نصايح استاد براى نجات از گرفتارى ها
وقتى نصيحت مى كرد، چيزهايى را مورد نظر قرار مى داد كه از اركان نجات و سعادت بود. براى نمونه هنگامى كه در شبى از شب هاى محرم از گرفتارى ها و اوضاع پيچيده اش نقل كرد و راه نجات خواست، استاد فرمود:
سه كار كن:
1 ـ قبل از اذان صبح بيدار باش. به نمازى، به سجودى، به وضويى و اگر نشد، حتى به دقايقى بيدار ماندن و از بركات آن لحظات بهره مند شو
2 ـ احسان به مؤمنين را مد نظر قرار بده.
3 ـ براى پدر و مادر اگر از دنيا رفته اند ثواب هايى هديه نما، و اگر هستند، احسان كن، كه آثار شگفتى دارد.هم چنان كه خودش به تمام و كمال به اين دستورات عمل مى كرد.
آنچه از خاطره ها نقل مى كرد تمامى عبرت و درس هاى استاد سازنده بود، حتى اگر شوخى و مزاح بود.
1 ـ از مرحوم والدشان نقل نمود كه برخى اشخاص حقيقتا شوق مرگ دارند، آن هم نه از رنج زندگى، بلكه اشتياق اتصال به حق «شوقا الى الثواب».
خلاصه اين كه در يكى از مدارس نجف طلبه اى بود كه بر ديوار مدرسه نقش نموده بود: يا حضرت عزرائيل ادركنى!
2 ـ برخى شب ها كه دير وقت بود و از جايى بازمى گشتيم، مغازه هايى نزديك حرم يا در جاده باز بودند. پدرم مى گفت: ببين اين ها براى مقدارى پول ناچيز بيدارند. در حالى كه خداوند با نماز شب چه غنايى را مى بخشد و ما تنبلى مى كنيم.
3 ـ نكته اى زيبايى از مرحوم والدشان نقل مى نمود كه اگر اين آيه در قرآن فراز بعدى را نداشت، من به وحى بودن آن ايمان نمى آوردم. و منظورش جمله «بل هم اضل» بعد از جمله «اولئك كالانعام» بود.
زيرا اين آيه كافران و معاندان راه حق را در روش زندگى به حيوانات تشبيه مى كند و سپس مى فرمايد: بلكه پست تر از حيوانات. چرا؟ چون آن زبان بسته ها استعداد و امكانى ندارند و توقعى نيست كه جز به اين روش زندگى كنند. اما آدمى عقل و فكر و حتى پيامبر بيرونى را زير پا مى نهد و چشم پوشى مى كند. اين كفر او را به زندگى رذيلانه اى سوق مى دهد كه در اين عصر شاهد گزارش هاى عجيبى از آن هستيم و نمونه هايى از تجاوزات و غارت ها و ايدئولوژى هاى شيطانى را در غرب مشاهده مى كنيم. اين فراز دوم آيه; يعنى «بل هم اضل سبيلا» (پست تر بودن از حيوانات) نشانى از وحى است.
رمز موفقيت استاد صفائی
يكى از دوستان پرسيده بود: راز موفقيت هاى خود را در چه چيزهايى مى دانيد؟فرمود: اول: كمك و خدمت به پدر و مادر! و جداً در دورانى كه مادر پير خود را نگه مى داشت و يا در مراسم ختم پدرشان شاهد اين امر بوديم. طورى اهتمام مى كرد و عهده دار بود كه خيال مى كردى همه مسئوليت ها با اوست.دوم: براى علم خود فضيلتى قائل نشده ام. راستى با هركس چه باسواد، و چه بى سواد، چنان صحبت مى كرد كه مخاطب خيال مى كرد او را مشرف به موضوع مى داند و خودش فقط راهنماست و نه بيش.سوم: با خود عهد كرده ام كه مراجعين (و به ويژه جوانان) را تحمل كنم. و چه خوب در هدايت و معرفت دستگيرى مى كرد. او در تغذيه دل و روح كار مى كرد و بعد در عمل ارشاد مى نمود. اگر به ازدواج رهنمود مى داد، تا گرفتن وام و واسطگى ازدواج و سپس بعد از آن براى حل اختلافات و تربيت بچه ها كار را ادامه مى داد. او به راستى يادآور اين حديث پيامبر(ص) بود كه: خداوند رحمت كند كسى را كه وقتى كارى انجام داد محكم كارى كند.
