eitaa logo
تماشاگه راز
280 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
گر سر صلح داری؛ اينك دل❤️ ور سر جنگ داری ؛ اينك جان🕊 اصفهانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اشاره به شعری از مولانا مرگِ تبدیلی را نشان از تعالی دانسته و آن را به سمتِ نور می‌داند...
💚 جان ز هجر ِعرش اندر فاقه‌ای تن ز عشق ِخاربُن چون ناقه‌ای جان گشاید سوی ِبالا بال‌ها در زده تن در زمین چنگال‌ها تا تو با من باشی ای مُرده‌ی وطن چپش ز لیلی دور مانَد جان ِمن روح لطیف به سبب دور افتادن از عرش در فقر و مسکنت به سر می‌برد ، در حالی که جسم از شدّت علاقه به بوته‌ی خار مانند شتر ، چاق و ستبر شده‌است . روح ، بال‌های همّت خود را به سوی عوالم ملکوتی و رفیع می‌گشاید ، در حالی که جسم ، چنگال‌های تعلّق خود را در زمین فرو برده و سخت بدان چسبیده است . ای مُرده‌ی وطن ، ای جسمی که شیفته‌ی دنیایی و آن را مأوی و مسکن خود ساخته‌ای ، تا وقتی که تو با من همراه باشی ، روح ِمن از لیلی ِحقیقت و کمال دور خواهد ماند ، تا وقتی که آدمی اسیر جسم و شهوات باشد از حقیقت دور می‌ماند . مثنوی دفتر چهارم کریم زمانی چنانکه در قسمتی از آیه‌ی ۱۷۶ سوره‌ی اَعراف می‌فرماید : وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَٰكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ و اگر می‌خواستیم درجات و مقاماتش را به وسیله آن آیات بالا می‌بردیم، ولی او به امور ناچیز مادی و لذت‌هایِ زودگذرِ دنیایی تمایل پیدا کرد و از هوای نفسش پیروی نمود . (اخلاد) به معناى ملازمت دائمى است، و اخلاد به سوى ارض، چسبيدن به زمين است، و اين تعبير كنايه است از ميل به تمتع از لذات دنيوى و ملازمت آن. پس اينكه فرمود: (و لو شئنا لرفعناه بها) معنايش اين مى‌شود كه اگر ما مى خواستيم او را به وسيله همين آيات به درگاه خود نزديک مى‌كرديم (آرى در نزديكى به خدا ارتفاع از حضيض و پستى اين دنيا است همچنانكه دنيا بخاطر اينكه انسان را از خدا و آيات او منصرف و غافل ساخته و به خود مشغول مى‌سازد اسفل سافلين است ) و بلند شدن و تكامل انسان بوسيله آيات مذكور كه خود اسباب ظاهرى الهى است باعث هدايت آدمى است، و ليكن سعادت را براى آدمى حتمى نمى‌سازد زيرا تماميت تأثيرش منوط به مشيت خدا است و خداوند سبحان مشيتش تعلق نگرفته به اينكه سعادت را براى كسى كه از او اعراض كرده و به غير او كه همان زندگى مادى زمينى است، اقبال نموده حتمى سازد. آرى، زندگى زمينى آدمى را از خدا و از بهشت كه خانه كرامت او است باز مى دارد، و اعراض از خدا و تكذيب آيات او ظلم است، و حكم حتمى خدا جارى است به اينكه مردم ظالم را هدايت نكند، (و الذين كفروا و كذبوا باياتنا اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون ). لذا بعد از جمله (و لو شئنا لرفعناه بها) فرمود: (لكنه اخلد الى الارض و اتبع هواه ) و بنابراين بيان، تقدير كلام اين مى‌‌شود: (لكنا لم نشاء ذلك لانه اخلد الى الارض و اتبع هواه و ليكن ما چنين چيزى را نخواستيم براى اينكه او به زمين چسبيده و هواى دل خود را پيروى كرده، و چنين كسى مورد اضلال ما است نه مورد هدايت ). همچنانكه فرموده : (و يضل الله الظالمين و يفعل الله ما يشاء). تفسیر المیزان علامه طباطبائی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
‍ 🔅«وَ لَقَدْ کَرّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْنا هُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحرِ» معنی ظاهر آیت شنوده باشی ولیکن معنی باطنش بشنو: می فرماید که: «آدمیزاد را ما برگرفتیم. او محمول عنایت ماست در بر و بحر. زیرا که او بار امانت ما دارد. چون او با همه عجز و ضعف، بارِ ما می کشد ما با همه قوّت و قدرت و کرم، اولیٰ تر که بار او کشیم؛ زیرا که ما عاشق و معشوقیم آنچه ما را با آدمی و آدمی را با ماست نه ما را با دیگری و نه دیگری را با ما افتاده است «بیگانگی ای نیست، تو مایی ما تو» سرِ جامه تویی و بنِ جامه ما جامه عشق را تار«یحِبُّهم» آمد و پود «یحِبّونه» مرصاد العباد شیخ نجم الدین رازی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
