eitaa logo
کانال روضه دفتری مداح دلسوخته(ترنم نور)
1.5هزار دنبال‌کننده
63 عکس
80 ویدیو
49 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته : کانال مداح اهل بیت (ع) حاج یوسف ارجونی http://eitaa.com/yousofarjone مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
1_1352367767.mp3
6.3M
🍂🍁🍂 ‍ روضه شام غريبان حضرت زهرا سلام الله عليها 😭😭😭 اي جان ِ حيدرت به فدايت، سخن بگو جانم به لب رسيد برايت، سخن بگو *زهرا! دل ِ علي برا حرف زدنت تنگ شده،زهراي من وقتي صورتت رو مي ديدم،غم هاي عالم از دلم مي رفت،غير اين مدت آخر كه قضيه بر عكس شد،وقتي صورت مباركت رو نگاه مي كردم،غم هاي عالم به دلم مي نشست،زهرا! دلم برا صداي ِ ملكوتيت تنگ شده،صدات غم از دل ِ علي مي بُرد.* جانم به لب رسيد برايت، سخن بگو *با علي حرف بزن، "کَلِّمینِی" . زهرا جونم وقتي نافله مي خوندي،صداي مباركت رو مي شنيدم،وقتي قرآن تلاوت مي كردي،وقتي علي رو صدا مي زدي:ياابالحسن!. اما زهرا الان كنار تربتت نشستم،يه صدا زدنت علي رو كشت،هنوز ناله ي يا فضه ي تو مانده به گوشم،اون لحظه اي كه فضه رو صدا كردي: "یا فضّةُ خُذینی وَ الله قَد قُتِلَ ما فی أحشائی." فضه به داد برس،محسنم رو كشتند.* اي جان ِ حيدرت به فدايت، سخن بگو جانم به لب رسيد برايت، سخن بگو در غربت مدينه تويي همدم ِ علي دل تنگ شد براي صدات،سخن بگو *زهراي من! الان با نشنيدن صدات دارم جون ميدم،نه تنها علي،بچه هاتم دارن مي ميرند،مثل فردا پسراش اومدن هي صدا زدن: "کَلِّمینِی يا اُما! فَـأَنـَا ابْـنُك الحُسَين،" اما امشب جواب بچه هاش رو داد،موقعي كه علي غسل رو تمام كرد،كفن كرد،بندهاي كفن رو بست، حسنين آمدند،ناله زدند، "کَلِّمینِی، کَلِّمینِی"،مي گفتند،يه وقت دست هارو از زير كفن بيرون آورد، دو تا آقازاده رو به سينه چسبانيد،اميرالمؤمنين قسم ياد كرد" أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ" پسراش گفتن:با ما حرف بزن،اما زهرا ناله زد، مثل او
مناجات 1 __ متن روضه 1 🔸آقا سلام، روضه مادر شروع شد 🔸باران اشک های مکرر، شروع شد آجرک الله... یا بن الحسن... آقا... بازم ایام عزای مادرتون زهرای مرضیه... شروع شد... 🔸آقا اجازه هست بخوانم برایتان 🔸این اتفاق از دم یک در، شروع شد آقا منو ببخشید... مصیبت مادرتون زهرای مرضیه... از آنجایی شروع شد که... هنوز آب غسل پیغمبرخدا خشک نشده... یه عده نامرد... ریختند درب خانه امیرالمومنین... 🔸این اتفاق از دم یک در، شروع شد یوسف فاطمه... امام زمان... 🔸تا ریشه های چادر خاکی مادرت 🔸آتش گرفت، روضه معجر شروع شد نانجیب دومی صدا زد علی بیرون بیا... وگرنه خونه رو آتیش میزنم... بمیرم برات مادر... زهرای مرضیه اومد پشت در... فرمود حیا نمیکنی نانجیب... میخواهی بدون اجازه وارد بشی... یک نفر صدا زد... ای نانجیب... مگه نمیدونی... این خونه... خونه پیغمبره... این ها هم...