eitaa logo
کانال روضه دفتری مداح دلسوخته(ترنم نور)
1.4هزار دنبال‌کننده
63 عکس
78 ویدیو
49 فایل
لینک های کانال های مداح دلسوخته: کانال مداح اهل بیت (ع )حاج یوسف ارجونی @yousofarjonei مولودی و عروسی @MadahanKhoorshed نوحه و روضه @Arsheyan_Eshgh روضه دفتری @Taranom_Noor ختم خوانی https://eitaa.com/joinchat/4272554106C86c6a6b80a
مشاهده در ایتا
دانلود
مناجات ۷ بسم الله الرحمن الرحیم اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ... و یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ... 🔸تسلیت یابن الحسن خاتون محشر کُشته شد 🔸میوه قلب رسول از ضربت در کُشته شد آجرک الله یا صاحب الزمان... 🔸آه ای سادات عالم بر سر و سینه زنید 🔸عصمت حق از نفس افتاد، مادر کشته شد سادات منو ببخشید... بچه های فاطمه منو ببخشید... چطوری مادرتون رو کشتند... 🔸صورت زهرا کجا و دست نامحرم کجا 🔸صَدمه دید آن نوگل باغ پیمبر کشته شد واويلا.. 🔸من ندانم پشت در مسمار یا شمشیر بود 🔸فاطمه با تازیانه یا که خنجر کشته شد 🔸نور چشم مصطفی شد پیش مرگ مرتضی 🔸بشکند دست عدو زهرای اطهر کشته شد (شاعر: ولی الله کلامی زنجانی) حالا میخوای منتقمش رو صدا بزنی بسم الله... از سوز دل صداش بزن... یا صاحب الزمان... فایل صوتی👇
متن روضه ۷ پیغمبر اکرم فرمودند: أَلَا إِنَّ فَاطِمَهَ بَابُهَا بَابِی وَ بَیْتُهَا بَیْتِی خانه ی فاطمه... خانه منِ... یعنی مردم بدونید... خانه ی دخترم فاطمه احترام داره... مبادا به این خانه و اهلش بی حرمتی کنید... عرضه بداریم یا رسول الله... نبودید ببینید با این خانه و اهلش چه کردند... 🔸شعله می ریخت ز دیوار و در بیت الله یا رسول الله 🔸شعله می ریخت ز دیوار و در بیت الله 🔸پشت در پیرهن شعله وری گفت علـی خونه ی زهرای مرضیه رو آتیش زدند... اما به همین اکتفا نکردند... دومی نامرد خودش میگه... وقتی دیدم زهرای مرضیه... پشت در ایستاده... آنچنان به در کوبیدم... صدای ناله دختر پیغمبر... بین در و دیوار... 🔸لَگدی خورد به دَر، در که نه، دیوار شِکَست 🔸خانه لَرزید و تَمامِ تَنِ تَب دار شِکَست یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا... 🔸کاش درهای مَدینه وَسَطش میخ نَداشت 🔸پهلوی زخمی او با نوک مسمار شِکَست نانجیب میگه... دیدم فاطمه با همون حال... اجازه نمیده کسی وارد بشه... میگه دستم بردم بالا... فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّیْهَا از روی مقنعه... آنچنان سیلی زدم... گوشواره شکست و به زمین افتاد... ناله بزن یا زهرا... 🔸بابا ببین که مادر،خورده زمین پشت در 🔸پاشیده روی دیوار ،خون پهلوی مادر 🔸وقتی مادر راه میره بابا نیگاه کن ببین 🔸کنار پای مادر خون می چکه رو زمین اگر اینجا مادر رو زدن... کربلا هم دخترش زینب رو زدند... کنارِ بدنِ بی سر برادر... نانجیبها با تازیانه... با غلاف شمشیر... ناله بزن یا حسین... 🔸چون چاره نیست میرومُ میگذارمت 🔸ای پاره پاره تن به خدا می سپارمت - فایل صوتی👇
روضه_حضرت_زهرا_س فریاد كه یار ضعفا یار ندارد  مولود حرم محرم اسرار ندارد  شد خانه نشین شیر خدا فاتح خیبر  بی فاطمه او قدرت پیكار ندارد  سوگند به مظلومی تاریخ كه تاریخ مظلوم تر از حیدر كرار ندارد  بر حاشیه برگ شقایق بنویسید  گل تاب فشار در و دیوار ندارد  ای سینه سپر كاش به جای تو علی بود  چون سینۀ تو طاقت مسمار ندارد سلمان میگه بعد از شهادت حضرت زهرا رفتیم علی را به مسجد بیاریم.. اومدیم در خانه مولا علی.. درق البال کردیم اجازه گرفتیم.. وارد خانه علی شدیم همین که وارد خونه شدیم... همینکه وارد خونه شدیم ، دیدیم علی گوشه خانه نشسته داره گریه میکنه... پرسیدم آقاجان چرا گریه می کنید؟.. فرمود سلمان این خونه دیگه فاطمه نداره .... خونه ای که فاطمه نداره برای ورود اجازه گرفتن نمیخواد... اونایی که باید اجازه می‌گرفتند نگرفتن... آقا امیرالمومنین حاضر شد که با هم به مسجد ببریم اما همین که به در خانه رسید از حال رفت بیهوش روی زمین افتاد ... آقا را به هوش آوردن امیرالمومنین با دستای مبارکشون به در اشاره کردند فرمود :اینجا زهرای منو زدن اینجا پهلوشو شکستن... (( مخزن المصائب صفحه ۳۲)) بگم .. آقاجان یا امیرالمومنین ... شما بعد از شهادت فاطمه تا نگاهتون به در خانه افتاد یاد فاطمه افتادید .. اما دلابسوزه برا اون خواهری که بعد از شهادت برادر چهل منزل با سر بریده همسفر بود سفر کردم به دنبال سر تو سپر بودم یرای دختر تو چهل منزل کتک خوردم برادر به جُرم اینکه بودم خواهر تو صل الله علیک یا مظلوم یا حسیـــــن
4_5902056045693373130.mp3
9.67M
🔻 🔻 مقدمه روضه حضرت زهرا س روایت خانمی که زمین خورد و گفت العن الله ظالمیک یا فاطمة الزهرا. در زمان امام صادق ع … ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
