و یقین دان که شُکر راه بهشت است .
🤲
عین القضات همدانی 🌺
#خدایا_شکرت
سلام ... روز بخیر ...
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی
فیروز روز آن که تو بر وی گذر کنی
🔆
🌸ای آفتاب روشن و ای سایه همای
ما را نگاهی از تو تمامست اگر کنی
#سعدی❤️
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
5.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عمریست تا من در #طلب هر روز گامی میزنم
دست #شفاعت هر زمان در نیک نامی میزنم
بی ماه مهرافروز خود تا بگذرانم روز خود
دامی به راهی مینهم مرغی به دامی میزنم
اورنگ کو گلچهر کو نقش وفا و #مهر کو
حالی من اندر #عاشقی داو تمامی میزنم
تـا بـو کـه یـابـم آگـهـی از سـایـه سـرو سـهـی
#گلبانگ_عشق از هر طرف بر خوش خرامی میزنم
هر چند کان #آرام_دل دانم نبخشد کام دل
نقش خیالی میکشم فال دوامی میزنم
دانم سر آرد غصه را رنگین برآرد قصه را
این آه خون افشان که من هر صبح و شامی میزنم
با آن که از وی غایبم و از می چو #حافظ تایبم
در مجلس روحانیان گه گاه جامی میزنم
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
گفت: «هرگز دعوی و تسلیم در یک جا جمع نشود.»
و گفت: « تو ظاهراً دعوی عبودیّت می کنی
امّا باطناً سر به اوصاف ربوبیّت برآورده ای!! »
#عطار
#تذكره_الاولياء
#ذکر_عبدالله_منازل -رح-
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
پرسید کسی منزل آن مهـــر گسل
گفتــم کـــه دِلِ منست او را منزل
گفتا كه دلت كـجاست؟ گفتم بَرِ او
پرسيد كه او كجاست؟ گفتم در دل
#ابوسعیــد_ابوالخیر
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
اگر دلارامی داری،
بی او چرا چنین می آرامی؟
و اگر دلارامی نداری
در این جهان، از بهر چه آرام داری؟
بی مزگی همه از بیماریِ توست،
نه از بهر آن که مزه ای نیست در عالم و طعام و شراب و صحبت و نظر
تو جهد کن تا بیماری از تنت، و خیرگی از چشمت، گرفتگی از پایت برود.
نگاه داشتِ روی خلقان،
و از ایشان اندیشیدن،
و از بد گفتنِ ایشان اندیشیدن،
و از جملهی احوالِ ایشان اندیشیدن،
همچون پنبهی غفلت است که به گوشِ هوشِ تو رفته است
و همچون میخهاست
که در سرچشمهی حیات استوار شده است.
اگر این اندیشهی خلقان را بیرون کنی و بیرون اندازی،
صد هزار چشمه از تو بیرون رویَد
و صد هزار باغی که ندیده باشی تو را بنماید.
📝 معارف
جناب بها ولد (سلطان العلماء_پدر مولانا)
🌹تماشاگه راز🌹
🌹🌹
یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته پدر را گفتم از اینان یکی سر بر نمیدارد که دوگانه ای بگزارد چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند گفت جان پدر تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی
نبیند مدعی جز خویشتن را
كه دارد پرده پندار در پیش
گرت چشم خدا بینی ببخشند
نبینی هیچ كس عاجزتر از خویش
گلستان سعدی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH