eitaa logo
تنبیه الأمة
2.5هزار دنبال‌کننده
163 عکس
70 ویدیو
19 فایل
تنبیه الأمة، #جهادی است در راستای #تبیین حقایق، کوششی در دفاع از حریم دین و مقابله با انحرافاتی که به نام دین رقم می‌خورد. مدیر کانال: @MohamadMahdi63
مشاهده در ایتا
دانلود
درس تحول جلسه روز سه شنبه 16مرداد1403.mp3
23.03M
⏪ ابزار بازنگری در علوم انسانی با نگاه دینی چیست؟ 📆 جلسه چهارم: سه شنبه 16 مرداد 1403 - مشهد مقدس آیت الله صادق @Tanbiholomah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
240611_0846.mp3
22.02M
🔰منشاء و ابعاد اختلاف علما در مشروطه (مرحوم آخوند خراسانی، مرحوم سید محمدکاظم یزدی، مرحوم نائینی و شهید شیخ فضل الله نوری) ✅ حجت الاسلام والمسلمین مهدی ابوطالبی ❇️"مدیر گروه تاریخ و اندیشه معاصر موسسه امام خمینی " 🗓سه شنبه 16 مرداد 1403 ❇️موسسه عالی فقه و علوم اسلامی سیاست‌و‌دیانت|حجت‌الاسلام‌ابوطالبی @aboutalebi57
استاد ابوطالبی.mp3
20.47M
🎙 صوت نشست «اندیشه های شهید » 💠 با حضور استاد: 👤 حجت الاسلام دکتر مهدی ابوطالبی 💢 00:44 ابعاد ترور شخصیتی شیخ فصل الله نوری پیش از ترور و حذف فیزیکی 💢 7:28 چرا علما و بزرگان حوزه با اعدام شیخ مخالفت نکردند؟ 💢 11:37 علت صدور حکم اعدام شیخ فضل الله نوری صرفا مخالفت با مشروطه بود؟ 💢 13:45 آیا قلمرو دین از دیدگاه شیخ فضل الله نوری با دیدگاه مرحوم نائینی تفاوتی دارد؟ 💢 21:47 آیا نظارتی که شیخ در آن زمان مد نظرش بود با نظارتی که امروز در شورای نگهبان داریم یکیست؟ چه تفاوت هایی با هم دارد؟ 💢 26:05 آیا شیخ شهید مخالف تشکیل مدارس دخترانه و تحصیل دختران بوده است؟ 💢 33:29 جامعه ی امروزی به خصوص حوزه و روحانیت فعلی از واقعه ی شهادت شیخ فضل الله چه درسی میتوانند بگیرند؟(مهم ترین درس واقعه مشروطه) 💢 40:06 معرفی چند کتاب در این باره 🏫 مدرسه اندیشه ورز 🆔 @rahamedia سیاست‌و‌دیانت|حجت‌الاسلام‌ابوطالبی @aboutalebi57
🔹نقدی بر فرمایش استاد لاریجانی در باب لزوم موضوع شناسی فقیه 🖌 علی فقیه در دخالت فقیه در موضوعات مستحدث، همچون حقیقت پول، حقیقت بورس، رمز ارزها ومشابهات آنها حضرت استاد احمدی شاهرودی می فرمودند که شناخت چنین موضوعاتی وظیفه فقیه نیست و فقیه میتواند حکم را بر اساس قضیه شرطیه بیان نماید، مثلا در اینکه حکم مالکیت در سهام و بورس چیست میتواند بگوید اگر خرید و فروش سهام بورس نوعی شرکت در اعیان خارجیه است و اموال هم مشخص است و غرری در کار نیست، چنین معامله ای صحیح است و اگر شرکت در منافع است من دون الاعیان صحیح نیست،و مثلا اگر خرید وفروش برند و عنوان اعتباری شرکت است صحیح نیست و هکذا... اخیرا دیدم که جناب استاد لاریجانی به این فرمایشات پاسخ داده اند و فرموده اند: اولا: این بیان نوعی پاسخ ندادن است واستنکاف از جواب قاطع به مکلفین مبناءا مشکل دارد، چرا که بنظر ما ارشاد جاهل بر فقیه در صورت قدرت، واجب است وحال انکه عرفا این نوع پاسخ برای عموم مردم منتج نیست چرا که اساسا اشنایی با چنین موضوعاتی ندارند. و ثانیا: سیره سلف فقها هیچگاه بر این نبوده که تنها مؤدای اخبار را برای مردم گزارش کنند بلکه انچه ملاحظه میشود علاوه بر ان، تطبیق بر موضوعات را هم متکفل میشده اند و در رساله ها و ابحاث علمی خود ذکر میکرده اند. و ثالثا: این قضایای شرطیه و احتمالاتی که بر اساس انها حکم را بیان میکنید و تطبیق ان را بعهده مکلف میگذارید خودشان مبتنی بر شناخت موضوع است و نمیتوان بدون چنین شناختی قضایای شرطیه صحیح و مرتبطی بیان کرد. این فرمایشات بنظر تمام نمیرسد. اولا: نسبت به ارشاد جاهل، دلیل مطلقی که شامل بیان حکم این موضوعات هم شود وجود ندارد، ادله ارشاد جاهل اگر مثل"لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم" باشد در تکالیف منجزه ای است که از پیامبرصلی الله علیه و آله می آموختند و به قوم خود منتقل مینمودند و ظهورش در جایی است که حکم و موضوع از قبل مشخص بوده ونسبت به موضوعات جدیدی که پیامبر صلی الله علیه و اله، بیانی در انها نداشته اند ساکت است . وثانیا: عرفا اگر منذرین حکمی را از پیامبر اموختند و بر موضوعی بنحو شرطیه واحتمالیه تطبیق نمودند، صادق است که انذار نموده اند و مکلف نمیتواند بعد از این قضیه شرطیه از تکلیف سر باز زند. و اگر دلیل ارشاد جاهل مثل " ان الله لم یأخذ علی الجهال عهدا بطلب العلم حتی اخذ علی العلماء‌ عهدا ببذل العلم للجهال" باشد اولا چنانکه گفته شد اطلاق این روایت و روایات مشابه بیان حکم ولو بنحو تعلیقی را هم شامل است اگر پرسیده شود ایا دموکراسی یا مثلا ازادی جایز است، میتوان بنحو شرطیه بیان کرد که اگر مراد از ازادی؛ ازادی معصیت و عدم امکان نهی از منکر باشد خیر ودر اینجا به هیچ وجه گفته نمیشود که عالم علم خود را کتمان کرده. اما اینکه تا موضوع خارجی را هم مشخص نکند ارشاد جاهل صادق نیست نقض میشود به موضوعات صرفه مثل اینکه ایا این مایع خمر است و یا خلّ و حال انکه اختلافی در عدم وجوب ان بر فقیه نیست. اما اینکه فرمودند سیره سلف بر دخالت در موضوعات وعدم اکتفاء به مؤدای اخبار بوده، کلام صحیحی بنظر نمیرسد و بیان تعلیقی بوفور در کلمات دیده شده، مضافا به اینکه بساطت موضوعات در گذشته نسبت به زمان حال و فروض مختلفی که در زمان ما دیده میشود قابل کتمان نیست، مثلا گفته شده که بیش از 30 قول مختلف در حقیقت پول میان کارشناسان اقتصادی مطرح است وحال انکه در موضوعاتی که در گذشته بوده و فقهاء عظام بعضا حکم منجزی برای انها بیان میکردند چنین گستره ای وجود نداشته. مثلا اینکه ماشین لباسشویی تطهیر میکند یا خیر مثلا مبتنی بر دو فرض است، که چه بسا فقهایی در کتبشان ان را مطرح کنند،مثلا ایا اب در ماشین لباس شویی قطع میشود یا خیر و اگر قطع میشود ایا پس از وصل به همه اطراف متنجس اب میرسد یا خیر. اما اینکه فرمودند احتمالات قبل از بررسی دقیق قابل احصاء نیست و حتی بیان احتیاط هم نیاز به اجتهاد در محتملات مربوطه دارد، بیانی فرضی است و کلیت ندارد و در اکثر موارد با بررسی اجمالی اولیه میتوان احتیاط را در نظر گرفت، مضافا بر اینکه بیان محتملات مربوطه کار کارشناسان ان رشته است و میتوان نتایج احتمالی را از ایشان گرفت وحکم را بنحو قضیه شرطیه بیان نمود، همانند لغت فرنگی مثلا اگر در مورد لیبرالیسم یا دموکراسی از ما سوال شود میتوان ابتدا از مترجم پرسید که معنایش چیست و بر اساس احتمالات نظر داد. ✅هیات تحریریه کانال تنبیه الامه: ضمن تشکر از نویسنده محترم، انتشار این نقد به معنای قبول آن از جانب هیات تحریریه نیست. از نقد و بررسی های عالمانه مخاطبین محترم در این موضوع استقبال می گردد. @Tanbiholomah