‍ 🤔پرسش ❓چرا تاریخ دقیق شهادت حضرت زهرا مشخص نیست؟ و کدام قول در تاریخ شهادت ایشان معتبر است❓ 💠پاسخ💠 ❗️در تاریخ دقیق شهادت حضرت زهرا اختلاف است و دو قول از میان اقوال مطرح شده در این رابطه قابل اعتنا است؛ 1⃣ایشان در حدود هفتاد و پنج روز پس از شهادت پیامبر گرامی از دنیا رفتند. 🔶امام صادق علیه السلام فرمود: « فاطمه به مدت هفتاد و پنج روز پس از پیامبر گرامی زندگی کردند» 📚الکافی ج1 ص458 ❗️با توجه به اینکه رحلت پیامبر گرامی در 28 صفر واقع شده باید شهادت آن بانوی عزیز در یکی از سه روز سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه جمادی الاولی واقع شده باشد ( با در نظر گرفتن احتمال تمام یا ناقص بودن ماههای وسط) 📚پیام امام امیر المومنین ج8 ص54 2⃣ایشان در حدود 95 روز پس از شهادت پیامبر گرامی از دنیا رفتند. ❗️طبری شیعی از امام صادق علیه السلام روایت می کند که فرمود: « شهادت فاطمه زهرا در روز سوم جمادی الثانیه بوده است ( پس از گذشت 95 روز از شهادت پیامبر اسلام)» 📚دلائل الامامه ص13 📚بحار الانوار ج43 ص171 🔶علامه مجلسی این روایت را صحیح و معتبر می شمارد 📚زاد المعاد ص280 ❗️شیخ عباس قمی نیز می نویسد: « اظهر نزد حقیر این است که وفات آن حضرت در روز سوم جمادی الثانیه واقع شده است ( پس از گذشت 95 روز از شهادت پیامبر اسلام) که مختار جمعی از بزرگان شیعه نیز بر همین قول است؛ 📚مسار الشیعه ص54 📚مصباح کفعمی ص522 📚تاریخ الموالید ص98 📚مصباح کفعمی ص522 📚اعلام الوری ج1 ص300 ❗️پس بقای آن حضرت بعد از پدر بزرگوارشان نود و پنج روز بوده است 📚کشف الغمه ج1 ص503 📚الذریه الطاهره ص151 📚اعلام الوری ج1 ص300 👌به نقل از منتهی الامال ، شیخ عباس قمی، ج1 ص332 💠از این دو بیان وجه اختلاف روشن می شود که در روایتی شهادت ایشان هفتاد و پنج روز پس از پیامبر گفته شده است و در روایتی که علمای قابل توجهی به آن عمل کرده اند شهادت ایشان نود و پنج روز پس از پیامبر بیان شده است. 👌علامه مجلسی می نویسد: « روایت نود و پنج روز با روایت هفتاد و پنج روز منافات دارد اما از آنجایی که روایت نود و پنج روز مشهور و معتبر است واجب است که به آن عمل شود و عزاداری حضرت زهرا موافق آن صورت گیرد» 📚زاد المعاد ص280 ❗️برخی می گویند وجه اختلاف در تاریخ شهادت ایشان از این جهت است که در صدر اسلام رسم الخط بیشتر به صورت بدون نقطه و اعراب بود و از آنجا که لفظ « تسعین» ( نود) و « سبعین» ( هفتاد) از جهت شکل کلمه یکسان است و تنها با نقطه گذاری متفاوت می شود چه بسا این اختلاف ایجاد شده است که مراد روایت امام صادق هفتاد و پنج روز بوده است یا نود و پنج روز اما بر حسب سایر قرائن و مشهور علما و این که در روایتی گفته شده است که شهادت ایشان روز سوم جمادی الثانیه یعنی پس از گذشت حدود نود و پنج روز از شهادت پیامبر بوده است نتیجه گیری می شود که مراد روایت امام صادق نود و پنج روز بوده است نه هفتاد و پنج روز اگر چه موافق احتیاط آن است که به هر دو قول در تاریخ شهادت حضرت زهرا عمل شود چنان که مرسوم نیز چنین است.
🕊﷽🕊 🌹 ❤️ ❇️بر احمد و محمود و محمد صلوات ❇️بر شافع رهروان عبد مؤید صلوات ❇️بر احمد و زهرا و علی و حسین ❇️بر پنج تن آل محمد صلوات 🥀السلام علیک یا مظلوم یا رسول الله ص 🥀 السلام علیک یا مظلوم یا امیرالمومنین ع 🥀 السلام علیک یا مظلوم یا فاطمة الزهرا یا بنت رسول الله 🥀 السلام علیک یا مظلوم یا ابامحمدیا حسن بن علی ع 🥀السلام علیک یا مظلوم یا اباعبدالله (یا حسین)3 ⏪نبی در بسترو زهرا کنارش ⏪عزیز قلب او شد بی قرارش ⏪بگوید دخترم کمتر نوا کُن ⏪ برای رفتن بابا دعا کن ✅نمیدونم مدینه رفتی یانه گنبد خضرای پیغمبرو دیدی یا نه، دل بده با هم بریم مدینه، بیاد اون پیغمبری که تو بستر بود، الهی هیچ دختری لحظه جان دادن بابا کنار بستر بابا نباشه، آخ بمیرم تو مدینه یه دختری کنار بستر بابا گریه میکرد،..ناله میکرد... 🔆بابای خوب و مهربون 🔆 حرفامو از نگام بخون 🔆من التماست می کنم 🔆یه شب دیگه پیشم بمون کنار بستر باباش پیغمبر گریه میکرد، ناله میزد، بابا بابا میگفت، امیرالمومنینم ایستاده، یه مرتبه پیغمبر صدا زد فاطمه جان جلوتر بیا بابا، صدای ناله فاطمه بلند شد، فاطمه جان بابا دارید به فراق من مبتلا می شید دو مرتبه صدا زد فاطمه جان بیا جلو بابا، وقتی بی‌بی جلو آومد، صدازد فاطمه جان اولین کسی که به من پیغمبر ملحق می شه تو یی بابا، 💠آی مردم هنوز آب غسل کفن پیغمبر خشک نشده بود، اومدن دسته‌های هیزم آوردند، در خانه زهرا شو آتش زدن، فاطمه شو بین در و دیوار گذاشتن، بین در و دیوار ناله زد، یا ابتا یا رسول الله بابا بابا پاشو بیا غریبیّ علی رو ببین بابا پاشو بیا مظلومیّ علی رو ببین بابا همون سینه ای که تو می بوسیدی، اون سینه رو بین در و دیوار قرار دادن، میخ در سینه زهراتو مجروح کرده بابا، 💠 چه کردند با دختر پیغمبر، صدا زد زد علی جان شبانه بدنم رو غسل بده شبانه بدنم رو کفن کن شبانه بدنم را تشیع کن، امیر المومنین نیمه شبی داره بدن زهراشو غسل میده ✳️ اسما بریز آب روان بر روی گلبرگ گلم ولی آهسته آهسته ✳️ ببین بشکسته پهلویش سیه گردیده بازویش ✳️بریز آب روان رویش ولی آهسته آهسته ⬅️بدن زهرا رو غسل داد، بدن زهرا رو کفن کرد، یه مرتبه نگاه کرد بچه‌های فاطمه دارن پر و بال می‌زنند، مادر داری یا نه، اگه مادر نداری امروز ناله بزن، انیس یه دختر مادره، مونس یه دختر مادره، میگه تا گفتم بچه‌ها بیایید، یه وقت دیدم بندای کفن زهرا باز شد، دستای زهرا از کفن بیرون اومد، گاهی حَسَنو تو بغل میگیره ، گاهی حسینو بغل میگیره، گاهی زینبین رو بغل میگیره، یه مرتبه هاتفی ندا داد علی جان، بچه ها را از روی بدن مادر بلند کن، دیگه ملائکه طاقت نمیارن این صحنه رو تماشا کنند، حق بچه یتیمه، ⬅️اینجا علی دست سر یتیمان زهرا کشید 🔺 اما می خوام بگم آی ناله دارا.... آی جوون دارا.... آی مریض دارا .... آی حسینیا.... میخوای ناله بزنی دلتو ببرم کربلا... ☑️میخوام بگم این رسم تو کربلا نبود، کنار کشته بابا دختر یتیمو تازیانه زدن، 🔺 ای غریب حسین مظلوم حسین ع 🔸بی سرو سامان توأم یا حسین 🔹دست به دامان توأم یا حسین 🔸برسر نی زلف رها کرده ای 🔹با جگر شیعه چها کرده ای 🔸زهرهٔ منظومهٔ زهرا حسین 🔹کُشتهٔ افتاده به صحرا حسین .... ..... (⭐️شعرا 227⭐️)
