از حال دل مپرس که با اهل عقل چیست
دیوانهای میانهٔ طفلان نشسته است
صائب تبریزی🍃
@TAMASHAGAH
🔅شرحی بر نیایش پیامبر(ص):
"اللّهُم اَحیِنی مِسکِینَاً وَ اَمِتنِی
مِسکِینَاً وَاحشُرنِی فِی زُمرَةِ المَساکِینَ"
خداوندا...مرا مسکین زنده بدار!
و مسکین بمیران!
و در زمرهی مساکین محشور گردان
"#مسکین" به معنای فقیر و بیچاره نیست
معنای درماندگی نمیدهد.
"مسکین" در مفهوم باطنیاش
به معنای کسی است که در آنچه خداوند
به او داده "ساکن" گشته
و توجه از غیر بریده است و
"بیخواهش" شده است.
در رضایت از ربّش "سکنیٰ" گزیده است
"مسکین" بودن یک مقام والا در سلوک است
و هر کس را بدان راه نیست.
آن که در این کیفیت متعالی زنده شود
در واقع به زندگی حقیقی دست یافته،
و چون در همین کیفیت موتَش حاصل شود،
با روحهای بزرگ همنشین گشته است.
این نیایش پیامبر (ص)،
یک طریقتِ تامّه است،
کلاس آموزش است.
فهم آن، دریافت یک تعلیم بزرگ
و سلوک با آن، عین رستگاری است.
✍ #مسعود_ریاعی
@TAMASHAGAH
🔅زبان، عضوی است با صفت دوگانهٔ خیر و شر . هم جهانساز است هم جهانسوز، هم زخم است و هم مرهم، هم گلشن و هم گلخن. زبان، کشّاف ضمیر و نمایانگر درون است.
از آنرو امام علی(ع) میفرماید: "سخن بگویید تا شناخته شوید زیرا آدمی در زیر زبان خود پنهان است.
از امام صادق(ع) نیز آمده است: " سخن آشکارگرِ نهانیهای دل است همچون تیرگی و دانایی و نادانی"
از نظر حضرت مولانا زبان، آشکارکنندهٔ درون است:
آدمی مخفی است در زیرِ زبان
این زبان پرده است بر درگاهِ جان
چون که بادی پرده را درهم کشید
سرّ صحنِ خانه شد بر ما پدید
کاندر آن خانه، گُهر یا گندم است؟
گنجِ زر یا جمله مار و کژدم است
یا در او گنج است ماری بر کران
زان که نبْوَد گنجِ زر، بیپاسبان
#شرح_موضوعی_مثنوی_معنوی
#دکتر_کریم_زمانی
@TAMASHAGAH
🔅
چراغِ بدن چشم است
پس اگر چشمِ تو گشوده باشد
بدن تو نورانی و روشن خواهد شد
ترجمهی اناجیل اربعه:
✍ حسینی خاتون آبادی
@TAMASHAGAH
براى آنان در نزد خداوند خانه سلامت و آرامش است، و او دوستدار آنان است، زيرا نيكوكار بودند. (الأنعام ۱۲۷)
انسان در ابتداى زندگى همۀ توجّهش بسوى نان و كسب و كار و بدست آوردن آرزوهايش سپرى مىشود، تا زمانى كه از آنها دست كشيده و جوياى نام مىگردد، امّا با گذشت زمان استعداد درونىاش شكوفا شده و از همۀ اينها بيزار گشته، و فقط دل به حق مىسپارد و بس.
عارفان اين حالت را آرامش درونى و خود شكوفايى انسان مىنامند.
نظير همين بحث با كمى تفاوت در روانشناسى نيز مطرح است.
ولى وقتى به خود شكوفايى رسيد خود را همچون مردهاى در دستان پر توان قدرت و عظمت خدايى مىبيند، كه شكست و پيروزى، ستايش و تعريف در او هيچگونه اثرى ندارد.
🍃🍃🍃
آدمی اول حریص نان بود
زانک قوت و نان ستون جان بود
سوی کسب و سوی غصب و صد حیل
جان نهاده بر کف از حرص و امل
چون بنادر گشت مستغنی ز نان
عاشق نامست و مدح شاعران
تا که اصل و فصل او را بر دهند
در بیان فضل او منبر نهند
تا که کر و فر و زر بخشی او
همچو عنبر بو دهد در گفت و گو
خلق ما بر صورت خود کرد حق
وصف ما از وصف او گیرد سبق
چونک آن خلاق شکر و حمدجوست
آدمی را مدحجویی نیز خوست
خاصه مرد حق که در فضلست چست
پر شود زان باد چون خیک درست
ور نباشد اهل زان باد دروغ
خیک بدریدست کی گیرد فروغ
این مثل از خود نگفتم ای رفیق
سرسری مشنو چو اهلی و مفیق
این پیمبر گفت چون بشنید قدح
که چرا فربه شود احمد به مدح
رفت شاعر پیش آن شاه و ببرد
شعر اندر شکر احسان کان نمرد
محسنان مردند و احسانها بماند
ای خنک آن را که این مرکب براند
ظالمان مردند و ماند آن ظلمها
وای جانی کو کند مکر و دها
گفت پیغامبر خنک آن را که او
شد ز دنیا ماند ازو فعل نکو
مرد محسن لیک احسانش نمرد
نزد یزدان دین و احسان نیست خرد
وای آنکو مرد و عصیانش نمود
تا نپنداری به مرگ او جان ببرد
مثنوی مولوی و قرآن
@TAMASHAGAH
🍃تا بپوشد او پلیدیهای ما
در عوض بر روید از وی غنچهها
تا اینکه ناپاکی هایِ ما را بپوشاند و در تو از آن، غنچه های نمایان سازد.
