آیا قلب میتواند هم نفرت بورزد هم عشق؟
مانند این است که بگوییم ،شخص گاهی زنده است و گاهی مرده ...
این دو هم زمان نمیتوانند روی دهند که انسان گاهی زنده باشد و گاهی مرده،
قلب نیز یا تنفر را میشناسد یا عشق را
هیچ سازشی بین این دو نیست کسی که عشق بر او وارد میشود ، تنفر درونش ناپدید میشود .
قلب او چنان سرشار از عشق است که نفرت برایش غیرممکن میشود و کسی که نفرت میورزد ، عشق هنوز در او پدیدار نشده است .
و در استغراق چنان بود، که بیست سال بود تا مریدی داشت و از وی جدا نگشته بود. هر روز که شیخ او را خواندی، گفتی: «ای پسر نام تو چیست؟».
روزی به شیخ گفت:
«مگر مرا افسوس میکنی! که بیست سال است تا در خدمت تو میباشم و هر روز نام من میپرسی؟».
شیخ گفت: «ای پسر! استهزاء نمیکنم، لكن نام او آمده است و همهی نامها از دل من برده است.
نام تو یاد میگیرم و باز فراموش میکنم».
🔸نقل است که از او پرسیدند که: «این درجه به چه یافتی و بدین مقام به چه رسیدی؟».
گفت: شبی در کودکی از بسطام بیرون آمدم.
ماهتاب میتافت و جهان آرمیده. حضرتی دیدم که هژدههزار عالم در جنب آن حضرت، ذرهای مینمود.
سوزی در من افتاد و حالتی عظیم بر من غالب شد.
گفتم: «خداوندا!
درگاهی بدین عظیمی و چنین خالی؟ و کارگاهی بدین شگرفی و چنین پنهان؟». بعد از آن هاتفی آواز داد که درگاه خالی نه از آن است که کس نمیآید، از آن است که ما نمیخواهیم.
هر ناشسته رویی شایستهی این درگاه نیست».
🔸نیت کردم که خلایق را به جملگی بخواهم.
باز خاطری در آمد که: مقام شفاعت محمد راست - عليه الصلوة و السلام - ادب نگه داشتم،
خطابی شنیدم که: «بدین یک ادب که نگه داشتی نامت بلند گردانیدیم چنانکه تا قیامت گویند: سلطان العارفین بایزید!»
#تذکره الاولیاءعطار
#ذکر بایزید بسطامی
نگویند از سر بازیچه حرفی
کزآن پندی نگیرد صاحب هوش
و گر صد باب حکمت پیش نادان
بخوانند، آیدش افسانه در گوش
#سعدی
ناامیدم مکن از سابقهی لطف ازل
تو پس ِ پرده چه دانی که، که خوب است و که زشت؟
#حافظ
گفت: بعد از ریاضات چهل ساله شبی حجاب برداشتند.
زاری کردم تا راهم دهند.
خطاب آمد که: «با کوزهای که تو داری و پوستینی، تو را بار نیست».
کوزه و پوستین بینداختم.
ندایی شنیدم که: «یا بایزید!
با این مدعیان بگو که: بایزید بعد از چهل سال مجاهده و ریاضت با کوزهای شکسته و پوستینی پاره پاره، تا نینداخت، بار نیافت.
شما با چندین علایق که به خود باز بستهاید و طریقت را دانهی دام هوای نفس ساخته، کلّا و حاشا! که هرگز بار نیابید».
#تذکره الاولیاء عطار
#ذکر بایزیدبسطامی
" چشم بر اسباب از چه دوختیم
گر ز خوش چشمان کرشم آموختیم
هست بر اسباب اسبابی دگر
در سبب منگر در آن افکن نظر "
#مثنوی_مولانا دفترسوم
اگر از محضر بزرگ آموخته باشیم، برای چه به اسباب و عوامل ظاهری دل بسته باشیم؟
همه ی اسباب ظاهری خود تحت اراده ای خداوند هستند.
به این عوامل ظاهری امید نبند
چشم بر آن سبب اصلی داشته باش!
باید جایی باشد ، هر جایی ؛
حتی یک مکانِ خیالی ، پشت گلبرگی
صدای پرنده ای ، پر ِ قاصدکی
بشود به آنجا برویم ...
از نو زاده شویم و برگردیم. 🕊
12.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تمام تجلّیاتِ در عالم، امضای خداوند است
#دکتر_الهی_قمشه_ای
🔅مولانا میگوید:
از سَر لطف خداوندست که به
برگزیدگانِخود مقام شفاعت بخشیدهاست
و این به جهت تکریم مقام آنان است.
پس شفاعت بدینمعنیستکه خدا
رحمتِ مقدّر خود را از طریق بندگانِ مخلَص صورتمیدهد تا آنانرا گرامی ومجلّلدارد.
این بدان مانَد که مجرمی را نزدِ
حاکمی مهربان و عادل ببرند
و طوری وانمودکند که گویی
قصد کیفرش دارد و سپس بیآنکه
مجرم متوجه شود بهمعاونش اشارهکند
به پادرمیانی و خواهشگری! و
آنگاه معاون بِدو گوید:بزرگا!سرورا!
خواهش میکنم این مجرم را عفوبفرمایید
آن حاکم نیز میگوید باشد به خاطر تو
او را بخشیدم حال آنکه از ابتدا
نیز میخواستهاو را ببخشد منتها
با این تدبیر معاونخود را
در چشمدیگران عزیزداشتهاست.
شفاعت انبیا و اولیا نیزبدین معنیست.
گفت پیغمبر که روز رستخیز
کی گذارم مجرمان را اشکریز؟
من شفیع عاصیان باشم به جان
تا رهانمشان ز اشکنجهی گران!
(تفسیر موضوعی مثنویمعنوی)
#دکتر_کریم_زمانی