متن روضه ۷ پیغمبر اکرم فرمودند: أَلَا إِنَّ فَاطِمَهَ بَابُهَا بَابِی وَ بَیْتُهَا بَیْتِی خانه ی فاطمه... خانه منِ... یعنی مردم بدونید... خانه ی دخترم فاطمه احترام داره... مبادا به این خانه و اهلش بی حرمتی کنید... عرضه بداریم یا رسول الله... نبودید ببینید با این خانه و اهلش چه کردند... 🔸شعله می ریخت ز دیوار و در بیت الله یا رسول الله 🔸شعله می ریخت ز دیوار و در بیت الله 🔸پشت در پیرهن شعله وری گفت علـی خونه ی زهرای مرضیه رو آتیش زدند... اما به همین اکتفا نکردند... دومی نامرد خودش میگه... وقتی دیدم زهرای مرضیه... پشت در ایستاده... آنچنان به در کوبیدم... صدای ناله دختر پیغمبر... بین در و دیوار... 🔸لَگدی خورد به دَر، در که نه، دیوار شِکَست 🔸خانه لَرزید و تَمامِ تَنِ تَب دار شِکَست یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا... 🔸کاش درهای مَدینه وَسَطش میخ نَداشت 🔸پهلوی زخمی او با نوک مسمار شِکَست نانجیب میگه... دیدم فاطمه با همون حال... اجازه نمیده کسی وارد بشه... میگه دستم بردم بالا... فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّیْهَا از روی مقنعه... آنچنان سیلی زدم... گوشواره شکست و به زمین افتاد... ناله بزن یا زهرا... 🔸بابا ببین که مادر،خورده زمین پشت در 🔸پاشیده روی دیوار ،خون پهلوی مادر 🔸وقتی مادر راه میره بابا نیگاه کن ببین 🔸کنار پای مادر خون می چکه رو زمین اگر اینجا مادر رو زدن... کربلا هم دخترش زینب رو زدند... کنارِ بدنِ بی سر برادر... نانجیبها با تازیانه... با غلاف شمشیر... ناله بزن یا حسین... 🔸چون چاره نیست میرومُ میگذارمت 🔸ای پاره پاره تن به خدا می سپارمت
مناجات ۷ بسم الله الرحمن الرحیم اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ... و یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ... 🔸تسلیت یابن الحسن خاتون محشر کُشته شد 🔸میوه قلب رسول از ضربت در کُشته شد آجرک الله یا صاحب الزمان... 🔸آه ای سادات عالم بر سر و سینه زنید 🔸عصمت حق از نفس افتاد، مادر کشته شد سادات منو ببخشید... بچه های فاطمه منو ببخشید... چطوری مادرتون رو کشتند... 🔸صورت زهرا کجا و دست نامحرم کجا 🔸صَدمه دید آن نوگل باغ پیمبر کشته شد واويلا.. 🔸من ندانم پشت در مسمار یا شمشیر بود 🔸فاطمه با تازیانه یا که خنجر کشته شد 🔸نور چشم مصطفی شد پیش مرگ مرتضی 🔸بشکند دست عدو زهرای اطهر کشته شد (شاعر: ولی الله کلامی زنجانی) حالا میخوای منتقمش رو صدا بزنی بسم الله... از سوز دل صداش بزن... یا صاحب الزمان... فایل صوتی👇
متن روضه ۶ 🔸ﻣﺎﺩﺭﯼ ﺧﻮﺭﺩ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺭﯾﺨﺖ ﺑﻬﻢ 🔸ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﯿﺮِﺧﺪﺍ ﺭﯾﺨﺖ ﺑﻬﻢ همه امید امیرالمومنین رو نا امید کردند امشب کمک امیرالمؤمنین کن... بلند بلند گریه کن... آخه اگه الان مدینه بودی... نمیتونستی بلند گریه کنی... 🔸ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﯿﺮِﺧﺪﺍ ﺭﯾﺨﺖ ﺑﻬﻢ 🔸ﺑﺸﮑﻨﺪ ﭘﺎﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻟﮕﺪﺵ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺑﻮد 🔸ﺗﺎ ﮐﻪ ﺯﺩ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺁﻝ ﻋﺒﺎ ﺭﯾﺨﺖ ﺑﻬﻢ شیخ مفید در کتاب اختصاصش نوشته: (منبع: شیخ مفید، الاختصاص، ص 185) وقتی زهرای مرضيه قباله فدک رو گرفت و بر میگشت... بین راه دومی نامرد اومد جلو... صدا زد: يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ مَا هَذَا الْكِتَابُ الَّذِي مَعک دختر پیغمبر چی به دست داری... تا فهمید قباله رو پس گرفته... صدا زد: بده به من قباله فدک رو... اما مادر امتناع کرد... خدا میدونه این مصیبت خیلی سنگینه... باید حقش رو ادا کنی... مادر امتناع کرد... قباله رو نداد... اما ای کاش قباله فدک رو میداد... یاصاحب الزمان... فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ نانجیب با پای نحسش به پهلوی مادر زد... 🔸ﺑﺸﮑﻨﺪ ﭘﺎﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻟﮕﺪﺵ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺑﻮد 🔸ﺗﺎ ﮐﻪ ﺯﺩ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺁﻝ ﻋﺒﺎ ﺭﯾﺨﺖ ﺑﻬﻢ اوج مصیبت مادر اینجاست... طاقت داری بگم یا نه... دیدند نانجیب دست های نحسش رفت بالا... خدایا... این نامرد میخواد چکار کنه... یا صاحب الزمان... منو ببخشید آقا... ثُمَّ لَطَمَهَا یعنی آنچنان سیلی به مادرمون زهرا زد... مادر نقش زمین شد... (زمزمه آذری زبانها: یارالی ننم زهرا...