ای محبوبِ لطیفِ چشمهای
دل عاشق، یاد تو که به ذهن
و قلب و روح مینشیند .. این
لطافتِ حضور پر تلاطم، نبضِ
ضربان من را حال حضور میکند،
و راه بر هر سوارِ بیگانه میبندد ..
چهقدر این یادکردنهای تو مرا
دوباره به خویش بر میگرداند ..
نمیدانم همام یا حبیب وقتی
محبوبشان را میدیدند، چشمان
و حالت پلکها و ابر و صورت و
دستها و حال قلبشان چگونه
ملاقاتراتفسیر میکرد،کاش حالِ
چشمهای قلب و روحِ امام را وقتِ
ملاقاتش با صعصعه را لمس میکردم
یا وقتی حسین(ع) بُریر را میدید، یا وقتی
امام زمان ، در حال نوشتن نامه برای
شیخ مفید بود .. این عشقِ جاری شده
از تو میان خطوطِ هستی را دوست
داشتم ، ببینم، این شیرینیِ حضورت
را از میان نفسهای ماه و خورشید
بچشم .. چگونه مرا مینگری .. ؟
#ایرویایِجمیل
#امام_زمان
میانِ پنهان کردن احساسم با تو
خیلی خطا کردم،حرفهای عاشقانه
برای تو باید در کنار عمل و نیتم قرار
بگیرد،این محبتهای کلامی و چشمی
رابطهها را محکم تر میکند ، شاید برای
همین بود که ندبهها،کمیلها،شعبانیهها،
ابوحمزههاو صحیفهها آفریده شد . میان
همینهاست که نیتهای زیبا مثل
بال پروانه بر دامنِ پر شکوفهی مادر
مینشیند تا با نوازش او، مسیر مجهولِ
محبوبِ قلب، در تکالیف ناشناخته مثل
یک فانوس قدم به قدم روشن شود ..
#ایرویایِجمیل #امام_زمان
حرفِ شما که شود قلب هایمان دچار
ضربانِ متفاوتی میشود به نفس کشیدنِ
طولانی و آهسته شوق و میل میگیرد،این
اژ خاصیتِ تلاش برای چشیدنِ حضورتان
است ..، اینجا رگهای قلب و خیابانهای
شهر درون بر مدار نقشهای ظهور تنظیم
میشود، ما با حرفِ شما شدن و دویدن
برای شما حیات مییابیم و زنده میشویم..
#ایرویایِجمیل
خوشا محبوبی که
عطر حضورش مشام
روح و تن را پر کرده است ..
شاید چشمها هنوز از چشیدنِ
وجودش محروم باشند اما
روح و قلب خوب او را
لمس میکنند ..
#ماهِمن
#ایرویایِجمیل
اگردوستشدارید
عاشقانهبخوانیدش
تا دیر نشده ..
#ایرویایِجمیل
دست نیافتنی کردن لذت هایِ عمیق
دینی و بهترین آن همان #ایرویایِجمیل
که از آن صحبت میکنیم ، و سخت کردنِ
مسیر ارتباط با او ، یکی از آفتهای شروعِ
عقب نشینی در دینداری یا دینداری
خیالی و غیر واقعی است که بعدها شاید
اثر این اشتباه رفتنها جبران نشود ..
دانهی عشق را نمیشود در هر
سرزمینی(لوکیشنی) بذل کرد ..
سرزمینِ عشق همان پیلهی¹ مراقب
عشق است تا مسیر پروانه شدن
روح برای سوختن در گرمای وجودش
را در کیفیت بالهای او نقاشی کند ..
این فرآیند طبیب² بودن اوست ..
و کاش بدانی این ها دو طرفه است ..
¹آغوش
² #ایرویایِجمیل
می خواستم عشقی شبیه تو داشته
باشم،شاید "تنها.." جایی که میتوانم این
همه اصرار کنم دقیقا بر در کوفتنهای
خانهی شماست ، این شارعِ الروحم ،
هیچکجا نمیتواند آرام بگیرد و اهل
سخاوت، شجاعت، محبت شود
جز در مسیر شبیهِ شما شدن،
اینها مقدمات متنِ حضور
من است .. #ایرویایِجمیل
نمیدانم گاهی میان خویش
دلواپسیهایی حس میشود
که رشتههای تمام وجود را
پاره میکند و مرا از ابتدا و نو
فرا میخواند، نمیدانم اما مانند
تودهی ابر آن قدر میان خویش
باران میشوم تا با لطافت گرمای
آن آرام شوم، من این آرامش
را دوست دارم، گویی ریشههای
صبر است که میخواهد میوههای
مقام رضا را از وجودم تناول کند..