◻️ همسر بزرگوار حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی «دام ظله» از مراجع عظام تقلید روز گذشته دارفانی را وداع گفت و به دیار باقی شتافت. ◻️مراسم تشییع عصر روز پنجشنبه ۲۵ مرداد از مسجد نو واقع در میدان آستانه تا حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها. ⚫️‌ این مصیبت را به ایشان و بیت محترمشان خصوصا آقازادگان عزیز و گرانقدر معظم له تسلیت عرض می‌کنیم @Tanbiholomah
﷽ ❇️ فقیه و موضوع شناسی (1) 🖋 محمد متقیان تبریزی 🔸 درباره نقدی که نسبت به مطالب استاد لاریجانی مطرح شد، نکاتی تقدیم می‌شود. پیش از ورود به اصل متن، متذکر می‌گردد نقدِ ناقد در خصوص مسئله «وجوب ارشاد جاهل» علی المبنا بوده و به صورتی ناقص متعرض دیدگاه استاد شده است. فلذا نیازی به طرح بحث حول آن مسئله نیست و باید بر روی مصبّ نزاع متمرکز شد. 🔺 مصبّ نزاع: آیا فقیه می‌تواند بدون ورود در موضوع‌شناسی، با بیان تعلیقی و اشتراطی و مبتنی بر فروض و محتملاتی، احکام مترتب بر موضوعات را بیان نماید؟ ناقدِ محترم به تبع استاد احمدی شاهرودی بر این نظر است که، نیازی به موضوع‌شناسی نیست و همان حالت تعلیقی برای فقیه کفایت می‌کند. 🔻 اما نسبت به این ادعا مطالبی بیان می‌گردد: 🔢 مقدمات بحث: 1⃣ قطعاً این مطلب از سوی کسی ادعای بیان افتراضی و تعلیقی دارد پذیرفته است که، همه فروضی که در نسبت با یک موضوع بیان می‌شود باید از دو چالش کمیتی و کیفیتی عبور کند و در این دو چالش نیافتد. مقصود از چالش کمیتی، احصاء همه فروض و محتملات اطراف موضوع است، و مقصود از چالش کیفیتی، بیان فروض متناسب و مرتبط با موضوع است. پس (چند فرض) و (چه فرضی) باید مورد توجه فقیه قرار بگیرد تا بیان افتراضی و تعلیقی او وافی به مقصود باشد. 2⃣ همچنین فقیه نمی‌تواند نسبت به موضوعی که هیچ تصوری از او در ذهن ندارد و به عبارتی شبیه به وضعیت (مجهول مطلق) است، فروض و محتملاتی را طرح نماید. از سوی دیگر، شخصِ مدعی بیان افتراضی هم اصرار دارد که، ضرورتی وجود ندارد که فقیه (شناختِ تفصیلی) از موضوع داشته باشد. از این رو، فقیه باید یک (شناختِ اجمالی) از موضوع داشته باشد. ✅ اصل بحث: 1⃣ شناحتِ اجمالی یا تصورِ اجمالی از موضوع می‌تواند به دو صورت باشد؛ تصورِ سلبی، تصورِ ایجابی. در تصورِ سلبی، بدون ورود در ماهیت موضوع و بدون شناخت اجزاء و ارکان ماهوی آن، فقط با بیان سلبی و سلبِ سایر اوصاف و ماهیتها از موضوع، تصوری از آن به دست می‌آید. مثلاً؛ وقتی درباره حقیقت «رمز ارز» پرسش می‌شود، تصورِ اجمالیِ سلبی آن است که، رمز ارز طلا و نقره نیست، رمز ارز اسکناس نیست و هکذا. از آنجا که این تصور هیچ نظری به (چیستی موضوع) ندارد، در حقیقت (بلاتصور) است و فقیه نمی‌تواند از آن استفاده‌ای ببرد. 2⃣ اما در تصورِ ایجابیِ علی وجه الإجمال، هیچ صورت ذهنیه‌ای برای فقیه به دست نمی‌آید مگر به شکلِ (شبح). زیرا، فقیه نمی‌خواهد شناخت تفصیلی از ماهیت و اجزاء ترکیبی موضوع داشته باشد و به تصورِ اجمالی اکتفا می‌نماید که این هم شبح و تصورِ مبهمی از موضوع را در اختیار او قرار می‌دهد. در این وضعیت، ممکن است بتوان فروضی را در خصوص یک موضوع مطرح کرد، اما پرواضح است آن فروض نمی‌تواند فروض واقعیِ حولِ موضوع باشد؛ زیرا فقط شبحی از موضوع در ذهن فقیه قرار دارد و امکان ندارد فقیه بتواند با تصوری شبح‌گونه از موضوع، فروضِ واقعیِ آن را احصاء نموده و حکم هر فرضی را بیان کند. علاوه بر اینکه، تحصیل تصورِ ایجابیِ اجمالی، نیاز به علت و عامل دارد که، در کلام ناقد محترم به دو منشأ اشاره شد؛ ترجمه لغوی، سؤال کارشناسی. این دو منشأ نیز دارای تبعات و نتایجی بسیار خطیر برای فقاهت است که اشاره می‌شود. ♨️ تحصیل تصورِ اجمالی از موضوع به وسیله ترجمه لغوی گاهی، ترجمه در خصوص یک واژه مورد استعمال عرف انجام می‌شود و گاهی اوقات هم ترجمه در خصوص واژه‌ای است که، در حوزه متخصصین مطرح است نه عرف عوام. و گاهی اوقات، این واژه تخصصی در حوزه «علوم انسانی» است و گاهی اوقات هم در حوزه سایر دانش‌های بشری مانند علوم پایه و تجربی و.... روشن است که با واژگان مورد استعمال عرف کاری نداریم (هرچند نکته باریکی در همین خصوص وجود دارد اما جهت عدم اطاله کلام بدان پرداخته نمی‌شود) اما واژگان تخصصی در حوزه علوم انسانی را چگونه می‌توان با یک ترجمه لغوی شناخت؟ آیا ادعای شناختِ اجمالی از یک مفهوم بنیادین در حوزه علوم سیاسی مانند «آزادی»، «دموکراسی» یا مکتب گسترده ای چون «لیبرالیسم»، ادعایی گزاف نیست؟ آیا می‌توان فقط با ترجمه لغت «دموکراسی» به «حکومت مردم بر مردم»، فروض و محتملات مرتبط با آن را طرح و بحث نمود؟ ضمن اینکه، امروزه به اثبات رسیده است که، ترجمه لغوی نمی‌تواند بار معنایی واژگان تخصصی را بردارد و در بسیاری موارد نیز به دلیل فقدان شناختِ عمیق مترجمان از ماهیت آن واژگان، مسیر ترجمه به غلط و خطا رفته است. علاوه بر اینکه، هر ترجمه‌ای متکی بر بینش ذهنی و مبنای فکری خاصی است و اینگونه نیست که، ترجمه‌ها از واژگان علوم انسانی، آزاد و رها از مبانی و چارچوبهای ذهنی باشد. و همین احتمال کفایت می‌کند تا کسی که مدعیِ بیان افتراضی است احتیاط نموده و تلاش کند خود به شناخت تفصیلی از موضوعات علوم انسانیِ اجتماعی دست یابد، بلکه در بیان فروض مسئله به انحراف نرفته و به خطا حکم نکند. @Tanbiholomah