جوان ننم زهرا...) 🔸رویِ او ریخت بهم، پهلویِ او ریخت بهم 🔸دهنش غرق ِ به خون گشت و صدا ریخت بهم خدایا... قصه سیلی تمومی نداره... اگه مدینه مادر رو سیلی زدند... کربلا هم دختر ابی عبدالله رو سیلی زدند... صدا زد بابا بابا بابا... 🔸دست عَدو بزرگتر از صورت من است دختر بچه داری یا نه... 🔸دست عَدو بزرگتر از صورت من است 🔸یک ضربه زد کبود شد هر دو گونه ام یک ضربه زد دو گونه من را کبود کرد... از کربلا تا کوفه و شام... سر ابی عبدالله... روی نیزه ها... هر کجا دختر بهونه بابا میگرفت... نانجیب با تازیانه... با کعب نی... بت غلاف شمشير... ناله بزن یا حسین... 🔸سیلی کسی به صورت دختر نمیزند 🔸گمگشته را که خصم مکرر نمیزند 🔸از پا فتاده را به تهاجم نمی زنند 🔸لکنت گرفته را به تبسم نمی زنند - فایل صوتی👇
مناجات ۶ بسم الله الرحمن الرحیم السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَفِینَةَ النَّجَاةِ... و یَا عَیْنَ الْحَیَاةِ... 🔸سیدی بازآ که پیغمبر صدایت می‌زند یا بن الحسن... آقای من... 🔸سیدی بازآ که پیغمبر صدایت می‌زند 🔸مادرت صدیقۀ اطهر صدایت می‌زند علامه امینی فرمودند... مادرمون زهرا... بین در و دیوار صدا می‌زد... پسرم مهدی... 🔸مادرت صدیقۀ اطهر صدایت می‌زند 🔸بازوی مجروح زهرا چشم گریان حسن 🔸دست‌های بستۀ حیدر صدایت می‌زند این روزها... همه عالم شما رو صدا می‌زنند آقاجانم... 🔸چهارده قرن است کز قلب مزاری گم شده 🔸پهلوی بشکستۀ مادر صدایت می‌زند امشب ما هم با بی بی دو عالم هم ناله بشیم... با مادر پهلو شکسته هم ناله بشیم... یا بن الحسن... - فایل صوتی👇
متن روضه ۵ 🔸دلم میخواد یه شب مدینه باشم 🔸زائر اون شکسته سینه باشم 🔸دلم میخواد پشت بقیع بشینم 🔸قبر غریب مادر و ببینم ان شاءالله وعده منو و شما مدینه... کنار قبرستان بقیع... ایام عزای زهرای مرضیه... بریم خانه امیرالمومنین... بریم عیادت مادرمون زهرا... مادری که چند ماهه تو بستر بیماریه... ان شاءالله هر كی مادر داره... خدا براش نگه داره... خدا نکنه ببینی مادرت بیمار شده... اگه یه روزی بری خونه... ببینی مادرت حالش خوب نیست... دست و پات رو گم میكنی... اگه یه روز ببینی مادرت... به سختی داره نفس میکشه... دست و پات رو گم میكنی... انگار همه غصه های عالم رو دلت میآد... امروز بعد از چند ماه... بلاخره زهرای مرضیه از بستر بیماری بلند شد... بچه ها تا مادر رو دیدند... خوشحال شدند... الحمدلله... مادر ما خوب شده... 🔸چون روز ِ آخر بود كار ِ خانه كردم 🔸گیسوی ِ فرزندان خود را شانه كردم کمی کارهای خونه رو انجام داد بی بی... فرمود اسماء... من ساعتی استراحت می کنم منو صدا بزن... اگه جواب ندادم اسماء... بدون به بابام پیغمبر ملحق شدم... اسماء میگه... دل نگران شدم... ساعتی بعد صدا زدم... عرضه داشتم... یا بنت رسول الله... دیدم جواب نیومد... خدایا ...چه خبر شده... چرا بی بی جواب نمیده... دوباره صدا زدم: (یَا قُرَّهَ عَیْنِ الرَّسُولِ ) جواب نیومد... وارد حجره شدم... پوشیه صورت رو کنار زدم... دیدم ای وای... بی بی جان به جانان تسلیم کردند... عرضه داشتم بی بی جان... سلام منو به پیغمبر خدا برسونید... خدایا... حالا جواب امیرالمومنین رو چی بگم... جواب بچه ها رو چی بگم... حسنین وارد شدند... تا اومدند فرمودند اسماء... مادرمون زهرا کجاست... دوان دوان وارد حجره شدند... کنار بدن بی جان مادر نشستند... حالا میخوای گریه کنی بسم الله... امشب برا یتیمان زهرای مرضیه گریه کن... این بچه ها خودشون رو انداختند روی جنازه مادر... نميدونم تاحالا بچه یتیم کنار بدن مادر دیدی یا نه... امام حسن خودش رو انداخت روی بدن مادر... صدازد: یَا أُمَّاهُ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی مادرجان من حسنم... با من حرف بزن مادر... الان روح از بدنم جدا میشه مادر... ابی عبدالله اومد... آی کربلایی ها... آقاتون اومد... صورت گذاشت کف پاهای مادر.. هی کف پاهای مادر رو میبوسه... صدا میزنه... يَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُكِ الْحُسَيْنُ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ يَتَصَدَّعَ قَلْبِي فَأَمُوتَ مادر... من حسینتم... با من حرف بزن... مادر... اگه با من حرف نزنی میمیرم... مادر... مادر... 🔸اسماء چرا چشم از ما پوشیده مادر 🔸وقت اذان مغرب خوابیده مادر اسماء اومد بچه ها رو با احترام... از روی جنازه مادر بلند کرد... اما‌... لا یوم یومِک یا اباعبدالله خوب شد اسماء تو بودی... بچه ها زهرای مرضیه رو... از کنار جنازه مادر بلند کردی... اما کربلا... فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ چند نفر مرد اَعرابی با تازیانه... کشان کشان... دختر رو از کنار بدن بابا جدا کردند... 🔸ای خصم بد منش تو مزن تازیانه ام 🔸من از کنار پیکر بابا نميروم فایل صوتی👇