اینها بخشی از حضورِ نگرانیهای
شماست، من نگرانیهایتان را میان
دو کتف به آغوش میگیرم، این غمها
حیاتِ روحمن است ..
#ایرویایِجمیل
#اینفسِعمیقم
آدمی وقتی در چشم آدمهای خوب
زیباتر از آینه خود را می بیند این
تلاطم دوست داشتنی را با نفسِ
عمیق به تمام مملکت وجود خود
می برد .. اما از روزی که در چشم
آن روحهای بزرگ غریبه باشد ..
#اینفسِعمیقم
#ایرویایِجمیل
این اشتباهِ ما گریبان خودمان را میگیرد
وقتی ما به دنبال نسخِههای مختلفِ فیکِ
بیرون از خودمان میگردیم،این دویدنها
رنگ آن نُسخِهها را میگیرد و متنِ حضورمان
میشود .. حال آنکه ما باید به دنبال بهترین
کیفیت حضور باشیم ..
#نگاهِ_ابی_عبدلله
#ایرویایِجمیل
روحم را دوست دارم
او همیشه به سوی
تکیهگاهِ امنی که ریشههای
آن سایه بر تمام اندامهای روح
انداخته سفر میکند، این خنکای
سایهی حضور وجودی که ندیده دل
را با خودش برده، گرما بخشِ من است..
#ایرویایِجمیل
#اینفسِعمیقم
ما در اعماق لایههای
قلب و روح تو حضور
داریم، این از مهربانی
و گرمای لبخند تو برای
من مشخص است .. من
هم ممنونم و هم خوشحالم
که تو به من حساس بوده ای
و از دغدغههای هدایت و در
دایرهی چشمانت بوده ام ..
#ایرویایِجمیل
#اینفسِعمیقم
#نگاهِ_ابی_عبدلله
#نَحنُ_اَبناءُ_المُقاوِمَة
#الشّهِيدالقَائدالسَّيدحسَّننصرُالله
گریههایی وجود دارد از نبودنت
که حتی مردمک چشمم نیز طاقت
حمل آن را ندارد ..
من برایم سوال است که چگونه نخل
حمل میکند غمهایت را .. ؟
#ایرویایِجمیل
#اینفسِعمیقم
من روحم برای آغوشِ آن نقاشِ
بغضِ در صدایت، تنگ شده است ..
#ایرویایِجمیل
طالبِ عشق؛ به فداکاری در راه
چشمها و دلبریها و نازهای معشوق
تعریف میشود .. این حیاتِ انسانِ
عاشق است ..
#اینفسِعمیقم
#ایرویایِجمیل
اشکهای فراوانِ بیقرارِ از نبودنت
میان چشمهایم اشعاری از حزن
سروده و بر چهرهام نشانه و بر قلبم
جراحتی عمیق گذاشته است و ما
چه زود فراموش میکنیم .. ای وایِ
بر دنیا .. #نگاهِ_مادرانه
#نگاهِ_ابی_عبدلله
#ایرویایِجمیل
#علی_خاطری_لا_تروح
دیار عشق ، سرزمین جمع شدنِ تضادهایِ
عمیقِ چشیدنیست .. ! اضطراب با آرامش
رفیق و یکی میشود، حزنش نشاط را
میسازد و نشاطش همجوار حضرتِ غم
میشود.. اندوه و اشک ، فرحِ درونی را
میان چهرهای که چشمانش غرق در
هالهی اشک است، نمایش میدهد ،
حیات را عشق با تفسیر جمعها میان
چشمها ، رطبی چشیدنی میکند، من
گاهی خودم دلم برای چشیدنِ حالِ
خودم تنگ میشود، مینشینم گوشهای
و با نگاهم به این عشق مجهول به
چشمانِ روحم، حضورش را تقدیم
میکنم .. چه آتش و خنکای نسیمِ زیبایی
در تلاطم این دریای مواج حضور دارد ..
