#سخن_شهید🍃
✨فقط از خدا بترسید نه ازخلق خدا به خاطر جایگاه شغلی و مادیات دنیا ، یاور مظلومین باشید
و به کسی ظلم نکنید.
#شهید_علیرضا_بریری🕊🌷
#مدافع_حرم🦋
#خانطومان_بابلسر
یاد شهدا با صلوات 🌹
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهیدمدافع حرم علیرضا بریری 🌹🍃
🌺🌺🌺
🍃گاهی زیباترین آهنگ جهان، طنین الله اکبر ظهر با نغمه پرستوییست که چیزی به آخرین پروازش نمانده! نغمه ای که مرغ خیال مرا به دومین ماه از حکومت بهار برد و آغاز حیات همان پرستو را نشانم داد، زمان نامگذاری در ثبت احوال را! که سیاه قلمی روی کاغذ چرخید و نوشت: جواد کاکهجانی...
🍃از قلمرو غیرتمندان کُرد! پسرکی که همان اول پای ورق زندگیاش نوشتند #مدافع_حرم، وطن، امنیت! حرمی که اطرافش جوی خون روان بود و دیوار هایش لرزان از موج انفجار باید او و امثال او برمیخاستند تا این قائله ای که به نام #اسلام به پا شده بود را بخوابانند.
🍃جواد آرمان های وطنش را در خطر دید، #امنیت ملی کشورش را لبه پرتگاه دید و متوجه حربه یزیدیان زمان شد که از نام #دولت_اسلامی پلی ساخته بودند تا از روی اسلام واقعی گذر کنند و تبری ساخته بودند برای قطع ریشه مسلمانان. پس برگشت تا اینبار ارتفاعات کردستان را از وجود نحس ضد انقلاب ها پاک سازد.
🍃و درست بعد از طنین الله اکبر اذان ظهر به وقت #شهادت_علیابنابیطالب پسوند شهید کنار اسمش نشست و شد شهید جواد کاکهجانی!
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهیدجواد کاکه جانی 🌹🍃
🌺🌺🌺
📞 اخوی به گوشی؟؟
ما که اومدیم توی این میدون!
🚨 ولی به بچههای جنگ نرم بگو :
همه جوره حواسمون هست، به هر کلمه که می نویسن...!
👌 بگو اینو یادشون باشه :
#شهدا، شاهدن و ناظر
#شهید_قاسم_غریب 🌺🍃
#مدافع_حرم بی بی زینب (سلاماللهعلیها) 💞
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهید قاسم غریب 🌹🍃
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
هدایت شده از کانال توبه
✨بسمالله الرحمن الرحیم
✨و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
✅سلام علیکم جمیعا
عرض ادب و احترام دارم خدمت همه شما عزیزان
🔴یواش یواش داریم به #بهمن و #اسفند ماه #حماسه_ساز نزدیک میشیم
🔴و هر چه بیشتر به #انتخابات و ٢٢ بهمن نزدیک میشیم #حملات_مجازی دشمن هم داره #اوج میگیره
🔴هر روز حدود ده #شبهه دارن وارد میکنند
🔴دلیلش چیه؟
اونیکه امروز حضرت #آقا فرمودن : #ناامید کردن مردم از #آینده کشور
مسئله ای که بارها و بارها بنده حقیر در کنفرانسها بهش اشاره کردم
🔴#دشمن از #حضور_مردم میترسه
هر جا مردم #سفت و #محکم پای #انقلاب و #ولایت ایستادن ، #دشمن_مأیوس شده
🔴بنده شک ندارم به حول و قوه الهی ٢٢ بهمن #امسال_پرشورتر از همه سالها برگزار خواهد شد
🔴و در روز #انتخابات هم مشت محکمی بر دهان دشمنان خواهند زد ان شاءالله
🔴الان زمان اینه که #دشمن رو #ناامید کنیم
🔴#ناامیدی خواست و ندای #شیطانه
هر کس در هر #لباس و هر #جایگاهی مردم رو از آینده کشور #ناامید کنه بلاشک سیلی خواهد خورد هم از #خدا هم از #مردم
🔴مواظب باشید با دو تا #شبهه و چهار تا #کار_رسانه_ای ته دلت رو خالی نکنند
🔴یهو خیال نکنی دیگه هیچکس پشت #انقلاب نیست