🍃پس چو کافر دید کو در داد و جود
کمتر و بیمایهتر از خاک بود
همینکه کافر می بیند که در بخشش و سخاوت از خاک هم کمتر است.
🍃از وجودِ او گُل و میوه نَرُست
جز فَسادِ جمله پاکی ها نَجُست
و از وجود او گُل و میوه ای نرویید، و جز تباهی و آلایش همه پاکی ها چیزی را دنبال نکرد.
🍃گفت واپس رفتهام من در ذهاب
حسر تا یا لیتنی کنت تراب
در این حال می گوید: من سیر قهقرایی کرده ام. وای بر من، ای کاش، خاک می بودم اشاره به آیه ۴۰ سورة نَبَا "روزی که آدمی ببیند آنچه دستانش پیش فرستاده، و کافر گوید: کاشکی من خاک بودمی"
🍃کاش از خاکی سفر نگزیدمی
همچو خاکی دانهای میچیدمی
ای کاش از مرتبه خاک بودن در نمی گذشتم، و همچون خاک، دانه ای در دلِ خود می پروردم و آن را می رویانیدم. (اشاره به آیه ۲۹ سوره فتح)
شرح مثنوی شریف
استاد کریم زمانی
@TAMASHAGAH
🍃چون سفر کردم مرا راه آزمود
زین سفر کردن رهآوردم چه بود
وقتی که از مرتبه خاکی سفر آغاز کردم. راه، مرا مورد امتحان قرار داد، پس حاصل و ارمغان این سفرم چه بوده است؟
🍃زان همه میلش سوی خاکست کو
در سفر سودی نبیند پیش رو
اینکه کافر به سوی خاک متمایل است اینست که او در ضمن سفر در پیش روی خود سودی مشاهده نمی کند. اینکه آدمیان مقیّد به مادیّات به ظواهر دنیا دل خوش داشته اند بدین خاطر است که از جهان برین خبر ندارند.
🍃روی واپس کردنش آن حرص و آز
روی در ره کردنش صدق و نیاز
اینکه کافر روی به قهقرا می کند به دلیل اینست که دچار حرص و آزمندی ست. یعنی اینکه کافر، رخ از حق بر می تابد معلول حرص و آز اوست. و اینکه شخص مؤمن رو به حق می آورد، معلول صداقت و نیاز معنوی اوست.
🍃 هر گیا را کِش بود میلِ عُلا
در مَزیدست و حیات و در نَما
به عنوان مثال، هر گیاهی که میل به سوی عالم بالا داشته باشد، قطعاً در حال رشد و حیات و نموّ است.
👈نما: روییدن و نمو کردن
🍃چونک گردانید سر سوی زمین
در کمی و خشکی و نقص و غبین
ولی همینکه گیاه سر به سوی زمین خم کند، قهراً در حال کاستی و خروشیدن و نقص و زیان است.
شرح مثنوی شریف
استاد کریم زمانی
@TAMASHAGAH
7.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای باد بیآرام ما با گل بگو پیغام ما
کای گل گریز اندر شکر چون گشتی از گلشن جدا
#حضرت_عشق_مولانا
@TAMASHAGAH
🔅فقط یک راه باقیمانده!
تنها راه باقیمانده در برابر انسان متفکر ، راه بازگشت به هستی است ...
بازگشت به هستی، مسبوق به آگاه شدن از محدودیت و تناهیِ عقل مُدْبِر و فتنهگری و دلربایی اوست..
نیز مسبوق است به وقوف بر این که عقل گریزپا و گریخته از حق، نمیتواند با پشت کردن به وجود و اعراض از حق ، سر از جایی درآورد جز عدمستان کفر ، و برهوت دربِدری و سرگردانی و سقوط در درههای هولناک تاریکی و نیستی.
باید چهرهٔ عقل را به جانب مسجدالحرامِ وجود بازگرداند، باید او را توبه داد، باید گرد و غبار این راه طیشده در بیابان خشک و سوزان ادراکات بشری را از سیمایش شست و او را به دروازههای امن ایمان رساند؛ تا در برکهٔ مبارک برکاتِ هستی متبرک گردد و در فضای عشق و اشتیاق به حقیقت ، تنفس کند و در سپهر تفکر به پرواز درآید و با بال و پر ایمان به غیب، خود را به کهکشان عبودیت حق برساند...
📚«تأملی در فلسفهٔ تاریخ عقل»
#دکتر_نصرالله_حکمت
صص ۱۰۰ و ۱۰۱
@TAMASHAGAH