✅معنای درست قناعت
🔶استاد علی صفایی حائری:
اگر ما دنيا را و زيبايىاش را ببينيم ولى خودمان را نبينيم و محبوبى به نام خدا را نبينيم و دنيايى را كه يوم الآخر ماست، غيب ماست، نبينيم براى ما معنا ندارد بگوييم ولش كن. مىگويد ولش كنم كه چه؟ ولش كنم كه تو بردارى؟! يا ولش كنيم تا آنها بردارند و بيايند سوار ما شوند؟ نه. محكم بگير و با آن كار كن.
ما معتقد نيستيم كه امكانات چه وسوسه قدرت و چه فتنه علم اگر در دل متوجهى قرار گرفت، فساد به بار مىآورد. ما اين را نمىگوييم كه در اين رابطه قناعت كنيم. نه. قناعت برداشت كم است نه رها كردن. قناعت اين نيست كه تو دنيا را رها كنى و اين نيست كه دنيا را ولش كنى، نه. برداشتت را كم كن، كوششت را زياد كن ١ . با اين ديد آن
موقع ديگر تو مىتوانى به شوهرت خدمت كنى، به همسرت محبّت كنى ولى بر اساس حساب و كتاب.
و اين نگاهى كه دارى، نه به خاطر محبتهاى اوست، نه. حتى وقتى كه همسر تو به تو بدى مىكند تو مىتوانى به او خوبى كنى. ببينيد، تفاوت از اينجاست.
من يك موقع فقط اين را در نظر مىگيرم و مىخواهم به خاطر اينكه كسى به من خوبى كرده به او خوبى كنم، اين يك معامله است، سوداگرى است. يك موقع من خوبى مىكنم تا او خوبى كردن را ياد بگيرد، حتى اگر به من بدى كرده باشد. اين درس است اين فهم است.
📚 #روزگارستمگر ، ص 123
مربى بايد در كودك سه خصوصيت را بارور كند و اين گونه او را واكسينه نمايد:
1: شخصيت و استقلال
2: حرّيّت و آزاد منشى
3: تفكّر و تحليل
کتاب: #تربيت_كودک ص 46
عین_صاد
عین صاد، در بهمن ماه سال 1362 به عنوان مبلغ حوزه علمیه قم عازم جبهههای جنگ شد و چندی بعد با شهادت پسر بزرگش«محمد صفایی حائری» در جبهه مواجه شد. او آخر و اول هر ماه را برای درک فیض زیارت ثامن الجج (علیه آلالف تحیة و الثناء) به مشهد مسافرت مینمود و هر آنچه در زندگی به او داده شده بود را از این امام بزرگ میدانست و میگفت: «من از علی بن موسی الرضا (علیه آلاف تحیة و الثناء) شرمندهام که همیشه سرشار از محبتها و بهرهمند از عنایت هایش بودهام». در نهایت هم در راه زیارت حضرتش با وقوع سانحهای در سحر گاه بیست و دوم تیرماه 1378 جام لقا حق را سر کشید.
تربیت از آهن ماشین ساختن و از بشر آدم آفریدن است. نه ساختن موجود اجتماعی، ابزارساز، ناطق، انتخاب کننده، آزاد و خلاق. چنانکه در انسان، اصل با ترکیب است و تسلط بر همه جبرها نشانه استوا و بلوغ ترکیب انسان است. پس« آدم کسی است که بر تمام استعدادهایش حکومت دارد و رهبری دارد و به آنها جهت می دهد... .
✅كارها، از لحظهاى به حسنات و سيئات مىرسند، كه...
