eitaa logo
⌈دلـــ💛ــشعر⌋ 🎼
277 دنبال‌کننده
269 عکس
16 ویدیو
1 فایل
﹛﷽﹜ مجموعه کانال سوپردلــ❤ــ دلکتاب @Super_books در روبیکا هر روز فعالیت داریم، مجموعه سوپر دل رو با همین اسم و آیدی ها میتونید تو روبیکا پیدا کنید🍀 ادمین ایتا : @Raham0098
مشاهده در ایتا
دانلود
کارگر. خسته تر از روز پیشین آمده صبحی دگر شد روان از بهر روزی سوی میدان کارگر کیسه ای از کفش کار و رخت خاکی توی دست دل مثال آ سمان دستش چو سوهان کارگر یک دوساعت از شروع روز بگذشت و هنوز هیچ کس از ره نیامد هیچ خواهان کارگر باز میگردد به خانه طی شده نیمی ز روز از درون بشکسته اما روی خندان کاگر بهر کسب لقمه نانی ای خدا وندا چرا روز سردو گرم باشد کنج میدان کارگر ✍☘:{@Super_poems}
هیچی به اندازه ی یه لیوان چای نمیتونه حالِ آدمُ خـوب کنه. مخصوصا از اونایی که عطـر دارن! مزه یِ قدیما رو میدن، مزه یِ چایی هایِ مادر بزرگا، هیچی به اندازه یِ یه لیوان چایِ ترجیحا با نبات، نمیتونه دل دردِ خاطره هآرو خوب کنه.. یادِ آدم بدایِ زندگیتُ بشـوره و ببره. روحِ سردِتُ گرم کنه. مطمئنم کاشفِ چای یه آدمی بـوده که یه خاطره هایی بَــد بازی میکـردن با روحش . . . 😊♥️ خودت روبہ‌ چاے دعوت کن اون هم لیوانے ✍☘:{@Super_poems}
درود صبحتون زیبا ❤️☘
💭 با دل گفتم: «چرا نگیری کمِ عشق؟» گفتا: «نه به اختیار باشد غمِ عشق» گفتم: «نرسی به وصل!» گفتا: «شاید! آواره چو من، بسی است در عالمِ عشق!» ✍☘:{@Super_poems}
باشد، تو نیز بر جگرم خنجری بزن با من دم از هوای کس دیگری بزن پرواز با رقیب اگر فرصتی گذاشت روزی به آشیانه من هم سری بزن ای دل به جنگ جمع رقیبان شتاب کن سرباز نیمه جان! به صف لشکری بزن درد فراق آمد و عشق از دلم نرفت ای روزگار سیلی محکم‌تری بزن ! شاید که جام بشکنم و توبه‌ای کنم ای مرگ! پیش از آنکه بیایی دری بزن 📕ایما/ ✍☘:{@Super_poems}
ای معلّم ای کلامت نور حضورت سبز صراطت مستقیم ای سعادت در سعادت ای صفا اندر صفا نامِ زیبایت هنوز بر پای می‌دارد مرا از جای گرچه پیرم ، گر وکیلم یا وزیر قاضی‌ام من یا که شاهم یا امیر در قیامم ، در قیامم ،در قیامم تا نفرمایی بشین گفته بودی؛ بخش بخش باید کنم هر واژه‌ را اوّل من با دست، با انگشت، هر هَجا را بعد از آن، بنشانمش با یک اشارت، دَم به دَم ، لیکن با قلب و لبی خندان همچون گل ، چون غنچه سراپا احترام بر جایگاهٔ خویش. ای معلّم! ای سَحَر از صدقِ گفتارت خجل! با همان چوبِ الفبایت، جهالت را ز رویم پس زدی بی‌شک و مرا با دین ، با دنیای دانش و مرا با مشعلِ عشق و حقیقت و مرا با شعله با شمع آشنا بنموده ای در بی‌کران ِ شب و من اکنون با این دستِ لرزانم ، محبّت را و با انگشت ایمانم، شرافت