برعکس #انقلاب بیشتر از هر زمانی الان فدایی داره
#سالگرد #حاج_قاسم رو دیدید؟
اینها مبگفتن مردم با #نظام و #شهدا #قهر کردن
مجالس ا#حیا ماه #رمضان رو دیدید؟
اینها میگفتن مردم از #خدا روی #گردان شدن
مجالس #محرم و #اربعین رو دیدید؟
اینها میگفتند مردم دیگه #هیئت نمیرن
پس چی شد؟
امسال که از همه سالها #پرشکوهتر برگزار شد
🔴خیلی ها زود #گول چهار تا #کلیپ و #تحلیل اونطرفی رو میخورند فکر میکنند کل #جامعه همین چند تا #بیحجاب و #جوان لاابالی #کف_خیابونها هستند
نه رفیق
محسن #حججی ها و حمید #ساهکالی #مرادی ها و این همه شهدای #مدافع_حرم جوان ، مال همین #نسلند
منتهی #اون_طرفی ها #اهل_نمایش دادن خودشونند
ولی #این_طرفی ها #گمنامند
🔴تا ٢٢ بهمن میشه اینها میان بیرون اونوقت میبینی هیچکدوم از اون #بی_حجابها و #جوانان لاابالی دیگه دیده هم نمیشن
جماعت #عفیف و #انقلابی_غالبا در #خانه و #مستورند
و زمان #مقتضی میان بیرون و #اثرشون رو میگذارند
🔴حتی اگر ۴۵ سال راه کج رفته باشیم باید #کوشش کنیم تا کار رو به #دست_کاردان_بسپاریم تا #مملکتمون_آباد بشه
🔴بنده برمیگردم به حرف چهار سال پیش خودم که عرض کردم : کار به زودی به دست #جوانانی میفته که #هیچکس اونا رو آدم حساب نمیکنه
🔴و ما با همین نسل ان شاءالله در سپاه #یمانی و در #رکاب امام زمان عج خواهیم جنگید و ان شاءالله عاقبتمون ختم به #شهادت خواهد شد
🔴رفقا
هیچوقت #ناامید نشید
ناامیدی خواست #شیطانه، خواست #دشمن
باید #دشمن و #شیطان رو ناکام گذاشت
🔴مواظب باشید تو #دام #جنگ_نرم #فضای_مجازی دشمن نیفتید
🔴دقایق پایانی این بازی است
و داور به زودی سوت پایان بازی رو خواهد کشید و #انتظارها به سر خواهد آمد
🔴به امید آنروز
✅والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
@Tobeh_Channel
🌹شهید کانادایی #مدافع_حرم حضرت زینب (س) ; حمزه علی یاسین
👈 (مونترآل) دومین شهر بزرگ «کانادا» پس از پایتخت این کشور است که در شرق «کانادا» و جنوب غربِ استان «کبک» واقع است.
👈 این شهر به دلیل وجود تعداد قابل توجه مهاجر ایرانی و لبنانی، دارای شیعیان زیادی است.
🔹 «حمزه علی یاسین» در ۲۷ ژانویه ۱۹۹۴ میلادی، در "مونترآل" به دنیا آمد.
خانواده او اصالتا از اهالی روستای «عباسیه» واقع در جنوب لبنان هستند و از اقوام همسرِ دبیرکل حزب الله به شمار میروند.
👈 «حمزه» چند سال قبل به لبنان برگشت و به عضویت «حزب الله لبنان» درآمد.
🔹 با آغاز جنگ علیه تروریستهای وهابی در «سوریه»، «حمزه» جهت شرکت در جنگ برای دفاع از حرم مطهر حضرت زینب کبری(س) عازم این کشور شد و در ۲۵ جولای ۲۰۱۴ میلادی، در این جهاد مقدس به شهادت رسید و در موطن پدریاش به خاک سپرده شد.
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهید همزه علی یاسین 🌹🍃
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
🔴 یکی از #مدافعان_حرم میگوید در پایان جنگ با داعش، #حاج_قاسم به قرارگاه آمد، آمده بود به بچهها خداقوت بگوید، نشستم کنارش گفتم:
🔻 حاجی، جنگ دیگه تموم شد، با اجازتون من برگردم سر درس و زندگیم، بغضم را فرو بردم و گفتم، سفره جنگ را جمع کردند، ما جا موندیم از قافلهی شهدا، برای ما دعا کنید...
🟢 حاجی دستم را گرفت توی دستش و فشار داد و گفت:
🔺 فلانی خیلی عجله نکن، به زودی یک #جنگ سنگینی خواهیم داشت که همه شهدای #دفاع_مقدس و شهدای #مدافع_حرم آرزو میکنند که کاش بودند و در این جنگ کنار شما میجنگیدند!
✍ #جنگ_ایران_اسرائیل و موعد #سرکوب_اول یهود مفسد اشغالگر قدس توسط ایرانیها؛ این بشارت حاج قاسم، بر طبق تفسیر آیات ابتدایی #سوره_اسراء توسط امام صادق علیهالسلام از فروپاشی حکومت یهودیان (غاصبین قدس) قبل از ظهور توسط ایرانیها (و یاران منطقهای لشگر خراسانی) در فرآیند #آتش_مشرق است...
✍ دوستان عزیز، آماده نبرد باشید...✌️
❤️ السلام علیک یا سیدالشهداء 🇮🇷🇵🇸
#قدس #غزه #بشارت #شهید_سلیمانی
#سیره_شهدا
📌نزدیک یک هفته بود که #سوریه بودیم.
موقع ناهار و شام که می شد علیرضا غیبش میزد. بهش گفتیم: مشکوک میزنی علیرضا، کجا میری؟ گفت: وقتی شما مشغول ناهار خوردن هستین، من میرم به #فاطمه و #ریحانه ( دختر شش ساله و هشت ماهه اش ) زنگ میزنم...
📌یه شب رفتیم توی خانه هایی که #خالی شده بود، تا از اونجا به دفاع از شهر پرداخته و جلوی نفوذ #دشمن به شهر رو بگیریم. فرمانده مون گفت: می تونین از وسایل خانه ها مث #پتو استفاده کنین. شب که خواستیم بخوابیم، دیدم علیرضا بدون #پتو و ملحفه توی #سرما خوابید ، گفتم چرا از ملحفه استفاده نمی کنی؟ علیرضا گفت: شاید صاحب خانه راضی نباشه ...
📌شبها #نماز_شب می خوند. اولین نفر بود که بلند میشد #اذان می گفت و نماز جماعت برگزار می کرد. استاد قرانمون بود. شبها می یومد و می گفت بیایم سوره #ذاریات بخونیم...
#مدافع_حرم شهید علیرضا قلی پور
#سالروز_شهادت
#شهدای_فارس
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهید علیرضا قلی پور 🌹🍃
🍃🌹کانالِیادوخاطرهشهدا🌹🍃
http://sapp.ir/rostmy
🍃🌹🍃
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_سی_ام
💠 دو سال پیش به هوای هوس پسری سوری رو در روی خانوادهام قرار گرفتم و حالا دوباره عشق #سوری دیگری دلم را زیر و رو کرده و حتی شرم میکردم به ابوالفضل حرفی بزنم که خودش حسم را نگفته شنید، هلال لبخند روی صورتش درخشید و با خنده خبر داد :«یه ساعت پیش بهش سر زدم، به هوش اومده!»
از شنیدن خبر سلامتیاش پس از ساعتها لبخندی روی لبم جا خوش کرد و سوالی که بیاراده از دهانم پرید :«میتونه حرف بزنه؟» و جوابم در آستین شیطنتش بود که فیالبداهه پاسخ داد :«حرف میتونه بزنه، ولی #خواستگاری نمیتونه بکنه!»
💠 لحنش بهحدی شیرین بود که میان گریه به خنده افتادم و او همین خنده را میخواست که به سمتم آمد، سرم را بوسید و #برادرانه به فدایم رفت :«قربونت بشم من! چقدر دلم برا خندههات تنگ شده بود!»
ندیده تصور میکرد چه بلایی از سرم رد شده و دیگر نمیخواست آسیبی ببینم که لب تختم نشست، با دستش شکوفههای اشکم را چید و ساده صحبت کرد :«زینب جان! #سوریه داره با سر به سمت جنگ پیش میره! دو هفته پیش دو تا ماشین تو #دمشق منفجر شد، دیروز یه ماشین دیگه، شاید امروز یکی دیگه! سفرای کشورهای خارجی دارن دمشق رو ترک میکنن، یعنی #غرب خودش داره صحنه جنگ رو برای #تروریستها آماده میکنه!»