بچه های پیغمبرند... اِنَّ فیها فاطِمَه زهرای مرضیه داخل این خونه است... نانجیب مگه نمیشنوی... صدای دختر پیغمبره... هر چی گفتند داخل این خونه بچه های پیغمبره... اما اون بی حیا اعتنا نکرد... صدا زد... وَاللَّهِ لأَحْرِقَنَّ عَلَيْكُمْ بخدا قسم خونه رو به آتیش میکشم (منبع: تاریخ الطبری، ج 2، ص 233) اگرچه دختر پیغمبر باشه... خونه رو با اهلش به آتیش میکشم... خدایا همه جا رسمه... هر کی بابا از دست میده... مردم براش دسته گل می برند... اما مدینه بجای دسته گل... نانجیب اشاره کرد... هیزم ها رو بیارید... خونه رو آتیش بزنید... ای وای... ای وای... مردم مدینه دارند نگاه میکنند... یدفعه ببینند... شعله های آتش بلند شد... 🔸تا ریشه های چادر خاکی مادرت 🔸آتش گرفت، روضه معجر شروع شد یا صاحب الزمان... منو ببخشید آقا... مادرتون زهرا پشت در ایستاده... نميذاره این نامردها وارد بشن... امانانجیب حیا نکرد... آنچنان با لگد به این در زد... صدای ناله مادر بلند شد... یا ابتاه... یا رسول الله... هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ بابا یا رسول الله ببین... با دخترت چه کردند... پهلوم رو شکستند... 🔸فریادهای مادر پهلو شکسته ات 🔸تا شد فشار در دو برابر، شروع شد سادات منو ببخشید... همينجا بود صدای ناله مادرتون بلند شد... یا فِضَّةُ خُذینی فَقَدْ قُتِلَ وَ اللَّه ما فی اَحْشائی مِن الْحَمْل (بحارالانوار، ج 8، ص 230)ِ فضه بیا بخدا محسنم رو کشتند... 🔸کاش وقت در شکستن پای دشمن می شکست 🔸تا که میخ در نشان پهلوی زهرا نبود 🔸کاش یک تن بود در آنجا و می گفت این سخن 🔸کشتن شش ماهه پاداش ذی القربی نبود یا صاحب الزمان... اگر اینجا محسن شش ماهه رو.. بین در دیوار کشتند... کربلا هم یک شش ماهه ای رو... روی دستهای باباش پرپر کردند... آماده ای بگم یا نه... ابی عبدالله نگاه کرد... دید علی اصغرش... داره روی دستهاش جان میده... «فَذُبحَ الطِفل مِنَ الوَرید إلَی الوَرید أو مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن» گوش تا گوش علی رو دریدند... 🔸الا ای تیر با من قطع کردی گفتگویش را 🔸لب من بر لبش بود و تو بوسیدی گلویش را 🔸درست آندم که حلق تشنه ی او را تو بوسیدی 🔸تبسم کرد و زهرا مادرم بوسید رویش را علی اصغرم... یه بار ديگه چشمات رو باز کن پسرم.. من آوردمت اینجا.. سیرابت کنم... حالا جواب مادرت رو چی بگم... پاشو ببین مادرت منتظره... چطوری جنازه ات رو برگردونم علی اصغرم... هر کجا نشستی ناله بزن... ای غریب حسین... 🔸حس کرد ناز بوسه ی تیر سه شعبه را 🔸بیدار شد ز خواب و دوباره به خواب رفت الا لعنه الله علی القوم الظالمین فایل صوتی👇
متن روضه ۲ 🔸آتش زدن به خانه‌ي مولا بهانه بود امشب دلت رو با من همراه کن بریم مدینه... بریم خونه ی امیرالمومنین... 🔸آتش زدن به خانه‌ي مولا بهانه بود 🔸مقصود خصم، كشتن بانوي خانه بود ای وای...ای وای 🔸از آن به باب وحي لگد زد عدو كه ديد 🔸جان علی به پشت در آستانه بود روضه امشب خیلی سنگینه... شیعه تا قیام قیامت، با این مصیبت میسوزه... یه عده نامرد ریختند در خونه حضرت زهرا... (مدینه.. عجب روزایی رو دیدی) یه نامردی اومد جلو... صدازد... علی بیرون بیا... زهرای مرضیه حامی ولایته... اومد پشت درب خونه... شاید اینا ببینند دختر پیغمبره... حیا کنند برگردند... فرمود... أَما تَتَّقِی اللَّهَ؟ تَدْخُلُ عَلی بَیْتی از خدا نمیترسی نانجیب... برا چی اومدید... مگه نمیدونید... ما عزاداریم... نانجیب صدا زد: دختر پیغمبر... در رو باز کن... وگرنه خونه رو آتیش میزنم... خود نامردش نامه نوشت گفت معاویه... میدونی چه کردم... هر چی صدا زدم زهرای مرضیه در رو باز نکرد... تازیانه رو از قنفذ گرفتم واويلا... أَخَذْتُ سَوْطَ قُنْفُذٍ فَضَرَبْتُ اول با تازیانه... دختر پیغمبر رو زدم... گفتم حالا هیزم ها رو بیارید... دیدم زهرای مرضیه بازم استقامت میکنه... فَضَرَبْتُ كَفَّيْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِيراً وَ بُكَائا سادات منو ببخشید... میگه دوباره با تازیانه به دستان مبارک زدم... صدای ناله دختر پیغمبر بلند شد... نزدیک بود دلم بسوزه... اما... یاد کینه هایی که از علی داشتم افتادم و... هر چقدر توان داشتم جمع کردم... با لگد... محکم به در زدم... همینجا بود زهرای مرضیه یه جوری ناله زد... انگار تمام مدینه زیر رو شد... 🔸کاش روز حادثه، در پشت زهرا نبود 🔸شاهد پهلوشکستن، زینب کبری نبود یا صاحب الزمان 🔸کاش وقت در شکستن، پای دشمن میشکست 🔸تا که میخ در، نشان پهلوی زهرا نبود اما معاویه... به اینا اکتفا نکردم... تا زهرا در مقابلم قرار گرفت... فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّیْهَا مِنْ ظَاهِر ِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَى الْأَرْض آی غیرتی ها... طاقت دارید بگم یا نه... میگه از روي مقنعه... آنچنان سيلي زدم... گوشواره شكست و روی زمين افتاد.. (منبع: بحارالانوار، ج‏30، ص 492) 🔸بابا ببین که مادر 🔸خورده زمین پشت در بابا بیا ببین... مادرم رو کشتند... 🔸پاشیده روی دیوار 🔸خون از پهلوی مادر روضه من تمام... فقط همینو بگم... اگه اینجا خونه امیرالمومنین رو آتیش نمیزدند... کربلا کسی جرات نداشت خیمه ابی عبدالله رو آتیش بزنه... راوى ميگه ديدم... روز عاشورا... يه بى بى مجلله... ميان يه خيمه نيمه سوخته... هی وارد میشه... بيرون مياد... عرضه داشتم بى بى جان... دارید چکار میکنید... خيام حرم آتیش گرفته... فرمود... من داخل اين خيمه يه بيمار دارم... امام سجاد... از شدت بیماری، با صورت به زمین افتاده... میترسم بیمارم در آتش بسوزه... 🔸از آن ترسم که آتش برفروزد 🔸میان خیمه بیمارم بسوزد 🔸از آن ترسم که آتش شعله گیرد 🔸میان خیمه بیمارم بمیرد 🔸درون خیمه زین العابدین است 🔸همه دار و ندار من همین است فایل صوتی👇
1. مناجات.mp3
3.07M
قسمت اول : (عجل الله تعالی فرجه ) دردیست مرا بی تو که درمان نپذیرد درمان من این است که بیمار تو باشم ... (خدا نیاره اون روزی که روتو از من برگردونی ، بگی برو دیگه باتو کاری ندارم ... آقاجان : ) گر خلوت وصل تو برازنده من نیست ( اگه لایق نیستم ببینمت ، اگه لایق نیستم منو به حضور بپذیری ، اما به خاطر مادرتون به من نگاه کنید ، پناه به مجلس مادرتون آوردم آقا ... بی بی جان امشب یه سفارشی هم برای ما بکن ... گر خلوت وصل تو برازنده من نیست بگذار که در سایه ی دیوار تو باشم ( علیه السلام )
2. روضه.mp3
5.27M
قسمت دوم : ( سلام الله علیها ) بازآ برای شیعیان خود روضه ی مادر بخوان ( علیه السلام )
