کتابخانهٔخیابان64
؛ نشستهام ، به تمآشای ِجهان ِگذرا ، به تماشای رازها ، به تماشای روحها ، درد ها ، اشکها ، اما میخواهم که برخیزم ، تا بلکه اشکی پاک کنم ، دردی درمان کنم و روحی را تسکین دهم. اما نه ، میخواستم !
اکنون دگر خویش نیز بخشی از آن دردهای بدون التیام ، اشکهای نریختهام ، همچون روح ها ، شکسته ، خرد شده.
نشستهام همچنان ، به تماشای پلهای نابود گشتهی پشت سر خویش مینگرم ، از انطرف دره ، نوجوانی فریاد میزند ، کودکی میگریَد ، سر و صدای عظیمی به گوش میرسد!
صدا ، طنین آشناست ، نوای کودک ، کودکی که چشمان من را دارد ، نوجوانی که لبخند من را دارد ، خاطراتی که تکههایی از روحم را در خویش حبس کردهاند. صداها ، نوای خاطرات است ، همان ها که ازشان گذشتم اما فراموششان نکردم ، همانها که هم غمگینترینشان اندوهگینم میکند و هم شادترینشان مرا مغموم میسازند. همهشان درد دارند!
- کتابخانهیخیابان64 | به نوشتهی اِلدا✍🏻 | #handwritten
Sufjan Stevens - Fourth of July (128).mp3
4.71M
کتابخانهٔخیابان64
+ برمیگردم .. ، - کِی؟ ..
پرسیدم ، بارها پرسیدم ! آیا باز میگردیم ؟ آیا تو برخواهیگشت؟ اما هربار پاسخش همآن قبلی بود ‹برمیگردم!›
فرصت تمام شد ، او رفت و من با قبلی مملوء از دلتنگی در انتظار بازگشتش.
دیر فهمیدم ، که بازگشتی ندارد ! دیر دانستم که حالا او رفته است و من تا ابد نیز منتظرش بمانم برنخواهدگشت.
چارهای نبود ، رهایش کردم ؛ در میان تاریخ!
شاید گوشهای از آنچه گذشتهایم ، او برگشته است اما منی را نیافت
شاید اکنون گوشهای از تاریخ گم شده ، شاید دنبال ِمن است! و او ، با چشمان ِمن میگریَد ، با لبخند من میخندد.
نباید رهایش میکردم؟ او خودش گفته بود باز میگردم و برنگشته بود!
نکند.. شاید تقصیر تاریخ است ؟ که من را به جلو برد و اِلدای ِکوچک ، که چشمانش ، لبخندش و نوایش از آن ِمن است را به عقب برگرداند.
شاید هم تقصیر خودم است ، صبر نکردم باز گردد تا نوجوانیام را هم شاداب کند.
من ، رهایش کردم !
من خود ِمن را ، رها کرد .
- کتابخانهیخیابان64 | به نوشتهی اِلدا✍🏻 | #handwritten
بروبچ درسته اینجا فعلا عضو زیاد نداره ، اما اگه تقدیمی داشتید و حالا نادیده گرفته شد و حتی اگه ایگنور هم نشد ، فورش کنید پیویم @miss_64 ، هم خوشحال میشم ، هم میفرستم بقیه اشنایانم هم شرکت کنن✨.