❇️ فقیه و موضوع‌شناسی (۲) 🖋 محمد متقیان تبریزی ♨️ تحصیل تصورِ اجمالی از موضوع به وسیله سؤال کارشناسی حالت دیگری که برای تحصیل شناختِ ایجابیِ اجمالی متصور است این است که، فقیه در مواجهه با سؤال سائل حدود مفروضه را بیان نماید. همانطور که ناقد محترم هم مثال زده بود، از فقیه پرسش می‌شود، آیا تطهیر با لباس‌شویی امکان پذیر است؟ فقیه نیز در برابر این پرسش، فروض متعدد را بیان کرده و حکم هر فرضی را هم می‌گوید. اگر با دقت به این مواجهه فقیه با موضوعات نگریسته شود، معلوم می‌گردد که در حقیقت این فقیه است که در چنگ سؤال کارشناسی گرفتار آمده است و کیفیت سؤال است که دامنه و گستره فروض را در ذهن او ایجاد می‌کند نه خود فقیه. شخص کارشناس و سائل، با برجسته‌سازی یکی از محمولاتی که بر موضوع بار می‌شود و طرح سؤال پیرامون آن می‌تواند ذهن فقیه را از اندیشه در پیرامون سایر محمولات و فروض محتمله بازدارد. در این حالت، فقیه نتوانسته است همه فروض را احصاء نموده و فروض متناسب را به دست آورد. و حقیقت موضوع هم از دیدگان او پوشیده مانده هم از دیدگان مقلِّد. 📋 نتیجه‌گیری: درباره نادرست بودن ادعای (بیان افتراضی در موضوعات مستحدثه) بسیار بیش از این می‌توان نوشت. اما این نوشته فقط به این مسئله از زاویه «تصورِ اجمالی» پرداخت و نشان داد که، هرچند برای بیان فروض مسئله بی‌نیاز از این مقدار تصور نیستیم، اما این سطح از تصور نیز نمی‌تواند فقیه را در (احصاء همه فروض) و (بیان فروض متناسب و مرتبط) یاری نماید و نیاز به دستیابی به «تصور تفصیلی» است. زیرا، دو منشأ برای تصور و شناخت اجمالی از موضوعات مستحدثه وجود دارد؛ ترجمه لغوی، سؤال کارشناسی. هر دو منشأ، فرآیند بیان فروض را مهندسی کرده و فقیه را در یک زاویه دید خاصی قرار می‌دهد که، او نه می‌تواند همه فروض را احصاء کند و نه می‌تواند فروض مرتبط و متناسب را بیان نماید. و همین احتمال که، موضوعات مستحدثه، دارای مبانی فکری خاصی است که با اندیشه اسلامی سازگار نمی‌باشد، کفایت می‌کند تا فقیه خود به شناخت تفصیلی در موضوعات اقدام کرده و به گزارشات دیگران اکتفا نکند. هرچند، کارشناسی که گزارش می‌کند عادل باشد، اما در نهایت می‌تواند به دلیل اتکاء به چارچوبهای نظری برآمده از علوم انسانی مدرن، سند خسارت‌باری را چنان تفسیر کند که فقیه حکم به امضاء و تأیید آن نماید. @Tanbiholomah
﷽ ❇️ نقدی بر نقد در باب ضرورت ورود فقهاء در موضوع شناسی 🖋 مرتضی صادقی 🔸 به مناسبت متنی که در نقد فرمایشات استاد آملی لاریجانی در بحث ورود فقیه به عرصه علوم انسانی، نوشته شده نکاتی بیان می‌شود: 🔺 ضرورت ورود فقها به علوم انسانی را همانطور که استاد لاریجانی تبیین کردند می‌توان در دو عرصه مطرح کرد یکی در عرصه فقه به معنی اخص که به بررسی احکام و مجعولات شارع یا به تعبیر دیگر قوانین تکلیفی و وضعی می‌پردازد و دیگری در عرصه فقه به معنی اعم به معنی فهم عمیق دین و به کار بستن روش فقیهانه برای شناخت و تبیین ابعاد گوناگون دین. 🔻 در این نوشته دفاع از لزوم ورود فقیه در عرصه اول که موضوع نقد ناقد محترم نیز بوده مدنظر است. ✔️ مهمترین نکته در این باب که به درستی در فرمایشات استاد هم بر آن تأکید شد این است که اگر فقیه به صورت تفصیلی از جوانب موضوعات مطرح در علوم انسانی روز آگاه نباشد حتی برای پاسخ دادن به صورت علی الفرض هم با مشکل مواجه خواهد شد. ✔️ پوشیده نیست در بسیاری از مسائل به ویژه آنهایی که دارای جوانب مختلف و پیچیده هستند مادامی که ورود تفصیلی صورت نگیرد حکم‌کردن به صرف کلیات، رجم به غیب است. شاهد مطلب اینکه در سرتاسر کتاب شریف عروة الوثقی سعی شده به صورت تفصیلی فروع مختلفی که ذیل یک مسئله اصلی هستند مورد توجه قرار بگیرند و به ذکر کلیات مسائل اکتفا نشده و وقتی به کتب استدلالی که با محوریت این کتاب شریف تألیف شده‌اند مراجعه می‌کنیم می‌بینیم آنگاه که فقها به تفصیل حالات و فروع مختلف را بررسی کرده‌اند متفطن به نکات مهمی شده‌اند که تا قبل از بررسی تفصیلی امکان تفطن به آنها وجود نداشت. مطالبی از قبیل کبریات اصولی منطبق بر مورد، قواعد فقهی، ادله عام و خاص مرتبط، مجاری اصول عملیه، تزاحمات و ... تاجایی که گاهی بحث در بعضی فروع یک مطلب بسیار مفصل‌تر و عمیق‌تر از اصل آن است. طبیعی است این روش در مورد موضوعات بسیطی که معمولا بر اساس حالات مختلف در اتفاقات روزمره زندگی مطرح می‌شوند صرفا نیازمندِ به یاد آوردن این حالات و سپس استنباط حکم آن است (کما اینکه معروف است صاحب عروه برای تذکر فروع جدید جایزه تعیین نموده بودند)؛ اما موضوعاتی که خودشان ساخته و پرداخته فکر انسان‌ها و دانشمندان علوم مختلفند و دارای جوانب و پیچیدگی‌های متعدد هستند (تا جایی که گاهی یک موضوع ده‌ها وجه مرتبط دارد) قبلا نیازمند شناخت تفصیلی از موضوع و جوانب آن است و بدون این توجه تفصیلی و با صرف طرح احتمالات بسیط نمی‌توان قضاوت درستی در مورد آنها داشت. ⁉️ چگونه می‌توان در مورد قرارداد جدید ارزی که فقط متن قرارداد و قیود و شرائط آن بیش از ده صفحه است و طبعا با جهات مختلفی از کبریات و عمومات و قواعد اصولی و اصول عملیه و غیره آن هم به صورت ترکیبی ارتباط دارد، بدون اطلاع کامل از حقیقت و اصل و فرع و قیود و شرائط آن قضاوت کرد؟! نه فقیه علم غیب دارد و نه طراحان و اعتبارکنندگان موضوعات پیچیده و جدید (درعرصه‌های اقتصاد و سیاست و تربیت و ...) پایبند به چارچوب‌های سابق و ارتکازات عقلایی قبلی هستند. آنچه رخ داده این است که آنها بر اساس ارزش‌ها و شناخت‌ها و اهداف و تجربه‌های علمی خود برای عرصه‌های مختلف زندگی اموری را طرح‌ریزی کرده‌اند که در موارد زیادی کمّا و کیفا، باطنا و ظاهرا هیچ نزدیکی به روش‌های مرسوم سابق ندارد. ✅ لذا فقیه به صرف ارتکازات فقهی و عقلایی قبلی خود نمی‌تواند حتی احتمالات و فروض مسئله را به درستی استقصاء کند. ♨️ از طرف دیگر نمی‌توان در چنین امور پیچیده و دارای جهات متعدد و ترکیبی توقع داشت یک کارشناس غیر فقیه بتواند بخشهایی از موضوع که به فقیه ارتباط دارد را برای فقیه ساده‌سازی و بیان کند. زیرا کارشناسی که احاطه به دین و فقه و اصول و کبریات و قواعد و عمومات و ... ندارد نمی‌تواند برای آنها در این موضوعات پیچیده و ذوجوانب مصداق‌یابی کند و بدون تخصص بزنگاه‌ها را شناسایی نماید. به تعبیر دیگر همان منطقی که حکم می‌کند برای فقیه احاطه به کبریات اصولی کافی نیست و باید مسیر تخصصی خود را در بررسی ابواب فقهی ادامه دهد و همچنین حکم می‌کند که بررسی رؤوس مسائل در فقه کافی نیست و باید فروع مختلف که زیر مجموعه مسئله اصلی هستند به تفصیل مورد بحث قرار بگیرند، همان منطق حکم می‌کند: احاطه به موضوعاتی که جدید، پیچیده و ذو ابعاد هستند برای فقیه لازم است. 💢 لذا خوب است کسانی که فکر می‌کنند می‌توان بدون ورود تفصیلی در عرصه شناخت این موضوعات قضاوت فقهی درست داشت، یکی از موضوعات پیچیده امروز در عرصه اقتصاد یا سایر عرصه‌ها را مورد بحث فقهی خود قرار داده و بدون آگاهی تفصیلی و صرفا با طرح محتملات و علی الفرض بحث کردن، حکم مسئله را تبیین کنند و در اختیار کارشناسان قرار دهند تا معلوم شود چنین روشی در موضوعات پیچیده امروزی جوابگو هست یا خیر. @Tanbiholomah