قسمت دوم : ( سلام الله علیها ) ( همه باید با هم روضه بخونیم ، با هم زمزمه کنیم ، بی بی مادر همه ماست ... ) بازآ برای شیعیان خود روضه ی مادر بخوان ( شما میدونید چه بر سر مادرتان آمده ) از سوزِ زخمِ سینه و از آهِ پشتِ در بخوان تنها نه درب خانه سوخت شمع و گل و پروانه سوخت ( هم پهلوی مادر شکست ، هم محسنش شهید شد ، هم جیگر علی پاره شد ... ) تنها نه درب خانه سوخت شمع و گل و پروانه سوخت ( این یک بیت رو همه بلدید ، زیاد با هم خوندیم ، اما باید به معناش توجه کنیم ، یک عمر روضه است ، یک کتاب روضه است ) دنبال حیدر می دوید ... ( تا به هوش اومد گفت اسما ، علی رو کجا بردند ؟ بی بی جان علی رو بردند مسجد ... ) دنبال حیدر می دوید ... از سینه اش خون می چکید شکر خدا زینب ندید واویلتا ، واویلتا ( اون روز چند بار زمین خورد ، یه بار بینِ در و دیوار زمین خورد ، باز هم بلند شد ، یه بار هم توکوچه زمین خورد ، وقتی با غلاف شمشیر زد بازوی ... الهی اگه مادر رو میزنند ، جلوی دخترش نزنند ، اصلا فکرش آدم رو آزار میده ، فکر کنی کسی داره مادرت رو میزنه ؟ تا برسه به این که ببینی کسی مادرت رو زد ... ) من ایستاده بودم دیدم که مادرم را دشمن گهی به کوچه ، گاهی به خانه می‌زد ( اگه گریه هم نداشتی ، عیبی نداره ، ولی نفس داری داد بزنی ... ) گردیده بود قُنفذ هم‌دست با مُغیره او با غلاف شمشیر این تازیانه می‌زد ( تنها قُنفذ و مُغیره نبودند که ... این « خالدبنِ ولید » ملعون ، آنچنان با تازیانه به سر مادر زد ، ای وای ی ی ... ) گردیده بود قُنفذ هم‌دست با مُغیره او با غلاف شمشیر این تازیانه می‌زد ( مدینه دسته جمعی مادر رو زدند ، کربلا هم دسته جمعی میزدند ... ) ( علیه السلام )
3. گریز به کربلا.mp3
4.11M
قسمت سوم ( علیه السلام ) کربلا ، دسته جمعی میزدند ... هر جا کم میآوردند ، دسته جمعی میزدند ، علی اکبر رو دسته جمعی زدند ، « فَقَطَّعوهُ بِسُیوفِهِمْ اِرْباً اِرْباً » دورِ قاسم بنِ الحسن رو گرفتند ، دور آقا اباالفضل رو گرفتند ... هر کدوم هم ، آقارو صدا میزدند ... قاسم بن الحسن گفت : « يا عَمّاهُ » ، عمو به دادم برس ... آقا علی اکبر گفت : « یا اَبَتاهْ عَلَیْکَ مِنّی السَّلام ، جان پدر عمر علی شد تمام» ... آقا قمر بنی هاشم صدا زد : « یَا اَخا اَدرِکْ اَخاکْ » ، ابی عبدالله آمد بالا سرش ... اما یه شهید غریب بود توو کربلا ، وقتی رو زمین افتاد ، کسی رو نداشت صداش بزنه ... إلهِى رِضاً بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ» ... همینطور که با خدا مناجات میکرد ، یه مرتبه متوجه شد سینه اش سنگین شد ... چشمشو باز کرد ، دید شمر با خنجر برهنه ، ... حسییین ... شمر روی سینه اش بنشسته بود ؟؟ استخوانهایش همه ، بشکسته بود ... دوتا شباهت داره با مادرش فاطمه ی زهرا ( سلام الله علیها ) ، مدینه داریم : « إنّ عُمَر رَفَسَ فَاطِمَة حَتّي أسقَطت بِمُحسِن » با لگد زد ... ؟ کربلا هم داریم این جمله رو ... وقتی شمر ملعون وارد قتلگاه شد ... اول یه لگد زد ، حسیییین ... ای عزیز فاطمه دادی بزن آخر ای مظلوم ، فریادی بزن ... یا ز دست شمر خنجر را بگیر یا ره گودال بر مادر بگیر ( علیه السلام )