❣﷽❣ ⚫️ (7) ⚫️ ✨بر چهره ی زیبای محمد صلوات           ✨بر گنبد خضرای محمد صلوات ✨سرتابه قدم آینه او زهراست                       ✨تقدیم به زهرای محمد صلوات (دعای فرج) السلام علیک یا فاطمةالزهرا یا بنت محمد یا قرة عین الرسول یا سیدتنا و مولاتنا انا توجهنا… ‏ ‏یَا وجیهةً … ‏ ‏ ‏▪️اشک از دیده خونبار بیفتد سخت است ‏▪️هرکجا بستر بیمار بیفتد سخت است ‏▪️اوج این واقعه را جان علی می داند ‏▪️خانم خانه که ازکاربیفتدسخت است ‏(خدا نکنه آدم مریضه داشته باشه، بخصوص مادر باشه) ‏▪️آنکه مادر شده این واقعه را میفهمد ‏▪️بعدِشش ماه اگربار بیفتدسخت است ‏▪️خواست تا شانه کند موی سرزینب را ‏▪️شانه ازدست گرفتاربیفتدسخت است ‏ 🔰دست توسلی به دامن بی بی دو عالم ، خانم فاطمه زهرا س ان شاالله بری مدینه…اونجا برا غربت زهرا ناله بزنی ان شاالله خانم فاطمه زهرا، شب اول قبر، فردای قیامت ، شفاعت منو شما رو بکنه… (یه لحظه رو یاد کنم و التماس دعا) آی حاجت دارا… ⏪صدا زد علی جان…شنیدم بلال وارد مدینه شده… (علی جان یه خواهش ازت دارم، میشه به بلال بگی یبار دیگه برا منه زهرا اذان بگه…باشه زهرا جان) مولا تو مدینه بلال رو طلبید… بلال اومد محضر امیرالمومنین ع…آقا جان امرتون چیه؟ (صدا زد بلال یادگار پیغمبر یه تقاضا ازت داره… زهرا س سفارش کرده اذان بگی…) صدا زد آقاجان یاامیرالمومنین ع شما میدونید بعد پیغمبر من دیگه به رو مأذنه نرفتم،عهد کردم دیگه اذان نگم. اماحالا که فرموده ی خانمم زهراست، من اذان میگم. ( برید به زهرا س بگید همین امروز اذان میگم) مولا اومد خونه… علی جان آیا بلال سفارش منو قبول کردیا نه؟ (زهرا جان بلال قبول کرد وعده کرده همین امروز اذان بگه) 🔅بی بی صدا زد فضه بسترمو ببر جلوی در اتاق، در اتاقو باز بذار تا من صدای اذان بلال روبشنوم. (اوج) آی حاجت دارا… آی جوون دارا… می‌خوام بپرسم چرا یه خانم ۱۸ ساله ،یه زن جوون خودش بسترشو نبرد. (میدونی چرا؟) آخ بمیرم چون زهرا پهلوش شکسته بود، سینه اش آزرده بود،مریضه بود. (فرود) امان امان۲ بلال وارد مسجد شد نگاهش به محراب مسجد افتاد، جای خالی پیغمبرو میبینه گریه می‌کنه… (با چشم گریون داره از مأذنه بالا میره، میخواد اذان بگه) آخ بلال ➖اذان بگو تا که دل شیدای من آروم بگیره ➖زهراداره از غربت و تنهاییه علی می میره ➖یادت میاد روزایی که بابام میگفت تومدینه ➖که دخترم عمر منه,نشه روزی بلا ببینه ➖ببین حالا حال و روز ما رو ➖خزون این باغ نو بهارو ➖آخ غریبی شیر ذوالفقارو2 ⏺(فرود)شروع کرد اذان گفتن « الله اکبر الله اکبر » صدای ناله ی زهرا بلند شد «الله اکبر الله اکبر» زینب دید شونه های مادر داره میلرزه… ‏ ‏ ‏امان امان از دل زینب ‏(مادر رو سجاده نماز داره صدای اذان رو میشنوه) ‏ ‏ یادش افتاد زمانی که بلال اذان می‌گفت زهرا برا بابا آب می آورد ،تا بابا وضو بگیره… ‏ ‏آی دختر دارا ‏… دختر خیلی باباییه… ‏ ‏خانما برا دخترا تون خیلی دعا کنید، برا بچه هاتون دعا کنید برا عاقبت بخیریشون دعا کنید. ‏( ‏بمیرم برا دختر پیغمبر، پیغمبر یه دختر بیشتر نداشت، چه کردند با یادگار پیغمبر چه بلاها که به سرش نیاوردن…) ⚜صدای اذان بلال بلند شد… «اشهد ان لااله‌الاالله» زینب دید گریه ی مادر شدید شد… (آخ بابا مؤذنت داره اذان میگه اما دخترت نمیتونه از جا بلند شه…) آی مریض دارا حالا وقتشه هر کجا صدای منو می‌شنوی ناله بزن بگو… یا زهرا س… ولی امان از اون لحظه ای که مؤذن صدا داد «اشهد ان محمد رسول الله» (اوج) یه مرتبه دیدن مادر با صورت به رو سجاده افتاد… آخ زینب صدا زد حسین جان حسن جان چرا معطلید …برید به بلال بگین دیگه اذان نگه، مادرم از دست رفت. (مردم فوج فوج می اومدن مسجد ، چه خبر شده ، مگه پیغمبر زنده شده بلال داره اذان میگه ، جای خالی پیغمبرو تو محراب می‌بینند دارن گریه میکنند) یه مرتبه دیدن حسنین سراسیمه وارد مسجد شدند، صدا زدن آخ بابا بابا بابا یا علی …به بلال بگین دیگه اذان نگه… (چرا) آخه مادرمون غش کرد… ( ‏بلال از مأذنه پایین اومد این اذان نیمه تمام ماند تو مدینه.) ⏪ ‏ناله داری یه لحظه دلتو ببرم کربلا، آی کربلائیا… ‏بگم بی بی جان میون خونه تو بستر، تو‌خونه خودتون خوابیده بودین، مؤذن رفت بالا مأذنه اذان گفت(با عزت نام باباتون برد خانم جان با احترام نام بابارو برد) شما بیاد پدر افتادی غش کردی ‏اما من بمیرم برا اون بچه هایی که چهل منزل …سر بریده بابارو بالای نی دیدن… ‏ای حسین…۳ ‏همه با هم حسین… 🔅با هرنفسی که میکشم در هرگاه 🔅از مولد خویش تادم قربان گاه 🔅با هر ضربان قلب خود میگویم 🔅القلبُ لَدَیک یا أباعَبدالله ❇️بابی انت‌و امی یا حسین ✳️جان عالم به فدای لب عطشان حسین
▪️🎤 روضه ویژه فاطمیه ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ وقتی عروس و داماد اومدند تو خونه، پیغمبر دستور داد همه خونه رو ترک کنند، همه خونه رو ترک کردند، پیغمبر نگاه کرد، دید اسماء ایستاده سرشو  پایین انداخته، صدا زد اسماء مگه نگفتم همه برند، تو چرا موندی، اسماء سرشو انداخت پایین، شب عروسیه بی بی دو عالمه، پیغمبر امر کرده همه برن بیرون می خواد با عروس و داماد خصوصی حرف بزنه، گفت: چرا تو نرفتی همه رفتند، گفت: یا رسول الله ببخشید منو، اما من از طرف خانم خدیجه ماموریت دارم، تا اسم خدیجه رو برد، می گن پیغمبر همچی که گفت: از طرف خدیجه ماموریت دارم، شروع کرد مثل ابر بهار گریه کردن، صدا زد اسماء چه ماموریتی، آقا جان شبی که بی بی از دنیا می رفت، خانم خدیجه سلام الله علیها به من یه ماموریتی رو واگذار کرد، گفت: اسماء من دارم می میرم، اسماء دخترم کوچیکه، اسماء یه روزی و یه شبی فاطمه ام عروس میشه، دختر شب عروسیش به مادر نیاز داره، خانومها حرف منو زود میگرن، اسماء زهرام مادر نداره، نکنه شب عروسیم ، زهرامو تنها بذاری، من باید کنار بی بی بمونم، پیغمبر دعا کرد اسماء رو، چی می خوام بگم ، شب شام غریبان حرف عروسی می زنم، نه، اون شب یه بار اسماء مادری کرد، یه بار موند، امشبم علی همه رو فرستاد برند، اما گفت اسماء، تو بمون علی تنها مونده، اسماء می خوام بدن زهرارو غسل بدم،  9 سال از اون شب گذشته، اسماء تو محرم این خونه ای، اسماء بمون کمکم کن، امشب شب اسماء ست، امشب شب این شعره، اسماء بریز آب روان ........ (متن کامل شعر کلیک کنید) به یه شکلی بدنو امشب مولا غسل داد، طبق وصیت بی بی، قربون تو خانم برم چه قدر مراقب علی هستی، تا زنده بودی رو از علی می گرفتی، خدا به سر هیچ مردی نیاره، بره خونه زنش رو بگیره ازش، نمی دونی این با دل علی چه کرده، تا زنده بود مراقب بود، غیرت علی به جوش نیاد، وقتی هم از دنیا رفت امشب گفت منو از زیر پیراهن غسل بده علی، نمی خوام پیراهنم و در بیاری از تنم، خودش می دونه چه بلایی سر این بدن آوردند، می دونه این بدن سینه اش مجروحه، می دونه اگه علی نگاه کنه، جای میخه در رو ببینه میمیره، وای ... مراعات علی رو کرد،  علی داره از زیر پیراهن غسل می ده، اما یه جایی دیگه نتونست خودشو نگه داره، از امشب دیگه نگذاشتن برا زهرا کسی بلند بلند گریه کنه، جمله دوم، می دونی،  اولین کسی که امشب برا فاطمه بلند گریه کرد، خود علی بود، لذا امام صادق علیه السلام فرمود:  خدا رحمت کنه، اون شیعه ای که، برا مادر ما بلند گریه کنه، می دونی چرا، آخه علی داره بدنو غسل می ده، یه مرتبه دیدند، سر به دیوار گذاشت، داره داد می زنه، اسماء دوید اومد جلو، مولا خودت گفتی آروم گریه کنند، صدا زد اسماء چیزی نگو، الان دستم رسید به بازوی فاطمه، الهی بشکنه دستت قنفذ،  .. ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
‍ ❣﷽❣ ➖ ✨یا حضرتِ صدّیقه کبری مددی کن ✨اُم الحسنین اُم ابیها مددی کن ✨یا راضیه یا مرضیه یا بنت محمد ✨ریحانِ نبی،اِنسیه،حوراء مددی کن یا حضرت زهرا... ✨ما کشتی طوفان زده و غرق گناهیم ✨فریاد برس حضرت دریا مددی کن *گرفتار بلا شدیم،این مریضی جز با توسل و تضرع برطرف نمیشه بی بی جانم...به داد اُمتت برس...یا زهرا...فاطمیه هم رسید...* ✨ما کشتی طوفان زده و غرق گناهیم ✨فریاد برس حضرتِ دریا مددی کن ✨نومید مکن مشتعل عشق علی را ✨خواهیم بسوزیم سراپا،مددی کن *فاطمیه ات شروع شد مادر...هر وقت مُحرم شروع میشه،خودت که میدونی ما شب اول به خودت سلام میدیم...صدا می زنیم:بی بی سلام ماه محرم شروع شد... ✨طومار عمل یکسره نقطه سر خط است *من همه ش توبه می کنم دوباره به کارای بدم برمی گردم...* ✨طومار عمل یکسره نقطه سر خط است ✨حبط است چنین دفتر رسوا،مددی کن *یه مددی کن ما رو...به یاری تو محتاجیم ای مادر...روز به روز داریم از شما دورتر میشیم ای مادر...* ✨ره توشه نبستیم جز از عشقِ تو در گور ✨ای گنج گران مایه گدا را مددی کن ✨یارب سببی ساز به گرداب قیامت ✨یا فاطمه یا حضرت زهرا مددی کن... *ابوهاشم عسکری از شاگردان و صحابی امام عسکری علیه السلام هست. میگه از آقای خودم یا سوالی کردم چه جوابی شنیدم..."سَاَلتُ صاحِبَ العسکر لماذا سُمَّیَت فاطِمَه،الزهرا"سوال کردم آقا چرا به مادر شما فاطمه،زهرا میگن؟ چه جوابی داد؟خودش روضه هست... فرمود: "یَظهَرُ وَجهَها لِامیرالمومنین مِن اَوّلِ النَّهار کَالشَّمسِ الضّاحیَه..."چهره نورانی و مبارکش از اول روز برای علی مثل خورشید می درخشید..."وَ عِندَالزَّوال کَالقمر..."موقع مغرب که میشد،صورت مبارکش برای امیرالمومنین مثل ماه میدرخشید..."َوَ عِندَ غروبِ الشَّمس کَالکَوکَبِ الدُّرّی..."خورشید که غروب می کرد مثلِ ستاره ی درخشانی میشد‌.... "اما زهرای من چرا چندوقته صورتِ مبارکت مثل ماه کبود شده....بمیرم برات..."* ✨چندیست که آن چهره چون ماه گرفته ✨یارب به دل زخمیِ مولا مددی کن *امیدوارم اونایی که مریض دارند مریضشون شفا بگیره... اونایی که حاجت دارند امشب دست خالی برنگردند...* ✨در کوچه چه آمد به سَرِ همسر مولا ✨میگفت حسن، آه خدایا مددی کن... *خدا کمک کن مادرم رو ببرم خونه... ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
|⇦•شبهایِ درد و نافله و .. و توسل به حضرت زهرا سلام‌الله علیها _ حجت الاسلام شیخ هادی الیاسی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● امام مجتبی فرمود دیگه این شبای آخر مادرم خواب نداشت .. گاهی پهلو به پهلو میشد تا صبح گریه میکرد .. دیگه این روزا روزای آخریست که فاطمه مهمانِ خانۀ علی‌ست .. بستری بود، ولی هم سخنِ خوبی بود .. شبهایِ درد و نافله و بی قراری ام چشم خداست شاهدِ شب زنده داری ام *چه شبهایی که بیدار میموند تا سحر عبادت میکرد .. گاهی به حسن نگاه میکنه .. گاهی به چهرۀ حسینش نگاه میکنه .. به این بچه هایی که دارن بی مادر میشن ..