلدور گرد جسد او جمع شده اند و سانتورها (اهالی جنگل ممنوع) هم آمده اند، هری به یاد نخستین سفرکابوس وارش به این جنگل افتاده و اولین ملاقاتش با ولدمورت را به خاطر می آورد و همچنین جمله ای از دامبلدور که گفت:
"جنگ نهایی نیک و بد، آرماگدون بزرگ چندان دیر نیست..."
برای اولین بار در همین قسمت ششم بود که به طور علنی هری پاتر به عنوان منجی موعود نامیده شد! (البته این موضوع در آخر کتاب پنجم که دامبلدور پیشگویی مهم پرفسور تریلاونی را در مورد رقیب نهایی ولدمورت بیان می کرد، روشن شده بود اما چون بخش فوق از پیشگویی در فیلم مربوطه نیامده بود ،برای نخستین بار، حرف آن را درفیلم"هری پاتر و شاهزاده دو رگه"دیده و شنیدیم).
از آن قسمت به بعد بود که دیگر روشن شد، هری پاتر مانند کاراکتر منجی در سایر فیلم های مشابه آخرالزمانی، تنها کسی است که همه در انتظار نبردش با نیروی تاریکی و نجات جهان از وجود آن به سر برده اند که این موضوع در خود فیلم هم به روشنی مورد اشاره قرار گرفت. مثلا در صحنه ای از فیلم "هری پاتر و شاهزاده دورگه" که هری در رستورانی مشغول خواندن روزنامه بود، در همان روزنامه موضوع منجی بودن هری کاملا بیان شد و پیشخدمت رستوران نیز از این بابت نسبت به هری ابراز ارادت کرد!
جنگ آرماگدون، سرانجام در بخش دوم از فیلم "هری پاتر و یادگاران مرگ" رویت شد. نکته قابل توجه اینکه سازندگان فیلم دقیقا براساس باورهای اوانجلیستی (صهیونیسم مسیحی) در بخش اول از یادگاران مرگ، ولدمورت و ارتش تاریکی را بر هاگوارتز و دنیای جادوگران حاکم ساختند (که حتی وزارت سحر و جادو را به تصرف خود در آورده و وزیر را هم به قتل رساندند).
جنگ آرماگدون در هری پاتر
این همان مرحله نخست جنگ آخرالزمان است که بنا بر تبلیغات مسیحیان صهیونیست، سپاه شر یا دجال و یا همان آنتی کرایست ( ضد مسیح) ابتدا بر اورشلیم یا بیت المقدس حاکم شده و سپاه مسیح یا مسیحیان نوتولد یافته براثر پدیده Rapture به آسمان نزد مسیح می روند و بعد از مدتی همراه مسیح بازگشته و طی مرحله آخر جنگ آرماگدون، ضد مسیح و ارتش تاریکی را شکست داده و حکومت هزارساله خود را در جهان برقرار می سازند.
2- همچنانکه در بخش دوم از فیلم "هری پاتر و یادگاران مرگ " نیز شاهد بودیم، پس از مدتی که ولد مورت حاکم بر دنیای جادوگری است، هری پاتر با طلسم یادگاران مرگ، همچون مسیح مجددا از دنیایی دیگر بازگشته و همراه همه دانش آموزان و استادان هاگوارتز در جنگی سهمگین با سپاه شر، درگیر شده و آن را شکست داد.
ویلیام ایندیک ، استاد روانشناسی دانشکده داولینگ در اوکدیل نیویورک در کتاب "سینما، روح بشر" درباره ماموریت مسیحایی ( آخرالزمانی ) هری پاتر می نویسد:
"...هری مانند عیسی، فرزند یک شخصیت با قدرت ماورالطبیعه است و مانند وی سرنوشتی از پیش تعیین شده به عنوان نجات دهنده مردم دارد و بر شیطان بزرگ پیروز می شود. هری مانند عیسی بایستی هویت خود را بشناسد و با چالش های بزرگ خود روبه رو شود. او مانند عیسی از نیروی فوق طبیعی برخوردار است و مانند او وسوسه می شود تا به نیروهای شیطانی ملحق گردد، صرفا برای آنکه دوباره تولد یابد و با روحی قدرتمند تر به میدان بازگردد..."
از سوی دیگر هری پاتر واجد اندیشه های کابالایی (یکی از فرقه های صهیونی) و ماسونی است که بر آخرالزمان گرایی و منجی گرایی جعلی استوار بوده و هست. "کابالا" یکی دیگر از محورهای ایدئولوژیک هالیوود به شمار آمده به نحوی که پال اسکات، نویسنده معروف روزنامه "دیلی میل" در سال 2004، رهبر کابالا در آمریکا به نام فیلیپ کروبرگر یا فیلیپ برگ را قدرت اصلی پشت صحنه هالیوود معرفی نمود.
طبیعی است ایدئولوژی ماسونی و کابالایی در فیلم های هالیوودی حضور روشنی داشته باشد. ایدئولوژی که جادو و جادوگری از اصول اساسی آن بوده و خصوصا جادوی سیاه در زمره سرفصل های آموزشی این فرقه تحت عنوان معنویت و تصوف قرار گرفته است. از همین روی، جادوی سیاه در مجموعه هری پاتر جایگاه ویژه ای داشته و در مدرسه هاگوارتز همواره از مهمترین دروس به شمار رفته و استاد این درس که تقریبا در هر قسمت تغییر می کند، نقش مهم و موثری در آن قسمت برعهده دارد.
ساخت سری کارتون ها و فیلم های جادو و جادوگری از ابتدا در هالیوود نیز براساس همین ایدئولوژی شکل گرفته است. کارتون ها و فیلم هایی که در آنها همه آرزوها و امیدها (نه به ذات حق تعالی) به جادوگران و ساحران و پریان و ...ختم شده و می شود؛ از پینوکیو و سیندرلا و زیبای خفته و ...و تا هری پاتر که بارزترین آثار تصویری در زمینه تبلیغ افکار شرک آمیز به شمار آمده و می آیند.
✅https://www.instagram.com/saeed_mostaghaci/
📣 مجموعه فیلمهای «جنگ ستارگان» ، «Star Wars»
♦️مشخصات اثر:
کارگردان: جورج لوکاس
محصول: آمریکا
سال انتشار: 1977
ژانر: ماجراجویانه
🔹خلاصه ی داستان:
در سالهایی خیلی دور در کهکشانی خیلی دور آزادی خواهان در حال مبارزه با امپراطوری دیکتاتوری فضایی هستند. در همین فاصله «پرنسس لیا» اسیر معاون امپراطور میشود که «دارت ویدر» نام دارد. «لیا» مخفیانه ۲ روبات را همراه با پیامی به سیاره ی تاتوین می فرستد و این ۲ روبات به دست پسری به اسم «لوک» می افتند و لوک همراه با «اوبی وان کنوبی» و ۲ روبات، و خلبانی شیاد به اسم «هان سولو» برای نجات «لیا» اقدام می کنند...
#جنگ_ستارگان
#Star_Wars
#جورج_لوکاس
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🦋هنر استراتژیک
✅@StrategicArt_ir
روز جهانی "جنگ های ستاره ای"
مجموعه فیلم های "#جنگ_های_ستاره ای" یا Star Wars ، آثاری بودند که اولین قسمت آن در 25 ماه مه 1977(5 خرداد 1356) اکران شد.
فیلمی درباره یک امپراتوری مستبد و استعماری با شخصیتی به نام "دارت ویدر" با آن ردای سیاه و نقابی هراسناک که صدایی خاص داشت و حتی نفس کشیدنش از درون آن نقاب، گوش ها را آزار می داد.
اولین قسمت "جنگ های ستاره ای" به کارگردانی #جرج_لوکاس (که بعدا با نام "امید تازه" قسمت چهارم این مجموعه به حساب آمد) را در شهریور 1357، برپرده سینماهای تهران دیدیم.
اما در سالهای بعد ساخت این مجموعه ادامه یافت و در 1980 و 1983 با نام های "امپراتوری ضربه می زند" توسط ایروین کرشنر و "بازگشت جدای" به کارگردانی ریچارد مارکوند ساخته شد که بعدا قسمت های پنجم و ششم این مجموعه محسوب شدند.
پس از 16 سال وقفه طی سالهای 1999 و 2002 و 2005 قسمت های بعدی به کارگردانی جرج لوکاس بر پرده سینماها رفتند که به ماجراهای پیش از قسمت اول یا در واقع قسمت چهارم می پرداختند و با نام های "تهدید شبح"، "جنگ کلون ها" و "انتقام سیث" به نمایش درآمده و قسمت های 1 تا 3 به شمار آمدند.
اما این مجموعه (حداقل 6 قسمت اول که جرج لوکاس مستقیما بر آنها نظارت داشت) یکی از قابل تامل ترین و قوی ترین آثار سینمای آخرالزمانی محسوب شده و می شود که بسیاری از عناصر و ویژگی های آن را در خود دارد و علیرغم زرق و برق و جلوه های اجق وجقی که آن را شاید بیشتر کودکانه و نوجوانانه به نظر برساند اما از نکات و درونمایه و موضوعات و صحنه ها و فضای درونی بسیار اندیشمندانه و فلسفی و نمادشناسانه برخوردار است (همچنان که خود جرج لوکاس شاگرد فیلسوف و اسطوره شناسی به نام "جوزف کمپبل" بوده) و برای بحث درباره آنها شاید ساعت ها و روزها و اطلاعات گسترده ای مورد نیاز باشد.