💠 از آنچه خبر داشت قلبش شکست، عطر خنده از لبش پرید، خطوط صورتش همه در هم رفت و بیصدا زمزمه کرد :«#حمص داره میفته دست تکفیریها، #شیعههای حمص همه آواره شدن! #ارتش_آزاد آماده لشگرکشی شده و کشورهای غربی و عربی با همه توان تجهیزش کردن! این تروریستهام همه جا هستن، از کنار هر ماشین و آدمی که تو دمشق رد میشی شاید یه انتحاری باشه، بهخصوص اینکه تو رو میشناسن!»
و او آماده این نبرد شده بود که با مردانگیِ لحنش قد علم کرد :«البته ما آموزش نیروهای سوری رو شروع کردیم، #سردار_سلیمانی و #سردار_همدانی تصمیم گرفتن هستههای #مقاومت مردمی تشکیل بدیم و به امید خدا نفس این #تکفیریها رو میگیریم!»
💠 و دلش برای من میتپید که دلواپس جانم نجوا کرد :«اما نمیتونم از تو مراقبت کنم، تو باید برگردی #ایران!»
سرم را روی بالشت به سمت سِرُم چرخاندم و دیدم تقریباً خالی شده است، دوباره چشمان بیحالم را به سمتش کشیدم و معصومانه پرسیدم :«تو منو بهخاطر اشتباه گذشتهام سرزنش میکنی؟»
💠 طوری به رویم خندید که دلم برایش رفت و او دلبرانه پاسخ داد :«همون لحظهای که تو حرم #حضرت_زینب (علیهاالسلام) دیدمت، فهمیدم #خدا خودش تو رو بخشیده عزیزدلم! من چرا باید سرزنشت کنم؟»
و من منتظر همین پشتیبانی بودم که سوزن سِرُم را آهسته از دستم کشیدم، روی تخت نیمخیز شدم و در برابر چشمان متعجب ابوالفضل خجالت کشیدم به احساسم اعتراف کنم که بیصدا پرسیدم :«پس میتونم یه بار دیگه...»
💠 نشد حرف دلم را بزنم، سرم از #شرم به زیر افتاد و او حرف دلش را زد :«میخوای بهخاطرش اینجا بمونی؟»
دیگر پدر و مادری در ایران نبود که به هوای حضورشان برگردم، برادرم اینجا بود و حس حمایت مصطفی را دوست داشتم که از زبانش حرف زدم :«دیروز بهم گفت بهخاطر اینکه معلوم نیس سوریه چه خبر میشه با رفتنم مخالفت نمیکنه!» که ابوالفضل خندید و رندانه به میان حرفم آمد :«پس #خواستگاری هم کرده!»
💠 تازه حس میکرد بین دل ما چه گذشته که از روی صندلی بلند شد، دور اتاق چرخی زد و با شیطنت نتیجه گرفت :«البته این یکی با اون یکی خیلی فرق داره! اون مزدور #آمریکا بود، این #مدافع_حرم!»
سپس به سمتم چرخید و مثل همیشه صادقانه حرف دلش را زد :«حرف درستی زده. بین شما هر چی بوده، موندن تو اینجا عاقلانه نیست، باید برگردی ایران! اگه خواست میتونه بیاد دنبالت.»
💠 از سردی لحنش دلم یخ زد، دنبال بهانهای ذهنم به هر طرف میدوید و کودکانه پرسیدم :«به مادرش خبر دادی؟ کی میخواد اونو برگردونه خونهشون #داریا؟ کسی جز ما خبر نداره!»
مات چشمانم مانده و میدید اینبار واقعاً #عاشق شدهام و پای جانم درمیان بود که بیملاحظه تکلیفم را مشخص کرد :«من اینجا مراقبش هستم، پول بلیط دیشبم باهاش حساب میکنم، برا تو هم به بچهها گفتم بلیط گرفتن با پرواز امروز بعد از ظهر میری #تهران انشاءالله!»
💠 دیگر حرفی برای گفتن نمانده و او مصمم بود خواهرش را از سوریه خارج کند که حتی فرصت نداد مصطفی را ببینم و از همان بیمارستان مرا به فرودگاه برد.
ساعت سالن فرودگاه #دمشق روی چشمم رژه میرفت، هر ثانیه یک صحنه از صورت مصطفی را میدیدم و یک گوشه دلم از دوریاش آتش میگرفت. تهران با جای خالی پدر و مادرم تحمل کردنی نبود، دلم میخواست همینجا پیش برادرم بمانم و هر چه میگفتم راضی نمیشد که زنگ موبایلش فرشته نجاتم شد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