این منم ، شما را نمیدانم .. تفسیرِ
خویش را هم نمیدانم ! قدمهایم
ثابت میان پاروان خوف و رجای
کَشتیِ وجود دریا نوردی میکند ..
آسمان شاهد است .. این سرزمین
عشق است ، من مراقب آنم تا خرج
هر کسی نشود .. این متن نیاز به مراقبت
دارد، حواستان باشد زخمی نشود ..
مراقبش باشید.
#ایرویایِجمیل
#اینفسِعمیقم
#نگاهِ_ابی_عبدلله
#منِعجیبِمجهول
باره شده احساس کردهام در اوج
دانستن هستم، اما احتیاج دارم
دوباره سوال کنم .. چون میدانم
تو از تمامِ من خبر داری ، وقتی من
تمام سهم تو بودم که آفریده شدم
مگر میشود از حالِ من و علتهایم
خبر نداشته باشی .. ! اما دلیل این
احساس ناشناخته ولی گرم و لطیف را
نمیدانم که چرا دوست دارم سوالم را
دوباره تکرار کنم .. ! با اینکه جوابِ من
جدید و عمیق است و روحم را قلقلک
میدهد و مرا شیفتهی اشک و سجاده
و حماسه میکند اما ، باز پرسیدنی
جدید است که شکل میگیرد .. !
شاید بخشی از ماجرای عشق بازی
باشد .. باید از حال خوش قبلم
برای کشف حال خوش جدیدم
تلاش کنم .. شاید عشق با "در
به حرکت کردن" ایفای نقش
میکند میان چشم و دلم ..
#ایرویایِجمیل
#ایرویایِجمیل
تلاقی لبخندها در میان آن چشمها،
خبر از رازهای عمیقِ پنهانی در فرآیند
متن حضور زندگیشان را میدهد که
باید آن را کشف کرد .. ! برخیها چه
قدر خواندنی و نوشیدنی هستند، همین
اندازه لطیف و ملیح،مثل یک نفس عمیق..
#اینفسِعمیقم
#ایرویایِجمیل
و امّا شانههای لرزان در گریههای
سجدههای بیصدا، گویی روحِ موجی
شده از انفجار ترکشهای روزمرگیِ دنیای
متکثر را با تأمّل و طمأنيهای عمیق بر مدارِ
#نگاهِ_ابی_عبدلله تنظیم میکند ..
#اینفسِعمیقم
#ایرویایِجمیل
چه قدر طعمِ غربت حتی میان آشنایانت
با آنکه تلخیِ مثل قهوه دارد ، زیباست ..
مزهی شبیهشدن به یک قلب را میدهد ..
هر چند دلایلش متفاوت باشد اما من از
هر چیزی به دنبال اشتراک روحی با او
میگردم تا از یک مسیر شباهت ،
سایر اندامهای روحم را نیز شبیه
او کنم .. #ایرویایِجمیل
حسها و باورهای من، نه نامهایست
که نوشته میشود ، نه کلماتی که کنار هم
قرار میگیرد .. نه وصفِ زیبایی که خلق
میشود، نه زمانیست که مرا فتح کرده،
بلکه شرطیست در این عالم که به شما
گره خورده و دلیلیست برای بودنِ اشک
و لبخند و دویدن و تلاش و جهاد ، تا
در سرزمین نگاهت به آغوشِ همان
ملاقاتی از جنس میقاتِ موسی برسم ..
#اینفسِعمیقم
#ایرویایِجمیل
•• زیبایی من ، به خودم نیست، به همان
حضورِ بخشِ کوچکی از تو میانِ قلبم
من عطر نفسهایت را گرفتهام ••
#ایهمهیآرزویِمن
#اینفسِعمیقم
#ایرویایِجمیل
شاید تنها گداییِ دوست داشتنی و
مورد علاقهی خودِ واقعی انسان ،
گدایی در یک خانه و نگاه است
و آن #نگاهِ_مادرانه حضرت
فاطمه است ..
#نگاهِ_ابی_عبدلله
#ایرویایِجمیل