را میانِ مردم این شهر ، این آبادی این عالم ، هر آن، می‌نمایم بخش معلّم ! ای چراغِ روشنی بخش، ای شهاب! سوختی در پای تعلیمم همچون ققنوس در های و هوی دشت؛ بی هیچ آه بی هیچ غم بی هیچ درد بی هیچ اشک در آن آتشی کز عشقِ بی‌پایان خود افروخته اش بودی برای دیدگان ِشهر چندی با دمَت، با پَرّ و بالت ، با صدای خویشتن . سوختی تا روشنی بخشی مگر بر ظلمتِ جانم! سوختی تا شب نماند تا همیشه پیشِ چشمانم! سوختی تا ... ✍☘:{@Super_poems}
هم پدر بودی و هم مادر دستان تو همچو خواهر ای شعر شب های روشن ای که مثل برادر.. تو میر مشعل دار عشقی ناخدای دریای زاهر عاشقی تو عارفی تو ربانی درگاه آخر وزن خوش آهنگ شعری مثل قافیه های ساهر مثل نور مهتاب می درخشی ای که خورشید شاهر تو معمای هر سوالی ای جواب باهر تو ترسیم مثلث لبخند تو ترس به توان قاهر تو شبستان خیالی تو روز به نیت هر طاهر پرواز خواب است به اندیشه گل گل به اندیشه ظاهر تو شمس در پهنای افق مثل نقش رنگ زرد گونه های صادر جهان از بر نامت خم شده در مقابل هر خادر ای مرز هر زاویه و ترسیم هر اشکال نقطه عطف عشق؛ ای قادر... ماه شب رقصان رخشان آسمان دروازه هر علم و عالم خوبان ای مثل هر نادر.. بزن با مهر خود با مهربانی بخوان از الف اول تا ی آخر روز معلم مبارک ✍☘:{@Super_poems}
درود صبحتون زیبا ❤️☘
ندانستیم‌ که‌روزی‌ پَر‌کنَند‌مارا‌ ندانستیم مثال‌ِ‌شیشه‌ی‌ ساغر کُنند‌ ما‌را ندانستیم ندانستیم‌‌رسدروزی‌ شویم‌ غداره‌بر‌گردن کَشند‌تیغ‌وکه‌بی‌سر‌می‌کُنند‌مارا‌ندانستیم ندانستیم‌که‌بعداز دون‌،که‌می‌دادن‌به‌‌ما جمعی ز‌آبی‌ دلخوش‌امّا‌ تر‌کُنند‌مارا‌ ندانستیم ندانستیم‌کزان‌ واکسن‌که‌ویتامین‌ فرو می‌کرد درون‌ِآتش‌ اندازند‌ و خاکستر‌کُنند‌ مارا ندانستیم ندانستیم‌که‌ خروارها‌خوراک‌‌آرندبرای‌ما درون‌جعبه در خاور‌کُنند‌مارا‌ ندانستیم ندانستیم‌که‌این‌خاور‌بَرد‌مارابه‌کُشتارگاه فدائیی‌ِ همه‌لشکر‌ کُنندمارا ندانستیم ندانستیم‌ برای‌پَر‌جدا‌کردن‌ درون‌ِ دیک بریزند‌ آب گرم‌ تا‌پَر‌کُنند‌مارا ندانستیم ندانستیم‌ برای‌ هر‌ عروسی‌و عزا آرند به‌ روی سفره حاضر می‌کُنند‌ مارا ندانستیم ندانستیم‌گروهی‌درپی‌تفریح‌و‌تفریحگاه به‌سیخ‌آرندو آذر می کُنند‌مارا ندانستیم ند ا نستیم‌ که‌ مهدی‌ آید و گوید‌ که محکومین چنین‌ گویند که‌ مجمر می کُنند مارا ندانستیم سرگذشت‌مرغ ✍☘:{@Super_poems}
دلم مثل بره آهو دنبال تو می‌گردد برگرد تشنهٔ توام فقط تو ✍☘:{@Super_poems}
📝 توام خراب کنی و هم تو باشی‌ام معمار… ✍☘:{@Super_poems}