♥️ فرمود: بنده خاص خود را از آن جهت دوست نامیدم که دلِ او از همه چیز گذشته و سوی من آمده است. آن دل، خانه ی من خواهد بود و من در آن خانه از عشق سخن ها خواهم گفت... المخاطبات امام نفّری https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ مرا چو مست کنی زین شجر برآرم سر به خنده دل بنمایم به خلق همچو انار https://eitaa.com/TAMASHAGAH
جوانمردا... اندر رهِ عشق یا تو گُنجی یا او... از عشق او آتشی برافروز آن گاه بدان آتش، دنیا را بسوز، پس عُقبیٰ را. چون دنیا و عقبی سوختی پس خود را بسوز، که در راه او همچنان که دنیا و عقبی زحمتند، نهاد تو هم زحمت است... 🍃 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
نمانده چرا، در زمانه ما، رنگ مهر و وفا، عشق و صدق و صفائی؟ كشد به كجا، كار اهل صفا، ای رقم زن ما، تابه كی ناروائی؟ كجا بگریزم كه غم نشناسد نشان مرا؟ چه چاره كنم تا زمانه بفهمد زبان مرا؟ غمم به سر و آتشم به دل و بسته لب ناله كردم دلی نشود تا خبر زغمم نیمه شب ناله كردم به جلوه همی در دل جمع خوبان نشسته تویی! به شكوه همی در پی عمر كوته فتاده منم! به خنده همی دامن از دست یاران كشیده توئی! به گریه همی سر به دامان صحرا نهاده منم! دگر چه بود لطف این زندگانی تهی چو شود ساغر مهربانی! کرمانشاهی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
که مقصود از جهان عشق است و باقی سر به‌ سر بازی! مراغه ای https://eitaa.com/TAMASHAGAH
هوالعزیز💐 اگر اینجا دلت تنگ است و هرسازی که می بینی بدآهنگ است ایراد از زمین و آسمانت نیست! دلت را زیر و روکن پاک کن زنگار غم از آن مرو برراه بی برگشت! راهی نومهیا کن! هوای آسمان هرجا روی رنگ خدا دارد هوای تازه میخواهی؟ دلی بی غصه میخواهی ؟ دلت را آسمانی کن !https://eitaa.com/TAMASHAGAH
تماشاگه راز
هوالعزیز💐 اگر اینجا دلت تنگ است و هرسازی که می بینی بدآهنگ است ایراد از زمین و آسمانت نیست! دلت را ز
با یادت سرمستم ای نگار آسمانی یادم کن تا هستم ای امیـد زندگانی، شور عاشقانه من، حال دل می‌گویم با زبان بی زبانی؛ هر لبخندت، با من گوید: بنشین با عشق، تا گل روید، زین شب خزانی؛ با تو خزان من، بهاران؛ با تو شبم، ستاره باران چه بخواهی، چه نخواهی، دل عاشق ره تو پوید، به هر نشانی؛ دل و جان سرمست از شوق نگاه تو همه جا حیرانم دیده به راه تو؛ چه شود گر بازآیی چون نفس باد سحر؟ می‌رسدم جان دگر، دیده کِشد سوی تو پَر، همسفرم شو که می توانی؛ پر و بالم را، با دیدارت کِی بگشایی؟ تب و تابم را، با لبخندت کِی بنشانی؟ 🍂 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
از ابویزید بسطامی رضی الله عنه حکایتی آرند که: یحیی ابن مُعاذ بدو نامه‌ای نبشت که: «چه گویی اندر کسی که به یک قطره از بحرِ محبت مست گردد؟» بایزید جواب نبشت که: «چه گویی در کسی که جملهٔ دریاهای عالم، شربتِ محبت گردد؛ همه را درآشامد و هنوز از تشنگی می‌خروشد؟!» کشف المحجوب هجویری https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⭐️ نقل است که جوانی بود عظیم مفسد و نابکار در همسایگیِ مالک و مالک پیوسته ازو می‌رنجید، از سبب فساد. اما صبر می‌کرد تا دیگری گوید. القصه دیگران به شکایت بیرون آمدند. مالک برخاست و بر او آمد تا امر معروف کند. جوان سخت جبار و مسلط بود. مالک را گفت: من کسِ سلطانم. هیچ کس را زَهره آن نبود که مرا دفع کند یا از اینم بازدارد. مالک گفت: ما با سلطان بگوییم. جوان گفت: سلطان هرگز رضای من فروننهد. هرچه من کنم بدان راضی بود. مالک گفت: اگر سلطان نمی‌تواند با رحمان بگویم. و اشارت به آسمان کرد. جوان گفت: او از آن کریمتر است که مرا بگیرد. مالک درماند... باز بیرون آمد. روزی چند برآمد. فساد از حد درگذشت. مالک برخاست تا او را ادب کند،در راه که می‌رفت آوازی شنید که: دست از دوست ما بدار! مالک تعجب کرد، به برِ جوان درآمد. جوان که او را بدید گفت: چه بودست که بار دیگر آمدی؟ گفت: این بار از برای آن نیامدم که تو را زجر کنم. آمده تا تورا خبر کنم که چنین آوازی شنیدم. جوان که آن بشنود گفت: اکنون چون چنین است، سرای خویش در راه او نهادم و از هرچه دارم بیزار شدم. این بگفت و همه برانداخت و روی به عالم عشق درنهاد. : ذکر مالک دینار https://eitaa.com/TAMASHAGAH
♥️ ناصح! از بیماریِ عشق از چه بیم آری مرا خوشتر از صِحَّت بود این گونه بیماری مرا تا گرفتارم به عشق، آزادم از کُون و مکان کرده آزاد از دو عالم این گرفتاری مرا صغیر اصفهانی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🔅 در تمام کارها خود را به خدا واگذار که به پناهگاه مطمئن و نیرومندی رسیده‌ای. در دعا، با اخلاص پروردگارت را بخوان که بخشیدن و محروم کردن به دست اوست و فراوان از خدا درخواست خیر و نیکی داشته باش. وصیت مرا به درستی دریاب و به سادگی از آن نگذر، زیرا بهترین سخن آنست که سودمند باشد. نامه ۳۱ https://eitaa.com/TAMASHAGAH
💜 قصد من از حیات، تماشای چشم توست ای جان فدای چشم تو، با قصد جان بیا چشم حسود کور، سخن با کسی مگو از من نشان بپرس ولی‌ بی نشان بیا ایمان خلق و صبر مرا امتحان مکن بی‌ آن که دلبری کنی از این و آن بیا قلب مرا هنوز به یغما نبرده ای ای راهزن دوباره به این کاروان بیا     https://eitaa.com/TAMASHAGAH
‍ محبوبم... ! تكه‌ای از آسمان ميان لحظه‌‌های ماست. امشب مُتورمم و گل ياس نزديك است. منتظر می‌مانم تا صبح شود و دلم را ترانه كنم كه سپيده‌ی شورانگيزی در همين نزديكی پرسه می‌زند. امروز خورشيد از ياد تو طلوع می‌کند. اين همان صبحی است كه با هم چشيده‌ايم. اين همان آهی است كه با هم كشيده‌ايم. چه شبی بود! حيف كه روز ما را غارت كرد. شب اختراع عاشق هاست. ✨🌹✨ محمد صالح علاء https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🕊 کو همه لطف که در روی تو دیدم همه شب وان حدیث چو شکر کز تو شنیدم همه شب گر چه از شمع تو می‌سوخت چو پروانه دلم گردِ شمعِ رخِ خوبِ تو پریدم همه شب دام شب آمد جان‌های خلایق بربود چون دل مرغ در آن دام، طپیدم همه شب آنک جان‌ها چو کبوتر همه در حکم ویند اندر آن دام مر او را طلبیدم همه شب https://eitaa.com/TAMASHAGAH
تماشاگه راز
هوالعزیز💐 اگر اینجا دلت تنگ است و هرسازی که می بینی بدآهنگ است ایراد از زمین و آسمانت نیست! دلت را ز
در شبِ من خنده‌ی خورشید باش آفتابِ ظلمتِ تردید باش ای همای پرفشان در اوج‌ها  سایه‌ی عشق منی جاوید باش ای صبوحی بخشِ مِی‌خوارانِ عشق،  در شبانِ غم صباحِ عید باش آسمانِ آرزوهای مرا  روشنای خنده‌ی ناهید باش با خیالت خلوتی آراستم  خود بیا و ساغر امید باش https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عجب آن است که دارندهٔ آن پیراهن از آن هیچ بویی نیافت و یعقوب از مسافت هشتاد فرسنگ بیافت زیرا که بوی عشق بود و بوی عشق جز بر عاشق ندمد و بوی یوسف، عشق بود که با آن صفای بصر بازآمد، تا بدانی که از روی حقیقت که محبوب به جای چشم و روح است، فراق او نقصان و وصال وی مدد چشم و روح است... کشف الاسرار میبدی نگارگری استاد فرشچیان: رایحهٔ عشق https://eitaa.com/TAMASHAGAH