eitaa logo
تماشاگه راز
280 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
يا لائمی فی ه‍َواه‌ُ كم تلوم‌ُ! فلو ع‍َرفت‌َ م‍ِنه‌ُ الذي عنيتُ لم تلم تطوف‌ُ بالبيت‌ُ قوم لابجار حه بالله‌ طافوا، فاغناهم‌ْ ع‍َن الحرم‌ للناس حج ولي حج إلي سكنی يهدی الأضاحي و أهدی مهجتی و دمی..... ملامت‌گرا !! مرا در عشق دوست تا چند سرزنش همی كنی؟! اگر تو نيز انچه را كه من می دانستم می دانستی ، سرزنشم نمی كردی جمعی با دل خويش نه با جسمشان ، طواف دوست می كنند و طواف دوست ايشان را از طواف خانه وی "بی نياز" می سازد مردمان را حجی است و مرا حجی است در قرارگاه خويش ايشان قربانيان پيشكش می كنند و من "جان و دل" خويش را..... دیوان اشعار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفتم کِی ام دهان و لبت کامران کنند؟ گفتا به چشم، هر چه تو گویی چنان کنند گفتم صنم پرست مشو با صمد نشین گفتا به کوی عشق هم این و هم آن کنند گفتم هوای میکده غم می‌برد ز دل گفتا خوش آن کسان که دلی شادمان کنند گفتم شراب و خرقه نه آیین مذهب است گفت این عمل به مذهب پیر مغان کنند گفتم ز لعلِ نوش لبان پیر را چه سود گفتا به بوسهٔ شکرینش جوان کنند گفتم دعای دولت او ورد حافظ است گفت این دعا ملایک هفت آسمان کنند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو عید جان قربانی و پیشت عاشقان قربان بکش در مطبخ خویشم که قربانم به جان تو ⭐️ ذوالنون مصری گوید: جوانی به منا ساکن نشسته بود و همه خلق به قربانی مشغول بودند من اندر وی نگاه می کردم تا چه کند و کیست جوان گفت: بار خدایا... همه خلق به قربانها مشغولند و من می خواهم تا نفس خود را قربان کنم تو از من بپذیر.... https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اوّل خاک خلیل را به آبِ خُلّت بیامیختند و سرّش به آتش عشق بسوختند و جانش به مهرِ سرمدیّت بیفروختند و دریای عشق در باطن وی بر موج انگیختند آنگه سحرگاهان در آن وقتِ صبوحِ عاشقان و های و هوی مستان و عربده بیدلان چشم باز کرد... از سرِ خمارِ شرابِ خُلّت و مستی عشق گفت: ((هذا ربّی)) از بس که درین دیده خیالت دارم در هرچه نگه کنم تویی پندارم کشف الاسرار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابتلاء(آزمایش) خلیل به ذبح فرزند آن بود که یک بار خلیل در جمال اسماعیل نظاره کرد التفاتیش پدید آمد... آن تیغِ جمال او دل خلیل را مجروح کرد فرمان آمد که: یا خلیل ما تو را از آزر و بتان آزری نگاه داشتیم، تا نظاره روی اسماعیل کنی؟! رقمِ خُلّت(دوستی) ما و ملاحظه اغیار به هم جمع نیاید، اسماعیل را قربان کن که در یک دل دو دوست نگنجد با دو قبله در ره توحید نتوان رفت راست یا رضای دوست باید یا هوای خویشتن کشف الاسرار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ یک نگاه از تو و در باختن جان از من یک اشارت ز تو و بردن فرمان از من جان به کف منتظر عید لقایت تا کی؟ روی بنمای، جمال از تو و قربان از من https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اندر دل من درون و بیرون همه اوست اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست اینجایْ چگونه کفر و ایمان گنجد؟ بی‌چون باشد وجود من چون همه اوست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️ بدان که خدای تعالی در ظاهر کعبه ای بنا کرده که آن از سنگ و گل است و در باطن کعبه ای ساخته که از جان و دل است آن کعبه ساخته ابراهيم خليل است و اين کعبه بنا کرده ربّ جليل است آن کعبه منظور نظر مؤمنان است و اين کعبه نظرگاه خداوند رحمان است آن کعبه حجاز است و اين کعبه راز است آن کعبه اصناف خلايق است و اين کعبه عطای حضرت خالق است آنجا چاه زمزم است و اينجا آه دمادم آنجا مروه و عرفات است و اينجا محل نور ذات کعبه ی گل را زیارت می کنی؛ حاجی شوی کعبه ی دل را زیارت کن که تا ناجی شوی... خواجه عبدالله انصاری منازل السائرین https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🍃🍂🌺🍃🍂🍀🍃 🍃🍂🍀🍃🍂 🍂🌺🍂 🍀 🍂 🌺 به کعبه رفتم و آنجا هوای کوی تو کردم جمالِ کعبه تماشا به یادِ روی تو کردم شِعار کعبه چو دیدم سیاه، دست تمنا دراز، جانب شَعرِ سياهِ موى تو كردم چو حلقه درِ كعبه به صد نياز گرفتم دعاى حلقهٔ گيسوى مشكبوى تو كردم نهاده خلقِ حرم سوى كعبه روى عبادت من از ميانِ همه روىِ دل به‌ سوى تو كردم مرا به هیچ مقامی نبود غیر تو نامی طواف و سعی که کردم به جستجوی تو کردم به موقف عرفات ایستاده خلق دعا خوان من از دعا لبِ خود بسته گفت و گوی تو کردم فتاده اهل مَنی در پی مُنا و مقاصد چو "جامى" از همه فارغ من آرزوى تو كردم 🍀 🌺🍂 🍂🍀🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🍀🍃🍂🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چون به اِحرامگاه دل رسیدی، به آب اِنابت غسلی بکن و از لباس کِسوت بشریّت مجرّد شو، و احرام عبودیّت دربند، و لبیک عاشقانه بزن، و به عرفات معرفت درآی، و بر جبل الرّحمۀ عنایت برآی، و قدم در حرم حریم قرب ما نه، و به مشعرالحرام شعار بندگی بکن، و از آنجا به منای منیت منا آی، و نفس بهیمی را در آن مَنحَر(قربانگاه) قربانی کن، و آنگه روی به کعبۀ وصال ما نِه... مرصاد العباد شیخ نجم‌ الدین رازی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عاشقِ مهجور نگر، عالمِ پرشور نگر تشنه‌ی مخمور نگر، ای شهِ خَمّار بیا پای تویی دست تویی، هستیِ هر هست تویی بلبل سرمست تویی، جانبِ گلزار بیا حضرت مولانا 🦋🌺 مرا یک جان است نمی دانم که در قالبِ توست یا در قالبِ من ... مقالات شمس تبریزی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ ... نوبت به دل رسید ! از من دل خواست؛ گفتم در بازم و باک ندارم ، ندا آمد ، ای شبلی! ... دل را یله کن که دل نه از آن توست و در تصرف تو دل در قبضه تصرف ماست ! اگر ناچار، دل باید سوخت دریغ باشد که با این آتشِ صورت بسوزی ، پس باری به آتش عشق بسوز کشف الاسرار https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ✨♥️✨ یکم بار که عاشق شد،قلبش کبوتر بود و تنش از گل سرخ🌹 اما عشق، آن صیاد است که کبوتران را پر می‌دهد و آن باغبان است که گلهای سرخ را پرپر میکند پس کبوترش را پراند و گل سرخش را پرپر کرد🥀 دوم بار که عاشق شد قلبش آهو بود و تنش از ترمه و ترنم اما عشق،آن پلنگ است که ناز آهوان و مشک آهوان نرمش نمی‌کند پس آهویش را درید و تنش را به توفان خود تکه تکه کرد؛ که عشق توفان است و نه به ترمه می‌ماند و نه ترنم سوم بار که عاشق شد،قلبش عقاب بود و تنش از تنه سرو. اما عشق،آن آسمان است که عقابان را می‌بلعد و آن مرگ است که تنِ هر سروی را تابوت می‌کند پس عقابش در آسمان گم شد و تنش تابوتی شد روان بر رود عشق و چهارم بار و پنجم بار و ششم بار و هزار بار... هزار و یکم بار که عاشق شد، قلبش اسبی بود از پولاد و آتش وخون و تنش از سنگ و غیرت و استخوان و عشق آمد در هیأت سواری با سپری و سلاحی بر قلبش نشست و عنانش را کشید آنچنان که قلبش از جا کنده شد. سوار گفت: از این پس زندگی، میدان است و حریف،خداوند. پس قلبت را بیاموز که: عشق کار نازکان نرم نیست عشق کار پهلوان است،‌ای پسر آنگاه تازیانه ای بر سمند قلبش زد و تاخت و آن روز،روز نخست عاشقی بود. ✍عرفان نظرآهاری https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️ دلا بسوز که سوز تو کارها بکند نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند هر آن که خدمت جام جهان نما بکند طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک چو درد در تو نبیند که را دوا بکند تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند ز بخت خفته ملولم بود که بیداری به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد مگر دلالت این دولتش صبا بکند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بی‌تو مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم، خیره به‌دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانهٔ جانم، گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت من همه محو تماشای نگاهت آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان رام خوشهٔ ماه فروریخته در آب شاخه‌ها دست برآورده به‌مهتاب شب و صحرا و گُل و سنگ همه دل داده به آواز شباهنگ یادم آید، تو به‌من گفتی: «از این عشق حذر کن! لحظه‌ای چند بر این آب نظر کن آب، آیینهٔ عشق گذران است تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است؛ باش فردا، که دلت با دگران است! تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!» با تو گفتم:‌ «حذر از عشق!؟ ندانم سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم نتوانم! روز اوّل، که دل من به تمنّای تو پر زد چون کبوتر، لب بام تو نشستم تو به‌من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم...» باز گفتم که: «تو صیّادی و من آهوی دشتم تا به‌دام تو درافتم همه‌جا گشتم و گشتم حذر از عشق ندانم، نتوانم!» اشکی از شاخه فروریخت مرغ شب، نالهٔ تلخی زد و بگریخت... اشک در چشم تو لرزید ماه بر عشق تو خندید! یادم آید که: دگر از تو جوابی نشنیدم پای در دامن اندوه کشیدم نگسستم، نرمیدم رفت در ظلمت غم، آن‌شب و شب‌های دگر هم نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم... بی‌تو، امّا، به‌چه حالی من از آن کوچه گذشتم! https://eitaa.com/TAMASHAGAH