اما ماجرای روز چهارم ماه مه (که روز جهانی این فیلم محسوب شده) توسط هواداران آن که اینک به چندین نسل بالغ شده اند، از ظرافت های قابل توجهی برخوردار گشته از جمله درباره همین شعاری که برای این روز طراحی شده یعنی :
May the 4th (Fourth) be with you
که واقعا به خودی خود معنی و مفهومی ندارد، اگر آن جمله معروف فیلم را ندانیم که همواره توسط جدای ها در هنگامه ماموریت های خطرناک مانند دعایی برای همرزمانشان آرزو می شد که:
May the force be with you
(نیرو همراهت باشد)
در این جا کلمه May به مفهوم پنجمین ماه میلادی آمده و کلمه force جای خود را به کلمه “چهارم” که به صورت مشابهی تلفظ میشود، داده و ترکیب هوشمندانه ای بوجود آورده است.
بقیه در کامنت خودم:
پس از ساخت 6 فیلم، جرج لوکاس کمپانی و امتیاز ساخت این مجموعه را به "دیزنی" واگذار کرد و همچنان قضیه جنگ های ستاره ای در قالب دنباله قسمت های اصلی و یا ماجراهای حاشیه ای و حتی به صورت سریال و انیمیشن و ... ادامه یافت و هنوز هم ادامه دارد و عجالتا 3 قسمت دیگر آن در راه است.
✅https://www.instagram.com/saeed_mostaghaci/
📣 فیلم «مِگان»، «M3GAN»
♦️مشخصات اثر:
کارگردان: جرارد جانستون
محصول: آمریکا
سال انتشار: 2022
ژانر: علمی، تخیلی
🔹خلاصه ی داستان:
«جما» یک مهندس رباتیک، عروسکی مشابه انسان می سازد که می تواند مانند یک دوست و همبازی گوش دهد، تماشا کند و بیاموزد؛ مسئله ای که عواقبی غیرقابل تصور را به بار می آورد.
#مگان
#M3GAN
#جرارد_جانستون
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📣 فیلم «آنابل»، «Annabelle»
♦️مشخصات اثر:
کارگردان: جان.ر.لنوتی
محصول: آمریکا
سال انتشار: 2014
ژانر: ترسناک
🔹خلاصه ی داستان:
«میا» و «جان» یک زوج جوان هستند که به زودی صاحب فرزندی خواهند شد. اما زمانی که جان برای میا یک عروسک قدیمی می خرد و به او هدیه می دهد، اتفاقات ناگواری برای این زوج رخ می دهد.
🔗https://www.instagram.com/p/CslFHjMLxZs/
#آنابل
#Annabelle
#جان_ر_لنوتی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔@StrategicArt_ir
هدایت شده از تفکر تفریحی
.
زامبی های سرگردان و روزی که همه زنده میشویم!
شاید درست زمانی که سعی کردید اصل معاد را برای فرزندتان توضیح دهید و زنده شدن پس از مرگ (با صور اسرافیل) را به آرامی برایش جا بیندازید فوری به شما بگوید که آن را در فیلمها و بازیهای زامبی دیده و زیاد نیازی به توضیح اضافات نیست! (تصاویر را ورق بزنید)
زامبی یا «مردهی متحرک از گور برخاسته» که قدمت چندانی در رسانهها مثل انواع فیلم، انیمیشن و بازیها دارد یک پاتک علیه متعلقات ایمان (ایمان به معاد) است که شاید بتوان گفت یک دیرینگونهی تحریف شده از اصل زنده شدن پس از مرگ است.
هر چند پروژهی حمله به متعلقات ایمان و تحریف دیرینگونههای اصیل ایمانی و قرآنی توسط رسانههای غربی و غیرغربی دنبال میشود اما کمتر کسی سراغ شباهت زامبیها با جریان زنده شدن مجدد تمام انسانها بعد از دمیده شدن در صور اسرافیل رفته است.
چنانچه تصویر زامبیها در فکر کودکان و نوجوانان جایگزین معاد جسمانی انسان پس از مرگ شود از لحاظ اعتقادی و روحی اثرات مخربی خواهد داشت.
پ.ن: جهت توضیح صحیح این اصل به کودکان توصیه میشود والدین جلسهی ۱۲ اتاق کودک (آیت خروس و صور اسرافیل) و جلسهی ۳۲ اتاق کودک تحت عنوان «ایمان به کی و چی» را تماشا کنند.
پ.ن: چنانچه کودک شما با زامبیها آشنایی دارد جهت اصلاح این نگاه جلسهی ۳۸ اتاق کودک پیشنهاد میشود.
پ.ن: غربیها در چند سال اخیر برای جا انداختن مقولهی زامبی آثار بسیار زیادی را تولید کردند که حجم این آثار در بازیهای پلیاستیشن قابل توجه است.
📢 کانال تفکر تفریحی
https://eitaa.com/tafakortafrihi
پیج اینستاگرام: nimavar