2024-08-03-10-09-46.MP3
44.21M
⏪ جایگاه فقیه در موضوع شناسی 📆جلسه اول: شنبه۱۴۰۳/۰۵/۱۳ - مشهد مقدس آیت الله 🔹موضوعات جلسه اول: 1⃣تعریف عنوان «موضوع» 2⃣تعریف عنوان «فقیه» 3⃣بیان مواضع دخالت فقیه در موضوع شناسی @Tanbiholomah
2024-08-04-10-15-35.MP3
38.66M
⏪ جایگاه فقیه در موضوع شناسی 📆جلسه دوم: یکشنبه۱۴۰۳/۰۵/١۴ - مشهد مقدس آیت الله 🔹موضوعات جلسه دوم: 1⃣ادامه بیان مواضع دخالت فقیه در موضوع شناسی 2⃣بررسی دخالت فقیه در مقام تطبیق @Tanbiholomah
2024-08-05-10-07-10.MP3
54.83M
⏪ جایگاه فقیه در موضوع شناسی جلسه سوم:۱۴۰۳/۰۵/١۵ - مشهد مقدس آیت الله 🔹موضوع جلسه سوم: ادامه بررسی نقش فقیه در مقام تطبیق (عدم دخالت فقیه در الموضوعات الصرفة_بررسی نقش فقیه در الموضوعات المستنبطة) @Tanbiholomah
✅ سه جلسه از درسگفتار استاد آیت الله (حفظه الله) در باب 🔹جلسه اول eitaa.com/Tanbiholomah/746 🔹جلسه دوم eitaa.com/Tanbiholomah/747 🔹جلسه سوم eitaa.com/Tanbiholomah/748 @Tanbiholomah
🔹مرجعیت فقیه در شناخت موضوع(١) 🖋 برگرفته از درس فقه (ماهیت پول) استاد آیت الله (حفظه الله) تاریخ 97/12/15 و 97/12/22 ⬅️ برخی از محققین: تشخیص موضوع، شان فقیه نیست. یک مطلبی را مرحوم آقای مطهری در این کتاب مسأله ربا و بیمه در حدود صفحه 92مطرح کردند که "این‌که اوراق نقدیه مال هستند یا سند، از مصادیق شک در موضوع است و تشخیصش در شأن فقیه نیست." ایشان فرمودند که این تشخیص موضوع‌ شأن فقیه نیست. مثلا این‌که اوراق نقدیه مال هستند یا سند مال، موضوع هست؛ تشخیص موضوع که با فقیه نیست. در برخی از موضوعات فقهی که فقهاء نظر می‌‌دهند مثل این‌که آیا کثیر السفر صدق می‌‌کند بر این‌که شخص دو روز در هفته سفر برود یا نه؟ یا توطن صدق می‌‌کند بر کسی که دو سال بخواهد در یک شهری بماند و درس بخواند مثلا یا نه؟ بحث شده که اگر فقیه استظهار کرد که بله، صدق می‌‌کند کثیر السفر یا به تعبیر روایات من عمله السفر بر سفر دو روز در هفته یا بر توطن و اقامت دو ساله صدق می‌‌کند که این شهر در این دو سال وطن اوست و این شخص استیطان کرده در این شهر، این استظهار حجت است بر دیگران یا حجت نیست؟ آیت الله سیستانی می گویند: "استظهارات فقیه در فروعات کثیر السفر از باب اعمال خبرویت نیست و لذا بر مقلدین حجت نیست مگر این‌که اطمینان داشته باشند" از ایشان نقل شده است که این استظهار حجت نیست و ما هم که نظر می‌‌دهیم بخاطر اعتمادی است که مردم به ما دارند و الا اگر اعتمادشان سلب بشود، ‌از اختلاف بین مراجع مردم دیگه اعتمادشان سلب بشود بگویند نمی‌دانیم کی درست می‌‌گوید، اینجا دیگه نمی‌شود حتی از اعلم تقلید کنند چون بحث، ‌تقلیدی نیست. آیت الله زنجانی هم گاهی همین مطلب را می‌‌فرمودند. ⏹ لکن این مطلب اشکالاتی دارد: 1⃣ اشکال اول: برخی از شبهات مفهومیه در موضوعات مستنبطه، نیاز به اعمال خبرویت دارد. موضوعات یک وقت موضوعات تکوینی است مثل این‌که این مایع آب است یا آب نیست، شک در خارج داریم. خب روشن است که ربطی به فقیه ندارد. یک وقت بحث شبهات مفهومیه است نه شبهات موضوعیه. شبهات مفهومیه بر دو قسم است: برخی از شبهات مفهومیه نیاز به استنباط ندارد. الان شما یک لیوان آب دارید، ‌یک قاشق در او شکر بریزید، ‌هم بزنید، یکی می‌‌گوید این آب است یکی می‌‌گوید نه، ‌این شکرآب است. یا یک قاشق در او نمک بریزید، یکی می‌‌گوید آب است یکی می‌‌گوید آب‌نمک است. این ربطی به فقیه ندارد چون از شبهات مفهومیه در موضوعات مستنبطه نیست. ولی گاهی شبهه مفهومیه در موضوعاتی است که نیاز به حدس و اجتهاد دارد، کارشناسی می‌‌خواهد. چرا فقیه نظر کارشناسی ندهد؟ اگر به عنوان عرف عام که نیاز به یک تخصص‌هایی دارد نظر در اینجا، ‌این فقیه هم جزء عرف عام است هم آن تخصص‌ها را طی کرده، لغت‌شناسی کرده، ‌اشباه و نظائر را بررسی کرده، آمده می‌‌گوید من تشخیصم این است که این موضوع در اینجا صادق است. هر اظهار نظر فقیهی که ناشی باشد از کارشناسی او این حجت است بر عامی. چرا حجت نباشد؟ همه ظهورات ظهوراتی نیستند که نیاز به کارشناسی و اعمال حدس و اجتهاد نداشته باشد. مقدماتی می‌‌خواهد تشخیص ظهور که این مقدمات را عامی طی نکرده و عجالتا هم نمی‌تواند طی بکند. مگر این‌که او هم تلاش کند در این موضوع کارشناس بشود. که این خلف فرض است. 2⃣ اشکال دوم: آراء متخصصین علوم دیگر، در مقام، ناشی از فهم شان نسبت به نظر عرف نیست بلکه نظر اقتصاددان (مثلا) بر اساس علم اقتصاد است نه کشف نظر عرف. اشکال دیگر این است که برخی از بحث‌ها مثل همین بحث تشخیص این‌که اوراق نقدیه مال هستند یا سند مال، ‌اختلاف نظرها ناشی از اختلاف در تشخیص نظر عرف نیست؛ ممکن است یک اقتصاددان بر اساس معادلات اقتصادی بگوید من اسکناس را سند می‌‌دانم برای مال، چون او به دنبال آن کشف معادلات اقتصادی است. علم اقتصاد یک مولفه هایی دارد، او دنبال آن مؤلفه‌های اقتصادی است نه دنبال صدق عرفی این‌که مال هست یا مال نیست. شبیه آنچه که پزشکان راجع به مرگ مغزی می‌‌گویند. یک پزشک کاری ندارد به نظر عرف عام که آیا عرف عام بعد از مرگ مغزی (و لو با توجه به واقعیت مرگ مغزی) می‌‌گوید که این شخص مُرد یا نمی‌گوید. کارشناس، آن پزشک قانونی، می‌‌گوید من دنبال کشف یک حقیقتی هستم، من که می‌‌بینم این مغزش کاملا از کار افتاده، ‌قلبش هم با دستگاه می‌‌زند، ‌این حیاتش از نظر ما یک حیات نباتی است، ‌حالا مردم هر چی می‌‌خواهند بگویند بگویند. اما فقیه به دنبال صدق عرفی یک عنوان است بر موضوع. ادامه ⏬⏬⏬ @Tanbiholomah
