هوالمحبوب💐
من اندر خود نمییابم که روی از دوست برتابم
بدار ای دوست دست از من که طاقت رفت و پایابم
تنم فرسود و عقلم رفت و عشقم همچنان باقی
وگر جانم دریغ آید نه مشتاقم که کذابم
بیار ای لعبت ساقی نگویم چند پیمانه
که گر جیحون بپیمایی نخواهی یافت سیرابم
مرا روی تو محراب است در شهر مسلمانان
وگر جنگ مغول باشد نگردانی ز محرابم
مرا از دنیی و عقبی همینم بود و دیگر نه
که پیش از رفتن از دنیا دمی با دوست دریابم
سر از بیچارگی گفتم نهم شوریده در عالم
دگر ره پای میبندد وفای عهد اصحابم
نگفتی بیوفا یارا که دلداری کنی ما را
الا ار دست میگیری بیا کز سر گذشت آبم
زمستان است و بی برگی بیا ای باد نوروزم
بیابان است و تاریکی بیا ای قرص مهتابم
حیات سعدی آن باشد که بر خاک درت میرد
دری دیگر نمیدانم مکن محروم از این بابم
سعدی🍃
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
خدایا!
مرا خاص خود گردان....
بدان گونه که وفاکنندگان به عهد خود را و....
آنان را که در عبادت تو
خویشتن را به رنج افکنده و
در خشنودی تو کوشیده اند ، ....
خاص خود می گردانی.
خدای من❤️
از آنچه پرستندگان و مقربان خودرا نصیب می دهی ..
مرا نیز نصیب ده.
آمین یا رب العالمین🙏
#صحیفه ی سجادیه
"ﺧﯿﺮ" ﺩﺭ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ
ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯽﺍﻓﺘﺪ؛ﺑﺎﯾﺪ" ﺗﺴﻠﯿﻢ" ﺑﻮﺩ.
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﺎﺩﺛﻪﺍﯼ ﺭﺥ ﻣﯽﺩﻫﺪ ﻏﺼﻪﺩﺍﺭ ﻣﯽشویم.
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﯽﺷﻮیم ، ﺩﺭ ﺩﻝ ﺍﯾﻦ ﺑﺤﺮﺍﻥ،ﺑﺮﮐﺎﺗﯽ پنهان است ﮐﻪ...
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺑﺴﺘﻪﺑﻨﺪﯼ ﺗﻠﺦ
ﺑﻪ ما ﻫﺪﯾﻪ داده است!
ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎشیم...
"ﺳﺎﻗﯽ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺭﯾﺰﺩ، ﺍﺯ ﻟﻄﻒ ﺍﻭﺳﺖ..."
عشق بیکران من!❤️
ﺷﮏ ﻧﺪﺍﺭﻡ ؛ ﺁﻧﭽﻪ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ این کمترین ﺑﻨﺪﻩﺍﺕ خواسته و مقدر نموده ای ؛ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﺳﺖ...
ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﭼﺸﺎﻧﺪﯼ..
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
ای دل آن دم که خراب از می گلگون باشی
بی زر و گنج به صد حشمت قارون باشی
در مقامی که صدارت به فقیران بخشند
چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن
ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی
تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنمای
ور خود از تخمه جمشید و فریدون باشی
ساغری نوش کن و جرعه بر افلاک فشان
چند و چند از غم ایام جگرخون باشی
#حافظ از فقر مکن ناله که گر شعر این است
هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
حکایت می آورند که ؛ حق تعالی میفرماید که ای بنده ی من،حاجت تو را در حالت دعا و ناله زود برآوردمی
اما در جهت اجابت آن تاخیر می افتد تا بسیار بنالی که آواز و ناله ی تو مرا خوش می آید.
مثلا؛ دو گدا بر در شخصی آمدند؛یکی مطلوب و محبوب است و آن دیگر عظیم مغبوض است.
خداوند خانه گوید: به غلام که زود,بی تاخیر,به آن مغبوض نان پاره بده تا از در ما زود آواره شود؛و
آن دیگر را که محبوب است وعده دهد که هنوز نان نپخته اند,صبر کن تا نان برسد..
گزیده ی# فیه مافیه
صفحه ی۲۴ باتلخیص
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
💚
او چو نورست و ، خرد جبریلِ اوست
آن ولیِّ کم ازو ، قِندیل اوست
آنکه زین قِندیل کم ، مِشکاتِ ماست
نور را در مرتبه ، تَرتیب هاست
او مانند نور است و عقل به منزلهٔ جبریلِ او ، و آن ولیّ که در مقامی فروتر از او قرار دارد به مثابهٔ قِندیل اوست ، یعنی از او نور و بهره می گیرد .
آن کس که در مقامی فروتر از قِندیل قرار دارد ، مشکاتِ ما به شمار می رود ، نور به اعتبار مرتبه ، درجاتی دارد .
برداشت دیگر : همین که انسان کامل ، وحدت ذاتی خود را با حقّ تعالی درک کرد از جبریل نیز برتر می شود ، چنانکه وقتی حضرت رسول (ص) به معراج رفت ، جبریل از ادامهٔ همراهیِ آن حضرت فرو ماند .
مثنوی دفتر دوم
استاد کریم زمانی
اشارت است به آیهٔ ۳۵ سورهٔ نور :
اَللهُ نُورُ السَّمٰوٰاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکٰوةً فيهٰا مِصْبٰاحٌ الْمِصْبٰاحُ في زُجاجَةٍ الزُّجٰاجَةُ کَأَنَّهٰا کَوْکْبٌ دُرِّيٌ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبٰارَکَةٍ زَيْتُونَةٍ ...