🖇♥️ تو بخشی از شعر قاصدکش میگه: "برو آنجا که تو را منتظرند..." ببین خیلی حرفش قشنگه! اینکه زور بزنی تو دل کسی جا شی و التماس توجه و همراهیش رو بکنی، هیچ ثمری برات نداره؛ جز اینکه غرورت بشکنه، عزت نفست بیاد پایین و به خودت حس بدی داشته باشه. پس لطفا تموم کن یطرفه‌های زندگیتو... ✍☘:{@Super_poems}
🌿به نام خداوند بهار🌿 ۱۴۰۳/۰۲/۱۳ ✨وقتی داری از ماه عکس می‌گیری، هیچوقت نمی‌گی ماه زشته. می‌گی دوربین نمی‌تونه ازش قشنگ عکس بگیره. پس نگو انقد چرا توی عکسام زشتم. درباره خودتم همینجوری فکر کن.🌙 ✍☘:{@Super_poems}
من شاخه ای بیش نبودم با علم و شکوفا شدم با وجود مهربانت عطر طبیعت شدم با نوازش لبخندهایت رنگ هایی گرفتم چو نور میدرحشند هرچه که هست از وجود پر بار توست پرورگار حفظت کند گر تو نبودی من هیچ بودم هفته ی معلمان واقعی مبارک باد ✍☘:{@Super_poems}
درود صبحتون زیبا ❤️☘💐❤️☘💐
📝 دلم شکستی و رفتی؛ خلافِ شرطِ مودّت به احتیاط رو اکنون، که آبگینه شکستی... ✍☘:{@Super_poems}
📝 ما از طمعِ وصلِ تو در عشق گذشتیم بگذر ز هم‌آغوشیِ اغیار و دگر هیچ... ✍☘:{@Super_poems}
سرسبز دل از شاخه بریدم، تو چه کردی؟ افتادم و بر خاک رسیدم، تو چه کردی؟ من شور و شر موج و تو سرسختیِ ساحل روزی که به سوی تو دویدم، تو چه کردی؟ هر کس به تو از شوق فرستاد پیامی من قاصدِ خود بودم و دیدم تو چه کردی مغرور، ولی دست به دامانِ رقیبان رسوا شدم و طعنه شنیدم، تو چه کردی؟ «تنهایی و رسوایی» ، «بی‌مهری و آزار» ای عشق! ببین من چه کشیدم تو چه کردی 📕آن‌ها / ✍☘:{@Super_poems}
:خدایا با آفتاب مهربانی ات چه سفرها که من نکرده ام حتی شهر عشقم هم با تو رفته ام عطر عشق واقعی رامن در همان سفر استشمام کردم. ✍☘:{@Super_poems}
دیوانه ای در شهر دیوانه ای در شهر... دیدم قدم میزد با خویش با هرکس... بیهوده دم میزد در دست او سازی... کهنه ولیکن کوک با رقص انگشتان... بر ساز غم میزد گاهی صدای ساز ...امد به گوشم زیر هم گاه گاهی او ... بر تار بم میزد دنبال او رفتم... چندین خیابان را دیدم که اهنگی ... با چشم نم میزد از کوچه ای رد شد ...سازش چه بغضی کرد چون سوز ساز او ... شهری به هم میزد کِز کرد یک گوشه ... تابش نبود انگار مانند او سازش ... اینبار کم می زد احمد صحرایی *کاش* ✍☘:{@Super_poems}
درود صبحتون زیبا 💐❤️☘💐❤️☘
✨ سعدی چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو ای بی‌بصر من می‌روم؟ او می‌کشد قلاب را... ✍☘:{@Super_poems}
✨ آنچه کردی تو به من هیچ ستمکار نکرد هیچ سنگین دل بیدادگر این کار نکرد... ✍☘:{@Super_poems}
🖇♥️ جناب تو کتاب اکنون میگه: "ما را فریب دادی و جای گلایه نیست ما زودباوریم و تو دلّال اعتماد..." ‏باور آدمارو نسبت به خودتون خراب نکنید. گاهی هزینه بازسازیِ اعتماد خیلی سنگینه، به قیمتِ تا ابد حسرت خوردن. ‏ ✍☘:{@Super_poems}