🔶استاد علی صفایی حائری:
چه بسا حرفهاى خوبى، كه در جاى خود واقع نشده و خونها ريخته است. چه بسا كارهاى حقّى، كه از راه درست و با هدف درست دنبال نشده است. كارها، از لحظهاى به حسنات و سيئات مىرسند، كه حسن و قبح آنها را و روشها را و شكلهاىشان را بسنجى. و كارها از لحظهاى به صالحات بدل مىشوند، كه انگيزه و جهت آنها را هم در نظر بگيرى. و گذشته از حسن و خوبى عمل و حسن و خوبى شكل و روش آن،به جهت عمل و هدف عمل هم توجه داشته باشى و سعى كنى كه خوبى تو، خوراك باطلى نشود و حقّ تو را،باطلى طعمهى خود نسازد؛ كه بايد حرفها و كارهاى به حقّ تو، از راه حق دنبال شود و با شكل حق و سنّت درست عملى شود و از بدعتها و تجاوزها دور شوند. و با اين همه، كه حقّ را از راه حق و با حق آوردهاى، مواظب باشى كه بازيچهى باطلها نشوى و ناحقّى از تو بهرهبردارى ننمايد.
📚 #نامه_های_بلوغ ص۱۶۴
مربی:
انسانی که فرزند تمام هستی است و سرمایه های عظم و زندگی نامحدود دارد را چه کسی جز خداوند می تواند تربیت کند؟« پس مربی انسان جز آفریدگار انسان نیست. رب او است و مربی او است و دیگران باید درس تربیت را از او بگیرند و راه تربیت را بیاموزند». پس خداوند پیامبران و معصومین علیهم السلام را تربیت می کند و از پلیدی ها پاک می کند و به وسیله وحی به آنها تعلیم می دهد و آنها را با قانون ها، دردها و درمان ها آشنا می سازد، و آنها را مربی و امام و آموزگار و هدایت کننده مردم قرارمی دهد. اینها هستند که در میان مردم که خلق خدا هستند به تربیت و شکوفا کردن استعدادها و تتمیم اخلاق کریمه همت گماشته اند. و دیگران هم، هر کس به همان اندازه که به راه و روش این امامان حق نزدیک شود، به همان اندازه صلاحیت مربی بودن را داراست.
#وجود_مربی امری ضروری است، چرا که مربی می تواند با هدایت ها و تجربه ها و راهگشایی ها و ارائه بصیرت ها، راه را آسانتر کند.
و اگرچه می توان لقمان وار، از بی ادبان هم آموخت، سلمان وار عمری را در پی مربی رفتن پربارتر و حاصل انگیزتر است.
#انسان_شناسی_تربیتی:
صفایی حائری، انسان را ترکیبی از جبرها می داند. جبرهایی که از درون و بیرون او را احاطه کرده اند. این جبرها را نمی توان در یک جنبه منحصر کرد و بر انسان حاکم دانست. این اشتباهی است که مکاتب فلسفی و علمی معاصر مرتکب شده اند و به همین دلیل در فهم و تبیین او و در نتیجه در هدایت و تربیت او ناکام مانده اند. پس آدمی اگر چه توسط غرایزش محدود می شود، اما در آنها درمانده نمی شود و عقل و اراده او می توانند از همین جبرها برای او آزادی بیافرینند.
مربی #تا_قبل_از_بلوغ باید در کودک سه خصوصیت را بارور کند و این گونه او را واکسینه نماید:
1- شخصیت و استقلال
2- حرّیت و آزاد منشی
3- تفکر و تحلیل.
هنگامی که کودک شخصیت داشته باشد تقلید نمی کند و تحت تأثیر هر حرفی و هر مکتبی و هر عقیده ای قرار نمی گیرد و هر راهی او را به خود نمی کشد و هر سنّتی او را در خود هضم نمی کند.
او در برابر هر مسأله، چرایی دارد و در برابر هر عقیده، سنگری.
او بر دریچه قلبش نشسته، نمی گذارد چیزی آن را اشغال کند و چیزی آن را پر کند و چیزی او را از خودش بگیرد.