🔹مرجعیت فقیه در شناخت موضوع (٢) ادامه بخش اول ⏫⏫⏫ یک مورد دیگر در بحث تلقیح مصنوعی است که تخمک را از یک زن می‌‌گیرند و در رحم زن دیگر می‌‌کارند، حالا و لو بعد از این‌که با اسپرم مرد بیرون رحم تلقیح بکنند و بشود نطفه ملقحّه. تخمک از یک زن اجنبیه است و نطفه از شوهر این زن است که در رحم او این نطفه را می‌‌کارند، ‌بعد فرزند بدنیا می‌‌آورد، مادرش کیست؟ بله تشخیص عرفی است اما اختلاف هست بین فقهاء، برخی مثل مرحوم آیت الله خوئی، استاد و آیت الله وحید می‌‌گویند مادر همین صاحب رحم هست. برخی می‌‌گویند مادر صاحب تخمک هست. برخی هم مثل آیت الله سیستانی احتیاط می‌‌کنند. برویم از که بپرسیم؟ برویم از پزشک بپرسیم که مادرش کیست؟ پزشک می‌‌گوید ما تخمک را از آن زن اول برداشتیم در رحم این زن دوم کاشتیم، ‌امروز هم از زایشگاه اطلاع دادند که این نوزاد بدنیا آمد. دیگر از ما چه می‌‌خواهید؟ آن پزشک با آن دربان بیمارستان در این جهت فرق می‌‌کند؟ تشخیص این‌که مادر صاحب تخمک است یا صاحب رحم، معنا ندارد که بر عهده پزشک باشد. یا در اوراق نقدیه و لو مشهور فقهاء معتقدند اوراق نقدیه مال هست اما بالاخره این اختلاف مطرح می‌‌شود و بحث می‌‌شود. لکن عرض کردیم این‌که برخی از جمله مرحوم آقای مطهری اصرار دارند (غیر از ایشان هم برخی اصرار دارند) که بگویند این اختلاف را واگذار کنید به کارشناس‌ها، شما که اعرف نیستید به این نکات اقتصادی تا کارشناس‌های اقتصاد. این درست نیست. برای این‌که ما دنبال گمشده‌های خودمان می‌‌گردیم، ‌کارشناس‌های اقتصاد دنبال گمشده‌های خودشان می‌‌گردند. آن‌ها دنبال این هستند که منشأ ثروت ملت‌ها چیست، چه چیزی مهار می‌‌کند تورم را، چه چیزی افزایش می‌‌دهد تورم را، اما ‌ما دنبال این هستیم که آیا احکامی که شارع بیان کرده در روایات، بر این اوراق نقدیه بار می‌‌شود به عنوان یک مال؟ با پرداخت آن اداء دین صدق میکند؟ یا با نگهداری آن صدق می کند که ما فایده بردیم و باید خمس بدهیم؟ و هکذا. آیا اگر من به شما یک ملیون تومان بیست سال قبل قرض دادم، ‌امروز شما بیایید به من یک ملیون بدهید با این‌که ارزش آن کمتر شده صدق می‌‌کند اداء دین؟ ما دنبال این بحث‌ها هستیم. اگر هم مطالبی را از اقتصاد نیاز بود که بدانیم برای استنباط این احکام باید برویم و سؤال کنیم و اطلاع پیدا کنیم. این‌طور نیست که اگر به ما بگویند ما نفهمیم. آنچه که آن‌ها می‌‌فهمند بعد از فحص و بررسی ما هم می‌‌فهمیم و مطالبی را ما مد نظر داریم که آن‌ها مد نظر ندارند. در صدق عرفی عناوینی که موضوع احکام است در روایات چطور ما کارشناس نیستیم، ‌آن‌ها کارشناس هستند؟ و لذا ما در مانحن‌فیه سؤال می‌‌کنیم از مرحوم آقای مطهری اگر فقیه صلاحیت ندارد تشخیص بدهد که اوراق نقدیه و اسکناس مال است و یا سند مال، چه کسی تشخیص بدهد؟ عرف عام؟ خب این‌که نیاز دارد به اعمال مقدمات برای حدس و اجتهاد. عرف عام فرض این است که عجالتا نظر نمی‌دهد و مجتهد می‌‌رود کاوش می‌‌کند و کشف می‌‌کند آن نظر ارتکازی عرف عام را و الا مجتهد که نمی‌گوید من می‌‌گویم اسکناس مال است. او مقدماتی و شواهدی را مطرح می‌‌کند و ارتکاز عرف عام را کشف می‌‌کند. اگر این کارشناس نظر عرف عام را می‌‌گوید که فقیه هم با این شواهد نظر عرف عام را می‌‌گوید. اما کارشناس کاری به عرف عام ندارد می‌‌گوید من بر اساس علم اقتصاد می‌‌گویم نقش پول در جامعه نقش سند است، ثروت نیست، بلکه یک کاغذی است سند ثروت ملی است، خب این‌که ارزش ندارد، او از جهات اقتصادی بحث را می‌‌بیند، ما از جهات عرفی داریم بحث را دنبال می‌‌کنیم. آن کارشناس برایش مفهوم عرفی اداء دین، مفهوم عرفی أقبضه، مهم نیست. بله اگر واقعا نظرش این باشد که صدق می‌‌کند اداء دین و تحویل مال، چرا آن نظر محترم نباشد برای کسانی که به نظر نرسیده اند؟ البته ما معتقدیم قول کارشناسی که در این زمینه اعلم است متبع است. که اعلم در این زمینه هم باز همان ارتکاز عرف عام را باید معیار قرار بدهد نه نتائج اقتصادی را. ولی کارشناس‌های اقتصاد دنبال مؤلفه‌های اقتصادی هستند نه فهم موضوع احکام شرعی. و لذا در حقیقت رجوع به مجتهد در این مسأله یعنی رجوع به مجتهد در آن احکامی که بار می‌‌کند بر این تشخیص خودش. وقتی می‌‌گوید این اوراق نقدیه مال هستند یعنی در حقیقت احکام مال را دارد بار می‌‌کند بر این، و ما در این احکامی که نیاز به استنباط دارد از این مجتهد تقلید می‌‌کنیم. این‌که اگر فقیه به نتیجه رسید فتوی داد عوام باید از او تقلید کنند، ‌چون فرض این است که او در مجموع آنچه اظهار نظر کرده اعلم از دیگران است، یک بخشش ظهور عرفی است، ‌یک بخشش روایات است و نصوص است. همه این‌ها را کنار هم گذاشته و اظهار نظر می‌‌کند. و اصلا خیلی از ابواب فقه همین است. ادامه⏬⏬⏬ @Tanbiholomah
🔹مرجعیت فقیه در شناخت موضوع (٣) ادامه بخش دوم ⏫⏫⏫ 3⃣ اشکال سوم: اگر تشخیص فقیه در موضوعات مستنبطه معتبر نباشد، در معظم ابواب فقه هم اعتباری ندارد. اگر تشخیص فقیه در این نوع موضوعات معتبر نباشد در معظم ابواب فقه هم نباید معتبر باشد. بخش زیادی از اختلاف‌ها در فقه روی تشخیص انطباق عناوین بر این مسائلی است که مورد بحث است. اگر ما بخواهیم بگوییم تشخیص موضوع ربطی به مجتهد ندارد یعنی نظر مجتهد اعتبار ندارد، آنرا در خیلی از مسائل فقه باید از اعتبار بیندازیم. مثلا شما در بحث خمس یک سری اختلاف‌تان این است که فائده صدق می‌‌کند یا نه. این مجتهد می‌‌گوید فائده صدق می‌‌کند خمس دارد مجتهد دیگر می‌‌گوید فائده صدق نمی‌کند خمس ندارد. یا در بحث ضمان، ‌در بحث قصاص خیلی از اختلاف‌ها سر این است که این مجتهد می‌‌گوید این آقا ضامن است چون عرفا صدق می‌‌کند او اتلاف کرده مال شما را و لکن مجتهد دیگر می‌‌گوید اتلاف صدق نمی‌کند. یا مثلا در همین بحث اسکناس بحث این است که آیا صدق می‌‌کند اداء الخمس با دادن چک؟ یک چک بکشیم بدهیم به یک سید، ‌صدق می‌‌کند اداء کردیم سهم سادات‌مان را؟ خب مجتهد می‌‌گوید اگر این چک سند است صدق نمی‌کند. شما می‌‌گویید من قبول ندارم نظر شما را، خب نظر کارشناسی او این است که صدق نمی‌کند به صرف دادن چک در وجه حامل به این سید فقیر که شما خمس‌تان را اداء‌ کردید یا چک بکشید به کسی هدیه بدهید، می‌‌گوید صدق نمی‌کند که قبض دادید تحویل دادید هدیه را به طرف مقابل؛ سند آن را تحویل دادید. یا در بحث کثرت سفر، خود این‌که در روایت دارد اربعة یتمّون فی سفر کانوا او فی حضر البرید و الاشتغال و الراعی، بعد فرمود لانه عملهم. عملهم را حالا هر چه معنا کنید، لانه شغلهم لانه یتکرر منهم، حالا هر چه معنا کنید. یک فقیه می‌‌گوید من به عنوان کارشناس می‌‌گویم سه روز در هفته اگر بروی صدق می‌‌کند لانه عملهم، یک روز بروی صدق نمی‌کند. یک فقیه دیگر مثل مرحوم آیت الله تبریزی می‌‌فرماید یک روز در هفته هم بروی صدق می‌‌کند. اینها نیاز به دقت نظری دارد که عرف بسیط متوجه نمی‌شود. اگر عرف می‌‌فهمد پس چرا این همه اختلاف دارند بزرگان ما. فرض این است که نیاز به اعمال دقت دارد. و الا این مجتهدی که بارها روی این مسأله فکر کرده باز می‌‌بینید که دو نفر با هم اختلاف دارند، هر دو هم مجتهد هستند، هر دو هم در این مسأله می‌‌خواهند عرفی نظر بدهند، بعد شما انتظار دارید مردم عادی بطور واضح مطلب را بفهمند؟ شبهات مفهومیه مستنبطه مثل مفهوم غنا یا مفهوم قبض یا مفهوم اداء دین یا مفهوم کثرت سفر، ‌این‌ها نیاز به اعمال کارشناسی دارد. ادامه⏬⏬⏬ @Tanbiholomah
🔹مرجعیت فقیه در شناخت موضوع (۴) ادامه بخش قبل⏫⏫⏫ 4⃣اشکال چهارم: حجت نبودن تشخیص فقیه در این موارد موجب تحیر مقلدین است (همان گونه که در احکام این چنین است) اساسا اگر نظر فقیه در اینگونه موارد معتبر نباشد، مردم متحیر می‌شوند چون فکرشان به خیلی از ارتکازات نمی‌رسد. ما یک سؤال می‌‌کنیم از این آقایان‌ که می‌‌گویند نظر فقیه در اینگونه موارد اعتبار ندارد، می‌‌گوییم اصلا فقیه قولش معتبر نیست، چه کار کنیم؟ به رای عمومی بگذاریم؟ رفراندوم برگزار کنیم؟ به اکثر مردم این طرف را بگویی می‌‌گویند شاید، آن طرف را بگویی می‌‌گویند شاید. فکر نکردند، فکر‌شان نمی‌رسد به خیلی از ارتکازات و شواهد ارتکازی. یک کارشناس بیاید آن شواهد ارتکازیه را بیاورد کنار هم می‌‌گذارد، آن شواهد ارتکازیه را از لابلای ارتکازات مردم آن شواهد را می‌‌آورد، بعد نتیجه‌گیری می‌‌کند. البته نیاز به کارشناسی دارد، ‌ممکن است یک کارشناس دیگر بیاید شواهد دیگری بیاورد بر ادعای مقابل، خب دیگه مثل همه موارد، باید آن وقت ببینم کدام‌ها کارشناس‌تر هستند، ‌باید طبق سیره عقلائیه طبق نظر آنکه اعلم است عمل کنیم. ⬅️توضیح تفاوت بین موضوعات بسیطه و موضوعات نیاز به امعان نظر و دقت بله در مواردی که شبهه مفهومیه نیاز به کارشناسی ندارد (مانند شبهه مفهومیه صدق آب مطلق)، ابتداء فقیه برای عرف عام موضوع را توضیح می‌دهد، بعد عرف نظر می‌دهد. این‌که قیاس کنیم و بگوییم در شبهات مفهومیه صدق آب مطلق مگر فقیه نظر می‌‌دهد؟ مگر بناء است همه شبهات مفهومیه یکسان باشد؟‌ بله، شبهات مفهومیه‌ای هست که نیاز به کارشناسی ندارد. مثل همین که عرض کردیم این لیوان آب را یک قاشق نمک در او بریزیم هم بزنیم، عرف عام باید این را نظر بدهد که آب مطلق هست یا آب مطلق نیست. منتها فقیه برای عرف عام توضیح می‌‌دهد، فقیه به عرف عام می‌‌گوید که آب مطلق را معنا کنید، معنایش این نیست که خلیط ندارد. نه، ‌آب مطلق آنی است که به عرف اگر بگوییم این آب نیست، زیر بار نرود، اگر بگوییم این آب است، تایید کند؛ ممکن است خلیط هم داشته باشد. تا این را نگوییم به عرف، این شیر آب لوله‌کشی هم که باز می‌‌شود و کلر دارد، ‌مردم سؤال می‌‌کنند این آب مطلق است یا مضاف، چون کلر در آن هست می‌‌گویند مخلوط شده با شیء دیگری. فقیه باید توضیح بدهد ضابط را. فقیه به مردم می‌‌گوید، ‌آب مطلق آبی است که عرفا اگر کسی بگوید این آب نیست پذیرفته نمی‌شود ولی اگر بگویند این آب است پذیرفته می‌‌شود. این را دست عرف می‌‌دهیم. اما دیگر این یک لیوانی که یک قاشق نمک در او ریختیم و هم زدیم، ‌آیا این صحیح است بگوییم آب نیست؟ بگوییم آب هست؟ بله، این نیاز به کارشناسی جدیدی ندارد. و لذا فقیه هم می‌‌شود مثل عرف عام، ‌نظرش با نظر عرف عام هیچ فرقی نمی‌کند‌، هیچ امتیازی ندارد. ولی برخی از موضوعات هست، نیاز به کارشناسی دارد. و کارشناسی که بتواند احکام فقهی و عناوین آن را با این موضوع تکوینی با هم بررسی کند، فقیه است که هم نظر عرفی دارد و هم نظر شرعی روایی دارد. این‌ها را با هم ملاحظه می‌‌کند و نظر می‌‌دهد. و الا راه دیگری ندارد برای تشخیص این عناوین. @Tanbiholomah
🎤 صوت دو جلسه ای که استاد شهیدی بحث مرجعیت فقیه در شناخت موضوع را در خلال آن بیان کردند @Tanbiholomah
✅ مرجعیت فقیه در شناخت موضوعات برگرفته از دروس استاد آیت الله (حفظه الله) 🔹بخش اول eitaa.com/Tanbiholomah/750 🔹بخش دوم eitaa.com/Tanbiholomah/751 🔹بخش سوم eitaa.com/Tanbiholomah/752 🔹بخش چهارم eitaa.com/Tanbiholomah/753 برگرفته از دو جلسه بحث فقه (ماهیت پول) 🎤 صوت اول تاریخ ١٣٩٧/١٢/١۵ eitaa.com/Tanbiholomah/757 🎤 صوت دوم تاریخ ١٣٩٧/١٢/٢٢ eitaa.com/Tanbiholomah/758 @Tanbiholomah
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰 تحقیقی در باب رابطه علم و دین(١) 🖌 محمدحسین رضازاده مسئله رابطه علم و دین یکی از پربحث ترین مباحث حوزه دین شناسی است که دیدگاههای بسیار متنوعی در خصوص آن شکل گرفته است. آنچه در پی می آید جمع بندی ای است از دیدگاه مختار بدون بیان ادله تفصیلی و بدون ورود به نقل و نقد همه دیدگاههایی که در این خصوص مطرح شده است. پیش از ارائه اصل بحث به طور خلاصه تعریفی از علم و دین ارائه می دهیم. ❇️ مقدمه الف) بیان مراد از علم مراد از علم در نوشتار حاضر همان چیزی است که در زبان فارسی از لفظ «دانش» به ذهن متبادر می شود. علم یعنی مجموعه ای از گزاره ها که غالبا حول موضوع واحدی به تبیین حقیقتی از حقائق عالم می پردازد و می توان گفت که گزاره های دستوری (بایدها و نبایدها) غالبا مدالیل التزامی گزاره های خود علم است. مثلا در علم پزشکی گفته می شود که فلان حالت، بیماری است و فلان امر سبب ایجاد این بیماری است و فلان چیز سبب برطرف شدن این بیماری است اما اینکه «باید از سبب بیماری اجتناب کرد» و یا «باید از دارو برای برطرف شدن بیماری استفاده شود» خارج از علم پزشکی است. در علمی مانند علم اقتصاد نیز وظیفه ذاتی این علم بیان رابطه ها و تأثیر و تأثرهاست اما اینکه مثلا دولت سیاست انقباضی را اتخاذ کند و یا سیاست انبساطی، مربوط به مبادی دیگری است که علم اقتصاد متکفل آن نیست. حتی برخی از علوم دیگری که گزاره های دستوری زیادی در آن به کار می رود نیز ناشی از پیش فرض های مسلمی است که خارج از علم است و ضمیمه شدن این پیش فرض های بعضاً ارتکازی به گزاره های اصلی علم موجب صدور گزاره های دستوری می شود مثلا اینکه در علم روانشناسی به شما توصیه می کنند که فلان کار را انجام دهید و یا فلان رابطه را شکل دهید تا دچار افسردگی نشوید ناشی از ضمیمه شدن یک پیش فرض (مذموم بودن افسردگی و لزوم دوری از آن) به گزاره های هستی شناسانه علم روانشناسی است. ب) بیان مراد از دین برای روشن شدن مراد از دین در این نوشتار ابتدا باید تعریفی از «دینداری» ارائه دهیم. دینداری در واقع منطبق کردن اراده خود با خواست و اراده خداوند متعال است به صورتی که اراده انسان در برابر اراده خداوند متعال خاضع و تسلیم باشد. حال می گوییم که دین آن مجموعه ای از گزاره های تبیینی (هستی شناسانه) و دستوری (بایدها و نبایدها) است که دینداری را پشتیبانی می کند. انسان برای اینکه دیندار باشد یعنی اراده ی خویش را در برابر اراده ی الهی خاضع کند به مجموعه ای از معرفت ها و آگاهی ها نسبت به خداوند، خود و سایر عالم نیاز دارد و نیز محتاج برنامه ای برای زندگی است؛ «دین» متکفل ارائه ی این آگاهی ها و برنامه است. ❇️ سطوح رابطه علم و دین برای روشن شدن رابطه علم و دین سطوح مختلفی از تأثیر دین در علم را بیان می کنیم تا بتوانیم تصویری جامع از رابطه علم و دین ارائه دهیم. سطح یکم: تأثیر دین در بهره گیری از محصولات علوم شاید اولین و روشن ترین تأثیر دین در علوم، تأثیر در میزان و چگونگی بهره گیری از محصولاتی است که یک علم در اختیار بشر قرار می دهد. مثلا علم ابزاری در اختیار انسان قرار می دهد که می تواند از کیلومترها دورتر موجود زنده ای را به قتل برساند، برای انسان دیندار روشن است که در بهره گیری از این سلاح باید حدود شرعی را رعایت کند و نمی تواند بدون قید از این سلاح استفاده نماید. این میزان از تأثیرگذاری شاید در میان دینداران مورد اختلاف نباشد و روشن است که احکام دین شامل محصولات علوم می شود؛ این روشن بودن در برخی مثالها و با توجه به احکام الزامی شرع مقدس کاملا قابل لمس است اما لایه های عمیق تری از این وجود دارد که تعیین تکلیف نسبت به آن دچار پیچیدگی است. در سطح چهارم به این موارد خواهیم پرداخت. سطح دوم: تأثیر دین در سیاست گذاری دانش و اصل پرداختن به علوم سطح دیگری از تأثیر دین، تأثیر در پرداختن به اصل یک علم است. برخی از مثال ها در این سطح از تأثیرگذاری روشن و کم چالش است مثلا دین از یادگیری و یاددادن علم سحر منع کرده است و انسان دیندار خود را ملزم به رعایت این دستور دینی می داند و یا ممکن است پرداختن به برخی از علوم مکروه باشد. این سطح از تأثیرگذاری دین در ارتباط با علوم، دارای ابعاد پیچیده تری نیز می باشد که باید به آن توجه نمود. توضیح آنکه همانگونه که گذشت کار علم کشف حقائق عالم است اما باید دانست آنچه سبب پیدایش یک علم و گسترش آن می شود، نیازی است که انسان آن را درک کرده است و در واقع «مسئله» هایی است که برای او پدید آمده است. اما اینکه انسان چه نیازی دارد و چه چیزی برای او مسئله است متوقف بر اموری خارج از علم است. ادامه دارد ⏬⏬⏬ @Tanbiholomah
ادامه بخش قبل⏫⏫⏫ ❇️ تحقیقی در باب رابطه علم و دین (۲) نظیر این بحث را در رواج یا تعطیلی مشاغل در زندگی بشر شاهد هستیم. مثلا زمانی ساخت، تعمیر یا فروش چراغهای نفتی شغل دارای رواجی بوده است ولی در حال حاضر چنین شغلی یا اساساً منسوخ شده است و یا بسیار به ندرت پیدا می شود و به عکس ساخت، تعمیر و فروش رایانه در زمان های گذشته نبوده است ولی در حال حاضر شغلی پرطرفدار است. در زمینه علوم نیز همینگونه است. اینکه چه علومی شکل بگیرد و مسائل آن گسترده شود و از دل آنها علوم دیگری انشقاق پیدا کند بسته به نیازمندی هایی است که جوامع برای خود تعریف می کنند. اما پرسش این است که آیا این نیازها و یا به عبارت بهتر ادراک نیازها بدون هیچ پیش فرض و سابقه ی ذهنی پدید می آید؟ آیا نیازمندی های یک انسان خداباور و دیندار با نیازمندی های یک انسان منکر خدا و دین گریز یکسان است؟ حداقل این است که دین هدفگذاری متفاوتی از زندگی کافرانه ترسیم می کند و این هدفگذاری متفاوت در سلوک فردی و اجتماعی انسان می تواند تأثیرگذار باشد و این همان نقطه ای است که نیازهای انسان را می سازد. به عبارت دیگر دین نیازهای بشر را به گونه ای ترسیم و اولویت بخشی می کند و اندیشه های غیر دینی به گونه ای دیگر و همانگونه که گذشت این نیازهای انسان است که شبکه ی علوم را می سازد. پس می توان نتیجه گرفت که اگر جامعه ای بر اساس تعالیم دینی ساخته شود چه بسا نظام اولویت پرداختن به علوم در آن جامعه با نظام اولویت پرداختن به علوم در جامعه ای دیگر که بر اساس تعالیم دین بنا نشده است متفاوت است. سطح سوم: تأثیر دین در واقع نمایی علوم همانگونه که گذشت علوم در صدد کشف حقائق این عالم هستند و نیز گذشت که دین نیز برای پشتیبانی از انسانی که در صدد این است که اراده ی خویش را تابع و خاضع در برابر اراده ی خداوند متعال کند حقائقی از این عالم را برای او تبیین می کند و واقعیات و قوانینی که در تکوین این عالم وجود دارد را برای او شرح می دهد. اینجاست که سطح دیگری از تلاقی علم و دین پدیدار می شود. کشف واقعیت در علوم بشری حرکت از معلوم به مجهول است یعنی بر اساس داشته های علمی سابق سعی دارد که پرده از مجهولات پیش رو بردارد. حتی در علوم تجربی نیز وجود پیش فرض های سابق بی تأثیر در نظریات علمی نیست چه رسد به علوم انسانی. به عنوان مثال دیدگاهی که تفسیرش از عالم صرفاً روابط مادی است و قائل به تدبیری فراتر از این روابط نیست نمی تواند انفاق را به عنوان یکی از اسباب ازدیاد ثروت توضیح علمی دهد و به بیان دیگر چنین امری را خارج از علم و قواعد علمی می بیند و منحصر در باورهای شخصی می کند ولی یک انسان دیندار و باورمند نسبت به آموزه های دینی این را یکی از واقعیات این عالم می داند و در نتیجه آن را در محاسبات علمی به حساب می آورد و به دنبال کشف قواعد آن خواهد رفت. علومی که به نوعی به مطالعه انسان می پردازند چه نگاهی به انسان دارند؟ آیا انسان یک حیوان پیشرفته و یا حتی یک ماشین متفکر است و یا اینکه انسان حقیقتی است عِلوی و ربانی که برای زندگی در دنیا ابزاری به نام بدن در اختیار او گذاشته شده است؟ آیا این دو نگاه به انسان تأثیری در کشف حقائق مرتبط با انسان نمی گذارد؟ آیا واقع نمایی علم را تحت تأثیر قرار نمی دهد؟ احتمال چنین تأثیری نیز کافی است برای اینکه انسان دیندار پیش فرض ها و حتی گزاره های علوم را از دریچه دین نگاه کند و از زاویه تعالیم دینی به دنبال کشف حقائق عالم هستی باشد. سطح چهارم: تأثیر دین در کشف مصالح و مفاسد تکوینی توسط علوم پس از بیان سه سطح از رابطه علم و دین به پرسش هایی بر می خوریم که می تواند سطح دیگری از رابطه علم و دین را روشن کند و اگر هم سطح مستقلی از سطوح قبل نباشد تعمیق و ژرف اندیشی دیگری است نسبت به مباحث پیش گفته. ممکن است گفته شود که هر چند به صورت فی الجمله بپذیریم که آموزه های دینی می تواند در کشف حقائق علمی دخالت داشته باشد ولی ما حقائق بسیطی داریم که یقینا باور و عدم باور نسبت به آموزه های دینی تاثیری در آن ندارد. مثلا آنچه علم ریاضی کشف می کند حقائق بسیطی است که دین سرنوشت آن را تعیین نمی کند. بسیاری از علوم تجری و ریاضی همینگونه اند. مثلا برای اینکه بتوانیم یک ساختمان 10 طبقه بسازیم چه اموری را باید رعایت کنیم؟ کیفیت چینش ستونها باید چگونه باشد؟ از چه مصالحی و به چه میزان باید استفاده شود و ... سوالاتی است که علم به آن پاسخ می دهد و یقینا اعتقاد به خدا و معاد تاثیری در پاسخ به آن ندارد. پس ما برای اینکه بتوانیم ساختمان 10 طبقه ی ایمن و محکمی داشته باشیم بایستی فلان قواعد را رعایت کنیم و شاهد صحت این گزاره ها هم تجربه عینی ماست یعنی در مواردی که این قواعد رعایت شده است ساختمانی با همان خصوصیات داشته ایم و در مواردی که رعایت نکرده ایم ساختمان دچار مشکل شده است. ادامه دارد ⏬⏬⏬ @Tanbiholomah
ادامه بخش قبل ⏫⏫⏫ ❇️ تحقیقی در باب رابطه علم و دین (۳) در پاسخ باید بگوییم که در صورتی که سطوح سه گانه سابق را رعایت کردیم و پس از آن با رعایت قواعد داخلی علم توانستیم حقیقتی را کشف کنیم (مثل اینکه برای ساخت ساختمان 10 طبقه باید از آهن با فلان قطر استفاده شود) اگر صرفاً می خواهیم گزارش از حقیقتی که کشف کرده ایم بدهیم مانعی نیست ولی مشکل از آنجا شروع می شود که بعد از کشف این حقیقت «توصیه» می کنیم و مثلا می گوییم: پس باید خانه ها را اینگونه ساخت. ریشه این اشتباه این است که بین «کشف حقیقت» و «کشف مصالح و مفاسد» خلط می شود. علم بعد از رعایت قواعد پیشینی که ذکر آن رفت صرفا در نشان دادن حقیقتی از حقائق عالم کارآمد است نه کشف مصالح و مفاسد واقعی. پیش از تحلیل مسئله مثالی را برای روشن شدن بحث بیان می کنیم: فرض کنید گفته می شود که برای ایجاد بیشترین لذت از نوشیدن یک مشروب الکلی چه نکاتی باید رعایت شود؟ برای پاسخ به این پرسش حقائق زیادی از قواعد تکوینی این دنیا باید کشف شود. مثل اینکه آن نوشیدنی از چه موادی و با چه درصدی تولید شده است؟ چه کسی، با چه سنی، با چه جنسیتی، با چه شرائط و خصوصیات جسمی ای مصرف می کند؟ این نوشیدنی چه ارتباطی با سایر مواد خوراکی و نوشیدنی می تواند داشته باشد و آنها در طعم یا هضم این ماده چه اثری می گذارند؟ در چه منطقه ای و با چه خصوصیات آب و هوایی مصرف می شود؟ فرد مصرف کننده برای بار چندم است که مصرف می کند؟ و شاید دهها سوال دیگر. پاسخ به پرسشهای فوق جزو حقائق تکوینی این دنیا هستند و بالاخره در عالم بیرون نسبت به یک موضوع مشخص خارجی یک واقعیت وجود دارد و در اینجا «نسبیت» راه ندارد و امام معصوم علیه السلام نیز به عنوان عالم به همه حقائق موجود در دنیا پاسخ این پرسشها را می داند و می تواند نسبت به یک فرد مشخص با توجه به همه خصوصیات پیرامونی او توصیه کند که برای اینکه بیشترین لذت را ببری باید چه نکاتی را رعایت کنی. اما آیا لزوما این توصیه ی مطابق با واقعیت، مصلحت این شخص است؟ به هیچ وجه. چرا؟ پاسخ این است که درست است که واقعیات خارجی، نسبی نیستند ولی مصالح و مفاسد کاملا نسبی اند. توضیح اینکه مصلحت و مفسده همیشه نسبت به هدفی که ما ترسیم می کنیم معنا پیدا می کند. مصلحت داشتن یعنی ملائمت یک واقعیت با هدفی که مشخص کرده ایم. مثلا نمی توانیم به طور مطلق بگوییم بارش باران مصلحت دارد، چه اینکه کسی که بذری را در خاک کاشته است به هدف روییدن آن، برای او باران مصلحت دارد ولی کسی که گندم را چیده است و جمع کرده است به هدف نگه داری برای آینده، باران برای او مفسده دارد چه اینکه موجب فساد گندم هایش خواهد شد. پس علم تحت ضوابطی، واقعیت را کشف می کند ولی نمی تواند مصلحت و مفسده را تعیین کند زیرا برای تعیین مصلحت و مفسده باید هدف و غایت مشخص شود تا بعد نسبت آن واقعیت و غایت را بسنجیم و از رهگذر آن، مصلحت و مفسده مشخص گردد. اینجا دین است که غایة الغایات را بندگی خداوند متعال ترسیم کرده است و همه واقعیات عالم باید با این هدف و غایت از زندگی سنجیده شود تا مصلحت بودن یا مفسده بودن آن روشن گردد، چیزی که از دسترس علم خارج است. علم ساختمان سازی به ما می گوید که برای ساختمان 10 طبقه باید چه کار کرد؟ ولی نمی تواند به ما بگوید که ساخت ساختمان 10 طبقه چه نسبتی با بندگی خداوند متعال دارد؟ بلکه این دین است که می تواند پاسخ چنین پرسشی را بدهد. این بیان در واقع تعمیقی است نسبت به همان سطح اول یعنی «تأثیر دین در بهره گیری از محصولات علوم» چه اینکه ضوابط الزامی و توصیه های غیر الزامی شرع است که مشخص کننده نسبت واقعیات کشف شده توسط علوم با هدف از زندگی انسان است اما از آنجا که اخذ گزاره های دستوری و توصیه ای از علوم، ارسال مسلّم گرفته می شود می توان آن را سطح دیگری از رابطه علم و دین در نظر گرفت. @Tanbiholomah