eitaa logo
تماشاگه راز
274 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
زان یار ِ دلنوازم شُکریست با شکایت گر نکته‌دانِ عشقی بشنو تو این حکایت بی‌مزد بود و منت هر خدمتی که کردم یا رب! مباد کس را مخدوم ِ بی‌عنایت رندانِ تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس گویی ولی‌شناسان رفتند از این ولایت در زلف ِ چون کمندش ای دل! مپیچ کانجا سرها بریده بینی بی‌جُرم و بی‌جنایت چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی جانا! روا نباشد خونریز را حمایت در این شب ِ سیاهم گم گشت راه ِ مقصود از گوشه‌ای برون آی ای کوکب ِ هدایت! از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان وین راه ِ بی‌نهایت ای آفتاب ِ خوبان! می‌جوشد اندرونم یک ساعتم بگنجان در سایه‌ی عنایت این راه را نهایت صورت کجا توان بست کش صد هزار منزل بیش است در بدایت هر چند بردی آبم روی از درت نتابم جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت عشقت رسد به فریاد ار خود به سانِ قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
4_5931550866015258330.mp3
11.92M
🌑 عالم از عشق تو بی تاب شود حق دارد ماه از نور تو بی خواب شود حق دارد سالی یک دوره اگر درس ادب داشتن ات در تمامی جهان باب شود حق دارد طلب خیر
"همه رنج ها از این شد که ورق خود می خوانید، ورق یار نمی خوانید."
روح و عشق هر دو در یک زمان موجود شدند و از مکوّن در ظهور آمدند، روح را بر عشق آمیزشی پدید آمد و عشق را با روح آویزشی ظاهر شد، چون روح بخاصیت در عشق آویخت عشق از لطافت بدو آمیخت، بقوت آن آویزش و آمیزش میان ایشان اتحاد پدید آمد، ندانم که عشق صفت شد و روح ذات یا عشق ذات شد و روح صفت، حاصل هر دو یکی شدند. چون تابش جمال معشوق از اول دل ربانی پدید آمد ، عشق با روح در گفت و شنید آمد چون یکی بباد نسبت داشت و دیگری بآتش، باد آتش برمی‌افروخت و آتش مرورا می‌سوخت، حاصل آتش غالب شد و هوا مغلوب بماند و آیۀ لاتُبْقِی وَلاتذَر بر وجود خواند. عشق غالب شده چون به پرتو انوار معشوق رسید مغلوب شد بدین سبب نتوان دانست که عشق با عاشق ساخته تر از آن بود که با معشوق زیرا که عشق بر عاشق امیرست اما در قبضۀ اقتدار معشوق اسیر است. عشق تو امیراست کنون برجانم بیچاره شده منتظر فرمانم در قبضۀ قدرتت اسیرم چون نیست پدیدای پسر درمانم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این چه دارد که همه عالم و آدم از عشق پشیمانند...بی عشق ، پریشان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرز در عقل و جنون باریک است کفر و ایمان چه به هم نزدیک است..!
شبی بیا به تسلّای این عزاخانه که ناله‌های غریبانه، بی‌تو بی‌اثرند تو در میان غزل‌های ما نمی‌گنجی مفصّلی تو و این بیت‌ها چه مختصرند طلب خیر🕊
عشقبازی کار بازی نیست ای دل !سر بباز زان که گوی عشق نتوان زد به چوگان هوس
بدان که ایزد تعالی را سرّی‌ست در دل آدمی، که آن در وی همچنان پوشیده است که آتش در آهن. و چنان‌که به زخمِ سنگ بر آهن ، آن سرِّ آتش آشکار گردد و به صحرا افتد، همچنین سماعِ خوش و آواز موزون ، آن گوهرِ دل را بجنباند و در وی چیزی پیدا آوَرَد، بی‌آن‌که آدمی را اندر آن اختیاری باشد. و سببِ آن مناسبتی‌ست که گوهرِ آدمی را با عالمِ عِلوی، که آن را عالمِ ارواح گویند، هست. و عالمِ عِلوی عالم حُسن و جمال است، و اصل حُسن و جمال تناسب است، و هرچه متناسب است نمودگاری‌ست از جمالِ آن عالَم. چه هر جمال و حُسن و تناسب که در این عالَمِ محسوس است، همه ثمره‌ی حُسن و جمال و تناسبِ آن عالم است. پس آوازِ خوشِ متناسب هم شبهتی دارد از عجایبِ آن عالَم، بدان‌ سبب که آگاهی در دل پیدا آوَرَد، و حرکتی و شوقی پدید آوَرَد که باشد که آدمی خود نداند که آن چیست. و این در دلی بُوَد که آن ساده بُوَدو از عشقی و شوقی که راه بدان بَرَد خالی بُوَد. اما چون خالی نبُوَد و به چیزی مشغول باشد، آن‌چه بدان مشغول بود در حرکت آید و چون آتشی که دم در وی دهند افروخته‌تر گردد. و هرکه را بر دل غالب آتشِ دوستیِ حق تعالی بُوَد، سماع وی را مهم باشد، که آن آتش تیزتز بود. و هرکه را در دل دوستیِ باطل بُوَد، سماع زهرِ قاتلِ وی بُوَد و بر وی حرام بُوَد. علما را خلاف است در سماع که حلال است یا حرام‌. و هرکه حرام بکرده است از اهلِ ظاهر بوده است، که وی را خود صورت نبسته است که دوستیِ حق تعالی به‌حقیقت در دلِ آدمی فروآید. کیمیای سعادت امام‌ توسی / به کوششِ حسین خدیوجم
15.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"اصل محبوبی است" در زمان مجنون خوبان بودند از لیلی خوبتراما محبوبِ مجنون نبودند . مجنون را می‌گفتند که از لیلی خوبترانند، برتو بیاریم. او می گفت که آخر من لیلی را به صورت دوست نمیدارم و لیلی صورت نیست، لیلی به دست من همچون جامی است. من از ازل جام شراب می نوشم پس من عاشق شرابم که از او می نوشم و شما را از نظر بر قدح است، از شراب آگاه نیستید . اگر مرا قدح زرّین بود، مرصّع به جوهر*، درو سرکه باشد یا غیر شراب چیزی دیگر باشد، مرا آن به چه کار آید. *جوهر: جواهر جان