* گاهی میان گریه که از هوش می روم اشک علی ست آنکه میاید به یاری ام *مگه از هوش می رفت فاطمه؟! +آری امام صادق فرمودند «ما زالَتْ بَعْدَ اَبيها مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ناحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ باكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرَقَهَ الْقَلْبِ يُغْشى عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ» (1) .. دیگه این روز آخر یه ساعت به هوش بود .. یه ساعتی هم از هوش میرفت .. (چه گذشت به دلِ علی) تا میدید فاطمه از هوش رفته خودشُ کنارِ فاطمه میرسوند .. سرِ فاطمه رو به آغوش میگرفت «وَ لَقَدْ کُنْتُ أَنْظُرُ إِلَیْهَا فَتَنْکَشِفُ عَنِّی الْهُمُومُ وَ الْأَحْزَان» (2) من میگم شاید یادِ اون روزی می افتاد که تو کوچه ها سرِ فاطمه رو از رو زمین بلند کرد .. عجب سختِ روضۀ مادر خواندن .. بی خود نبود امام حسن جگرش پاره پاره شد .. زبانِ حال بگم :* چندی ست نان نپخته و کاری نکرده ام شرمندۀ کنیزم از این خانه داری ام پیری زودرس به سراغ من آمده برگ و بری ندارم اگرچه بهاری ام آتش حریف سورۀ قرآن نمی شود من کوثرم که در دل تاریخ جاری ام مرگ من از فشار و در و دیوار خانه نیست این غصه می کُشد که غریب است شوهرم همسایه ها به مرگ من انگار راضی اند دلگیر از این محله و این همجواری ام زخمم به یک اشاره دهن باز می کند شب تا سحر مراقب این زخم کاری ام اسماء میگه روزِ آخر خودش غسل کرد، خودش لباسِ نو به تن کرد .. بعد شروع کرد وصیت کردن اسماء امشب وقتی علی میخواد منو غسل بده مبادا اجازه بدی پیراهنِ من رو خارج کنه .. اینجا هم به فکرِ دلِ علی هست ..باقی وصیت ها رم به خودِ مولا کرد ..«اِنِّی اُوصیکَ اَنْ لایلِی غُسْلِی وَ کَفَنِی سِواکَ وَ اِذا اَنَا مِتُّ فَادْفِنِّی لَیلاً وَ لا تُؤذِّنَّنَ بِی اَحَداً، وَ لا تُؤذِنَنَّ بِی اَبَابَکْرِ وَ عُمَرَ وَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ رَسولِ اللهِ(ص) اَنْ لا یصَلِّی عَلَی اَبُوبَکْرٍ وَ لا عُمَرُ» (3) ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد وقتی سر به در خورد فضه؛ علی کجا بود؟ مراقب باش علی نبینه بازویِ منو .‌. لذا امیرالمومنین به وصیت فاطمه از زیر پیراهن بدن رو غسل داد .. همین غسل دادن هم مرورِ خاطراتِ .. یه جایی هم بلند گریه کرد .. اما تمام که کرد زینب رو صدا کرد، زینبم اون حنوطی که مادر بهت داده بیار .. میشه غسل از زیر پیراهن اما کفن که نمیشه از زیر پیراهن .. آهسته این پیراهن رو خارج کرد زینب دید بدنِ مادرُ .. برخی نوشتن تا هشت موضع، برخی نوشتن نه موضع رو اشاره کرد جای کبودی ها رو به بابا نشان داد .. پنج سال بیشتر نداره .. بابا این جای چیه ؟!.. زینب بابا دست از دلِ بابا بردار .. این جای قلافه .. این جای تازیانه‌ست .. این جای لگدِ مغیره ست .. این جای سیلی اون نانجیبِ .. (با این چشم های اشک بار بریم کربلا ..) اینجا پنج سالش هست جای کبودی ها رو دید سوال کرد گریه کرد .. دیگه نگفت این بدنِ کیه اینجاست ..! بدنِ مادر رو راحت شناخت . اما روزِ یازدهم سکینه واردِ گودال شد دید زینب با یه بدنی داره مناجات میکنه .. هی زیرِ این بدن دیت میبره «اللّهُمَ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذَا الْقَلِیلَ الْقُرْبَانَ..» دخترشِ،سیزده سالشِ؛ بلافاصله سوال کرد «یا عَمَّتِي! هَذَا نَعشُ مَن؟!» این بدنِ کیه داری باهاش مناجات میکنی .. اینجا زینب جواب نداد، یه وقت از حلقوم بریده صدا آمد .. ای حسین ... منابع: 1_مناقب، ج 3، ص 362 2_بحارالانوار، ج 43، ص 134 3_ روضة الواعظین ذکر حدیثاً فی مرض فاطمه، ص 130
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ واکنش جالب مادران به خواندن یک نامه احساسی 🔳السلام علیک یا فاطمة الزهرا س
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#‍روضه و توسل جانسوز زهرا سلام الله علیها ⚫️ ▪️▪️▪️✨▪️▪️▪️✨▪️ خمیده تر شده ای،بس که درد بسیار است مرو،بمان که امامت غریب و بی یار است (بخدا جون میدیم الان،گفت فاطمه جان) دوباره دور و بر خانه،دیدمش امروز (بس نیست زدی؟!) هنوز قنفذ کافر،به فکر آزار است چیه؟!به این اسمها حساسید؟امام حسن هم حساس بود،مغیره رو می دید راهشو عوض میکرد،آقا چی شد ؟!میگفت این مادر مارو زده ... این به مادر ما جسارت کرده" دوباره دور و بر خانه،دیدمش امروز هنوز قنفذ کافر،به فکر آزار است بچه سیدا،حلال کنید،نشه من فردای قیامت جواب شمارو ندم،یقه منو نگیرید ... فاطمیه هست دارم میخونم ... بیراه نمیگم ... گفت فاطمه،یادته ... میان کوچه تو را پیش من کتک میزد یکی نگفت نزن ! فاطمه عزادار است یازهرا ... *بچه هایی که هنوز چشماشون نباریده،طوری نیست،همین که به خودت میزنی،گریه کن،برات مینویسند گریه کردی ... همین که داری به خودت میگی توروخدا،آبروم داره میره،من حاضرم اشکامو با تو عوض کنم،مال تو بیشتر می ارزه،تو داری زور میزنی اشک بیاد ... این یدونه رو میگم برا اونائی که هنوز دلشون نرمِ روضه نشده* فاطمه جان... سه چار مرتبه امروز بر زمین خوردی (نه یکبار،نه دوبار) عزیزِ جانِ علی،چشم تو مگر تار است!؟ اینو میخونم برای حاجت دارا ... به خدا کمتر از سگم در خونه ی اهلبیت،من اگه آبرو دارم با شما آبرو دارم،رفقا کاش میشد بشینیم بنویسیم امضا کنیم ... قیامت همدیگرو تنها نذاریم ... من صدای گرفتمو میذارم وسط،تو هم این اومدنات رو بذار،بالاخره یه چیزی میشه ... بالاخره یه خیری به ماها میرسه،اینو بگم و روضه بخونم ... صدا زد فاطمه جان ... ز حال رفته حسن،در حیاط افتاده هنوز لکه ی خونت به روی دیوار است (تند تند بگم دیگه) دلیل لاغری ات را چه زود فهمیدم بدون شک همه اش ، کار نیش مسمار است یا زهرا ... به کم روضه بگم" مثل دیروز،بچه ها اومدن دم خونه،تا وارد شدند دیدند فضه پریشونه،چیه فضه ؟! گفت هیچی . بیایید وقت غذا خوردنتونه ... فضه ! معلومه چیزی شده ! مادرم کجاست؟! یهو افتاد،دست کشید روی سرشون برید باباتونو خبر کنید ... بچه ها بدو بدو اومدن مسجد،تا امیرالمؤمنین شنید،یه جوری از مسجد اومد بیرون ... (بگم یا نه؟!)از مسجد تا خونه راهی نیست،سه بار عبا گرفت زیر پاهاش،با صورت میخورد زمین،بلند میشد (یا الله)هی میگفت فاطمه" میخوام گریز بزنم ... اینجا بابا عبا زیر پاهاش گرفت،راه صاف کربلا ... کجا ؟! تل زینبیه" سرازیری بود" از بالای بلندی"میدونی چی گفت ؟! مادرم آمده گودال،نچرخانیدش ... اومدم،چادرشو بست،هی میگرفت زیر پاهاش،با صورت میخورد زمین ... پامیشد،هی میگفت حسین ... نزن ظالم،حسین مادر نداره حسین ... قبل از این که خانوم از دنیا بره،دید اینا ساکت بشو نیستند،تا زینب ناله داره، گفت باید اینو آروم کنم تابقیه آروم بشن،لذا زینب رو صدا زد: دخترم ارثیه ی غربت مادر مال تو پرکشیدن مال من،این دو سه تاپر مال تو دخترم ... خطبه خوندن توی مسجد مدینه،مال من خطبه خوندن توی کوفه مثل حیدر،مال تو تیر خلاصمو بزنم،هرجا میخوای بری برو،هر جا بردی جلسه رو ببر" دخترم... خنده ی همسایه ها تو راه کوچه،مال من(بگم؟ آماده ای؟) صدای هلهله ها ، خنده ی لشکر،مال تو میخوای بازش کنم ؟! خیز و از جا،آبرویم را بخر(چی شده!؟) عمه را از بین نامحرم ببر گفت پاشو،عمت داره میاد،مگه نمیبینی،کوفیان دارند کِل میکشن،دارن هلهله میکنن ... حسین ... گفت دخترم ... بوسه ی بی رمقِ این دم آخر،مال من بوسه های دم گودال و برادر،مال تو زخم بستر مال من(زخم بستر مال آدم شصت هفتاد ساله س ... یه مریضی که بستر بیفته،کسی رو نداره بهش برسه بعد چند روز بدنش زخم میشه،نه یه زن هجده ساله) زخم بستر مال من،اشکهای حیدر مال من هزار و سیصدو پنجاه زخم برادر مال تو قصه ی میخ در و(آروم میگم،نمیخوام خانوما بشنوند،فقط شماها بشنوید) قصه ی میخ در وکشتن محسن مال من (یا الله) غصه ی سه شعبه وحنجر اصغر مال تو قتل و غارت مال تو،رخت اسارت مال تو دیدن بزم شراب و مِی وساغر مال تو حسیــــــن
کانال های وابسته به گروه مداح دلسوخته در پیام رسان ایتا👇👇👇 کانال مولودی 🌸🌸🌸 @MadahanKhoorshed کانال نوحه و روضه🌸🌸🌸 @Arsheyan_Eshgh کانال روضه دفتری🌸🌸🌸 @Taranom_Noor کانال ختم خوانی🌸🌸🌸 @KHatmkhanee 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم الله الرحمن الرحيم السلام علیکِ یا زوجة وصی رسول الله السلام علیکِ یــا عــزیــزةالــزهـــراء السلام علیکِ یا اُمَّ البُدور الســَّواطع یا فــاطـــمـــة بــنــت حـــِزام الکـِلابیه المُکَنّاة باُمِّ البنین و رحمت الله و برکاته. 🔸بــاغ گــل یــاس سـلام علیک 🔸مـــادر عبــاس ســلام عـلیک امشب از همینجا... سلام بدیم به بی بی ام البنین... ان شاء الله وعده همه ما مدینه... کنار قبرستان بقیع... 🔸بــاغ گــل یــاس سـلام علیک 🔸مـــادر عبــاس ســلام عـلیک خیلی آبرو داره این خانم... خیلی احترام داره... امام باقر فرمودند... و كانت أم البنين أم هؤلاء الاربعة الاخوة القتلى خانم ام البنین مادر چهار شهید هست... میدونی کدوم شهدا... شهدایی مثل علمدار کربلا ابالفضل العباس... مادر شهدایی که جانشون رو فدای امام زمانشون کردند... خیلی عظمت داره این بانو... 🔸فـــاطمه دوم حیــدر شــدی 🔸مادر یک ماه و سه اختر شدی آی اونی که گفتی مریض دارم... گرفتارم... امشب مجلس بنام مادر عباسه... مطمئن باش ابالفضل العباس... به گریه کن های مادرش نظر داره... مواظب باش دست خالی از این مجلس نری... 🔸جز تو، که در کرب و بلای حسین 🔸چـار پسـر کــرده فـدای حسین مرحوم مامقانی در کتاب تنقیح المقال نوشته... بعد واقعه کربلا... وقتی بشیر وارد مدینه شد... اومد محضر بی بی ام البنین... عرضه داشت خانم جان... بچه هات رو در کربلا کشتند... بی بی فرمودند... ای بشیر... أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین بشیر از حسینم چه خبر... عرضه داشت... بی بی جان نبودی... دستهای عباست رو قطع کردند... عمود آهنین به فرقش زدند... فرمود ای بشیر... اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن علیه السلام تمام بچه هام فدای حسین... همه عالم فدای حسین... 🔸تمام زندگیم مال حسینه 🔸دلم همواره دنبال حسینه بشیر همه بچه هام فدای حسین... به من بگو... الان آقام حسین کجاست... یدفعه بشیر صدا زد... بی بی جان... حسینت رو... با لب تشنه سر از تنش جدا کردند... هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین... 🔸قدم اگر خمید فدای سر حسین 🔸جانم به لب رسید فدای سر حسین 🔸ام البنین سابق این شهر عاقبت 🔸شد مادر چار شهید فدای سر حسین -