حرّیت و آزاد منشی کودک را می سازد تا اگر روزی به اشتباهی پی برد، پی گیری نکند و لجاجت نورزد و عقیده ای را بر عقیده ای ترجیح ندهد مگر هنگامی که از رحجان و امتیازی برخوردار باشد. در نتیجه عقیده هایی که احیاناً داخل مغز او شده اند و سنگرش را اشغال کرده اند، این گونه دستگیر می شوند و کار آنها خنثی می شود.
تفکر و تحلیل آن هم در زمینه حرّیت و آزادی و با خصوصیت شخصیت و استقلال، به نتیجه های بزرگی خواهد رسید.
تفکر رکودها را می شکند و هر گونه عقیده سنّتی مهاجم را مهار می زند و تحلیل می برد و هضم می نماید.
و در این حد، کودک به رشد کافی رسیده و به بلوغ رسیده و می تواند از روشی که در مقاله مسؤولیت و سازندگی شرح داده شده استفاده کند و پیش بیاید.
#روش_تربیتی_اسلام
این گونه تشریح شده است:
1- تدبّر و ارزیابی،
2- تفکر و نتیجه گیری،
3- تعقل و اندازه گیری
و این هر سه به مربّی مربوط می باشد.
#وظایف_سه_گانه_مربی:
مربی سه کار دارد:
✅- تزکیه و آزادی دادن: یزکیهم.
✅- تعلیم و آموزش و طرز تدبّر و تفکر: یعلمهم الکتاب و الحکمة.
✅- تذکر و یادآوری: فذکر انّما انت مُذکر.
🔹 #آیت_الله_حائری_شیرازی:
آقای صفایی حائری، جامع مطهری و شریعتی بود.
ویژگی آقای صفایی [حائری] این بود که هم اندیشههایش جایگاه سالمی داشت و هم روش او روش مؤثری بود.
متأسفانه برخی از اندیشمندان ما «محتوا» داشتند، ولی «فرم» نداشتند و برخی بالعکس بودند.
من وقتی کتاب غدیر آقای صفایی (عین-صاد) را خواندم، در حاشیه آن نوشتم: «قدر این نویسنده، شناخته نشده است. او محتوای شهید مطهری را دارد و روش بیان شریعتی را».
آقای صفایی شناخته نشد. من اگر در مروری که در چند تا از کتابهایشان داشتم ضعف اندیشه دیده بودم، ایشان را ترویج نمی کردم.
🌿
محیط های تربیت:
تربیت به ناچار در محیطی خاص صورت می پذیرد، پس برنامه تربیتی نیز به ناچار، باید متناسب با محیط تربیتی شکل گیرد، چرا که نمی توان برای تربیت، منتظر ایجاد و برقراری محیط مطلوب ماند. علی صفایی، محیط های تربیتی را به سه گونه تقسیم می کند؛ محیط های بسته، محیط های متحرک و محیط های متضاد. در محیط بسته تنها یک فکر حاکم است و اجزا و افراد در این محیط هماهنگ اند و این هماهنگی، ایجاد شک و عصیان را در متربی به حد اقل ممکن می رساند. اگرچه عصیان وشک، گاه از طبع جستجوگر آدمی ناشی شده است و حتی در محیط بسته هم باید انتظار آن را داشت، ولی در چنین محیطی، به راحتی می توان با کمک تلقین ها و تنبیه و تشویق و ...، آن را کنترل کرد
تربیت و آموزش
مربی #تا_قبل_از_بلوغ باید در کودک سه خصوصیت را بارور کند و این گونه او را واکسینه نماید: 1- شخصیت و
چگونه این سه خصوصیت(شخصیت_حریت_تفکر) را به کودک منتقل کنیم؟
این خصوصیت ها را می توان به وسیله چهار عامل ذیل در کودک به وجود آورد:
1- تقلید
2- رقابت و سایر عوامل تربیتی که در مقاله عوامل تربیتی کودک تحلیل شده است.
3- داستان و هنر
4- تدبیر.
🔸ادامه دارد...
تربیت و آموزش
چگونه این سه خصوصیت(شخصیت_حریت_تفکر) را به کودک منتقل کنیم؟ این خصوصیت ها را می توان به وسیله چهار
1- کودک بر اثر غریزه تقلید می تواند از پدر یا مربّی یا استاد، این خصوصیات را بپذیرد، همانند پدرش و استادش شخصیت به خرج دهد و همانند او چون و چرا کند و همانند او آزاد باشد، همانطور که تقلید، به کودک خیلی از سنّت ها را می تواند منتقل کند و خیلی از شاخ و برگ ها را می تواند به او بیاویزد، همانطور می تواند این ریشه ها و پایه ها را در او زنده کند و جان بدهد.
2- رقابت؛ یعنی کودک را با قهرمان هایی رقیب کردن و به مسابقه واداشتن، می تواند این خصوصیت را در او زنده کند. مربّی می تواند با قهرمان هایی که برای کودک می سازد و با رقابت هایی که در میان آنها اوج می گیرد به این مقصود برسد و شخصیت و حرّیت و تفکر را در او بکارد.
🔸ادامه دارد...
تربیت و آموزش
چگونه این سه خصوصیت(شخصیت_حریت_تفکر) را به کودک منتقل کنیم؟ این خصوصیت ها را می توان به وسیله چهار
3- مربّی می تواند به وسیله داستان ها از در مخفی وارد شود و این خصوصیات را در ناخود آگاه کودک وارد کند.
داستان مرغی که حرف هر کس را نمی شنید
و یا ماهی سیاهی که خود به دنبال چیزی بود
و یا دانه گندمی که در زیر خاک آرام نمی گرفت
و یا جوجه ای که در پوست نمی ماند
و یا ستاره ای که به دنبال عشقی می دوید
و یا درختی که به لباس هایش پای بند نبود و هنگامی که زرد می شدند رهایشان می کرد و در نتیجه هر بهار به لباس های سبز می رسید
و یا پلنگی که آرام نمی گرفت
و یا موشی که کند و کاو می کرد و به گنج می رسید.
این داستان ها کودک را کوک می کنند و ناخود آگاه او را به چرخش می اندازند.
مربّی می تواند خواسته اش را این گونه در کودک پیاده کند و به او شخصیت و تفکر و حرّیت و یا هر گونه پستی و زبونی را بیاموزد.
🔸ادامه دارد ..
تربیت و آموزش
چگونه این سه خصوصیت(شخصیت_حریت_تفکر) را به کودک منتقل کنیم؟ این خصوصیت ها را می توان به وسیله چهار
مربّی می تواند با تدبیر و تاکتیک و نقشه و همکاری دیگران، کودک را به شخصیت، به حرّیت، به تفکر برساند.
می تواند در جلوی پای او بایستد
و برایش احترام قائل شود
و یا از بزرگی او و استعدادهای او و عظمت های او شرح دهد،
آن هم نه به گونه ای که مغرور شود
و باد بگیرد،
بلکه به صورتی که بداند مسؤول است
و داده ها و استعدادها ملاک افتخار نیست
و داده ها بازدهی می خواهند
و هر که بامش بیش برفش بیشتر.
استاد علی صفایی-چگونه درس پیروزی را از شکست بگیریم.mp3
855.2K
🔸زندگی چهارفصل ...
🔻چگونه درس پیروزی را از شکست بگیریم ؟!
#استاد_علی_صفایی_حائری
#صوت
تربیت و آموزش
مربّی می تواند با تدبیر و تاکتیک و نقشه و همکاری دیگران، کودک را به شخصیت، به حرّیت، به تفکر برساند.
این بازگویی استعدادها و عظمت انسان می تواند کودک را حرکت دهد؛
چون هر کس به اندازه ای که برای خود سرمایه سراغ دارد کاری را شروع می کند، آن کسی که سرمایه اش را 5 تومان می شناسد، بیش از یک حراجی فروش نخواهد شد
و یا بالاتر از شلغم فروش و بلبلی فروش و سیب زمینی فروش نخواهد رفت.
اما آن کس که در خود میلیون ها سرمایه سراغ دارد ناچار به کارهای بزرگتری دست خواهد زد و برنامه های عظیم تری طرح خواهد کرد.