. سلام الله علیها حجت‌الاسلام والمسلمین آقا موسی بن جعفر یه روایتی رو از پیغمبر اکرم نقل کردند ،فرمودند پیغمبر اکرم اینجوری فرمودند :"أَلا إنَّ فاطِمَة َبَیْتَها بَیْتی وَ بابها بابی فَمَنْ هَتَکَهُ فَقَدْ هَتَکَ حِجابَ اللهِ" سالها پا منبر و روضه بزرگ شدید،نیازی به ترجمه ندارید ،ای مردم خونه ی زهرا خونه ی منه ، در خونشم در خونه ی منه ، چرا اینجوری فرمود ؟! چون تو سوره ی احزاب فرمود : "یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ " اگه خونه ی زهرا ،خونه ی پیغمبره، ما یه سوال داریم چرا بدون اجازه ی صاحب خانه وارد شدن.....؟ بعد راوی میگه موسی ابن جعفر به اینجا که رسید، "فبکی ابوالحسن بکاء الطویلا" شروع کرد گریه کردن ، مدت مدیدی گریه کرد ، بعد دیدن وسط گریه ها سه مرتبه میگه : "هتک والله حجابک" "هتک والله حجابک" "هتک والله حجابک" یعنی حرمت مادر ما رو نگه نداشتن ، شب معراج که پیغمبر به معراج رفتند ، وقتی نوبت رسید به مصائب اهل بیت ، مصائب حضرت زهرا رو اینجوری بیان کردن: "و اما ابنتک ؛ فتظلم و تحرم و یؤخذ حقّها" به دخترت ظلم میشه ، حقش رو میبرن ، اونو از ارثش محروم میکنن؛ "و یدخل علیها حریمها بغیر إذن" بدون اجازه وارد خونش میشن ، "ثم یمسها حوانن و ظل" یعنی وقتی وارد خونه میشن ، فاطمه مانع میشه ،اجازه نمیده اینا وارد شن ، چه میکنن؟! "تَموت مِن ذلِک الضَّرب تُضرَبُ و هیَ حامِلٌ ..." الله اکبر ، از همون شب معراج به پیغمبر اکرم خبر دادن ، دخترت وقتی بارداره ، کتکش میزنن ، این ضربه کاری می کنه که دخترت با همین ضربه  از دنیا میره ، الله اکبر.... آخ بمیرم ، شب جمعه ست "همه ی روضه ها باید به کربلا منتهی بشه ، فاطمه رم مهمان کنیم ، یاری کن فاطمه رو با گریه ی بر ابی عبدالله... ابوبصیر رسید خدمت امام صادق علیه السلام حضرت فرمود : "اما تحب أن تکون ممن یسعد امی فاطمه" آیا دوست نداری مادرم زهرا رو یاری کنی ؟!! آماده ای یا نه ، ابوبصیر میگه من گریه کردم ، با خودم تعجب ، که من زمان مادر شما نبودم چه جوری میتونم مادرتو یاری کنم ، فرمود ابابصیر از روز عاشورا تا قیامت مادرم بر حسینش گریه میکنه ، میخوای فاطمه رو یاری کنی ؟ گریه ی من و تو یاری فاطمه ست ...السلام علیک یا اباعبدالله .....شب زیارتی ارباب بی کفنه،آماده ای بریم کربلا یا نه....؟! مادرت گفت بنی دله ما ریخت بهم آی حسین...... مادرت گفت بنی دله ما ریخت بهم چقدر نام تو غوغاست اباعبدالله ... *دیگه چی...جمله ی آخر و التماس دعا* مادرت گوشه ی گودال تماشا می کرد بر سر نعش تو دعواست اباعبدالله.... *سر چی دعوا میکردن؟ اخنس می گفت عمامش برا منه ، بجدل می گفت انگشتر و انگشتش مال منه، خولی می گفت سر بریدش مال منه.....آی حسین. .👇
شروع دعای کمیل ☘☘☘☘☘☘☘☘☘ الهی بنده ای گم کرده راهم بیا مولا بده امشب پناهم اسیر کرده های زشت خویشم به حق فاطمه بنما نگاهم تهی دستم بیا و از ره لطف ببخشا از کرم جرم و گناهم تمام راهها را رفتم ای دوست نموده این سیاهی ها تباهم کجا مانند تو پیدا نمایم که تو مولائی و من پر گاهم نکن رد از در خود سائلت را بجز لطفت دگر چیزی نخواهم شب جمعه ،کمیل و یارب من اگر ردم کنی در قعر چاهم به یارب یارب شب زنده داران بده یکبار دیگر توپناهم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 عیسی دین محمدی •-----🖤═✾🌺✾═🖤-