خدا نور آسمان ها و زمین است و همچون محفظه ای است که در آن چراغی باشد و چراغ در شیشه ای ، شیشه ای که گویی ستاره ای است درخشان ، و آن چراغ با روغن زیتی روشن باشد ...
”نور” چیزی است که اجسام کثیف و تیره را برای دیدن ما روشن می کند و هر چیزی به وسیلهٔ آن هویدا می گردد .
اما خودِ نور برای ما به نَفْسِ ذاتش مکشوف است ، چیزِ دیگری آن را ظاهر نمی کند . پس نور چیزی است که ظاهر بالذات و مظهرِ اجسامِ قابل دیدن می باشد .
خداوند تعالی برای هیچ موجودی مجهول نیست ، چون ظهور اشیاء برای خود و برای غیر ، ناشی از اظهار خداوند است ، اگر خدا چیزی را اظهار نمی کرد و هستی نمی بخشید ، ظهوری نمی یافت ، پس ظاهر بالذات ، خداوند است .
خداوند تعالی نوری است که آسمان ها و زمین با اشراق او بر آنها ، ظهور یافته اند .
همچنان که انوار حسی نیز این طورند ؛ خود ظاهرند و با تابیدن به اجسامِ ظلمانی آنها را روشن می کنند ، با این تفاوت که ظهور اشیاء به نورِ الهی عینِ وجود یافتن آنهاست اما ظهور اجسامِ کدر به وسیلهٔ انوار حسی غیر از اصلِ وجود آنها می باشد .
در این میان نورِ خاصی هست که تنها مؤمنین با آن روشن می شوند و به وسیلهٔ آن به سوی اعمال صالح راه می یابند و آن نورِ معرفت است که دلها و دیده های مؤمنین به آن روشن می شود و در نتیجه به سوی سعادت جاودانه هدایت می شوند و آنچه در دنیا برایشان غیب بود ، در آن روز عیان می شود .
خدای تعالی نور را به چراغی مثل زده که در شیشه ای قرار دارد و با روغن زیتونی در غایت صفا بسوزد و چون شیشهٔ چراغ شفاف است مانند کوکب دُرّی بدرخشد و نورٌ على نور تشکیل دهد ، این چراغ در خانهٔ مؤمنینی آویخته شده است که
خدای تعالی را تسبیح می کنند .
تفسیر المیزان
علامه طباطبائی
#قرآن_در_مثنوی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم
گه از آن سوی کشندم گه از این سوی کشندم
ز کشاکش چو کمانم به کف گوش کشانم
قدر از بام درافتد چو در خانه ببندم
#مولانای جان
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
ای ببرده رخت حسها سوی غیب
دست چون موسی برون آور ز جیب
ای انسان صالح که توانسته ای ادراکات حواس باطنی را بدست آوری و از لباس ظاهر خارج بشی و در سرای جاودان خیمه بزنی، دستی درخشنده از نور ابدیت را مانند موسی از گریبان خود بیرون بیاور تا عالم تاریک نورانی شود.(اشاره به ید بیضا حضرت موسی... بیت ۳۴۸۶ دفتر اول.)
ای صفاتت آفتاب معرفت
و آفتاب چرخ بند یک صفت
ای کسی که به صفات معرفت دست یافتی و صفات ظاهری تو تبدیل به صفات باطنی(معرفت) شده، خورشید جهان تنها به یک صفت الهی، مظهر نور است و کمترین بنده توست. انسان کامل به دلیل ذاتی، مظهر تمام صفات و اسماء الهی ست و به همین دلیل خلیفه خداوند بر روی زمین است.
گاه خورشیدی و گه دریا شوی
گاه کوه قاف و گه عنقا شوی
پس از آن که تو به مقام والا قدم گذاشته ای، چرا انسان رشد یافته عین تمام موجودات هستی می شود، ولی در عین حال هیچ یک از آنها نیست؟ گاهی خورشید هستی و با نورت همه مردم را روشن میکنی، گاهی دریا و آگاه بر امواج حقایقی، گاهی به پایداری کوه قاف و گاهی مانند سیمرغ هستی.
عنقا: پرنده افسانه ای سیمرغ، فدا کردن خود
قاف: در اصطلاح صوفیان مظهر هویت الهی
تو نه این باشی نه آن در ذات خویش
ای فزون از وهمها وز بیش بیش
در واقع انسان کامل با هر اسمی که نامیده بشود شایسته آن نام هست چون او مظهر کامل ذات الهی است. و هر انچه دامنگیر موجودات است او را محدود در جریان هستی نخواهد کرد .
شرح مثنوی شریف
استاد کریم زمانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
دور کنید مرا،
از آن عقلی که گریستن نمیداند و ....
آن فلسفهای که...
خندیدن نمیشناسد و
و آن غروری که ...
در برابر کودکان سر خم نمیکند.
#جبران_خلیل_جبران
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
رابعه را شبی از شبها
آتش عشق از کانون جگر شعله برآورد
و او را از کمال احراق از پای درآورد
و فریاد برآورد:
یا اهل البصره! الحریق، الحریق...
مردمان فراهم آمدند برای دفع آتش
او را دیدند حالش بگشته
و به وصف دیگر گشته
و میگفت:«الحریق، الحریق»
گفتند:«آتش کجاست؟!»
گفت:«آتش در جگرم است»
و آنچه جگر صدیق می سوخت
با برآمدن نفس او
جهانی بوی جگر سوخته گرفت
اثری بود از آثار این حریق که
رابعه از آن اخبار می کرد:
عشق تو چو آتش است و جان می سوزد
وز جان چو بپرداخت جهان میسوزد
این طرفه نگر چون بگیرم نامش
از قوت او کام و زبان میسوزد
📚لوایح
عین القضات همدانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH