eitaa logo
تماشاگه راز
279 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ ... نوبت به دل رسید ! از من دل خواست؛ گفتم در بازم و باک ندارم ، ندا آمد ، ای شبلی! ... دل را یله کن که دل نه از آن توست و در تصرف تو دل در قبضه تصرف ماست ! اگر ناچار، دل باید سوخت دریغ باشد که با این آتشِ صورت بسوزی ، پس باری به آتش عشق بسوز کشف الاسرار https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ✨♥️✨ یکم بار که عاشق شد،قلبش کبوتر بود و تنش از گل سرخ🌹 اما عشق، آن صیاد است که کبوتران را پر می‌دهد و آن باغبان است که گلهای سرخ را پرپر میکند پس کبوترش را پراند و گل سرخش را پرپر کرد🥀 دوم بار که عاشق شد قلبش آهو بود و تنش از ترمه و ترنم اما عشق،آن پلنگ است که ناز آهوان و مشک آهوان نرمش نمی‌کند پس آهویش را درید و تنش را به توفان خود تکه تکه کرد؛ که عشق توفان است و نه به ترمه می‌ماند و نه ترنم سوم بار که عاشق شد،قلبش عقاب بود و تنش از تنه سرو. اما عشق،آن آسمان است که عقابان را می‌بلعد و آن مرگ است که تنِ هر سروی را تابوت می‌کند پس عقابش در آسمان گم شد و تنش تابوتی شد روان بر رود عشق و چهارم بار و پنجم بار و ششم بار و هزار بار... هزار و یکم بار که عاشق شد، قلبش اسبی بود از پولاد و آتش وخون و تنش از سنگ و غیرت و استخوان و عشق آمد در هیأت سواری با سپری و سلاحی بر قلبش نشست و عنانش را کشید آنچنان که قلبش از جا کنده شد. سوار گفت: از این پس زندگی، میدان است و حریف،خداوند. پس قلبت را بیاموز که: عشق کار نازکان نرم نیست عشق کار پهلوان است،‌ای پسر آنگاه تازیانه ای بر سمند قلبش زد و تاخت و آن روز،روز نخست عاشقی بود. ✍عرفان نظرآهاری https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭐️ دلا بسوز که سوز تو کارها بکند نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند هر آن که خدمت جام جهان نما بکند طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک چو درد در تو نبیند که را دوا بکند تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند ز بخت خفته ملولم بود که بیداری به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد مگر دلالت این دولتش صبا بکند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بی‌تو مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم، خیره به‌دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانهٔ جانم، گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت من همه محو تماشای نگاهت آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان رام خوشهٔ ماه فروریخته در آب شاخه‌ها دست برآورده به‌مهتاب شب و صحرا و گُل و سنگ همه دل داده به آواز شباهنگ یادم آید، تو به‌من گفتی: «از این عشق حذر کن! لحظه‌ای چند بر این آب نظر کن آب، آیینهٔ عشق گذران است تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است؛ باش فردا، که دلت با دگران است! تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!» با تو گفتم:‌ «حذر از عشق!؟ ندانم سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم نتوانم! روز اوّل، که دل من به تمنّای تو پر زد چون کبوتر، لب بام تو نشستم تو به‌من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم...» باز گفتم که: «تو صیّادی و من آهوی دشتم تا به‌دام تو درافتم همه‌جا گشتم و گشتم حذر از عشق ندانم، نتوانم!» اشکی از شاخه فروریخت مرغ شب، نالهٔ تلخی زد و بگریخت... اشک در چشم تو لرزید ماه بر عشق تو خندید! یادم آید که: دگر از تو جوابی نشنیدم پای در دامن اندوه کشیدم نگسستم، نرمیدم رفت در ظلمت غم، آن‌شب و شب‌های دگر هم نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم... بی‌تو، امّا، به‌چه حالی من از آن کوچه گذشتم! https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خورشید من! برای تو یک ذره شد دلم چندان که در هوای تو از خاک بگسلم دل را قرار نیست، مگر در کنار تو کاین‌سان کشد به سوی تو منزل به منزلم کبر است یا تواضع اگر، باری این منم کز عقل نا توانم و در عشق کاملم با اسم اعظمی که به جز رمز عشق نیست بیرون کِش از شکنجۀ این چاه بابلم بعد از بهارها و خزان‌ها تو بوده‌ای ای میوۀ بهشتی! از این باغ، حاصلم تو آفتاب و من چو گل آفتابگرد چشمم به هرکجاست، تویی در مقابلم دریا و تخته‌پاره و توفان و من، مگر فانوس روشن تو کشانَد به ساحلم https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀🍀🍀 بوی شوقی برده‌ام در کارگاه انتظار کز غبارم می‌ توان بنیاد کنعان ریختن https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜️ یوسف کنعانیم روی چو ماهم گواست هیچ کس از آفتاب خط و گواهان نخواست فيه مافيه حضرت عشق مولانا https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفت: کی باشد که ازین قصه‌ی قربان برهم؟ گفتم: قربان شو تا از قصه‌ی قربان برهی. الله‌اکبرِ نماز، از بهرِ قربان است نفس را؛ تا در تو تکبری، گفتن الله اکبر لازم است، و قصد قربان لازم است. اکنون تا کی بت در بغل گیری به نماز آیی؟! الله اکبر می‌گویی و چون منافقان بت را در بغل محکم گرفته‌ای؟! 💫 شمس تبریزی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به عید وصل تو من خویشتن کنم قربان 🌹🍃 روزی، تن من بینی ، قربانِ سرِ کویش 🌹🍃 بتا تو عید منی من تو را شوم قربان 🌹🍃 عید قربان من آن دم که فدای تو شوم ...! 🌹🍃 زیرِ لب چند توان رفت به قربانِ کسی؟ 🌹🍃 باد، سرتا پای من قربان سر تا پای تو 🌹🍃 عید هرکس آن مهی باشد که او قربان اوست... 🌹🍃 عید قربان شد بیا عاشق کشی بنیاد کن 🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 چو تویی شادی و عیدم چه نکوبخت و سعیدم دل خود بر تو نهادم به خدا نیک نهادم حضرت مولانا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ چو اسماعیل قربان شو در این عشق حضرت مولانا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الـهی!❤️ چون تو حاضری چه جویم و چون تو ناظری چه گویم؟ الـهی ! چگونه گویم نشناختمت كه شناختمت و چگونه گویم شناختمت كه نشناختمت. الهی_نامه حسن_زاده_آملی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا