کتابخانهٔخیابان64
مثل ِآن باغ ِبیگل در بیابان ،
مثل ِآن غنچهی پژمرده میان آن باغ ،
و مثل لبخند ِباغ ، پس از هربار دیدن ِغنچه ! به امید ِسرزندگیاش که سالهاست از دست داده!
من ، همانند همان باغم ،
که امیدش به غنچه بسته است .
و تو آن غنچهای ، که مرا نور میدهد برای زندگی .
آن روز غنچه خندید ، و باغ به این خندهاش گریست . باغ گفتش: بمان ، غنچه نشنید و برفت و باغ همچنان میگریست..
مثل ِتو ، و آن لبخند ِشیرینت ؛
آن لبخند ِشیرین و پرامیدت ، هنگام خداحافظی!
گفتمت بمان ، گل ِسرخ ِباغم ،
نشنیدی و چمدان بستی ُرفتی !
,, حال من ماندهام ، قلبی عاشق ؛
باغی پژمرده و خانهای ساکت !
- کتابخانهیخیابان64 | به نوشتهی اِلدا✍🏻 | #handwritten
May 11
کتابخانهٔخیابان64
غم ِشبهای قدر ،
برای بچه شیعه غم ِیتیمیِ.
به احترام ِبابا علی ، به احترام ِ20سال حرفهای در گوش ِچآه علی ، به احترام ِغم ِتنهایی ِپدر ، عزاداریم.
دعاگویماباشید و حلالکنید رفقا.
کتابخانهٔخیابان64
؛ بسم ِرب! بسم ِرب ِعلی ، به نام ِخالق ِغم ، در 1446امین سال قمری ، به وقت 20اُم رمضان ! اکنون اینجا ایستادهام برای کلاس درس ، درس علیشناسی!
ما کیستیم؟ آریاییان ِمتمدن ِمسلمانی هستیم که دینشان از تاریخشان هرگز جدایی نمیپذیر.
بگذار برایت از قبلتر ها بگویم ، حوالی ِسال ِ30اُم هجریقمری ، اسلام از اعراب ، به پارسنشینان آمد و کمی بعد ، مسلمانان ِآریایی ، علی را شناختند!
و حال ، علی که بود؟ علی یدالله بود بر زمین ، ذوالفقار میچرخاند در میدان و ز معرکه میگریختند بعضیها! علی ، همراه پیامبرش بود ، پا به پای او ، علی شیرمردی بود که در هجرت ، میان بستر رسول خوابید ، شیرمردی که در جنگهای بسیاری ، در راه خدا و اسلام دلاوری کرد! یک علی بود و یک ذوالفقار ِعلی.
و علی که بود ؟ مظلوم ِجهان که به اندازهی ریگهای ساحلها در تمام دنیا به او ظلم کردند! کیستند این مردمان زمین؟ کیستند که نالهی علی را بیستوچندیسال در گوش چآه خفه کردند؟ کیستند آنان که نگار ِعلی را میان کوچه .. زبانم لال. علی ، مظهر ِمظلومیت و علم و دانش است و ادب!
به راستی، علی کیست و ما کیستیم؟ ما شیعیان ِعلیایم و او امیر و پیشوای ما ، علی در غدیر دستش بالا رفت ، کیست که این را نقض کند؟ کی جرعت نقض کردن این روایت را دارد؟ او جانشین ِپیامبر است ، پیشوای ِشیعیان و شفاعتکنندهی جهانیان.
مردی که سالها از حق ِخویش دست کشید تا نکند کسی به اسلام ظن نزند!
آه از این قلم ِناتوان ، که جز پاره کلمات هیچ در خویش ندارد که ز مدح علی گوید!
اصلا ، علی ، علیست و اکنون ، در 21اُمین روز ِرمضان ، علی پس سالها خرسند است ، به دیدار نگار ِخویش میرود!
حیعلیالعزا که یتیمی ِیک اُمت نزدیک است.
- کتابخانهیخیابان64 | به نوشتهی اِلدا✍🏻 | #handwritten | #شب_قدر
کتابخانهٔخیابان64
؛ بسم ِرب ، جبرئیل نازل شد و در گوش جهانیان بگفتا که اینکشماودنیایبیعلی! و حال آسوده بخوابید مردمان کوفه که دگر زینپس ، ندای نالهی مظلومانهی علی بر سر چآه نخواهد رسید!
میدانید که علی که بود ، کسی که پیامبر درباره اش میگوید که "یاعلی ، اگر نگران نبودم که این اُمت ، چون مسیحیان تورا خدای خود نخوانند ، فضایل تورا میگفتم"
اگر میخواهی علی را پیدا کنی ، قرآن را بگشای که خط به خطش علیست! نهجالبلاغه را بنگر که زندگی و رسم زندگی ، آخرت را نشان میدهد
و حالا ، در روز بیستویکم رمضان ، علی به نگار خویش پیوست کسی مدتها دلتنگس بود ، دلتنگ ِیارش ، سپاه تکنفره اش! و فاطمه سپاه تک نفرهی علی بود.
و کیست که در این دوران علی را آنگونه که باید بشناسد ؟ و به راستی مگر ما شیعیان ِعلی نیستیم؟ چگونه هیچ شناختی از مولای خویش نداریم؟.
ای بچه شیعههای ایرانی ، علی را ، علی را بشناسید که زندگی و اخرت را به شما میشناساند!
و اری شیعهی علی ، ناتوان نیست ، علمدار است ، سرش را بالا میگیرد و از آنچه به آن معتقد است میگوید ، با تمام توانش!
محب ِاو ، کسیست که خود را بشناسد ، بداند کدام طرفیست ، بداند حرفی که میزند و عملی که میکند به کدام نشانه است!
یادت باشد ، که اگر اکنون دنیای بیعلی و آل علی در مقابل ماست ، هنوز علی ِدیگری است که علمدار باشد ، هنوز ولایتی هست که به آن عهد ببندیم.
- کتابخانهیخیابان64 | به نوشتهی اِلدا✍🏻 | #handwritten | #شب_قدر